۱۲۷۴۹
۸۸ نظر
۵۰۱۹
۸۸ نظر
۵۰۱۹
پ

اعتراف صمیمانه سوتی ها!!!

اعتراف می کنم که... همه ما سوتی می دهیم. ردخور ندارد سوتی های بدی هم می دهیم اما صدایش را درنمی آوریم. با اینحال بعضی وقت ها توی جمع های خودمانی تعدادی از همین سوتی ها را تعریف می کنیم.

اعتراف می کنم که... همه ما سوتی می دهیم. ردخور ندارد سوتی های بدی هم می دهیم اما صدایش را درنمی آوریم. با اینحال بعضی وقت ها توی جمع های خودمانی تعدادی از همین سوتی ها را تعریف می کنیم. پس چرا وقتی کسی اسم ما را نمی داند، سوتی مان را تعریف نکنیم تا بقیه هم لبخندی بزنند؟! اینجا دقیقا برای همین کار است. البته منظور از سوتی می توانند گاف، یا هر کار، باور و فکر خنده داری باشدکه وقتی یادش می افتیم خنده مان می گیرد شما هم اعتراف های خودتان را بفرستید. ما هم البته اعتراف می کنیم که بیشتر مطالب این بخش را از شبکه های اجتماعی و وبلاگی با همین موضوع کپی زده ایم، البته آنها اسمش را گذاشته اند؛ «اعتراف های احمقانه شما» ولی به نظر ما این اعتراف ها بیشتر صمیمانه هستند تا احمقانه!

اعتراف صمیمانه سوتی ها!!!

* اعتراف می کنم به این سن که رسیدم هنوز وقتی می خوام از در خونه برم بیرون اگه جورابم سوراخ باشه عوضش می کنم با این فکر که اگر تصادف کردم و آمبولانس اومد و منو گذاشتن رو برانکارد و مردم دورم جمع شدن سوراخ جورابم ضایع نباشه...

* اعتراف می کنم امشب بعد از ۱ سال به این معما پی بردم که آقاجونم مسواکش رو کجا قایم می کنه که من نمی بینم. بارها دیدم که داره مسواک می زنه اما به محض اینکه بعدش می رم مسواک بزنم مسواکش غیب می شه. خب زیاد پیچیده نیست از مسواک من استفاده می کرده!

* اعتراف می کنم که هفته قبل یکی از فامیل هامون اومده بود ایران و اصلا فارسی بلد نبود. من رو برد که از سوپرمارکت سر کوچه سیگار بگیریم. منم گفتم آقا یه بسته سیگار کنت با یک دونه اسپری مو بدید. بنده خدا پرسید این چیه؟ منم خیلی خونسرد گفتم این جایزه سیگاره!

* اعتراف می کنم اولین باری که ویندوزم پرید من کل سیستم از مانیتور گرفته تا موس رو بردم شرکت تا برام ویندوز عوض کنند. بی معرفت ها بهم نگفتند که فقط باید کیس رو بیارم. این کار یه دو سه بار دیگه هم تکرار شد!

* اعتراف می کنم تو اسباب کشی همسایه مون من نشسته بودم پشت وانت یه طرفم گلدونشون بود یه طرف هم تلویزیون ماشین که رفت تو چاله من گلدونه رو محکم گرفتم و تلویزیونه پخش شد کف آسفالت!

* اعتراف می کنم تا سن ۱۳-۱۲ سالگی با روسری می نشستم جلو تلویزیون مخصوصا از ایرج طهماسب خیلی خجالت می کشیدم. زیاد می خندید، فکر می کردم بهم نظر داره.

* اعتراف می کنم بچه که بودم خیلی وراج بودم. برای همین تا از مدرسه می اومدم همه خودشون رو به خواب می زدن.

