آیا گرفتار مرض «عادی شدن نعمتها» هستید؟
شرایط اقتصادی کشور خیلی مناسب نیست و بعضی از ما، بیشتر روز حسرت نداشتههایمان را میخوریم و غر میزنیم. گاهی یک پست در شبکههای اجتماعی، تلنگری به ذهن همه میزند و بازنشر آن در کانالهای مختلف نشاندهنده این است که باید بیشتر دربارهاش فکر کرد.
روزنامه خراسان - تینا امیری: شرایط اقتصادی کشور خیلی مناسب نیست و بعضی از ما، بیشتر روز حسرت نداشتههایمان را میخوریم و غر میزنیم. گاهی یک پست در شبکههای اجتماعی، تلنگری به ذهن همه میزند و بازنشر آن در کانالهای مختلف نشاندهنده این است که باید بیشتر دربارهاش فکر کرد.
این روزها پست هایی با #عادی_شدن_نعمت_ها در فضای مجازی منتشر می شود تا به ما یادآوری کند قدر داشته های مان را نمی دانیم.خواندن چنین پستهایی که به تازگی پربازدید شدهاند، به همراه تحلیل روانشناسانه آن را به شما توصیه میکنیم.
نشانه های مرض عادی شدن نعمتها
یکی از بیماریهای خطرناک، مرضی بیصداست که هیچگونه علامتی ندارد اما میتواند آسیب شدیدی به شما بزند. این بیماری، مرض «عادی شدنِ نعمت» است که چند نشانه دارد:
- نعمتهای فراوانی داشتهباشی اما آنها را نعمت ندانی و در قبالش شکرگزاری نکنی.
- وارد خانه شوی و همه اعضای خانواده در سلامتی بهسر برند اما «شکر خدا» را بهجا نیاوری.
- به بازار بروی، خرید کنی و به خانه برگردی، بیآنکه قدردان و شکرگزار صاحب نعمت باشی و آن را عادی و حق خودت در زندگی بپنداری.
- هر روز در کمال صحت و سلامتی از خواب برخیزی و از چیزی نگران و ناراحت نباشی، اما خدا را سپاس نگویی.
آسیبهای شکرگزار نبودن دربرابر نعمتها
درهم آمیختگی ویژگیهای شخصیتی انسانها، باورها و ارزشهایشان انکارناپذیر است. از سوی دیگر تجربیاتی که هر فرد در زندگی خود دارد میتواند باوری را در او شکل دهد یا باورهای پیشین اش را تحکیم کند، آنها را یکباره تغییر دهد یا باوری جدید در او نهادینه کند. گاه این تجربیات افراد را به سمتوسوی خاصی سوق میدهد. ممکن است برای فردی به قدری برتری بر دیگران و بینقص بودن حائز اهمیت باشد که او قادر نباشد در هیچ حالتی و در هیچ حدی از موفقیت، از خود و در نهایت زندگیاش احساس رضایت کند. کمالگرایی میتواند واکنشی به احساس فقدان درونی و خلأ ناشی از آن باشد.
در واقع زمانیکه افراد بهصورت درونی فاقد احساس رضایت از خود هستند، تلاش میکنند با کسب کردن و صاحب شدن موقعیتهای بیرونی چشمگیرتر و اشیای گرانقیمت بیشتر، رضایت درونی به دست بیاورند و کمی شادتر باشند. غافل از اینکه هیچ اندازهای از دستاوردهای بیرونی نمیتواند خلأ درونیشان را پر کند. وقتی فرد در چنین موقعیتی به لحاظ درون روانی قرار داشتهباشد، قادر نیست از آن چه امروز متعلق به اوست لذت ببرد و بابت آنها احساس رضایت درونی داشته و در نهایت شکرگزار باشد.
تلاش برای رسیدن به تصویری خیالی از زندگی
گاهی افراد بیش از آنکه دارای منابع ارزشی درونی باشند، از ارزشهای اجتماعی و معیارهای خوشبختی پیروی میکنند که جامعه به آنها عرضه میکند. ممکن است جامعه مدنظر فرد، حائز معیارهای صحیحی برای احساس رضایت نباشد یا معیارهای بیشمار یا دور از دسترسی را برای خوشبختی افراد در نظر بگیرد. افراد پیرو چنین اجتماعی صرف نظر از اینکه از چه میزان امکاناتی برخوردارند، نمیتوانند به رضایت درونی برسند. در این صورت افراد همواره به دنبال انطباق خود با یک تصویر خیالی هستند که اجتماع آن را ارزشمند میداند. بدیهی است که در چنین حالتی فرد بابت آن چه از آن برخوردار است، احساس خشنودی و رضایت نمیکند.
