گفتگو با ایمان مقصودی، خالق پیتون (Python)
ایمان مقصودی در سال ۲۰۰۶، اولین ایرانی بود که توانست در مسابقه بینالمللی InteriorMotives عنوان Overal Winner را از آن خود کند. او یکی از کهنهکارترین و مجربترین طراحان خودرو ایران است. اخیرأ هم که با پروژه پیتون، به فرد شماره یک اخبار خودرویی کشور تبدیل شده است.
متولد چه سالی هستید؟
متولد سال ۱۳۵۹ هستم.
رشته تحصیلیتان چه بوده و در چه دانشگاهی تحصیل کردهاید؟
رشتهام طراحی صنعتی بوده، در دانشگاه آزاد اسلامی تحصیل کردهام و ورودی سال ۷۷ هستم.
چه شد که به خودرو علاقهمند شدید؟
داستان خاصی نداشت. در ابتدا نمیدانستم که ماشین دوست دارم. با دیدن مجلههای ماشین در دست مردم و دیدن تصاویر ماشینها، متوجه این موضوع شدم که به دنیای ماشینها علاقه دارم. علاقهام را دنبال کرده و هرگز رهایش نکردم. چون شرایط هم بهگونهای بود که به عقیده همه، دنبال کردن این علاقه، موفقیتی در پی نخواهد داشت اما من کوتاه نیامدم.
اولین طراحی اتومبیل حرفهای که انجام دادید، به چه سالی باز میگردد؟
اولین طرحی که از حالت آماتور خارج شده بود، به سال ۷۶ باز میگردد در زمانی که در پارسخودرو، کارآموز بودم. در آن زمان، سال سوم دبیرستان بودم و پارس خودرو بر روی پروژه پارس تندر ۷۶ کار میکرد که یک ون مجهز به موتور نیسان پاترول بود. من هم در طراحی برخی از قسمتهای ماشین کمک کردم.
طراحی خودرو را بهصورت خودآموز آموختید یا اینکه کلاس رفتید؟
آرزویم بود جایی باشد که بتوانم یاد بگیرم اما متأسفانه هیچ کلاسی نبود. از آنجایی که خودم پیگیر طراحی بودم، راهی را پیدا میکردم تا بتوانم کار را انجام دهم. از اطلاعات مربوط به خودرو بگیرید تا مهارتهای لازم برای طراحی، از آسانترین کار گرفته تا سختترین کار. از طراحی دستی گرفته تا طراحی نرمافزاری و شناختن فرهنگ و هویت برندها که در طراحی ماشین مهم است. همگی مواردی هستند که خودم پیگیر آنها بودم زیرا علاقه داشتم. مثلأ وقتی میخواستم یک آلفارومئو طراحی کنم تمام تاریخچه، مدلهای سابق، پرفروش ترین مدل هایش را بررسی می کردم و پس آن به طراحی میپرداختم تا ببینم که کمپانی دنبال چه چیزی هست و به چه خاطر شهرت دارد و به هنگام طراحی با نگرش به این مسائل طراحی میکردم. و نکتهای که پشت کارهایم وجود دارد همین است که صرفأ یک فرم زیبا نیست بلکه تفکری پشت آن نهفته است.
مسابقه Interior Motive اولین مسابقه خودرویی بود که مقام آوردید؟
در سطح بینالمللی بله. اما در سال ۲۰۰۵، شرکت ایران خودرو اولین مسابقه سراسری طراحی خودرو را با موضوع اتومبیلی آیندهنگرانه برای سال ۲۰۲۰ برگزار کرد که در دو رده آماتور و حرفهای برگزار شد و من در رده آماتور برنده شدم. سه چهار سال قبل از برگزاری این مسابقه، من ماشینی را طراحی کرده بودم که جزو اولین کارهایم بود و در آن زمان این طرح را برای چند تن از طراحان بینالمللی هم فرستاده بودم. همان کار را بدون تغییر برای ایران خودرو هم فرستادم. و این موضوع سبب شد تا اعتماد به نفس کافی را برای شرکت در مسابقات خارجی پیدا کنم و Interior Motive اولین مسابقه بینالمللی بود که شرکت کردم.