* اعتراف می کنم رفته بودم واسه امتحان رانندگی، خیلی هم استرس داشتم. نوبت من که شد افسر بهم گفت دنده عقب برو. من هم که کلی هول شده بودم به جایاینکه دستم رو بذارم پشت صندلی و برگردم عقب رو نگاه کنم دستم رو انداختن پشت گردن افسر و محکم داشتم می کشیدمش طرف خودم!

* اعتراف می کنم اولین باری که رفتم کارواش من هم همراه کارگرها داشتم ماشین رو می شستم که مسئول کارواش اومد خجالت زده جمعم کرد! خوب چی کار کنم فکر کردم زشته اونا ماشین من رو بشورن و من وایستم نگاه کنم.

* اعتراف می کنم بزرگترین لذت دوران بچگی من این بود که روزهای بارونی تو راه مدرسه با او چکمه طوسی پلاستیکی که تا زیر زانوم بود مثل خل ها از جاهایی رد می شدم که آب جمع شده. وقتی قابلیت چکمه هام رو می دیدم که تا عمق زیاد هم پام خیس نمی شه کلی کیف می کردم. حس ماشین شاسی بلند بهم دست می داد.

* اعتراف می کنم ۲ ماه به همه گفتم خطم سوخته. خواهرم نگاه کرد دید سیم کارت رو برعکس انداختم تو گوشی.

* اعتراف می کنم مامان بزرگ خدا بیامرزم توی ۹۵ سالگی فوت کرد. صبح روزی که مامان بزرگم فوت کرده بود همه دور جنازش نشسته بودیم و همه داشتن گریه می کردن. جمعیت هم زیاد بود. من و داداشم تو بغل هم داشتیم گریه می کردیم. اشک فراون بود و خلاصه جو گریه بود. یکهو دختر خالم که تازه رسیده بود اومد تو حیاط و با جدیت داد کشید: مامان بزرگ زود رفتی! این رو که گفت کل خونه رفت رو هوا... حالا خندمون قطع نمی شد.

منبع: مجله یکشنبه

باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir

اعتراف صمیمانه سوتی ها!!!

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • حمید 2

    خوب نبود...

  • matin

    khob booooooooooooooooooooooooooooood

  • حمید

    *اعتراف می کنم تا سن 13-12 سالگی با روسری می نشستم جلو تلویزیون مخصوصا از ایرج طهماسب خیلی خجالت می کشیدم. زیاد می خندید، فکر می کردم بهم نظر داره.
    خیلی باحال بوده حرکتش!خترای دیگه یاد بگیرن!

  • marmar

    حالا من یک اعتراف بکنم؟
    بچه که بودم وقتی فیلم خارجی میدیدم با خودم می گفتم حتما این مرد ها که تو فیلم هستن یک نسبتی با خانوما دارن که اونا جلوشون سر لختن.
    بعد باز می گفتم خب پس کارگردان اینا چی؟
    یا ما که داریم میبینیم شون چی؟
    ( قول بدین بهم نخندین)

    پاسخ ها

    • پری

      خیلی باحالی

    • بدون نام

      kheili bahal bod

    • mani

      هه هه هه هه

    • hana

      اوووووووووووف حالا لازم نبود انقد به خودت سخت بگیری این همه فکر کنی!!!!!!!!!!!!!!!

  • nikoo

    عالی بود.کلی خندیدم.

  • حسین

    باحال بود خداییش...
    و یه موضوع جدید واسه فیس بوکم میتونه باشه

    پاسخ ها

    • nana

      too face book hast :P

  • mahdi

    دستون درد نکنه کلی خندیدم...ممنون

  • من

    خيلي بامزه بود

  • karimi

    khaili khob bod mamnonam

  • هستی

    اعتراف میکنم از اون چکمه لاستیکی طوسیه خیلی خوشم اومد از همه ساده تر و جالبتر بود برام

    پاسخ ها

    • بدون نام

      حقیقاتا من هم که دبستان می رفتم همین کر رو با چکمه ام میکردم.

