۷ خطری که در بازارها تهدیدتان می کنند
آخر تابستان است و رونق بازارچه ها و نمایشگاه های مفید. آیا عواملی را که باعث می شوند بدون توجه به جیب و سلامت تان در این بازارها بچرخید و چیزهایی بخرید که به درتان نمی خوردند وبرایتان ضرر دارند، می شناسید؟
مجله تندرستی: آخر تابستان است و رونق بازارچه ها و نمایشگاه های مفید. آیا عواملی را که باعث می شوند بدون توجه به جیب و سلامت تان در این بازارها بچرخید و چیزهایی بخرید که به درتان نمی خوردند وبرایتان ضرر دارند، می شناسید؟
هر وقت می روم خرید،حالم بهتر می شود. گاهی چیزی هم نمی خرم اما باز حس بهتری پیدا می کنم. معمولا با جیب خالی برمی گردم؛ در حالی که نمی دانم آن همه پول را چکار کرده ام که هیچ یک از لوازم ضروری ام را نخریدم. این دفعه تصمیم گرفتم حساب خریدم را در ذهن نگه دارم ولی پایم که به بازار رسید، دیدم یکسری از فروشگاه ها حراجی دارند.
کیفی دیدم که فروشنده می گفت جایی لنگه اش پیدا نمی شود؛ من هم آن را خریدم. کمی هم خرده ریز خریدم اما مغازه بعدی که رفتم، همین که کارت کشیدم، گفت «موجودی کافی نیست». هم کلی خجالت کشیدم و هم اینکه از خودم شاکی بودم که چرا باز پولم تموم شده و من متوجه نشده ام. واقعا باید چکار کنم؟ به نظر می رسد آگاهی از تله هایی که هنگام خرید سر راه افراد گسترده می شوند و اجتتناب از آنها بهترین راه حل ممکن است اما این تله ها کدامند؟
۱- موقعیت: خرید جنس های ارزان قیمت
خطر: خرید اجناس به دردنخور
خانم ها با مقوله جینگیلی های ناقابل حسابی آشنا هستند: گل سرها، جوراب ها، لاک ها، دسبتندهای رنگارنگ، گوشواره های بدلی ارزان و ... از جمله این موارد است که می توان فهرستی بلندبالا ازشان تهیه کرد. قیمت آنها معمولا خیلی پایین است و چون کوچک هستند، به فروشگاه این اجناس که وارد می شوید با کوهی متنوع از آنها طرف می شوید و دوست دارید همه شان را بخرید!
وقتی می بینید قیمت شان کم است، چندتا برمی دارید، فروشنده هم که می بیند مشتری خوبی پیدا کرده است، از انواع تکنیک ها برای معرفی کارهای دیگر استفاده می کند و خلاصه وقتی از مغازه بیرون می آیید، کلی چیزهایی خریده اید که اصلا برای خریدشان برنامه ای نداشتید و چون فکر می کنید قیمتشان کم بود، اصلا در حساب و کتابتان به حساب نمی آورید؛ غافل از اینکه یکی از آنها ارزان است اما وقتی شدند شش تا یا بیشتر، دیگر قیمتشان به چشم می آید.
بهترین کار این است که برای این موارد هم محدودیت تعیین کنید. قبل از اینکه به مرکز خرید بروید، با خودتان تصمیم بگیرید از این دسته اجناس، به چه چیزی واقعا نیاز دارید، اگر نیاز دارید، چه رنگی به کارتان می آید و با بقیه داشته هایتان ست می شود. بعد، در مرکز خرید، اگر وسوسه شدید که جینگیلی بخرید، فقط همانی را که درباره اش فکر کردید بخرید و سراغ بقیه نروید. با این کار، هم خریدتان محدود می شود و هم به کارتان می آید. نه اینکه مدت ها در کشوی میزتان بماند و خاک بخورد چون به کارتان نمی آید یا رنگش به هیچ یک از لباس هایتان نمی خورد. امتحان کنید. بعد از مدتی حسابی از این روش راضی خواهید بود.
2- موقعیت: خرید الکترونیکی
خطر: خرید بی حساب و کتاب
یکی از بلایای جان افرادی که خیلی نمی توانند جلوی خودشان را در خرید بگیرند، کارت های بانکی است. کارت های بانکی البته مفید و به صرفه هستند و لازمه معاملات دنیای مدرن. اما یک نکته در خرید دارند: وقتی با کارت خرید می کنیم، راحت تر پول خرج می کنیم.
