۷۶۴۸۱۱
۳۹ نظر
۵۲۰۳
۳۹ نظر
۵۲۰۳
پ

غمنامه بیوه‌های ۱۶ ساله

هانیه ۱۳ سالگی ازدواج کرده و حالا در ۱۶ سالگی از همسرش جدا شده. برای او هم مثل اغلب دختران نوجوانی که در پاکدشت و در نزدیکی استان تهران زندگی می‌کنند، شیشه، تریاک، خماری و نشئگی و هرچه درباره اعتیاد فکر کنی، ناآشنا نیست...

روزنامه ایران - ترانه بنی‌یعقوب: هانیه ۱۳ سالگی ازدواج کرده و حالا در ۱۶ سالگی از همسرش جدا شده. برای او هم مثل اغلب دختران نوجوانی که در پاکدشت و در نزدیکی استان تهران زندگی می‌کنند، شیشه، تریاک، خماری و نشئگی و هرچه درباره اعتیاد فکر کنی، ناآشنا نیست. بعضی‌هایشان با دود و دم بزرگ شده‌اند. اما همه‌شان می‌گویند آرزویی ندارند جز اینکه پدر و مادرهایشان یک روز برای همیشه با مواد خداحافظی کنند.

غمنامه بیوه‌های ۱۶ ساله

هانیه باریک و ظریف است. حتی از سن واقعی‌اش هم جوان‌تر به نظر می‌آید. شانه‌اش را بالا می‌اندازد و می‌گوید: «شوهرم معتاد بود، شیشه‌ای. پدرم هم شیشه می‌زد. فکر می‌کردم می‌توانیم زندگی کنیم اما نشد، نتوانستم.» شوهرش محمد 20 ساله در واقع دوست عمویش بود. هانیه را چند باری در رفت و آمدهایشان دید و درخواست ازدواج کرد. چند ماه اول بد نبود، اما بعدش دیگر نتوانست تحمل کند: «زیاد اذیت نمی‌کرد، ولی شب‌ها ساعت 12 می‌رفت بیرون صبح می‌آمد. مامانم گفت این زندگی فایده ندارد. جدا شدم.»

اما این همه درد و رنج زندگی هانیه نیست. می‌گوید مادرش زندانی است و چند ماه از جدایی‌اش گذشته بوده که پدرش کشته می‌شود. می‌گویند مادرش این کار را کرده. با انگشتانش ور می‌رود و لاک نصفه قرمزرنگ را از روی ناخن‌هایش می‌کند: «کار مامانم نیست. ولی انداختند گردنش.» مددکاری که همراهی‌ام می‌کند، می‌گوید پاکدشت سفره‌ای از آسیب‌های اجتماعی است؛ فقر، اعتیاد، مواد مخدر و ازدواج کودکان در آن بیداد می‌کند.

هانیه تا کلاس هفتم درس خواند و بعد ازدواج کرد. رؤیای این روزهایش بازگشت به مدرسه است اما می‌گوید عمه‌اش که حالا با او زندگی می‌کند، اجازه نمی‌دهد: «عمه‌ام می‌گوید محیط اینجا خوب نیست. توهم که جدا شده‌ای؛ نروی بیرون بهتر است. من و عمه‌ام با هم زندگی می‌کنیم، بعد از اینکه مامانم رفت زندان.» پدر هانیه در 35 سالگی به قتل رسید. مادرش 30 سالگی راهی زندان شد. او در 13 سالگی ازدواج کرد و در 16 سالگی بیوه شد و این روزها نمی‌داند چه سرنوشتی در انتظارش است.

فهیمه 14 ساله اصالتاً هراتی است. او را در خانه علم جمعیت دانشجویی امام علی پاکدشت می‌بینم. جایی که این روزها شده خانه امید کودکان و نوجوانان بی‌پناه پاکدشتی. با ذوق و شوق برایم می‌گوید اینجا را اتفاقی پیدا کرده و فهمیده بدون کارت شناسایی و شناسنامه هم می‌تواند درس بخواند و کلاس بیاید. متولد ایران است و وصف هرات را از پدر و مادرش شنیده.

غمنامه بیوه‌های ۱۶ ساله

می‌گوید علاقه‌ای ندارد هرات را ببیند چون ایران را بیشتر از افغانستان دوست دارد. هیچکس در خانواده‌شان شناسنامه ندارد. دو سال در مدرسه خانگی افغان‌ها درس خوانده. ماهی ۳۰ هزار تومان به خانمی شهریه می‌دادند و او در خانه‌اش درسشان می‌داد. الان کلاس ششم است و توانسته کارت آبی شهروندان افغان را بگیرد.

