ریسک کنید و به سمت کارهای جدید بروید
تخصص در یک کار می تواند به شما جهت دهد اما اگر مراقب نباشید انجام دادن تنها یک کار که در آن مهارت دارید ممکن است شما را کور کند. ممکن است به این فکر کنید که اختصاص دادن زمان خود به نقاط قوتتان شما را قوی تر می کند اما این قضیه لزوما حقیقت ندارد.
بله، از لحاظ کاری این درست است. ممکن است برای مثال هر آنچه که درباره ی کدزنی وجود داشته باشد را بدانید، اما اگر قدمی برداشته و از کمی دورتر به زندگی خود نگاه کنید، آیا به نظرتان کامل و بی نقص است؟
من در طول هفته از ساعت ۹ تا حدود ۶ در یک دفتر کار می کنم. کاری که میزان زیادی از آن به لپ تاپم وابسته است. با اینکه مجذوب کار هایی هستم که برایم جذابند، اعتراف می کنم که بیشتر روزم جلوی کامپیوتر سپری می شود که ایرادات خود را دارد. برای مثال من در حال حاضر برای دیدن مسافت های به دورتر به عینک احتیاج دارم.
باور رایج امروزه این است که مردم به طور غیر ارادی، خود را همراه با دوستانشان و آدم هایی که از نظرهای سیاسی و اجتماعی مشترکی با خود دارند در یک حباب قرار می دهند. این نشان می دهد که ما چقدر راحت می توانیم ارتباط خود را با محیط اطرافمان قطع کنیم.
تخصص در یک کار می تواند به شما جهت دهد اما اگر مراقب نباشید انجام دادن تنها یک کار که در آن مهارت دارید ممکن است شما را کور کند. ممکن است به این فکر کنید که اختصاص دادن زمان خود به نقاط قوتتان شما را قوی تر می کند اما این قضیه لزوما حقیقت ندارد.
تحقیقات نشان داده که اگر یک فرد راست دست از دست چپ خود در فعالیت های روزانه بیشتر استفاده کند، فعالیت مغز وی بیشتر می شود. تنها یک نیم کره از مغز ما هنگامی که از یک دست خود استفاده می کنیم فعال می شود اما هنگام استفاده دست کم فعال تر هر دو نیمکره ی مغز ما فعال می شود.
دانشمندان علوم اعصاب برجسته ی Jaeggi و buschjuhel به این ننتیجه رسیده اند که افزایش حافظه ی فکری شما با انجام دادن بازی های فکری در ساعاتی معین (مانند سودوکو و بازی های فکری ای که در آن یک طرح خاص را پیدا می کنید) می تواند در دراز مدت روی هوش سیال شما تاثیر داشته باشد. مشابه این قضیه در ورزش هم به چشم می خورد. بسیاری از مربی های تیم های ورزشی از آن ها می خواهد تا ورزش های دیگری مانند یوگا را هم تجربه کنند حتی اگر به طور مستقیم اثری روی ورزش اصلی بازیکنان نداشته باشد.
نمی خواهم بگویم که به هر نحوی باید جلوی مهارت اصلی خود را بگیرید. به جای آن در باقی ساعات روز خود را صرف افزایش مهارت و دانش خود در جهت بهتر شدن مهارت اصلی خود کنید. به این علت که اگر در کاری خوب نیستید، احتمالا همان کار می تواند شما را به تعادل برساند.
افرادی که با عدد و رقم سر و کار دارند خوب است که مثلا به کلاس های هنری بروند. افرادی که به طور حرفه ای ورزش می کنند جالب می شود اگر به مدیتیشن های نشسته بپردازند. افراد درونگرا دفعه ی بعدی که به یک کافی شاپ رفتند با باریستای خود کمی گپ بزنند.
مهم نیست اگر به شدت در این کار ها بد هستید. اتفاقا نکته ی اصلی همین است. استاد یوگای من همیشه می گوید: اگر در یک حرکت تعادل خود را از دست دادید، اتفاق خوبی است چرا که نشان می دهد که دارید نورون های جدیدی را برای ساخت راهی برای حافظه عضلات خود می سازید. تلاش شما راه های زیادی را برای شما باز خواهد کرد. هم از نظر فکری و هم فیزیکی. باشد که با این کار به مهارت های جدید و نگرشی جدید و موفقیت در شکست ها برسیم.
این فعالیت ها را تک تک وارد برنامه ی خود کنید. با اینکه این کار راحت نیست اما با قدم های کوچک، به مرور "من نمی توانم" هایتان به "من می توانم" تبدیل خواهد شد. با تمرین شاید به مراحل عالی نرسید اما به شما شجاعت خواهد داد. چرا که هنگامی که تلاش می کنید تا در کاری که می دانید در آن خوب نیستید تلاش کنید، دو اتفاق ممکن است بیافتد: به هدف خود نمی رسید، اما چند راه برای بهتر شدن خود یاد گرفته اید و دوباره تلاش خواهید کرد.
زندگی درباره ی این نیست که سریع تر، باهوش تر، خوش سیما تر، پولدار تر یا محبوب تر از دیگران باشید. آنچه اهمیت دارد این است که راهی هرچند کوچک پیدا کنید تا به نمونه ای بهتر از خود دیروزتان برسید.
نظر کاربران
ممنون
پاراگراف آخر خیلی خوب بود
سعی کنیم" بهتر از دیروز خود باشیم"
خیلی جمله قشنگی هست
ولی جامعه ی ما اکثرا برعکسش عمل میکنند/ میکنیم .
متاسفانه اکثر جوونهای ما یاد گرفتن یه جا وایستن و فقط غر بزنن که امکانات نیست کار نیست دولت اینجوریه اونجوریه و این خیلی بده