به گفته محققان، وقتی پول را به شکل اسکناس در دست می شماریم و پرداخت می کنیم، بیشتر حواسمان هست که زیاد خرج نکنیم ودقت بیشتری در خرید به خرج می دهیم اما وقتی کارت می کشیم، انگار حسی درونمان می گوید که پولی خرج نکرده ایم و بنابراین، نه دقت می کنیم و نه دلمان برای پولمان می سوزد!
بنابراین، اگر از دسته آدم های ولخرج هستید، بهتر است میزانی را که می خواهید خرید کنید، از همان اول انتخاب کنید. بعد به مان اندازه از عابربانک ها پول نقد بگیرید و در جیبتان بگذارید.
بدانید آن روز فقط قرار است با همین پول نقد خرید کنید و به خودتان اجازه استفاده دوباره از کارت بانکی را به هر بهانه ای ندهید. ببینید چقدر با موقعیت هایی مواجه می شوید که می بینید پول برای خرد چیزی ندارید و باید از آن بگذرید! اینها همان مواردی هستند که اگر بخرید، بعدا برایتان پشیمانی به بار می آورند!
3- موقعیت: پیشنهاد آخرین فرصت
خطر: خرید بدون تفکر
یکی از تکنیک های فریبنده فروشنده ها برای تشویق ما به خرید این است که بگویند این آخرین فرصت خرید است، دیگر از این جنس ها نمی آید، اصلا دیگر تولید نمی شود، دیگر گیرتان نمی آید، مغازه دیگری این کار را ندارد، خودش یک عدد بیشتر از آن ندارد و ... این تکنیک در بسیاری از موارد مشتری دو دل را وادار می کند جنسی را که ممکن است از دست بدهد، بخرد.
اگر کمی صبر کنید و چرخی در بازار بزنید، معمولا می بینید که خیلی مغازه های دیگر هم همان جنس را دارند. حتی اگر هفته بعد به همان مغازه بروید، در بیشتر موارد می بینید همان جنس همچنان آنجا وجود دارد.
مشابه این تکنیک، تکنیک حراج های کوتاه مدت است. فقط کسانی که هر روز از یک میدان یا خیابان خاص رد می شوند و به مدرسه، محل کار یا ... می روند، می دانند که خیلی از مغازه های آن مسیر، ماه هاست روی شیشه نوشته اند: «حراج تنها به مدت سه روز!»
این هم از آن تکنیک های فریبنده است که خوب مشتری را وادار به خرید می کند چون می ترسد موقعیت به دست آمده را از دست بدهد. سعی کنید در این موارد فریب نخورید و نترسید!
4- موقعیت: همراهان خوش خرید
خطر: خرید بیش از حد نیاز
تا به حال شده در مترو به فروشنده های دستفروش دقت کنید؟ زمانی که وارد یک واگن می شوند، شروع به تبلیغ جنس خود می کنند. خیلی وقت ها کسی توجه نمی کند اما همین که یک نفر در آن واگن چیزی از آن دستفروش خرید، ناگهان انگار دکمه خرید بقیه هم زده می شود و افراد زیادی در همان واگن خرید می کنند.
گویا همین که یک نفر متقاعد به خرید می شود، روی بقیه اثر می گذارد. این یکی از اثرهایی است که روانشناسان اجتماعی بدان می پردازد. ما دوست داریم همرنگ جماعت شویم. برای خیلی از کارهایمان به بقیه نگاه می کنیم. به اعتماد آنها اعتماد می کنیم و با کاری که می کنند همراه می شویم.
وقتی دو نفر دیگر را می بینیم که چیزی را می خرند، احساس می کنیم لابد لازم است و من تا حالا خبر نداشتم! برای همین هم آن را می خریم، حتی اگر تا قبل از آن اصلا احساس ضرورت درباره آن نکرده باشیم. این اطرافیان می توانند دوستانی باشند که با آنها به خرید می رویم، یا همراهان اتفاقی در مترو، پدیده تاثیر اجتماعی، درباره همه این اطرافیان اتفاق می افتد. پس مراقب باشید چیزهایی را نخرید که در واقع نیاز بقیه هستند، نه شما!