آنچه بیش از هر چیز آزارش می‌دهد، اعتیاد پدر و مادر است: «همه چیز مصرف می‌کنند شیشه، هروئین، کراک و... می‌ترسیم بگوییم مصرف نکنید. وقتی مصرف می‌کنند، بیشتر به ما گیر می‌دهند. می‌گویند دختر نباید برود بیرون، نباید درس بخواند. مصرف هم می‌کنند این حرف‌ها را می‌زنند، وقتی هم خمارند، بدتر می‌شوند. مثلاً می‌خواهم بیایم خانه علم، الکی گیر می‌دهند. اصلاً دوست ندارند درس بخوانیم. می‌گویند زن نباید درس بخواند.»

فهیمه و ۷ خواهر و برادرش آرزویی ندارند جز اینکه پدر و مادرشان اعتیادشان را ترک کنند. پدرشان چند ماهی است زندانی شده. قبلش هم که بیشتر توی خانه بود و فقط گاه گاهی زباله گردی می‌کرد. می‌گوید برادرش را مجبور می‌کرد خلاف کند تا پول موادش را جور کند.

فهیمه مدتی خانه‌های مردم را نظافت می‌کرد. یک روز نظافت خانه و ۵ تا ۱۰ هزار تومانی دستمزد. آن روزها را که به یاد می‌آورد، فقط آهی می‌کشد و می‌گوید خیلی سخت بود.

نازنین ۱۶ ساله کلاس سوم دبستان است، مثل بقیه ساکنین پاکدشت. همین سه سال تحصیلی را هم به قول خودش در ۶ ماه خوانده. با اینکه ایرانی‌اند، اما شناسنامه ندارد. می‌گوید پدر و مادرش هیچ وقت برایشان شناسنامه نگرفتند. فقط یکی از برادرهایش شناسنامه داشت که آن را هم پدرش برای مواد به کسی داد. مددکار همراهم می‌گوید برای ایرانی‌های بدون شناسنامه ثبت نام در مدارس سخت‌تر از افغان‌هاست. هرچند سال قبل فرمانداری‌ها برگه‌ای می‌دادند که بچه‌ها مدرسه بروند ولی امسال هنوز چیزی اعلام نکرده‌اند. با این اوضاع اگر هم در مدرسه ثبت نام شوند، مدرک تحصیلی نمی‌گیرند.

نازنین با آن چشم‌های درخشانش می‌خندد: «خیلی دوست دارم مدرسه بروم، مدرک بگیرم و وکیل شوم. این خانم وکیل‌ها را می‌بینم، خیلی خوشم می‌آید.»

پدر و مادرش هر دو ۱۶ سال است شیشه مصرف می‌کنند. هرچند با خوشحالی برایمان تعریف می‌کند، مادرش ۶ ماهی است پاکی دارد: «وقتی با هم می‌زدند عاصی‌مان می‌کردند. پدرم سر کار هم نمی‌رود فقط توی خانه استراحت می‌کند و برادر ۱۴ ساله‌ام اینجا و آنجا کار می‌کند و خرجمان را می‌دهد.» بارها از پدرشان خواسته‌اند اعتیادش را ترک کند اما نمی‌تواند. می‌گوید هر چیزی از من بخواهید اما این را نخواهید.

غمنامه بیوه‌های ۱۶ ساله

«مادرم را هم با هزار زحمت و داد و بیداد ترک دادیم. گفتیم اگر بزنی، ما هم می‌رویم بهزیستی. بابام می‌خواست همبازی داشته باشد و کار دست مادرم داد. مامانم هیچ وقت در خانه یک ساقی را نزده. فقط با بابام کشیده. امیدوارم واقعاً ترک کند. یک دوره‌ای که پدرم زندان رفت و عمویم خواست ما را بدهد بهزیستی، دیگر مامانم ترک کرد. هیچ وقت پدر و مادرم نخواسته‌اند ما مواد مصرف کنیم برای همین همیشه پرده‌ای یا اتاقی دارند که خودشان را پنهان کنند. اما ما خیلی حس بدی داریم که معتادند حتی اگر نبینیم‌شان. البته بچه بودم با برادرم دو بار کراک کشیدیم یک بار هم خوردم و تا سه روز نشئه بودم.»