  • نازنین

    خیییییییییلی باحال بووووود دستتون دد نکنه ....:)))))))))lol

  • ندا

    خیلی خوب بود بازم از این سوتی ها بذارید

  • نازنین

    اعتراف میکنم اومدیم با دوستم اون یکی دوستموونو بپیچونیم وبا بد بختی از یه جاهایی پر خارو خاک وگل وخلاصه خودمونو کشتیمو...گذشتیم غافل از اینکه از همون اول ما رو دیده بود تا اخر...اخرشم مجبور شدیم با خودمون ببریمش..

  • ندا

    اعتراف می کنم که با هم کلاسی هام داشتیم امضا می زدیم که معلم زیست مون عوض شه بعد هر کسی چند تا امضا میزد تا نوبت من شد منم تا چند تا امضا زدم گفتم این امضای مامان قبلیمه به جای این که بگم امضای قبلی مامانمه

  • لیلا

    سوتی های قشنگی بودن دست شما درد نکنه .. منتظر سوتی های بعدی شما هستیم....

  • من

    اعتراف میکنم:
    پدر بزرگم تازه فوت شده بود.مامانم شب جمعه حلوا پخته بود داد به من که ببرم واسه همسایمون.خانم همسایه که خیلیم باهاش رودربایسی داشتم بیش از حد تعارف تیکه پاره میکرد نزدیک 20 تا جمله پشت سر هم گفت از قبیل:قبول باشه دستتون درد نکنه سلام برسون غم اخرتون باشه بقای عمر شما....منم که دیگه قاطی کرده بودم در جواب اخرین جملش که گفت خدا پدربزرگت رو بیامرزه گفتم:چشم حتما...و کلی خجالت کشیدم

  • yasamin

    خوشم اومد خيلي باحال بود.

    پاسخ ها

    • nafass

      eyval kheili bahal bod

  • khodam

    Kheili cherto pert bud

  • غضنفر

    از اون كه ويندوزش پريده بود خيلي باحال بود. ايول جالب بود مرسي

  • asal

    eteraf mikonam vaghti sevvome dabestan boodam mehmoon ke mioomad khoonamoon be bahoone bazi kardan miraftam biroon kafshaye mehmoonamoono mipooshidam pishe doostam poz midadam hala oon mogheham hame bacheha aasheghe kafshe pashnedar boodan badesham beshoon migoftam male mamaname.kheyliam relax barmigashtam khoone dobare ba ye kafsh dige .kholase in daastan salha edame dasht

    پاسخ ها

    • رفيق

      با حال بود............

    • خودم

      من به کفش پاشنه دار میگفتم کفش تق تقی، خیلیم دوست داشتم، از اینکارایی که شما میکردین زیاد انجام میدادم اما جرأت نداشتم باکفشاشون بیرون برم.
      الانم بعضی وقتا اگه کفشا اندازم باشه امتحان میکنم اما نه یواشکی.

  • علی

    منم بچه که بودم فکر میکردم توی ساعد دستمون پر از خونه و اگر با سوزن بزنیم بهش مثل بادکنک خالی میشه و پوستمون مچاله میشه .....

  • بدون نام

    اعتراف می کنم بچه بودم همش فکر می کردم این آدما چطور تو تلویزین جا شدن و برای ما برنامه اجرا می کردم
    همشفکر می کردم این مجری اینا اۀان تو تلویزیون خونمونن

    پاسخ ها

    • بدون نام

      منم دقیقآ همین فکر رو میکردم!!!!!!!!!!!!!!!!

