نکات مهم در کارآفرینی زنان از نگاه فاطمه دانشور
زنان چگونه مردان را همراه خود سازند؟
موضوع مهمی در مورد کارآفرینی بانوان وجودداردکه سرفصل آن چنین است: دختران جوان ما معمولا چندان جرأت نمی کنند که در بازارهای کسب و کار وارد شوند و ترجیح شان بر این است که در محیط های آکادمیک حضور داشته باشند.
شاید به همین خاطر باشد که کرسی های دانشگاه ها را دخترها بیشتر از پسرها پر کرده اند و البته به این معنا نیست که دخترها از پسرها باهوش تر هستند بلکه به این معنی است که پسرها حضور در بازارهای کسب و کار را به حضور در دانشگاه ها ترجیح داده اند و برعکس، این دختران بوده اند که حضور در محیط دانشگاه را مناسب تر از محیط کسب و کار یافته اند.
اگر بخواهیم درصد آسیب شناسی این روند برآییم به علت های مختلفی برمی خوریم که شاید یکی از مهمترین علت های آن، ترس و واهمه ای است که دختران از حضور در بازارهای کسب و کار دارند. آن هم به این خاطر که بازارهای کسب و کار، ریسک پذیری بالایی را می طلبند و این خطر کردن و ریسک پذیری جزو یکی از الزامات ایجاد یک کسب و کار است.
در کارآفرینی علاوه بر این که فرد انگیزه، هدف، برنامه و ... را مد نظر قرار می دهد؛ باید از یکسری ویژگی های فردی نظیر همین خطرپذیری و جسارت و جرأت برخوردار باشد تا به موفقیت برسد.
به نظر می رسد به دلیل نوع دیدگاه تربیتی که خاستگاهش از خانواده است، دختران کمتر جرأت می کنند تا به این نوع کارها بپردازند و این احساس تا بزرگسالی در آنها باقی می ماند.
در خانواده ها معمولا ادبیات گفتاری ما اینگونه است که مثلا: «پسرم باید مراقب خواهرت باشی ...» و با همین حرف، اینگونه در لفافه به دخترمان القاء می کنیم که تو نمی توانی مراقب خودت باشیم. یا در تعریف از دختر و پسرمان می گوییم: «دختر قشنگم و پسر زرنگم ...» که خود به این معنی است که پسر می تواند به طور مثال ماشین سواری و چرخ سواری و شلوغ کاری کند؛ ولی دختر باید مراقب زیبایی اش باشد و ...
در حال حاضر دختران جامعه ما هزینه های زیادی را بابت جراحی های زیبایی پرداخت می کنند. اینها از همین ادبیات کلامی مرسوم در خانواده ها نشأت می گیرد. بر همین اساس، آن ترسی که موضوع نوشتار ماست، نهادینه می شود.
این دیدگاه را بر مبنای تجربیات و ملاقات هایی بیان می کنم که با خانم های مختلف داشته ام. بعد از انتشار اولین مصاحبه ام در مطبوعات، خانم های زیادی بودند که از من مشاوره می خواستندو البته خوشحال بودند که یک زن توانسته است موفق شود و آنها هم دنبال چنین موفقیتی بودند.
وقتی با این دسته از خانم ها جلسات مشاوره گروهی برگزار می کردم، در ۹۰ درصد موارد به این نتیجه می رسیدم که آنها از جرأت و جسارت کافی برای حضور در بازار کسب و کار برخوردار نیستند. بخشی از این عدم جرات و جسارت، به نبود دانش و تجربه کافی در این زمینه بازمی گردد و بخشی از آن به نبود یا کمبود اعتماد به نفس در شخص، مربوط می شود.
به طور مثال در این زمینه نگرانی هایی در مورد سرزنش اطرافیان وجود دارد که در این مورد تا حدی می توان به آنها حق داد. چون وقتی یک دختر، اشتباهی می کند، خیلی بیشتر از یک پسری که همان اشتباه را مرتکب شده است، سرزنش و نکوهش می شنود و اینها آثار روانی خود را دراو باقی می گذارند.
به طور مثال، وقتی وضعیت زنان روستایی را آسیب شناسی می کنیم می بینیم که زن روستایی، سَرِ زمین کار می کند، در عین حال بچه اش را هم به دنیا می آورد و در حین بارداری هم کار می کند و در کنار اینها متاسفانه شاهد هستیم که در مواردی، از شوهرش، کتک هم می خورد. او هیچ سهم مادی از کاری که انجام می دهد، ندارد و همین مساله، وابستگی صددرصد مالی، به مرد خانواده ایجاد می کند و اینگونه می شود که زن، شرایط بسیار سخت را تحمل می کندئ و دم برنمی آورد. این نمونه ای از اقشار بسیار آسیب پذیر جامعه ماست؛ اما این سکه روی دیگری هم دارد.
در اقشار بالاتر جامعه شرایط به گونه ای دیگر هم ممکناست رخ بنماید. به طور مثال نکته ای که در مورد زنان طبقه متوسط وجود دارد، این است که باید مراقب باشند از افراط به تفریط نرسند. به این معنا که زن ها آن ظرفیت کافی را در خودشان ایجاد کنندکه وقتی به استقلال مالی می رسند؛ اینگونه نشود که به نوعی بی اعتنا به همسرشان دچار شوند. این آفت بزرگی است و از آن دست مواردی است که در مقوله کارآفرینی زنان، باید توجه ویژه ای بدان مبذول داشت. ما زنان باید به این نکته واقف باشیم که هر چقدر هم کارآفرین و ثروت ساز باشیم، نقشی که خالق ما برایمان تعریف کرده، مادر بودن و همسر بودن است و این را با هیچ پدیده و عنصر دیگری نمی توان مقایسه کرد و برابری داد.
زن کارآفرین باید در ابتدای امر، همچنان نقش مادر بودن و همسر بودن را حفظ کند و در عین حال بتواند همسر خود را با فعالیت کارآفرینانه ای که انجام می دهد، همراه کند. در واقع آنچه که می توان درمسیر کارآفرینی به دختران جوان آموزش داد و شاید نقطه کور بحث ها درباره عدم موفقیت فعالیت های کارآفرینتانه زنان باشد، همین موضوع همراه کردن مردان زندگی شان با کسب و کاری است که می خواهند بدان مشغول شوند. این مردان زندگی می تواند پدر، برادر یا همسر باشد.
یادمان باشدکه این توان را خداوند به زن اعطاء کرده است که بتواند مرد را همسراه خود درمسیری کند که می خواهد در پیش بگیرد. پس زنان در جامعه ما در کنار فنون دیگر کارآفرینی باید یک فن مهم را بیاموزند و آن فن همراه کردن مردان خود (همسر، پدر یا برادر) با فعالیت های کاری است که می خواهند در پیش بگیرند تا ضمن این که محیطی سرشار از آرامش و همدلی برای خانواده خود فراهم می کنند، بتوانند اهداف کاری خود را هم محقق سازند. در شماره های بعد پیشنهاداتی برای این همراهی به زنان کارآفرین ارائه می دهیم که فکر می کنم می تواند برای آنها بسیار موثر و مطلوب باشد.
نظر کاربران
mamnoon,nokate mofidi zekr shode bood.
حقیقتو گفتین