مددکار همراهم می‌خواهد حالا که تا پاکدشت آمده‌ام، خانواده‌ای را که در گوشه پارک امامزاده این شهر زندگی می‌کنند، ببینم. بیش از خود خانواده نگران بچه سه ساله‌شان است که در گوشه‌ای از پارک روزهای کودکی‌اش را می‌گذراند.

یک زیرانداز، کلمن آبی رنگ، یک فرش لوله شده رویش و چند تکه وسیله دیگر، همه زندگی این خانواده است. سه ماه است گوشه پارک زندگی می‌کنند. مرد، زن و بچه سه ساله‌شان: «اول کنار پمپ بنزین بودیم بعد آمدیم اینجا گوشه پارک. هیچ پولی برای اجاره خانه نداریم. همسرم ضایعات جمع می‌کند. ضایعات فقط خرجی‌مان را می‌دهد. روزی 20 هزار تومان نهایتاً که می‌شود خرج خورد و خوراکمان. دیگر چیزی نمی‌ماند بخواهیم پس‌انداز کنیم. قبلاً همین جا در پاکدشت خانه اجاره کرده بودیم. دو میلیون تومان پول پیش داده بودیم با ماهی 300 تومان. الان با دو میلیون خانه‌ای پیدا نمی‌شود. می‌گویند باید 15، 20 میلیون داشته باشی.»
ناراحت است از اینکه فرزند سه ساله‌اش معمولاً گوشه پارک گرسنه می‌ماند: «اینجا نمی‌توانم آشپزی کنم بیشتر حاضری می‌خوریم.»

زن برایم می‌گوید سرایدار پارک روزها مجبورش می‌کند چادرشان را جمع کند اما شب‌ها اجازه می‌دهد دوباره برپا کند. بارها به من تأکید می‌کند جوری عکس نگیرم که صورتشان معلوم شود. می‌گوید دو بچه دیگرش غصه می‌خورند: «دخترم ازدواج کرده و پسرم در یک کارخانه کار می‌کند. پسرم همان جا کارخانه می‌خوابد. آنها هم هزار مشکل دارند، خبر ندارند. مانده‌ایم گوشه خیابان. غصه می‌خورند اگر بفهمند.»

امیر هادی ۳ ساله مدام از مادرش می‌خواهد تلویزیون را برایش روشن کند. مادر برایش توضیح می‌دهد اینجا تلویزیونی ندارند. امیرهادی ناله‌کنان از مادرش می‌خواهد زودتر بروند خانه‌شان. ساعت نزدیک ۱۲ ظهر است و امیرهادی هنوز چیزی نخورده. مددکار همراهم چند خانه دیگر را نشانم می‌دهد که ساکنانش همه زباله‌گردی می‌کنند. می‌گوید در پاکدشت فقر، آسیب اجتماعی و اعتیاد بیداد می‌کند. تأکید می‌کند اینجا فقط ۴۰ کیلومتر با تهران فاصله دارد و آنچه دیده‌ایم، تصویر کوچکی از مشکلات کلان‌تر اینجاست. کاش آنها اینطور فراموش نشود.

پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

نظر کاربران

  • بدون نام

    باید ازدواج دخترها از 9 سالگی اجباری بشه

    پاسخ ها

    • بدون نام

      خفه شو بابا روانی

    • سهیل

      حتما دختر خودتو هم در نظر گرفتی که اینطور میگی

    • بدون نام

      خاک بر سرت بي فرهنگ

    • بدون نام

      کثیف پست فطرت ای کاش میتونستم سلاخیت کنم

    • بدون نام

      وظیفه ی مولاوردی ابتکار و خانم سیاوشی رسیدگی به امور بانوان ایرانه. اونا هم که کارشون زیاده میخوان در ورزشگاه آزادی رو به روی خانمها باز کنند

    • بدون نام

      روانی اگه دختر خودت بود اینجوری میگفتی

    • اسما

      هههههه

  • sami

    ای داد برای اون بچه سه ساله که گوشه پارکه اونوقت توی کتاب اجتماعی راهنمایی از حلبی آباد چهل سال پیش واسمون مینوشتن

  • بدون نام

    آه .....

    پاسخ ها

    • بدون نام

      پس کی اختلاس میلیارد دلاری کنه اگه ب ینا کمک بشه

  • بدون نام

    الهی زجر کش بشه هرکسی که مسئول این وضعیته

  • بدون نام

    با این دلار روحانی الان دیگه افغانستان برای ایرانیها مثل کویته برگرد افغانستان مثل پولدار های ایران زندگی کن چند تا ایرانی هم به عنوان کارگر استخدام کن ثواب داره

  • بدون نام

    در ایران یک جامعه وجود نداره بلکه جوامع وجود داره! من نزدیک چهل سالمه هنوز مثل تینیجرها زندگی می کنم بعد تینیجرها رو در جای دیگه شوهر میدن .حل الخالق!