    • asal

      are man hamishe fek mikardam p0oshte telvesione moonan

  • غضنفر

    با ماشين داشتيم با رفيق مون ميرفتيم كه يه ماشين بوق زد منكه پشت فرمون بودم پرسيدم كي بود بوق زد رفيق ما كه استرس داشت جاده را اشتباهي نريم خيلي جدي گفت برو ولش كن با يه خر ديگه بود با ما نبود

  • بدون نام

    اعتراف میکنم که این علامت پرچم ایران که کنار نظرها میاد نمیدونم چه جوری باید عوضش کنم. چه جوریه که مال بعضی ها یه کشور دیگه ست؟؟

    پاسخ ها

    • lk

      ba vpn

    • بدون نام

      يا از كشور ديگه هستند يا با vpn يا با فيلتر شكن مياند.... اعتراف مي كنم كه به پرچم كشورم به خاكم به دينم به ايراني بودم به .... افتخار مي كنم...

    • shima

      من هم همین اعتراف رو میکنم.
      واقعا برام سوال بود.
      و اعتراف میکنم با وجود اینکه این دوتا دوستمون جواب هم دادن باز من منظورشون رو نفهمیدم.:d

    • فاطمه

      من نه از كشور ديگه ام نه از فيلتر شكن و vpn استفاده ميكنم اما بازم ايران نمياد يا آمريكا يا ژاپن يا يه كشور ديگه مياد البته هنوز توي اين سايت امتحان نكردم

    • بدون نام

      اگه نمیدونی جهت اطلاعت این پرچمی که جلو اسمت و اسم منو اسم شیماو... هست مال ایرانه نه آمریکا و ژاپن

  • پری

    اعتراف میکنم بچه که بودم فکر میکردم اگه تلوزیونمون بزرگتر بود کل زمین فوتبال دیده میشد!

  • هلیا

    از اون امتحان رانندگیه خیلی خوشم اومد کلی خندیدم مرسی

  • بدون نام

    اعتراف میکنم سال سوم راهنمایی بودم زنگ عربی معلم بهم گفت بااسم جمله بساز میخواستم بگم علی الی المدرسة هول شدم گفتم الله الی المدرسة همه بهم خندیدن

  • zohreh

    az booghe mashin kheili bishtar khandidam . mersi az ide jalebeton

  • hana

    یه دفعه مثل همیشه مستخدم مدرسمون که نمیدونم واسه چی الکی ازم خوشش میومد داشت قربون صدقم میرفت کلی پشت هم جمله ردیف کرده بود منم حسابی کم آورده بودم بعد یه دفه گفت الهی دردو بلات بخوره توسرم منم خیلی جدی گفتم بله مرسی!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  • ناشناس

    سوتي هاي باحالي بودن

  • mina

    رفته بودیم عروسی عروس اومد خوش امد بگه منم هواسم نبود بهش هی به جای سلام و احوال پرسی می گفتم خوش امدید ممنون

    پاسخ ها

    • فاطمه

      حواس نه هواس

  • mohammad

    eteraf mikonam.
    to khabgah bacheha goftan sham ton mahi bokhorim gozashtan to ab ro gaz beman goftan miri biari namak nadare namak bezan man omadam ro konserva namak pashidam hame ta 1 salm behem mikhandidan

  • تارا

    سوتی اونایی که نظر داده بودن با حال تره میشی

  • marmar

    دوستان عزیزم ممنون که به نظرم توجه کردین و نظر دادین.
    موفق باشین. دوستون داااااااااااااااارم
    زیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااد

  • marmar

    پری و حنا جون دوست دارم بیشتر باهاتون آشنا بشم.
    خوشحال میشم بهم میل بزنید
    maryamsalehi21@gmail.com

  • razi

    خ خ خ خ خ خ خ خ خ خ خیلی خندیدم...............................