5- موقعیت: خرید به عنوان یک تفریح
خطر: خرج کردن بی حساب و کتاب
خیلی ها، به خصوص خانم ها، خرید رفتن را دوست دارند و از خرید کردن لذت می برند اما بعد از شادی خرید، گاهی احساس ندامت و پشیمانی سراغشان می آید. خیلی وقت ها با این واقعیت مواجه می شوند که بیش از آنچه قرار بود، پول خرج کرده اند، یا با یک بغل وسیله بدون استفاده باقی می مانند.
کمد خیلی از این خانم ها را که نگاه کنید، پر از لباس هایی است که هنوز بعد از چند ماه یا حتی چند سال، مارکشان کنده نشده و به همین نسبت، زیورآلات، لوازم آرایشی و ... وجوددارند که هیچ وقتاستفاده نشده اند. چرا این اتفاق می افتد؟ چه می شود که موقع خرید، حواسمان دیگر به این نکته ها نیست؟ ما که می دانیم چه می خواهیم و چقدر پول قرار است خرج کنیم، پس وقتی می رویم خرید چه اتفاقی می افتد؟ جواب ساده است؛ وقتی به خرید به عنوان تفریح نگاه می کنیم، موقع انجام آن بیشتر به فکر لذت بردن بیشتر هستیم و دیگر پاک حواسمان پرت و حساب و کتاب از دستمان خارج می شود.
۶- موقعیت: در دسترس بودن اجناس
خطر: خرید اجناس غیرضروری
وقتی اجناس را طوری می چینند که کاملا در دسترس قرار می گیرند، گاهی آنقدر وسوسه برانگیز به نظر می رسند که آدم فکر می کند آنها را تنهاب رای ما چیده اند و ما هم فقط کافی است دستمان را دراز کنیم و هر یک را که می خواهیم برداریم، آن هم به عنوان هدیه.
اما وقتی بدون حساب و کتاب هر چه را که دم دستمان است برمی داریم، آن وقت موقع پرداخت دوزاری مان می افتد که قرار است پولش را هم بدهیم، آن هم نقد؛ بنابراین تازه آن وقت می فهمیم کلی چیز روی هم تلنبار کرده ایم که هیچ نیازی به آنها نداریم.
البته رنگ و حتی لوگوی محصولات هم چنین خطری برایمان ایجاد می کنند که آقندر بحث مفصلی است که آن را می گذاریم برای فرصتی دیگر.
7- موقعیت: قیمت های خط خورده
خطر: خرید با قیمت گران و غیرواقعی
چند روز پیش در سوپرمارکت، بسته دستمال کاغذی دیدم که رویش نوشته بود: 7+1. یعنی بسته هشت تایی را به قیمت بسته هفت تایی بخر! خیلی وسوسه کننده است نه؟ خیلی ها در همان نگاه اول و بدون تامل همان را برمی دارند و فکر می کنند چه خرید خوبی!
از روی کنجکاوی، قفسه دیگری را نگاه کردم که بسته های چهارتایی دستمال از همان مدل و مارک داشت. با تعجب متوجه شدم که قسمت بسته هشت تایی، حتی از دو برابر بسته های چهارتایی کمی بیشتر است! بنابراین، نه تنها یکی از دستمال های بسته هشت تایی رایگان نبود، تازه پول اضافه ای هم داشت می گرفت!
از این تکنیک ها فراوان استفاده می شود. قیمت هایی که رویشان ضربدر خورده می شود، ادعای ارائه بسته های رایگان، ادعای داشتن حجم اضافه رایگان و .... نمی توان گفت هرگز این ادعاها واقعیت ندارند اما در بسیاری از موارد، مبنای آنها فریب دادن مشتری است. اگر پیگیر قیمت ها باشید، می بینید فروشگاهی که ادعا می کند مانتوی ۱۲۰ هزار تومانی را دارد ۸۰ هزار تومان می فروشد و کلی منت سر خریدار می گذارد، درواقع مانتویی را که تا دو هفته پیش ۷۰ هزار تومان بوده دارد حالا با این تکنیک به خوبی می فروشد.
چشم ما، سریع این جور برچسب ها را می بیند و تحت تاثیر قرار می گیرد. ما خیلی زود به دیده خود اعتماد می کنیم و به فکرمان معمولا نمی رسد که این یک کلک معکوس است، نه آنچیزی که داریم در ظاهر می بینیم. مغز بیچاره ما با این تکنیک های ساده خیلی راحت گول می خورد.
ارسال نظر