طنز؛ حیا کرد، رها کرد
۲۵ سال پیش در دوم فوریه ۱۹۹۰ اف. دبلیو دکلرک طی سخنرانی عجیبی گفت: «خانمها! آقایان! میخواهم به شما بگویم امروز روز اعلام پایان...» همگان فریاد زدند: «سریال حریم سلطاااان!» دکلرک گفت: «خیر؛ امروز روز پایان...»
۲۵ سال پیش در دوم فوریه ۱۹۹۰ اف. دبلیو دکلرک طی سخنرانی عجیبی گفت: «خانمها! آقایان! میخواهم به شما بگویم امروز روز اعلام پایان...» همگان فریاد زدند: «سریال حریم سلطاااان!» دکلرک گفت: «خیر؛ امروز روز پایان...» همگان فریاد زدند: «برنامه ورزش و مردم؟!» دکلرک گفت: «نه! امروز روز پایان...» همگان فریاد زدند: «رأفت؟» دکلرک گفت: «میذارید زرمونو بزنیم یا نه؟» همگان گفتند: «بزن بزن، که داری خوب میزنی» (۲ بار) دکلرک گفت: «من امروز پایان دوران جدایی نژادی در آفریقای جنوبی را اعلام میکنم. نلسون ماندلا که الان تبدیل به خانم هاویشام شده بعد از ۲۷ سال از زندان آزاد خواهد شد. ویتامین D بنده خدا ته کشید از بس تنش رنگ آفتاب ندید. مجازات اعدام هم لغو و انتشار روزنامه آزاد خواهد شد. چیز دیگه نمیخواید؟ کم و کسری ندارید؟» یکی از سفیدپوستان نژادپرست سیگاری نزولخور ماهوارهدار از میان جمع فریاد زد: «آقای دکلره! ما محشریم، نژاد برتریم، از همه سریم، نژاد سرتریم... ما اجازه نمیدیم نژاد برتر ما رو با این سیاها یکی کنی.» دکلرک گفت: «نژاد؟! مگه اسبیم؟!» (چون شوخی با اسب، شاکی خصوصی دارد از نوشتن ادامه این مکالمه معذوریم) آن انتهای جمعیت هم دزموند توتو (اسقف ژوهانسبورگ) ایستاده بود و زیر لب میگفت: «گور بابای آدم خالیبند.» ولی دکلرک راست میگفت.
ارسال نظر