یادداشتی از رابرت کیوساکی
آیا اقتصاد گیگ مناسب شماست؟
در ابتدا بیایید اقتصاد گیگ را به درستی تعریف کنیم. اقتصاد گیگ (Gig Economy) در واقع محیطی است که موقعیت و جایگاه افراد در آن به طور معمول موقتی است و شرکت ها و سازمان ها اغلب قراردادهای کوتاه مدت با فریلنسرها یا همان آزادکاران منعقد می کنند.
داشتن یک شغل و مالکیت یک کسب و کار چه فرقی با هم دارند؟
آیا دوست دارید وارد اقتصاد گیگ شوید؟
خیلی از مردم از من می پرسند که آیا اقتصاد گیگ مناسب آنها هست یا خیر. من همیشه با جمله «بستگی دارد» پاسخ می دهم. این موضوع به این بستگی دارد که می خواهید به چه چیزی برسید. اگر می خواهید شغل همیشگی تان را داشته باشید و در کنارش درآمد بیشتری به دست آورید، بله این کار مناسب شماست. اما اگر می خواهید مالک کسب و کار خود باشید، این گزینه را به شما پیشنهاد نمی کنم. واقعیت این است که افراد شاغل در اقتصاد گیگ مالک هیچ کسب و کاری نیستند، بلکه فقط شاغل اند و در بسیاری از شرایط مزایای کمتری نسبت به افرادی دارند که به کار تمام وقت مشغول اند.
بر اساس گزارش اخیر شرکت خدمات مالی آمریکایی «پرودنشال فایننشال»، تنها ۷ درصد از افرادی که فقط و فقط در اقتصاد گیگ مشغول به فعالیت اند، بیمه از کار افتادگی دارند. این رقم برای افرادی که در کنار شغل اصلی شان به فعالیت در اقتصاد گیگ مشغول اند، بیشتر و در حدود ۲۱ درصد است. فقط ۲۰ درصد از افراد صرفا شاغل در اقتصاد گیگ و ۳۷ درصد از افرادی که علاوه بر شغل اصلی شان، در اقتصاد گیگ هم فعالیت دارند، دارای بیمه عمر هستند.
علاوه بر این، درصد کسانی که دارای برنامه بازنشستگی هستند، به ترتیب ۱۶ و ۲۵ درصد است، در حالی که این رقم برای کارگران شاغل در شغل های سنتی ۵۲ درصد است. این را نیز در نظر بگیرید افرادی که صرفا در اقتصاد گیگ فعالیت می کنند، سالانه ۳۶۵۰۰ دلار درآمد داشته اند در حالی که کارگران شاغل در مشاغل تمام وقت ۶۲۷۰۰ دلار درآمد داشته اند. تنها مزیت اقتصاد گیگ این است که کنترل کاملی روی برنامه کاری تان دارید؛ اما از طرفی باید آنقدر کار کنید که فرصتی برای لذت بردن از برنامه انعطاف پذیرتان نخواهید داشت.
تغییر از کارمندی به خوداشتغالی
بسیاری بر این باورند که راه رسیدن به امنیت مالی و زندگی شاد این است که برای خود کار کنند. من انگیزه آنها را برای پیوستن به اقتصاد گیگ تحسین می کنم زیرا به نظر می رسد که اقتصاد گیگ فرصت خود اشتغالی را برای مردم فراهم کرده است. اما در بیشرت شرایط تغییر زندگی کارمندی به خود اشتغالی در اقتصاد گیگ چیزی به جز رفتن از ربع E به S نیست که هر دو سمت چپ مربع جریان نقدی هستند.
کسب و کارهای نوع S (خود اشتغالی) و نوع B (کسب و کارهای بزرگ)
بسیاری از مردم می خواهند از ربع S به ربع B بروند، اما تعداد کمی از آنها موفق به این کار می شوند، چرا؟ زیرا مهارت های فنی و شخصی لازم برای موفقیت در هر کدام از از ربع ها متفاوت است. شما باید برای رسیدن به ربع مورد نظرتان، مهارت ها و ذهنیت لازم برای رسیدن به آن را نیز فرا بگیرید.
