رنگ و بوی هنر در این خانه پیداست!
روایتخانه ما را با داستانهای پشت پرده آدمهایی مواجه میکند که شاید هرروزه هزاران بار از کنارشان عبور میکنیم و از خود میپرسیم چرا شبیه آن ها نیستیم، غافل از اینکه اصلا قرار نیست شبیه به هم باشیم. امروز تیم ما مهمانِ خانهای است که خویشتن صاحبخانه در تمام اجزای زندگیاش حضوری پررنگ یافته است. آری، حمیدرضا اویسی را میشود تمام و کمال در جانِ خانهاش حس کرد.
دربارهمیزبان
حمیدرضا اویسی متولد 29 آذر 58، مردی جوان و پرانرژی است که بهواسطه رشته دانشگاهی خود؛ یعنی گرافیک، چندین سال در این زمینه کار کرده و بعد طی اتفاقی جالب به کارهای ساختمانی، بازسازی و طراحی داخلی روی میآورد. علاقه او به چوب و کارهای دستی که از همان دوران کودکی با ساخت ماشین شروع شده، اکنون در جزئیات فضای زندگی شخصی او و طراحیهای داخلی که انجام میدهد بهخوبی خود را نمایان میسازد. او به تشویق و همراهی خواهرش که ایشان نیز در زمینه گرافیک فعالیت میکند، اصول هنر را میآموزد و در این زمینه تبحر پیدا میکند. سلیقه بینظیر او در طراحی منزل شخصیاش شاهدی بر این مدعا است.
یکی از جذابیتهای خانه تو این است که در یکی از منطقههای مرکزی و شلوغ تهران با ساختمانی مواجه میشویم با ظاهری کاملا رسمی، خشک و اداری. وارد ساختمان هم که میشویم همین احساس ادامه دارد تا میرسیم به درب آپارتمان تو. از همان ابتدا با دیدن درب ورودی، ذرهذره طعم تفاوت را میچشیم تا در را باز میکنی و ما با فضایی روبهرو میشویم که گویی وارد دنیایی دیگر شدهایم. این حجم از تفاوت باید داستانی جذاب در پشت خود داشته باشد. ما میخواهیم بدانیم تو؛ حمیدرضا اویسی، چگونه این داستان را رقم زدی؟
- در مورد ظاهر این ساختمان و حسی که به شما منتقلشده، باید بگویم کاملا درست برداشت کردهاید و اینجا یک ساختمان با کاربری اداری است که متعلق به مادر من است و از این نظر ارزش معنوی زیادی برایم دارد. در ابتدا نیز مادرم این واحد را برای دفتر کار من در اختیارم گذاشت که با شریک خود آن را بازسازی کرده و بهنوعی شوروم کارهای دستی من و او بود. بعد از مدتی به دفتر-خانه تبدیل شد؛ یعنی هم محل کارم بود هم زندگی و درنهایت با انتقال دفتر کارم به مکانی دیگر، اینجا به خانه شخصی من بدل شد.
در مورد رنگ و بوی سنت و ایرانی بودن که در فضای خانه من بهوفور مشاهده میکنید، باید بگویم اینیکی از مهمترین علایق من در طراحی فضای زندگیام است. ممکن است برای دیگران به سبک مدرن طراحی کنم، اما برای خودم حضور عناصر معماری ایرانی مانند چوب و آجر حرف اول را میزند؛ چون این عناصر زنده و دارای روح، گرما و انرژی فوقالعادهای هستند که کاربردشان در معماری ایرانی نهتنها ازلحاظ حس معنوی، بلکه ازنظر حس مادی نیز بیدلیل نبوده است؛ برای مثال آجر در تابستان خنک و در زمستان گرم است، ولی سنگ اینگونه نیست و به همین دلیل آجر میتواند انتخاب خوبی برای کف باشد.
پس دلیل گرما و دلنشینی منزل تو را میتوان همین استفاده از چوب و آجر و عناصر معماری ایرانی دانست. آیا موارد دیگری هم هستند که اشاره نکرده باشی؟
- نه، مطمئنا فقط همین نیست. من از کودکی عاشق رنگ بودم و سادگی یکدست را نمیپسندیدم؛ به همین دلیل حضور قوی رنگها را میتوانید در خانهام حس کنید. مورد دیگری که به زندهبودن خانهام کمک کرده، عناصر دستساز ایرانی مثل پالمون، قلاببافی، ظروف مسی، وسایل عشایری و عناصری ازایندست است که برای آنها وقت و جان گذاشته شده است. بسیار اعتقاد دارم که این انرژی که برای ساختن این وسایل صرف شده در بطن آنها حضور دارد و بازمیگردد.