  • PARASTOO

    ATERAF MIKONAM KE KHEYLY ASHEGHE MOHAMADREZA GOLZAR HASTAM

    پاسخ ها

    • بدون نام

      اعتراف می کنم کپس لاکت رو خاموش کنی
      نه اعتراف نمی کنم التماس می کنم

    • مریم

      خدا واستون نگهش داره

  • بدون نام

    maryam jan oghde email zadan todelet monde ke inja neveshti emaileto

    پاسخ ها

    • armin

      فک کنم جمیله نه ایمیل!! لطفا اول ب خودتون فک کنین نه به دیگران.
      با تشکر

  • PARASTOO

    AHAY NASHENAS BETOCHE GHORBONE MARMARAM RAFTI

  • محمد

    بچه که بودم خیال میکردم کل ایران شهرخودمونه بعد از خودم می پرسیدم پس کو تهرانش

  • arza

    وقتی بچه بودم موقع برگشتن از مدرسه بادوستم درها یا اف اف رو میزدیم وفرار میکردیم یه روز یه دریرو زدیم داشتیم فرار میکردیم که نگو یارو پشت دره دوید دنبالمون تا می خورد زدمون

  • خودم

    من کلا تو سوتی دادن بین دوستان معروفم.
    و معروفترین سوتیمم اینه که: یه روز خونه دوستم ناهار دعوت بودم و بعد از ناهار داشتم از مادرش تشکر میکردم و چون باهاش زیاد تعارف دارم گفتم :
    ((غذاتون خیلی خوشمزه بود، نوش جون!!!!))

  • matin

    من امشب خیلی خندیدم خیلی...

  • موج

    يه بار دو تا مرد اومده بودن واسه نصب كاغذ ديواري خونمون مامانم براشون شربت اورد يكي هم براي من اورد منم چون قاشق نداشتم انگشتمو كردم تو شربت و با انگشت هم زدم مرده داشت ميمرد از خنده برو خودش نياورد

  • بدون نام

    هه باحال بودن مر30

  • rahbaaaaar

    *اعتراف می کنم رفته بودم واسه امتحان رانندگی، خیلی هم استرس داشتم. نوبت من که شد افسر بهم گفت دنده عقب برو. من هم که کلی هول شده بودم به جایاینکه دستم رو بذارم پشت صندلی و برگردم عقب رو نگاه کنم دستم رو انداختن پشت گردن افسر و محکم داشتم می کشیدمش طرف خودم!

  • saba

    خیلی خوب بودن خیلی خندیدم

  • nelly

    خیلی باحال بودن مرسیییییییییییییییییییییییییییی

  • سارا

    اعتراف میکنم یه بار با دوستم داشتم میرفتم کلاس کامپیوتر که تو کوچه زن همسایمونو دیدم کلی تعارف تیکه پاره کرد بعد گفت:بفرمایید تو.منم که هول کرده بودم گفتم:الحمداله همه خوبن.از خجالت اب شدم.زود خداحافظی کردم. تعجب کردم که دوستم به روم نیاورد منم زود بحثو عوض کردم.

  • امیر کیان

    اعتراف میکنم عاشق احسان علیخانیمواجراش دمش گرم

  • مهتاب

    سال84پیش دانشگاهی میخوندم سرصف بودیم بعدا اینکه سرودخوندیم دیگه راهی شدیم بریم کلاس بایدازپله هابالامیرفتیم منم کفشموتازه خریده بودم پامومیزدواسه همین تازده بودم روپله ی یکی مونده به آخرکفشم جاموندکلی جلویی هاخندیدن واسم

  • majjid

    خواهران و برادران عزیز امشب واقعا از ته دلم خندیدم

  • sajad

    یه بار توی یه سینی بزرگ برامون نذری آورده بودند که توش چند تا کاسه آش بود منم حول کرده بودم بجای یه کاسه سینی را داشتم می بردم تو که دیدم دختره سینی رو ول نمی کنه حالا من زور میزدم اون دختره هم زور میزد که یهو به خودم.اومد دیدم اوضاع خرابه یه کاسه برداشتم و فوری رفتم تو خونه تا چند روز همین جوری می خندیدم حتی یه روز سر درس ریاضی یادم افتاد کلی خندیدم اول بغل دستی دید که من دارم می خندم خندش گرفت بعدش همین جوری تا ته کلاس داشتن به چیزی که نمی دونستن می خندیدن