چگونه با مسابقه Interior Motive آشنا شدید؟
زمانی که اولین دورههای این مسابقه برگزار میشد، به اینترنت Dial Up در ایران باز میگردد که هر کس علاقه خودش را جستجو میکرد و از آنجایی که من هم به دنبال ماشین بودم، با دیدن کارهای دانشجوها و حرفهایها و مقایسه آنها، تفاوت فاحش را بین کار خودمان و کار بقیه می دیدیم که به نوعی بسیار ناراحت کننده بود زیرا میدیدم که صنعت خودروسازی داخلی چه میکند و خارجیها چه میکنند! که ما در دانشگاهها داریم دروس پیش و پا افتاده را میگذرانیم ولی آنها در حال کار بر روی پروژه های جدی اتومبیلی هستند.
Interior Motive هم عملأ در قیاس با مسابقات هم سبک خودش و با وجود اینکه دو سه سال از برگزاریاش می گذشت، خروجی حرفهایتری از سایرین داشت. چون علاوه بر بدنه، کابین ماشین را هم لازم داشتند. هنوز هم کمترین مسابقهای بدین شکل برگزار میشود. و با دیدن کارهای شرکت کنندگان، به مسابقه علاقهمند شدم زیرا از بهترین و معتبرترین دانشگاههای دنیا شرکت کرده بودند. و اولین مسابقهای هم که از نظر زمانی امکان شرکت کردن داشتم همین بود.
با بررسی طرحهای تمامی دورههای Interior Motive هنوز هم طرح شما نوآورانه و تازه تر بهنظر میرسد. چگونه به این طرح رسیدید؟
Interior Motive هر سال، چهار موضوع مختلف را برای شرکتکنندگان ارائه میکند که هر تیم یا شرکتکننده میتواند یکی از آنها را انتخاب کند. موضوعی که من انتخاب کردم، Emotion in motion بود به معنای احساسات در حرکت است. که موضوع آن مبنی بر این بود که تا سال ۲۰۲۰ یا ۲۰۳۰، افزودن سیستمهای کمکی به اتومبیل، اشتباهات راننده را خنثی میکنند اما لذت سواری را از بین میبرند و در این سالها، با توجه به مسائل ایمنی، خیلی از موارد را نمیتوان حذف کرد. با توجه به عدم توانایی در حذف سیستمهای کمکی رانندگی و ایمنی، چگونه میشود لذت رانندگی را برای طرفداران رانندگی اسپرت به ماشینهای آینده تزریق کرد.
طرح شما چه ویژگیهایی داشت؟
برای حل مسئله، فکر کردم و تصمیم گرفتم تا مدل رانندگی را عوض کنم. بهجای اینکه این سیستمها را دور بزنم، مدل رانندگی را عوض کردم. و چون میخواستم لذت رانندگی را ارئه کنم و فراری هم یکی از نمادهای لذت رانندگی است، طرحم را بر اساس این برند پیش بردم. و با توجه به اطلاعاتی که از آیرودینامیک، airfoil و سِگ وِی تازه وارد داشتم طرح را توسعه دادم. قسمت جلوی ماشین همانند airfoil از زمین بلند میشود و قسمت عقب ماشین همانند سِگ وِی بر روی دو چرخ حرکت میکند تا تعادلش حفظ شود. سپس با چالش دیگری مواجه شدم که با بلند شدن جلو ماشین، اگر راننده در حالت استاندارد بنشیند، دیگر دید به جلو ندارد. مجبور شدم کابین را تغییر دهم و موقعیت نشستن راننده را همانند یک موتورسیکلت در نظر بگیرم که باعث میشود دید خوبی به بیرون داشته باشد و هیجان را افزایش میدهد چرا که به حالت نیمه پرواز در موقعیت یک موتورسیکلت سوار نشستهاید. که بازهم با چالش بعدی روبهرو شدم زیرا در این حالت، راننده دیگر به کنترلها و داشبورد دسترسی ندارد. برای حل این مشکل به سراغ تکنولوژی RSD که اطلاعات را بر روی عینکی که بر روی چشم زده میشود انتقال میدهد و در جنگندههای بسیار پیشرفته کاربرد دارد. تمام این نوآوریها و راهحلها، در کنار یکدیگر چیده شده بودند بهطوریکه داوران مسابقه کاملا شوکه شدند.