بله، ما هم اعتقادداریم وقتی اثر هنری که حاصل دستان یک هنرمند و سازنده است در فضای زندگیمان حضور داشته باشد، بدون شک انرژی حاصل از خلق آن هنر در زندگی ما نیز جریان مییابد. برای تهیه عناصر دستسازی از این قبیل باید به کجا مراجعه کنیم؟
- دسترسی به سازندههای این وسایل مثل محصولات عشایری کار چندان آسانی نیست، اما من آنها را در مکانهایی مثل جمعهبازار تهران (پارکینگ پروانه) یا از راه سفرهایی که به شهرهای تولیدکننده این صنایعدستی مثل بازار وکیل شیراز داشتم، تهیهکردهام.
اگر بخواهی خانه را در یک جمله کوتاه تعریف کنی چه میگویی؟
- محل آرامش. شاید باورتان نشود، اما من هر بار که کلیدم را در قفل درمیاندازم و وارد خانهام میشوم کل دنیا و دغدغههای پشت سرم را فراموش میکنم. به نظر من خانه باید همینگونه باشد و این اصلا ربطی به کوچک یا بزرگ بودن، شلوغ یا خلوت بودن، نو یا کهنه بودن و اینگونه چیزها ندارد.
البته این اتفاق مشروط به این است که خانه تو شبیه تو و روح تو باشد و نمودی از علایق و خواستههای تو.
- بله دقیقا همین است و لازم است در ادامه این حرف به این نکته اشاره کنم که وقتی ما به خانه دوست یا آشنایی میرویم و فضای زندگی او به دلمان مینشیند به خاطر تنها یک عنصر از آن فضا مثل رنگ دیوار یا نوع مبلمان نیست، مطمئنا مجموعهای از عوامل و عناصر در کنار هم، چنین چشمانداز زیبایی را خلق کردهاند، پس اگر قرار است ما هم فضایی داشته باشیم که چنین حسی به خودمان و حتی ناظران دیگر منتقل کند، بهتر است بهجای عاریه گرفتن ایدههای مختلف از گوشه و کنار به علایق خود رجوع کنیم و مجموعهای هماهنگ از آنها را در کنار یکدیگر گرد آوریم.
نکته دیگری که برای من از اهمیت زیادی برخوردار بوده و همواره به دیگران توصیه میکنم، ساختن وسایل برای فضای خودتان است. میز، زیر تلویزیونی، تخت و حتی مبلمان خانه را بهصورت سفارشی برای منزل خود بسازید.
این نکته ما را به مفهوم جدیدی در قصههای روایتخانه هدایت میکند. ما تاکنون اصرار بر این داشتیم که اهمیت حضور خودمان و علایقمان را در انتخابها و تصمیمگیریها نشان دهیم و امروز تو کلیدواژهای جدید به واژگان ما اضافه کردی و آن ارزش هنر دست حتی در مبلمان روزمره ماست. با توجه به حرفهایت تقریبا همهچیز این خانه از رنگها و مصالح بهکاررفته گرفته تا مبلمان دستساز توسط خودت و دیگران، شبیه به تو و روح تو هستند. آیا در این میان چیزی جامانده است؟
- بله، بالکنی پر از گل و گیاه. من علاقه زیادی به گیاه و فضای باز دارم، اما متاسفانه در این خانه امکان تدارک چنین فضایی میسر نبود.
اگر قرار بر این باشد که کل وسایل خانهات را تحویل دهی و فقط یکچیز را برای خود نگه داری، آن چیست؟
- تختهای که روی دیوار فیروزهایرنگ نصب شده و صنایعدستی عشایری از آن آویزان شدهاند. این تخته مربوط به کارهای بنایی و ساخت همین ساختمان است و از همان زمان به یادگار مانده و برای من معانی زیادی به همراه دارد.
در پایان از تو تشکر میکنیم که وقت خود را در اختیار ما گذاشتی و داستان پشت خانه زیبا و خندانت را که دقیقا یادآور حمید خندان و پرانرژی است برای ما گفتی.
ضمنا برای اشتراک نسخه چاپی مجله منزل روی تصویر زیر کلیک کنید:
نظر کاربران
خونش حسه خوبی داشت یه حسی شبیه وقتی که وارد یه جای سرسبز بشی فکر کنم به خاطر استفاده از چوب بود.
چه حس خوبی به آدم میده خونشون.
فوق العاده بودن. خِیرشو ببینن
حس قشنگی داره
دوس نداشتم
من واقعا نمیپسندم اینجوری. آدم حس بدی داره تو این خونه
به نظر من واقعا عالی بود حسی طبیعی در سادگیه بینظیر
و البته بوی پول!
خیلی قشنکه مبارکه