طنز؛ این مرد همه را غافلگیر میکند!
هیجان برنامه تلویزیونی هفت با اجرای محمود گبرلو گاهی آن قدر بالا میرود که ضربان قلب بینندگانش را به بالای ۲۸۰ ضربه در دقیقه میرساند. گبرلو به تازگی مهمانان هفت را از بین زوجهای بازیگر انتخاب میکند.
هیجان برنامه تلویزیونی هفت با اجرای محمود گبرلو گاهی آن قدر بالا میرود که ضربان قلب بینندگانش را به بالای ۲۸۰ ضربه در دقیقه میرساند. گبرلو به تازگی مهمانان هفت را از بین زوجهای بازیگر انتخاب میکند. بعد در حالیکه مثلا محمود پاک نیت در حال صحبت کردن است، همسر او - مهوش صبرکن - را میآورد روی خط. این حرکت خلاقانه و به شدت غافلگیرکننده در راستای ترویج فرهنگ تشکیل خانواده و خانواده دوستی در بین مردم انجام میشود. اگر بیننده برنامه هفت نیستید، میتوانید در اینجا به نمونه هایی از عکس العملهای مردانی که در استودیوی هفت تا سرحد مرگ غافلگیر میشوند، توجه کنید.
مورد شماره یک:
مجری: خب اگه اجازه بدین من یه مهمان تلفنی هم دارم. خانم بفرماین.
مهمان تلفنی: سلام عرض میکنم خدمت شما و همسرم.
مهمان حضوری: (دهنش از تعجب کج شده) زن منه؟
مجری: (چهره آدمهای زیرک را به خودش گرفته) بعله...
مهمان حضوری: لیلا یعنی تو الان داری هم منو تو تلویزیون میبینی هم باهام حرف میزنی؟!!
مهمان تلفنی: آره جواد... منم اول باورم نمیشد.
مهمان حضوری سعی میکند به خودش مسلط باشد، کمی آب میخورد، به صندلی تکیه میدهد و چشمهایش را میبندد. ناگهان کف از دهانش بیرون میزند و میافتد وسط استودیو.
مورد شماره دو:
مجری: راستش ما یه مهمان تلفنی هم داشتیم اما هرچی میگیریمش آنتن نمیده. حیف شد، همسر شما بود مهمونمون.
مهمان: (میخندد) میخواستی غافلگیرم کنی اما تیرت به سنگ خورد؟
مجری: حالا زیادم مطمئن نباش ... تو داری بچه دار میشی.
مهمان: خودم میدونم.
مجری: اینم میدونی که صاحب دوقلو میشی؟
مهمان: چی داری میگی؟! دوقلو کجا بود؟!
مجری: باور نمیکنی؟ بفرما، اینم عکس سونوگرافی. (با انگشت نشان میدهد) این یه قل، اینم دو قل.
مهمان: وایسا ببینم این دست تو چیکار میکنه؟!
مجری: (احساس خطر کرده) بریم یه وله ببینیم برمیگردیم.
مورد شماره سه:
مجری: سلام میکنم به خانم مالکی، همسر مهمان امروز برنامه ما. روی خط هستید خانم.
مهمان تلفنی: من هم سلام میکنم به همه. البته خدمتتون عرض کنم که ما دو هفته پیش جدا شدیم.
مجری: واقعا؟!!!
مهمان حضوری: بله ... منم سلام میکنم به خانم مالکی.
مهمان تلفنی: به فرض که سلام.
مهمان حضوری: پنجشنبه بعدازظهر میام دنبال بچه.
مهمان تلفنی: این هفته نمیشه. سرما خورده.
مهمان حضوری: یعنی چی؟ دادگاه گفته میتونم آخر هفتهها با بچه باشم.
مهمان تلفنی: ببین صداتو واسه من بالا نبر. به احترام این آقای گبرلو چیزی بهت نمیگما.
مهمان حضوری: آخه تو مادری بدبخت؟! دو روز بچه اومد پیشت زرتی سرما خورد.
مهمان تلفنی: خفه شو مرتیکه عملی.
مهمان حضوری: خودت خفه شو بی شخصیت.
مورد شماره چهار:
مجری: مهمان تلفنی روی خط هستند. سلام خانم.
مهمان تلفنی: وای سلام... خیلی ممنون که منو آوردین روی خط آقای گبرلو. چه کمکی از دستم برمیاد؟
مجری: (به مهمان حضوری) شما چرا این قدر بیتفاوتی؟! همسرتون هستن.
مهمان حضوری: کی؟ این؟ نه بابا همسر من نیست.
مجری: خانم شما همسرش نیستید؟
مهمان تلفنی: همسر این؟ نخیر... مگه من چند سالمه؟
مجری: ببخشید مگه ۰۹۱۲ آخرش ۴۶۷۵ نیست شمارتون؟
مهمان تلفنی: چرا همینه.
مهمان حضوری: این شماره رو گرفتید؟ اینو که ما سه سال پیش واگذار کردیم. بیا اینو بگیر (شماره دیگری میدهد).
مجری: (چند لحظه بعد) بچه ها اشاره میکنن که برنمیدارن شماره رو.
مهمان: خب بیا این یکی رو بگیر.
مجری: دوتا خط دارن همسرتون؟
مهمان حضوری: نه این اون یکی همسرمه. منتها این بازیگر نیست، خانه داره.
مهمان تلفنی: با من کاری ندارید؟
مجری: نه شما قطع کن.
ارسال نظر