چه مقامی را در Interior Motive کسب کردید؟
هنوز هم فراری مونزا تنها طرحی در طول برگزاری این مسابقه بوده که با یک نفر نه یک تیم علاوه بر کسب مقام Overall Winner، دو مقام را به خودش اختصاص داده است. در بخش بهترین نوآوری، نامزد شد و در بخشهای بهترین کابین آیندهنگرانه و بهترین بدنه آیندهنگرانه، فراری مونزا مقام نخست را کسب کرد. البته من از قبل، از یک شرکت فرانسوی پیشنهاد کار داشتم و باید به فرانسه میرفتم که در مدت اقامتم در این کشور، مراسم اهدای جوایز Interior Motive هم برگزار شد. اما بعد از کسب مقامهای متعدد در این مسابقه اتفاقات خوبی رخ داد. نادر فقیه زاده (طراح ایرانی ب.ام.و) به من گفت که مارک ژیرارد که داور مسابقه بوده، از طرحهایت خوشش آمده است و این ارتباط با آقای فقیه زاده باعث شد تا من به مونیخ بروم و با ب.ام.و برای کار در بخش طراحی این کمپانی مذاکره کنم.
چقدر برای طرحتان وقت گذاشتید؟
این مسابقه کلأ سه ماه فرصت دارد. من این زمان را تقسیمبندی کردم، یک ماه ایدهپردازی، یک ماه مدلینگ نرم افزاری و یک ماه هم شیتبندی و ارائه. چون راه دیگری نداشتم هم متأهل بودم، هم کار میکردم و درگیریهای خودم را داشتم.
برای طراحی فرم بدنه مونزا، منبع الهام داشتید یا اینکه کاملأ ذهنی بوده است؟
خیلی وقتها، منبع الهام من، فرمی نیست. در مونزا سعی کردم با وجود اینکه فرمها خیلی پیچدرپیچ است، یک فراری اصیل هم باشد. سعی کردم از المانهای فراری، حتی استفاده شده در مدلهای کلاسیک فراری را در طرحم پیاده کنم. برای مثال ترکیب چرم کرم رنگ و قطعات کرومی فراریها را میتوان در کابین مونزا هم مشاهده کرد.
فکر میکردید در Interior Motive مقام بیاورید؟ آنهم سه مقام همزمان؟!
نه، به هیچ عنوان. چون سختترین و اولین مسابقه خودرویی بینالمللی بود که من شرکت کردم.
چه حسی داشتید وقتی فهمیدید که سه مقام کسب کردهاید؟
شوکه شده بودم. هیچ حس خاصی نمیتوانستم داشته باشم. عملأ فردای مراسم، فهمیدم چه اتفاقاتی رخ داده، در شب مراسم خوشحال بودیم و جایزهها را گرفتیم و بعد از مراسم با احسان مقدم پور (همکلاسیام در دانشگاه آزاد که در آن زمان در انگلستان درس میخواند و یک جایزه هم در همان شب برد) جشنی خودمانی گرفتیم. و فردای آن روز به خودم گفتم باورت میشود این همه جایزه را بردی؟!
واکنش داوران و شرکت کنندهها به موفقیت شما به عنوان یک ایرانی چه بود؟
به نظر داوران، طرح بسیار جذاب بود. و برای دانشجویان هم جالب بود. میخواستند بدانند دانشگاه آزاد کجاست که یک نفر توانست سه مقام را همزمان کسب کند در حالیکه ما در اروپا با یک تیم و کمکهای بهترین و حرفهای ترین اساتید، فقط فینالیست شدهایم! بیشتر آنها فکر میکردند که سطح دانشگاه آزاد بسیار بالاست و علاقهمند شده بودند تا در دانشگاه آزاد تحصیل کنند!
در پروژه فراری مونزا، از کسی کمک نگرفتید؟
دوستان در مراحل اجرایی طراحی به من کمک کردند. برای مثال یکی از دوستانم در آن زمان، کامپیوتر قویتری داشت و رندرها را او برایم گرفت. یکی دیگر از دوستانم در بحث گرافیکی واردتر بود و در شیتبندی به من کمک کرد. اما بحث ایدهپردازی کاملأ با خودم بود.