تفاوت در چیست؟
مالک این نوع کسب و کار برای رسیدن به موفقیت باید: مالکیت و کنترل این سیستم را به عهده بگیرد. توانایی رهبری و مدیریت کارمندانش را داشته باشد. افرادی که به خود اشتغالی مشغول اند، باید هویت و دانسته های شان را به یک سیستم تبدیل کنند تا بتوانند کسب و کاری بزرگ خلق کنند. بسیاری از مردم، به ویژه آنهایی که در اقتصاد گیگ مشغول به کارند، نمی توانند این کار را بکنند. به عنوان مثال، به سختی می توان از راننده اوبر بودن به مالکیت کسب و کاری مشابه اوبر و مدیریت صدها یا هزاران راننده رسید. اوبر برای رسیدن به این سیستم و ساختار کاری میلیاردها دلار خرج کرده است.
آیا می توانید همبرگری بهتر از مک دونالد درست کنید؟
زمانی که شخصی از من در مورد شروع کسب و کار سوال می کند، تکنیکی را به کار می برم تا بدانم شخصیت او به خود اشتغالی متمایل است یا مالکیت کسب و کار. معمولا این افراد به من می گویند که ایده ای عالی برای تولید یک محصول یا خدمات دارند. من گوش می دهم. حدود ده دقیقه به آنها فرصت می دهم تا کاملا حرف های شان را بزنند. در این ده دقیقه معمولا چنین جملاتی می شنوم:
«این خیلی بهتر از محصولی است که فلان شرکت تولید می کند.»
«من همه جا را گشته ام و هیچ کس را ندیده ام که چنین ایده ای داشته باشد.»
«من ایده ام را در اختیار شما می گذارم و در ازای آن فقط 25 درصد سود می خواهم.»
«من سال هاست دارم روی این ایده کار می کنم.»
در چنین شرایطی من یک سوال می پرسم: «آیا به شخصه می توانید همبرگر بهتری نسبت به همبرگری که مک دونالد می فروشد، درست کنید؟» تا به حال همه پاسخ مثبت داده اند. همه می توانند همبرگر بهتری درست کنند.
سپس می پرسم: «آیا به شخصه می توانید کسب و کار بهتری نسبت به مک دونالد خلق کنید؟»
همبرگر در تقابل با کسب و کار
برخی از مردم به سرعت متوجه تفاوت میان این دو می شوند. برخی هم منظورم را نمی گیرند. تفاوت این دو موضوع در این است که شخص در سمت راست مربع و در ربع E یا S جریان نقدینگی قرار دارد و روی ایده همبرگر بهتر متمرکز شده یا در سمت راست آن و در ربع B یا او به فکر ساخت سیستم کسب و کار بهتر است.
من سعی ام را می کنم تا به آنها توضیح دهم که کارآفرینان زیادی وجود دارند که می توانند محصولات یا خدمات بهتری ارائه کنند؛ درست همانطور که میلیون ها نفر می توانند همبرگرهای بهتری نسبت به مک دونالد درست کنند اما فقط مک دونالد است که توانسته سیستمی برای خدمت رسانی به میلیون ها نفر خلق کند.
اگر مردم متوجه منظور من بشوند، به آنها پیشنهاد می کنم به مک دونالد بروند، همبرگری بخرند، بنشینند و به سیستمی نگاه کنند که همبرگر را به آنها تحویل می دهد. کامیون های حمل گوشت را ببینند. فرآیند تولید همبرگر، مشتریان در حال خرید، تبلیغات تلویزیونی، آموزش کارمندان، تزئین و دکوراسیون رستوران، دفاتر منطقه ای و سازمانی کلی به نام مک دونالد. اگر آنها بتوانند تصویری کلی از این کسب و کار به دست آورند، شانس این را خواهند داشت که خیلی زود کسب و کاری بزرگ خلق کنند.
شما چطور؟ می خواهید در کدام ربع از مربع جریان نقدینگی حضور داشته باشید؟
نظر کاربران
خوب بود...
خیر
چون می خوام مالک سیستم باشم
یا خالق سیستم
مقاله ی فوق العاده ای بود متشکرم