دلایل لذت نبردن از زندگی روزمره
گاهی افراد به دلیل اتفاقات پیشآمده در زندگیشان و نپرداختن به مسائل درونی که برای هر انسانی یک ضرورت است، دچار سردرگمی میشوند. میزان زیاد مسائل درونی حلنشده، افراد را درگیر یک نارضایتی عمیق میکند. در این حالت افراد رفته رفته احساساتی مانند حزن، اندوه و اضطراب را بیش از دیگر احساسات تجربه میکنند. این افراد قادر نیستند از زندگی روزمره و بودن در کنار خانواده احساس رضایت کنند. در چنین حالتی دید روانشناختی فرد کدر میشود و او ارزشی برای داشتههای خود قائل نیست.
گاه ممکن است حتی این مسئله به دلیل مشکلاتی باشد که جامعه فرد را با آن درگیر کردهاست؛ برای مثال ناتوانی در کسب درآمد کافی یا داشتن تفریحات سالم از این قبیل مسائل هستند. حتی در چنین حالتی یک انسان برخوردار از سلامت روانی، میتواند تا حدی بر موقعیت پیشآمده فائق شود. او میتواند با افزایش قابلیتهای درونیاش مانند سرسختی و واقعبینی بهجای ناامیدی و استفاده از شبکههای حمایتی همچون خانواده و دوستان، شدت آسیبهای وارد شده از شرایط اجتماعی بیرونی را کاهش دهد.
توانایی دیدن داشتههای ارزشمند را یاد بگیرید
شاید بتوان گفت در چنین موقعیتی پرورش توانایی دیدن داشتههای ارزشمند شخصی، بیش از پیش حائز اهمیت است. در دیگر موارد ممکن است فرد درگیر یک نیاز درونی شود که بیش از هر نیازی در زندگی درونروانی او نقش بازی میکند؛ برای مثال درصورتیکه فرد به شدت از تنهایی یا نبود رابطه عاشقانه رنج ببرد و این نیاز در او پررنگ باشد قادر نیست به دیگر داشتههای خود در زندگی بیندیشد و بابت آنها احساس خوشحالی کند. فردی که از موقعیت مالی و اجتماعی خوبی برخوردار است و دوستان حمایتگری دارد اما تمام نیازهای درونیاش مربوط به خواست یک رابطه عاشقانه است، لذتی از مصاحبت با دوستان یا اعضای خانوادهاش نمیبرد.
چنین فردی نیاز به کمک تخصصی دارد تا بتواند دلیل چنین محوریتی را در روان خود دریابد، از سرمایه گذاری نامناسب درونروانی درباره چنین تمایلی اجتناب کند و در نهایت خواسته و نیاز خود را بهطرز مناسبی پاسخ دهد. بهطورکلی ناتوانی از دیدن داشتههای شخصی میتواند ناشی از دلایل و عوامل مختلفی باشد. بسیاری از رفتارها و تظاهرات بیرونی رفتاری ممکن است در ظاهر یکسان جلوه کنند درحالیکه از ایجادکنندههای متفاوتی به لحاظ درونروانی شکل گرفتهاند.
افراط در دیدن داشتهها ممنوع
افراط و تفریط در هر زمینهای مشکل ساز خواهدبود. گاه افراد تمایل به انکار ناکامیهای خود دارند، بنابراین به شکل کاملا اغراقشدهای به داشتههایشان توجه میکنند. در این حالت پرداختن به نکات مثبت زندگی شخصی نه یک توانایی سالم که یک دفاع روانشناختی در مقابله با اضطراب و ناخرسندی درونی است. یک انسان سلامت در عین حال که برای داشتههای خود شکرگزار و خرسند است، از نداشته های خود نیز آگاه است. چنین فردی قادر است تمام احساساتش را بپذیرد و به نیازهای درونیاش بدون اینکه گرفتار انکار یا بزرگ نمایی شود پاسخ گو باشد.
نظر کاربران
لایک داره
پاسخ ها
از منظر اين مقاله مفيد ، من كاملا آدم خوشبختيم و كاملا هم شكرگزار ، ولي .... اصلا خوشحال نيستم ، بنظرم مهمترين چيز زندگي احساس آرامش و شادي در زندگيه !
چقدر خوب و دقیق بود این مطلب. ممنون
پاسخ ها
این مطلب به سفارش جمبوری منتشر شده ابله جان
آفرین . ممنون از مطالب خوبتون
توصیه می کنم فیلم Its a wonderful life محصول سال 1946 را ببینید.
اخه همه خودشونو با خاوری مقايسه می کنند و یا برد پیت.
خوشحالم. داریم وارد مرحله جدیدی از ترویج خداپرستی می شیم.
دیروز تو دستشویی داشتم خدا رو شکر میکردم که درسته غذا نداریم ولی میتونیم ...