در مورد مذاکرهتان با شرکت ب.ام.و که پیشتر فرمودید، توضیح دهید.
نادر فقیهزاده را از یک سال و نیم قبل از مراسم Interior Motive آن سال میشناختم و از او دعوت کرده بودیم تا به اتفاق همسرشان به ایران بیایند و همایشی برگزار کردیم. از من برای طراحی در بخش advance design مینی دعوت شده بود زیرا به نظرشان یک فرد خلاق میتوانست کمکی برای آنها باشد. استودیوهای طراحی دو بخش هستند که advance design برای پیشبینی مد روز، محصولات آینده برند و روند تحول اتومبیل کار میکند. و مارک ژیرارد از من برای کار در بخش advance design مینی دعوت کرد که همان بخشی بود که خودش در آن فعالیت میکرد. در آنجا با مدیر ب.ام.و همصحبت شدم و قرار بود آقای آدریان ون هوی دونگ که در آن زمان مدیریت بخش طراحی بدنه در ب.ام.و را بر عهده داشتند نیز در جلسه حضور داشته باشند اما نرسیدند. همه مقدمات فراهم بود به غیر یک مورد و آنهم اینکه من سرباز بودم! و به همین یک دلیل، این پیشنهاد و پیشنهادهای متعدد دیگری را رد کردم.
برویم سراغ پروژه پیتون. چگونه این پروژه آغاز شد؟
من کارهای ماشینی زیادی انجام داده بودم، مثل فراری مونزا و نظایر آن که همگی آیندهنگرانه، نوآورانه و مفهومی بودند. و به همین دلیل این تصور در اذهان بهوجود آمده بود که ایمان مقصودی نمیتواند یک طرح خانوادگی و امروزی را برای جامعه خودش طراحی کند و دنبال طرحهای عجیب و غریب و فضایی است، در صورتی که این نگرش کاملا اشتباه بود. به دنبال یک فرصت مناسب بودم. پروژه امریه سربازیام در ایرانخودرو، SX۷ یا نیو X۷ که بعدها با نام دنا رونمایی شد، خروجی نامناسبی داشت، هم از کار خودم و هم از کار ایران خودرو ناراضی بودم. این مسائل همگی دست به دست هم دادند تا یک ماشین خانوادگی و زیبا را برای ایران طراحی کنم. همیشه در ذهنم بود که روی پلتفرم یک خودروی ایرانی، طراحی جدیدی را پیاده کنم. در نشریه دنیای خودرو مطرح شد که به این منظور یک مسابقه طراحی خودرو برگزار کنیم. من میدانستم سطح کارهایی که دریافت میکنیم قطعأ بالا نخواهد بود و پیشنهاد دادم که صورت مسئله را خودمان حل کنیم. ماشینی که شبیه به هیچ ماشین دیگری نباشد در ابعاد و اندازه مشخص موضوعی بود که به شرکتکنندگان داده شد. اما در عین حال، گفتیم بهتر است که پیشنهاد خودمان را نیز بدهیم تا ببینیم برای مسئلهای که خودمان طرح کردهایم، راه حل چه میتواند باشد. به همین دلیل پلتفرم سمند را انتخاب کردیم زیرا بسیاری تصور میکنند که به دلیل اینکه این خودرو پلتفرمی قدیمی دارد نمیتوان طرح زیبایی از آن درآورد. به همین خاطر است که سورن یا دنا خودروهای چندان زیبایی نیستند. اما در حقیقت چنین نیست.
این امر به دلیل نگرش محافظهکارانه و عدم تطابق با مد روز است. بنابراین از روی قصد پلتفرم سمند را انتخاب کردیم و تمام محدودیتها را در نظر گرفتیم تا سنگ مقایسهای برای یک طراحی خوب و یک طراحی بد برای یک پلتفرم مشترک باشد. شاید این موضوع تلنگری هم به خودروسازهای داخلی بزند که اگر بخواهند با سیلقه کار کنند، امکان پذیر است و میتوان محدودیتهای طراحی را دور زد.
بنابراین طرح نهایی، طرح خودتان بود و از شرکتکنندگان مسابقه دنیای خودرو طرحی برای اجرای نهایی انتخاب نشد؟
قبل از اینکه طرحها را دریافت کنیم، طرح خودرو را بسته بودیم و کامل بود و همه طراحی آنرا خودم در کمتر از دو هفته انجام دادم. یکی از دلایلی هم که طرح شرکتکنندگان خیلی قابل اعتنا نبود، عدم شرکت حرفهایها در مسابقهای است که یک نشریه ملی برگزار میکند. معمولأ دانشجویان سالهای اول دانشگاه یا دانشآموزان دبیرستانی به اصطلاح «عشق ماشین» شرکت میکنند و این طرحها به هیچ عنوان قابل استناد نیست. اول در ذهن داشتیم تا طرحهای آنها را برای اجرا توسعه دهیم و تکمیل کنیم اما با توجه به تجربهای که از داوری دیگر مسابقات داخلی بهدست آورده بودم، میدانستم که طرحهایی که شرکتکنندگان برای اینگونه مسابقات میفرستند طرح های خوبی هستند که الزامأ حساب شده نیست. مجموعا در دو هفته طراحی بدنه را کامل کردم و برای اینکه آنرا به مرحله اجرا بگذارم، مجبور بودیم تیمی از بهترینها بر روی آن کار کنیم زیرا که همگی به آن به عنوان یک فوق برنامه و تفریح در کنار کارها و مشغلههای روزمره نگاه میکردیم. مجموعأ نزدیک به ۳۰ نفر از متخصص آیرودینامیک گرفته تا طراح و مدل کار نرم افزار و گرافیست و بهترینها در هر زمینه گرد هم آمدند تا این پروژه به نتیجه برسد و کار را در مدت زمان ۸ ماه انجام دادیم.
در مورد ظاهر آن توضیح دهد. پیتون ظاهری خشن و تنومند دارد. آیا مار پیتون منبع الهام شما بود؟
در نظر نداشتیم تا از موجود زنده خاصی برای طراحی آن الهام بگیریم و میخواستیم یک ماشین صرفأ خانوادگی باشد اما چون در طرحهایم هیجان دیده میشود، خانوادگیترین اتومبیلی که می توانستم طراحی کنم همین بود! اندکی ظاهر آن اسپرت شد. در ابتدا اسمی برای آن انتخاب نکرده بودیم و اسم مستعار X۸ را موقتأ برای آن برگزیدیم. روزی که بخش جلو مدل آماده شد و آنرا به یکدیگر متصل کردیم، جای چراغها خالی بود. در حالیکه محیط تاریک بود، یکی از دوستان موبایلش را روشن کرد و آنرا داخل یکی از چراغها گذاشت و همه گفتند که چراغ های آن شبیه به چشمان مار شده است. بنابراین گفتیم تا اسم آنرا از روی یک مار انتخاب کنیم. رفتیم سراغ اسامی جذاب مارها. کبرا که تکراری بود، وایپر هم که برای یکی از سوپراسپرتهای دوج استفاده میشود، بنابراین دنبال یک اسم جذاب و کشنده گشتم و به خانواده پیتون رسیدم زیرا ماری عضلانی و قدرتمند است که با ظاهر اتومبیل نیز همخوانی داشت.
چرا خودرو را در کلاس C در نظر گرفتید؟
میخواستیم ماشین در دسترس و روزمرهای را برای مردم طراحی کنیم. حتی سبک هاچبک را هم در نظر داشتیم اما به پرطرفدارترین سبک طراحی بدنه بازار که یک سدان بود بسنده کردیم. از طرف دیگر کلاس C را انتخاب کردیم چون پلتفرم سمند بود که پرطرفدارترین کلاس اتومبیل در ایران است. از طرف دیگر میخواستیم فاصله تفکر خودمان را با تفکر کمپانیهای داخلی که عقب هستند نشان دهیم.
پیتون پروژه عظیمی بود. اگر بخواهیم در مورد آن صحبت کنیم، باید یک شماره از مجله را به آن اختصاص دهیم. آیا موردی هست که خودتان بخواهید درخصوص این پروژه بگویید؟
خیلی دوست دارم از حامیان مالی پروژه، نشریه دنیای خودرو، شرکت دنتوس و شرکتهای دیگر تشکر کنم زیرا عملأ بخش دولتی کوچکترین دخالت و حمایتی را از این پروژه نکرد. بدون حمایتهای مالی دوستان، این پروژه غیرممکن بود. طرحهای خوب و طراحان خوب در ایران بسیارند اما ایجاد فرصتی که از این ایدهها حمایت شود به ندرت پیش میآید. سرمایهگذاران این پروژه میدانستند که این پروژه هیچ بازده مالی برایشان نخواهد داشت و همانند اینست که بدانید پولتان را دور میریزید و این کار را بهخاطر عشق و علاقهتان انجام دهید. مورد دیگری که دوست دارم ذکر کنم این است که این پروژه در نشریات به گونهای جلوه داده میشود، که گویی یک کار دانشجویی است اما در حقیقت چنین نیست. من استودیوی طراحی خودم را دارم و این کار هم، یک طراحی حرفهای از استودیوی طراحی من بوده و فکر می کنم که استودیوی طراحی من، تنها استودیوی طراحی خصوصی ایران باشد که میتواند در این سطح، اتومبیل را طراحی کند. گروهی که در این پروژه استفاده کردیم تعدادی از کارمندان استودیوی خودم هستند و مابقی هم بهقدری حرفهای بودهاند که من آنها را در این پروژه سهیم بدانم. بنابراین دوست دارم از اعضای تیم پیتون هم نهایت تشکر را به عمل آورم زیرا بدون هیچگونه چشم داشت مالی و فقط از روی علاقه این کار را به سرانجام رساندند.
در مجموع، در چه مسابقات طراحی اتومبیل در سطح بینالمللی شرکت کردید؟
مسابقاتی که صرفأ بحث طراحی تخصصی اتومبیل بوده و مهمترین آنها همان Interior Motive بود. در مسابقه دایهاتسو ژاپن نیز شرکت داشتم که یکی از طرحهایم مقام سوم را کسب کرد. مسابقه Dura انگلستان در سال ۲۰۰۸ هم بود که من و همسرم با یکدیگر شرکت کردیم و طرحمان اول شد. در سال ۲۰۰۹ هم در مسابقه لوکال موتورز مقام اول را کسب کردم. و IDSA آمریکا در سال ۲۰۰۸ فینالیست شد.
طرحتان برای لوکال موتورز را دیدهام، طرح جالب و متفاوتی بهنظر میرسید در مورد آن لطفأ توضیح دهید.
صورت مسئله این بود که برای هاوایی یک اتومبیل طراحی کنید. موضوع مسابقه هم بر همین اساس بود. از آنجایی که هاوایی یکی از مهمترین نقاط موج سواری در دنیاست، اتومبیلهایی که اجاره داده میشوند باید فضایی برای قرار دادن تخته موج سواری داشته باشد. در مسابقه، اکثرأ سعی کرده بودند اتومبیلهای بزرگی مثل وانت یا شاسی بلند طراحی کنند تا آنقدر بزرگ باشد که بتوان تخته موج سواری را بر روی سقف یا در صندوق آن جای داد. من این طرح را از روی اسکلتبندی والهای هاوایی که والهای گوژپشت نام دارند الهام گرفتم و قسمت عقب آن طرح شبیه به دم این والهاست.
حتی برایش، در هم در نظر نگرفتم زیرا همه بهخاطر آب و هوای هاوایی به آنجا سفر میکنند و تختههای موج سواری، عملأ نقش درِ این اتومبیل را بازی میکنند که ایده متفاوت و جالبی است. و بهجای اینکه کاربر سوار بر یک اتومبیل بزرگ شود، میتواند سوار بر یک رودستر زیبا و مهیج شود و تمام بار مورد نیازش را با خودش حمل کند.
چون این اتومبیل صرفأ برای موجسوارها طراحی شده، صندوق بار هم ندارد و فقط در قسمت عقب، دو عدد ساک ورزشی دارد. قابل ذکر است که این طرح، در وب سایت لوکال موتورز در سال ۲۰۰۹، جزو محبوبترین طرح ها بود که از ۵، امتیاز ۳/۴ را به خود اختصاص داد. و جالب اینجاست که این طراحی را من در زمانی انجام دادم که صبحها به آموزشی سربازی می رفتم ولی ظهرها اجازه میدادند به خانه برویم چراکه در زمره نخبگان قرار داشتیم. در ایام آموزشی من این طرح را فرستادم و شیرینی آنرا نیز در پادگان به دوستانم دادم.