  • asma

    kheili ba mazast kheili kheili khosham omad va koli khandidam

  • سمانه

    واقعا خنده دارن مخصوصا برای ما کارمندا ککه برای چند لحظه ای میتونیم از این فضای خسته کننده کار بیرون بیایم

  • مبینا

    خیلی باحال بودن دمت گرم... با این که خیلی ناراحت بودم اما کلی خندیدم.. جوک داری واسه منم بفرست...میسی

  • سعيده

    سلام خيلي باحال بود...كلي خنديدم

  • آشنا

    اعتراف میکنم که 10-12 سالم که بود فکر میکردم تلویزیون های بزرگ یا پرده ی سینما محیط وسیع تری از تصویر نسبت به تی وی های 20اینچ نشون ما میدن

  • بدون نام

    از این نظر آشنا هیچوقت خوشن نمیاددددددددددددددددددد

  • عروس خانم

    دایی شوهرم داشت به خواهر شوهرم عیدی میداد منم از همه جا بی خبر گفتم دست شما درد نکنه زحمت نکشید اون بیچاره هم مجبور شد به منم عیدی بده!!!

    پاسخ ها

    • نرگس

      خوب باید بهت عیدی بده مگه دایی شوهر به عروس عیدی نمیده ؟؟؟
      ما رسم داریم عیدی میدن

  • نازنین

    منم اعتراف میکنم از 4 .5 سالگی عاشق پسر داییم بودم تا الان حتی با اینکه جفتمون ازدواج کردیم خخخخخخیییلی دوسش دارم ولی تاحالا به هیچکس نگفته بودم تا الان که اعتراف کردم

    پاسخ ها

    • رضا

      شما بهتره اول به جملتون فکر کنین بعد هم توبه

  • نکین

    یه همسایه داریم طبقه بالاهمیشه احوالمونومیپرسه یه روز زنگید
    خونمون من که حول شده بودم جلوحرفاش کم آوردم گفتم عموخوبه اونم گفت خوبه سلام میرسونه منم فوری گفتم بزرگی برسونین داشتم ضعف میکردم بنده خداگفت مرسی!

  • حورا

    من یه برادر بیشتر ندارم. بچه که بودیم خیلی گریه میکرد. یه بار که خستم کرده بود دستش رو گرفتم بردم در خونه همسایه ولش کردم. تا شب خبری ازش نشد. مامان بابای منو بگی مثل دیوونه ها شده بودن! همسایه شب آورد تحویلش داد. اونا هم کلی باهاش دعوا کردن که چرا بدون اجازه رفته بیرون! اون طفلکم که زبون نداشت حرف بزنه!!!!!
    ولی خودمونیم فکر کنم از اون روز بود که گریه هاش کنترل شده تر بود!!!!!

  • zht

    مادربزرگ مامانم خدابیامرز همیشه جلو تلویزیون روسری سرش میکرد!میگفت مارو میبینه

  • ارغوان

    اعتراف میکنم مامانم گف میخوام بخوابم صدات در نیاد منم اینا رو خوندم تا جاداشت بلند بلند خندیدم(دست خودم نیس خنده هام)

  • مهسا

    اعتراف ميكنم داييم فوت كرد نرفتم دانشگاه...دوستام تماس مي گرفتن تسليت مي گفتن...تا اينكه استادم كه ازمن خواستگاري كرده بود زنگيد منم خيل دستپاچه شدم..همين كه گفت خدا داييتو رحمت كنه من گفتم مرسي خدا فك و فاميلاي شماروهم بيامرزه...كه خواهرم مثل بمب منفجر شد منم كه ديگه كنترل خنده هامو از دست دادم.. بنده خدا به روش نياورد گفت گريه نكن الان نميتوني صحبت كني بعدا" تماس ميگيرم..ديگه تا چند وقت خجالت مي كشيدم برم سر كلاسش ..

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج