تکلیف خودتان را روشن کنید؛ آیا شما به درد این کار می خورید؟
بالا رفتن از دیوار استارتاپها
اگر چند سال پیش بحث بازاریابی شبکه ای بین جوان ها بسیار داغ بود، اکنون استارتاپ است که از سر و کول زندگی آنها بالا می رود. هرکسی یا در حال راه اندازی استارتاپ است، یا در یک استارتاپ مشغول و یا تازگی یک استارتاپ را ترک کرده است.
خلاصه استارتاپ شده است راه میانبر جدید به سوی موفقیت. تعداد شاغلین این حوزه هم بسیار زیاد شده اند. همین تازگی مرکز ملی فضای مجازی در گزارشی درباره «اقتصاد مجازی» اعلام کرد که تاکنون 132 هزار و 834 شغل توسط 21 استارتاپ در ایران ایجاد شده است. این یعنی ارتش جوانان استارتاپی در حال بزرگ تر شدن و عضوگیری است. ولی مانند هر راه میانبر دیگری، این مسیر نیز بدی ها و خوبی های خاص خودش را دارد. چیزهایی که معمولا کسی به شما نمی گوید و تا وارد این فضا نشوید، متوجه این نکات نخواهیدشد. قبل از این که با دیدن سودهای میلیونی از هول حلیم در دیگ غوطه ور شوید، بهتر است بیشتر در مورد مزایا و معایب این اکوسیستم کاری بدانید تا مسیر کاری خود را راحت تر انتخاب کنید.
به سراغ کارکردن برای استارتاپ نروید اگر...
معمولا استارتاپ ها در ابتدای کار هدف های بزرگی برای خود می گذارند و از طرفی نیروی انسانی لازم برای رسیدن به این هدف ها را نیز ندارند. به همین خاطر حجم کار زیاد جزئی از سیستم استارتاپی محسوب می شود. فکر نکنید این دست کارها فقط محدود به چند ساعت اضافه ماندن در محل کار می شود. ممکن است مجبور شوید برخلاف وظیفه تان کاری را انجام دهید یا سفر طولانی بروید. همچنین کار در خانه نیز جزئی از استارتاپ محسوب شده و دیگر چیزی به اسم روز تعطیل و غیرتعطیل نداریم. حجم کارها معمولا به حدی است که یک لیست نامحدود انجام کار همیشه جلوی شماست و تا استارتاپ تان پا نگیرد به همین منوال خواهد ماند.
اگر فکر می کنید به سرعت پول زیادی به دست خواهیدآورد
بیشتر استارتاپ ها داستان های موسسین گوگل و فیسبوک و آمازون را از حفظ هستند و می خواهند روزی مانند آنها پول پارو کنند، ولی کمی واقع بین باشید. به احتمال خیلی زیاد شما قرار نیست زاکربرگ بعدی باشید. چرا که از یک طرف نرخ شکست استارتاپ ها بسیار بالا بوده و از طرف دیگر حتی استارتاپ هایی که موفق می شوند نیز به سود مالی آن چنانی مثل گوگل و فیسبوک و همین دیجی کالای خودمان نمی رسند. اصولا استارتاپ ها حقوقی در سطح یا کمتر از حد معمول به کارمندان پرداخت می کنند و بیشتر نظر کارمندان را به بحث سهام داری جلب می کنند. البته ممکن است در ادامه و بعد از صرف چندین سال به حقوق و پست خوبی برسید. ولی در این بازه زمانی روی پول حسابی باز نکنید.
اگر فکر می کنید می توانید فضای شخصی و کاری را از هم جدا نگه دارید
شاید در محیط های کارمندی معمولی بتوانید با لفظ همکار و رعایت مرزبندی ها فضای کاری را حرفه ای نگه دارید. ولی در استارتاپ از این خبرها نیست. شما بیشتر زمانی که بیدار هستید را با آدم هایی از جنس خودتان سپری می کنید. با هم می خندید، گریه می کنید و در لحظات سخت پیش هم هستید. حتی همین همکاران برخلاف دیگر محیط های کاری نمی خواهند زیر آب شما را بزنند و یا حذف تان کنند. بلکه به شدت تشویق تان می کنند تا مرزهای خود را جا به جا کنید. این همکاران به معنای واقعی کلمه تبدیل به دوستان شما می شوند و دیگر نمی توانید به صورت حرفه ای و رسمی با آنها رفتار کنید.
اگر می خواهید از یک شغل خسته کننده و مزخرف فرار کنید
حتما از خودتان بپرسید که آیا برای کار در ساعات زیاد چالش و حتی استرس و نگرانی در مورد کار آماده هستید یا نه. منظورمان از استرس و نگرانی در حد گریه کردن در گوشه ای است. استارتاپ ها شاید از بیرون به نظر خیلی سرگرم کننده باشند. به خصوص که مدل های جدید میز پینگ پنگ و فوتبال دستی و دورهمی و غیره دارند. ولی در حقیقت بیشتر استارتاپ ها علاوه بر لبه تیغ بودن، فلسفه خود را روی سخت کارکردن گذاشته اند تا سرگرم شدن.
اگر می خواهید بخشی از «شرکت بزرگ آینده» باشید
ساختن یک کسب و کار زمان و تلاش زیادی می خواهد و شرکتی که یک شبه به موفقیت برسد تقریبا افسانه است. پشت داستان هر کدام از بزرگ ترین استارتاپ های دنیا بسیاری از افراد هستند که زحمتشان دیده نشده و یا در میانه راه کنار گذاشته شده اند. از طرفی بسیاری از استارتاپ هایی که اکنون سر زبان ها هستند در ابتدا اصلا مورد توجه واقع نشدند و زمان زیادی را صرف ثابت کردن خود کرده اند. زمانی که شاید از عهده آن برآمدن کار هر کسی نباشد. به همین خاطر فکر نکنید قرار است به زودی روی یک سن رفته و سخنرانی کنید و از داستان های موفقیت و شکست خود بگویید. شاید اصلا هیچ وقت به آنجا نرسید. پس این خیال را در همان ابتدا از سر خود بیرون کنید.
اگر نمی توانید با بی ثباتی و آینده مبهم کنار بیایید
در بسیاری از استارتاپ ها تصمیم ها روزانه گرفته می شوند و اگر از رییس مجموعه بپرسید که شش ماه آینده کجا خواهید بود با احتمال زیاد با جواب «نمی دانم» رو به رو خواهیدشد. اصولا به صورت معمول در یکی دو سال اول اصلا معلوم نیست تا شش ماه دیگر شرکتی وجود داشته باشد یا نه. از طرفی فکر کنید که با مشکلی مواجه شده و می خواهید از او راهنمایی بگیرید یا بپرسید که در ادامه چه کار باید انجام دهید و در جواب بشنوید که «نمی دانم. خودت حلش کن». اگر در مقابل این جواب کنترل خود را از دست داده و نمی توانید درست تصمیم بگیرید همین الان دور استارتاپ را خط بکشید. زیرا در این چرخه مبهم و بی ثبات کاملا از بین می روید. همان طور که معمولا می گویند در استارتاپ تنها چیزی که ثابت می ماند «تغییر» است.
اگر به دنبال لقب های دهن پرکن، میز و تصویرهای کلیشه ای یک مدیر موفق هستید
کارکردن در استارتاپ نیازمند یک ذهن بسیار متمرکز و هدف دار است. ذهنی که تمرکز خود را روی هدف های بلندمدت متمرکز کرده باشد و بدون سر و صدا خود را به آن نزدیک کند. فکر نکنید به زودی قرار است در لیست 30 استارتاپ برتر با میانگین سنی زیر 30 سال قرار بگیرید. در استارتاپ شما با جوان هایی مثل خودتان همراه هستید که هدف هایی مشابه شما دارند و نمی دانند به آن خواهندرسید یا نه. دلشوره یکسره با شماست. در این میان نه لقب و نه میز و نه چیز دیگری به آرامش شما کمک نخواهدکرد. در حقیقت در فضای استارتاپی این که بدانید چقدر تاثیرگذار بوده و مهارت تان کارآمد بوده خوشحال تان می کند، نه لقبی که روی کارت ویزیت شما قرا راست بقیه را تحت تاثیر قرار بدهد.
به سراغ کارکردن برای استارتاپ بروید اگر...
اگر تازه می خواهید کاری را شروع کنید
کارکردن در استارتاپ در سن های بالای ۳۰ سال کمی غیرمعمول است. معمولا در این سن افراد خیالشان از کار کمی راحت تر بوده و سعی می کنند به دیگر اهداف زندگی شان برسند، به همین خاطر ریسک نمی کنند و با محیط بی ثبات کنار نمی آیند. به علاوه شکست در این سن هزینه گزافی دارد. ولی برعکس وقتی در سن کم و برای اولین تجربه کاری وارد محیط استارتاپی شوید کاملا متوجه نقاط ضعف و قوت خود شده و با کسانی کار می کنید که شما را تشویق می کنند به رویاهایتان برسید. از طرفی شما بهتر با علایق خود آشنا شده و می توانید در همان ابتدای مسیر کاری به سمتی حرکت کنید که بیشتر با آن راحت هستید.
اگر می خواهید نتیجه کارتان را مشاهده کنید
اگر در شرکت بزرگی مشغول کار شوید معمولا زحمت شما آنچنان که باید دیده نمی شود و در بسیاری از مواقع اصلا مدیران نمی دانند شما وجود دارید یا نه. اگر می خواهید دیده شوید و به علاوه خروجی کار خود و تاثیر آن روی شرکت را ببینید بهتر است به سراغ استارتاپ بروید. در این محیط همه شما و میزان خلاقیت شما را می شناسند و شما دقیقا متوجه می شوید که نتیجه کارتان روی ارزش شرکت چگونه بوده است.
اگر از سلسله مراتب و قوانین دست و پاگیر کاری متنفر هستید
در شرکت های بزرگ معمولا برای انجام هر کاری باید سلسله مراتب را رعایت کرده و با کاغذبازی های زیاد و یک فرآیند خسته کننده به هدف خود برسید. ولی در استارتاپ ها معمولا آنچنان رییس و مقامی وجود نداشته و می توانید با یک سوال و جواب ساده به جوابی که می خواستید برسید. این آزادی و بی قید و بندی یکی از اصلی ترین دلایلی است که افراد شرکت های استارتاپی را به شرکت های بزرگ ترجیح می دهند.
اگر به دنبال فرصت های بزرگ می گردید
در استارتاپ ها، بسیاری از کارها مسئول مستقیمی نداشته و به صورت گروهی و دلی انجام می شود. بسیاری از افراد که به دنبال چالش می گردند و می خواهند مهارت های خود را در محیط جدیدی تجربه کنند از این روش لذت زیادی خواهندبرد و می توانند استعدادهای خود را به خوبی شکوفا کنند. چه بسا افرادی بوده اند که به عنوان نویسنده وارد شده اند و در نهایت کارشان به گرافیستی رسیده است. این فرصت های بزرگ برای خودی نشان دادن در استارتاپ ها فراوان است. فقط آدم اهلش را می خواهد.
اگر می خواهید چیزهای زیادی یاد بگیرید
در استارتاپ ها هر روز چیزی برای یادگرفتن وجود دارد. از یاد گرفتن برای انجام کاری به یک روش متفاوت گرفته تا مجبور شدن به انجام کاری که تا به حال می ترسیدیم آن را انجام دهیم. از طرفی کارکردن در یک استارتاپ مثل گذراندن واحدهای دانشگاهی دوره های MBA است. شما دقیقا در شرایطی قرار می گیرید که چه به عنوان بنیانگذار یا سهامدار باید به فکر سوددهی شرکت خود باشید و نمی توانید اشتباهات زیادی بکنید. به همین خاطر مجبور می شوید به عنوان یک برنامه نویس حتی تا شرایط اقتصادی را هم در نظر بگیرید و تحلیل داشته باشید. همه اتفاقات در کنار به اشتراک گذاری مهارت ها، در نهایت منجر به یادگیری زیاد اطلاعات مختلف در یک بازه فشرده می شود.
اگر به دنبال فضای کاری منعطف می گردید
در استارتاپ ها خارج از این که کار زیادی از شما می خواهند، به شما نیز اجازه می دهند آن گونه که دوست دارید کار را به پایان برسانید. فقط شرط استارتاپ ها برای انجام کار به پایان رسیدن آن در زمان و با شرایط تعیین شده است. یعنی می توانید به محل کار نیامده و دورکاری کنید. یا در محل کار به صورت درازکش کار خود را انجام دهید. این مسائل تا زمانی که خروجی مناسب باشد هیچ مورد در فضای استارتاپ ندارد.
اگر می خواهید حس مالکیت و صاحب کار بودن را تجربه کنید
به صورت معمول شما یا صاحب یک استارتاپ هستید یا به صورت یک سهام دار وارد این فضای کاری می شوید. حتی اگر هیچکدام از این دو حالت هم نباشد، فضای کاری به گونه ای است که انگار شما مالک و مسئول استارتاپ هستید. هر اقدام شما می تواند تاثیر مثبت در موفقیت و شکست استارتاپ داشته باشد و موقعیت و درآمدتان با توجه به این اتفاق ها کاملا تغییر می کند. همه این موارد و البته جو بسیار صمیمی این محیط کاری باعث می شود حس کنید کسب و کار خودتان را داشته و خودتان در حال مشخص کردن سرنوشت تان هستید.
ارسال نظر