در اینترنت، دیدم که شما و کیوان نادری و محسن جعفریملک یک طرح برای red dot هم فرستاده بودید که مقام آورده بود، در مورد آن توضیح دهید.
به سال ۲۰۰۷ باز میگردد. این وسیله Living Box نام دارد، خانهای متحرک است که ما آنرا برای یک مسابقه طراحی خانه در ایتالیا طراحی کرده بودیم. طرحهای خودم، کیوان نادری و محسن جعفری را گردآوری کردم تا به نتیجه برسانم و ما این طرح را برای یک مسابقه معماری ارسال کردیم که حتی جزو ۳۰۰ طرح برتر هم نبود. خیلی تصادفی، کیوان سال بعد، گفت که این طرح را برای red dot ارسال کنیم چون زحمت زیادی برای آن کشیده بودیم و من هم موافقت کردم. و در سال ۲۰۰۷، در بخش وسایل نقلیه توانستیم مقام کسب کنیم و خبر خوشحال کننده بود زیرا فهمیدیم که ایراد از طرح ما نبوده بلکه آنرا جای اشتباهی ارائه دادهایم.
آیا برای ایدهپردازی روش خاصی دارید؟
من برای هر صورت مسئلهای روش مخصوص خودش را پیدا میکنم ولی فرمول ثابتی ندارم. به عنوان مثال برای مسابقه لوکال موتورز، در آن زمان يک گروه موسیقی که مورد علاقه من بود، آلبوم جدیدش را به تازگی عرضه کرده بود و من با گوش دادن به آهنگهای آن برای یک صبح تا شب، اتومبیل را طراحی کردم و عملأ موسیقی مایه الهام من بوده است. در صورتیکه در Interior Motive یک روند منظمی و با برنامهای طی شده بود. هر کدام به یک روش پیش میروند اما میگردم، تا بیابم متناسب با هر سوژه و صورت مسئله، چه راه حلی می توان پیدا کرد.
طراحی با دست را ترجیح میدهید یا نرم افزار؟
بدون شک، طراحی دستی. دنیای دیگریست. طراحی نرمافزاری یک شوخی بزرگ است. بدون اینکه آنچه را که در سر دارید، بر روی کاغد بیاورید، نمیتوانید به محیط نرمافزار ببرید.
نرمافزار تخصصیتان چیست؟
من کارهایم را با نرمافزار Rhino مدل میکنم.
طراح اتومبیل مورد علاقهتان کیست؟
طراح آستون مارتین و جگوار، ایان کالوم را قبول دارم، بهنظر من یک طراح اتومبیل به تمام معنا و یک نابغه در طراحی اتومبیل است. کریس بنگل هم نه بهخاطر طراحیاش بلکه بهخاطر جسارت و خلاقیتش قبول دارم.
اتومبیل مورد علاقهتان چیست؟
آستون مارتین ونکوییش.
شغل آرزوهایتان هم اینطور که بهنظر میآید طراحی اتومبیل است...
بله، دقیقأ.
در حال حاضر به چه کاری مشغولید؟
استودیوی طراحی خودم را دارم که از لوازم خانه گرفته تا اتومبیل و کشتی را طراحی میکنیم.
در وبسایت شما، نمایی از یک موتورسیکلت را دیدم که نوشته بود قرار است در دوبی از آن رونمایی شود. در مورد آن توضیح دهید.
این موتورسیکلت، همان طرح محمدرضا شجاعی است که چند سال پیش با طراحی این موتورسیکلت به نام اسطوره، غوغایی برپا کرد. ایدهاش را پیش من آورد و قسمتهایی از آنرا طوری طراحی کردم تا قابلیت اجرا داشته باشد و این ایده ابتدایی را به یک ایده پخته و کامل تبدیل کردیم و ساختیم. همزمان با پروژه پیتون، پروژه موتورسیکلت را نیز پیش بردیم و از ابتدا قرار نبود که در ایران رونمایی شود، بنابراین صحبتی از آن نکردیم. این موتورسیکلت را که با گروهی از دوستان کار کردیم در گردهمایی Big Boys Toys در دوبی رونمایی شده است و برای دو سه روز، خبر شماره یک وبسایت یاهو بود.
مورد دیگری که در اینترنت خواندم، ایده کول کاپ بود که شما گفته بودید این ایده از من دزدیده شده است. در مورد آن توضیح دهید.
من این ایده را در ایران ثبت کردم که یک بسته بندی خاص بود. ما این ایده را در رستورانی به نام iq استفاده میکردیم که به فاصله شش ماه، این طرح کپی شد. با اینکه این طرح، ثبت صنعتی شده بود ما شکایت کردیم، دادگاه به نفع ما رأی داد اما بعد به يک باره موضوع به زيان ما عوض شد. یکی از مخاطرات طراحی در ایران همین است که طرحها و ایدهها به راحتی عینأ کپی میشود حتی طرحهای ثبت شده و نمیشود جلو سرقت ایدهها را گرفت. هیچ حمایتی نیز از طرحهای طراح نمیشود و هیچگونه دادگاه تخصصی وجود ندارد.
من خیلی کنجکاوم بدانم که شما چگونه به این همه مشغله همچون خانواده، مسابقه و غیره میرسید؟
کار سختی است. بهخصوص اینکه متأهل هم باشید و به خرج و مخارج زندگی، کار، مشغله، و درگیریهای دیگر هم فکر کنید. مهمترین مورد اینست که همراه درستی در زندگی داشته باشید زیرا اگر متأهل باشید و همسرتان نتواند این قضیه را تحمل کند باید آنرا فراموش کنید. مهمترین مورد در زندگی من اینست که همسرم به من کمک و پا به پای من فعالیت میکند و به من انگیزه میدهد. و دوم اینکه من سرعت زیادی در انجام کار دارم. شاید طرحی که قرار است در یک ماه به نتیجه برسد من در یک الی دو هفته به نتیجه میرسانم! و میدانم چه می خواهم.
از طرفی دیگر، به کار تیمی اعتقاد دارم و بهنظرم افرادی را که میدانم ارزش کار تیمی را درک میکنند، جمع میکنم. بهصورت تیمی نه تنها زحمت کار کمتر میشود بلکه سرعت آن بیشتر شده و نتیجه نهایی کار هم قطعأ بهتر خواهد بود.
بهنظرتان کسی که به طراحی اتومبیل علاقه دارد در ایران، چه کاری باید بکند؟
هیچ راه میانبری وجود ندارد. درست است که من در خارج از کشور درس نخواندم اما بهنظرم تحصیل در رشته طراحی صنعتی باید خارج از ایران باشد. اما بالاخره برای اینکه به نتیجه خوبی برسیم باید طراحی صنعتی را در ایران بخوانیم اگرچه سطح بالایی ندارد. ولی بازهم کمک میکند تا ذهن فرد، خلاقتر شود. و ادامه تحصیل در رشته مورد علاقه فرد (مثل طراحی وسایل نقلیه، طراحی جواهر یا غیره) میتواند فرد را به نتیجه مطلوب برساند.
نظر کاربران
سلام به شما و تیم خلاق شما
من امین براهیمی,دانشجو ترم 3مکانیک خودرو دانشگاه شاهین شهر,علاقه مند به طراحی خودرو
میخوام بدونم در چه گرایشی برای موفقیت در طراحی خودرو تحصیل کنم وعلاوه بر نرم افزار catia روی چه نرم افزاری کار کنم.لطفا در صورت خواندن به من پاسخ دهید
سلام
خسته نباشید ببخشید یه سوال داشتم اگه طرح داشته باشم باید چیکارش کنم بخدا هیچ نمونه ای ندارد درایران وخارج ازایران
چطور میتونم وارد دنیای حرفه ای طراحی بشم من فوق دیبلم مکانیک هستم و شغلم قالبسازی هست و مدتهاس به صورت اماتور طراحی میکنم
سلام اقای ایمان مقصودی من نظر دارم یکی از این خودرو پیتون را خریداری کنم ممنون میشم و همکاریم کنید تا بتونم تهیه کنم
سلام
خیلی عالی بود
من توی شرکت پیمان ماشین طراحم
به طراحی بدنه خودرو خیلی علاقه دارم چطوری میتونم کار کنم
با تشکر