  • بدون نام

    ):

  • فرزانه

    ای وای بر بی غیرتی ... صد وای بر بی غیرتی ...بچه های ایران نباید این حال و روزشون باشه ...

  • همراه برترین ها

    رسالت جمهوری اسلامی چی بوده دقیقا؟!

    پاسخ ها

    • بدون نام

      سر کار گذاشتنِ ما

  • pari

    خدا باعث بانیشو لعنت کنه

  • بدون نام

    خوب نماینده های مجلس تشریف ببرن این جور جاها از عید غدیر صحبت کنن براشون. بلکه معجزه ای رخ بده!!!و ترک اعتیاد کنن و مشکلات حل بشه !!!از غدیر بگن از عید قربان بگن از عید فطر سخنوری کنن!!!آرررررررههههههه

  • بدون نام

    چه خوبه که این بدبختی ها رو گزارش میدید چون اولین قدم برای نجات از این وضع اسفبار اگاهیه.

  • بی نام و نشان

    پول این مملکت کجا میره که مردم به این روز افتادن!!
    اردوهای جهادی که مثلا میرن مناطق محروم چرا اینجور جاها نمیان!!
    چرا نمایندگان مجلس و روحانیون اینجور جاها برا موعظه و ارشاد نمیان!!
    وضع مملکت شده تنازع برای بقا

  • liliasayesh

    خدایا خودت یه نظری بکن واقعا الان تو این وضعیت ظلمه زندگی کردن
    لعنت به مسئولین.

  • تو

    وای بر همچین کشوری که تا چندین دهه پیش از بهترینها بود حالا به چه وضعی افتاده . خاک تو سر این قانونتون کنن باید دختر بیست و دو سالگی و پسر بیست و سه سالگی تشکیل خانواده بدن نه از سیزده سالگی امار طلاق پایینه اره داریم میبینیم ازدواج کودکان نابودمون کرد
    برترینها بدرج خواهشا

    پاسخ ها

    • بدون نام

      بهترین ها بود ؟ باورم نمیشه آدم اینقدر ابله باشه .لابد مریخی ها انقلاب کردند!

    • pari

      نه عزیزم یسری جو گیر بودن که برای ابو برق مجانی کردن این کارو

    • بدون نام

      کاربر ۰۰:۲۲یعنی کوری ک این مسائل و ببینی ؟؟؟از هررچی ک بود از چیزی ک الان هست بهتر بود

  • بدون نام

    جمعیت امام علی سالهاست خستگی ناپذیر داره کار میکنه دم شون گرررم لطفا مالی بهشون کمک کنید منم یه مدت ماهی سی تومن میدادم الان چند سالیه یادم رفته بود‌‌‌...

    پاسخ ها

    • بدون نام

      بشین تا بهشون برسه

  • ویدا

    وااای خدایا کمک کن.لعنت به کسی که باعث اینهمه درد و رنجه ولی ساکت نشسته

  • دخی

    اینم از سفره 40ساله انقلاببب

  • مونا

    اول صبح غم به دلم نشست خدایا کسی نیست به این بندگانت کمک کنه خودت خدایی کن و رحم کن به این مردم فقیر

  • بدون نام

    فقط شاه کاخ نشین بود و اطراف تهران حلبی آباد فقط تاسف

  • مهدی

    خدایا چی کم داشتیم که انقلاب کردیم ؟

    پاسخ ها

    • بدون نام

      اون زمان اشرف خودش اینا رو سر و سامون میداد شبا میرفتند کافه پول مواد پدر مادراشون در میاوردند. یکم مطالعه کن تا بفهمی اوضاع اجتماعی اون زمانمون چی بوده

  • بدون نام

    کسی نیس ب کشور خودمون کمک کنه

  • بدون نام

    متاسفم برای همه ی این مسئولین بی مسئولیت

  • بدون نام

    ما چرا مثل کشور های دیگه گزینش نمیکنیم پناهنده هامونو؟؟؟؟؟؟
    خودمون کم بدبختی داریم جور افغانی هارو هم بکشیم
    خوباشون که نمیان ایران.معتادا و بدبختاشون میان...

    پاسخ ها

    • توکلی

      چه باید کرد وقتی فقر باشه مشکلات هست. مسوولین که فعلا خوابند.

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج