راز رنگ در لباس زنان ایلیاتی
پارچههای زریدوزی شده، ابریشم و مخملهای رنگین با آویزهایی از سکههای قدیمی و یراقهای پهن در کنار دامنهایی پر چین با نقش و نگارهایی حک شده با منجوق و پولک در کنار هم میشود لباس زنانی از جنس طبیعت.
مجله زندگی ایده آل: پارچههای زریدوزی شده، ابریشم و مخملهای رنگین با آویزهایی از سکههای قدیمی و یراقهای پهن در کنار دامنهایی پر چین با نقش و نگارهایی حک شده با منجوق و پولک در کنار هم میشود لباس زنانی از جنس طبیعت. زنانی که روزشان را با طلوع آفتاب شروع میکنند و در دل طبیعت در دامان گلها آن را به سر میرسانند. این گزارش نگاهی است به همین لباسها، به دامن و مینا و لچک زنان عشایر.
کرورکرور چین...
لباس زنان عشایر ترکیبی است از سرپوش، تنپوش و پاپوش. مهمترین بخش تنپوش آنها پیراهنی است به نام «جوه» که با دامن یا تونبان قری ترکیب میشود. «جوه» پیراهنی آستین بلند، مچ دار و پر نقش و نگار است. نقش و نگارش را هم از طبیعت وام میگیرد. در قسمت پیش سینه چاکدار آن ۳ دکمه دوخته شده و بالاتنه و دامنش صاف و بدون چین است و بلندی آن هم تا زیر زانو میرسد. کالبد جوه یا همان پیراهن پر نقش و نگار زنان عشایر روی ۶ نوار عمودی بنا شده که ۳ تای آن جلو و ۳ تای دیگر پشت پیراهن جا میگیرند. گشادی پایین پیراهن هم به عهده ۲ مثلث شکافداری است که در دو سوی این نوارها قرار میگیرند. زنان عشایر، جوه را روی دامنی میپوشند با کرور کرور چین. چینهایی پر زرق و برق و پر از رنگ. خودشان به آن میگویند، «تنبون قری». این تنبون که محلیها به آن شلوار قری هم میگویند نیمتنه پایین بدن را میپوشاند. جوه هم برای به تصویر کشیدن بهتر چینهای تنبون و راحتی در راه رفتن در ۲ طرفش، ۲ چاک بلند دارد كه هر کدام به اندازه ۲۰ سانتیمتر است. تنبون را از پارچهای به طول ۵ تا ۱۲ متر میدوزند به این قاعده: ۲ سر عرضی این پارچه را به هم میرسانند و آن را با یک درز میدوزند. در بالا بند تنبون از لیفه رد میشود که هم فراخی پارچه را دور کمر جمع میکند و هم پارچه تنبون را چیندار میکند. در پایین هم تزئینهایی مثل نوار دوزی یا پارچههای پلیسه اضافه میشود.اما زنان عشایر به همین بسنده نمیکنند آنها برای مشخص شدن رقص، چینهای تنبون و مهمتر از آن راحتی در راه رفتن «پاکش» به پا میکنند. پاکش هم شلواری تنگ است درست مثل جورابهای ساپورت امروزی خودمان!
از کجا بخریم؟
دوزنده اصلی لباسهای زنان عشایر خود زنان ایلیاتی هستند که بنا به سلیقه شخصی و مهارتی که نسل به نسل به آنها میرسد پارچهها را کنار هم میچینند و جوه و تنبون هزار رنگ میدوزند. اما اگر شما هم هوس پوشیدن دامنهای پرچین به سرتان زد میتوانید به خیابان ویلا و فروشگاه صنایع دستی این خیابان سر بزنید و طرح و نقش لباسی را که میخواهید انتخاب کنید. فروشگاه صنایع دستی ایرانیان در مرکز خرید صفویه هم فروشگاه دیگری است که شما را به مقصودتان میرساند. اما قیمتها! نوع و میزان پارچهای که در هر لباس به کار میرود تعیینکننده اصلی قیمت آن است. پارچه لباسهایی که در این فروشگاهها به چشم میخورد معمولا از ساتن، ابریشم و حریر هستند و قیمت آنها بسته به نوع و مقدار پارچه مصرفی از ۱۳۰ هزار تومان شروع میشود و به ۱۸۰ هزار تومان هم میرسد. البته در این فروشگاه دست شما برای ساختن ترکیب دلخواهتان باز است شما میتوانید رنگ جوه را خودتان انتخاب كرده و آن را با تنبون دلخواه خودتان ترکیب کنید. حتی میتوانید سایز مورد نظرتان را هم سفارش بدهید. در مورد انتخاب پارچهها میتوانید دخالت کنید اما یادتان باشد به کار گرفتن پارچههای مرغوبتر قیمت لباسهای محلی را به ۳۰۰ تا ۳۵۰ هزار تومان هم میرساند!
همنشینی مینا و لچک
پوشش سر زنان عشایر ترکیبی است از مینا و لچک که آن را به سبک و سیاق خاص خودش روی سر میبندند. مینا روسریای از جنس حریر با ابعاد زیاد و به شکل مستطیل است.
لچک هم کلاه مانندی است که روی سر و قسمتی از مینا قرار میگیرد. قسمت جلوی لچک یک نوار مخمل دارد معمولا به رنگ سبز یا اناری. 40 سانتیمتر طول دارد و 12 سانتیمتر عرض. این نوار روی سر و گوشها را میپوشاند و تا پشت گردن هم میرسد. معمولا لایه درونی نوار با پارچهای از جنس دیگر آستر دوزی میشود و لبه بیرونی آن هم با قطعات کوچک شیشهای مثل منجوق و... به شکل گل تزئین میشود. به 2 گوشه آزاد لچک( بالاتر از گوشها) 2 بند دوخته میشود که زیر چانه گره میخورند و لچک را روی سر ثابت نگه میدارند. یک بند بلند شبیه تسبیح به نام بند «سوزن» که پر از مهرههای رنگی و سکههای قدیمی و گاه قيمتي است كه هم برای زیبایی بیشتر با 2 سنجاق قفلی کوچک به 2 گوشه لچک وصل میشود و سوزنیها آویزان باقی میمانند... اما «مینا»، مینا توری است به طول 2 تا 5 متر و به عرض یک متر و از یک پارچه سبک مثل حریر. زنان عشایر بیشتر پارچههای نایلونی و کم و بیش شفاف آن هم با رنگهای زنده را برای مینا انتخاب میکنند. برای اینکه مینا را روی سر و در جای مناسبش قرار دهند آن را با وسایلی مثل سنجاق و .... در جهت طول به پشت لچک میبندند. گوشه تور از جلو میگذرد، شانه را میپوشاند و از زیر گلو رد میشود تا سینه را پنهان کند و در سوی دیگر لچک به کمک سنجاقهای زینتی ثابت میشود. مینا در حقیقت دور صورت را قاب میکند بدون آنکه آن را پنهان کند. قسمت بلند آن هم همانطور آزاد و مواج در پشت سر میماند... غالبا زنهای بختیاری دسته کلید خودشان را به انتهای گوشه « مینا» میبندند یا اینکه پول خودشان را در گوشه این مینا میگذارند و گره میزنند که روی سینه آویزان میشود و در موقع آشپری، برای اینکه مینا مزاحم کارشان نباشد، آن را یا روی دوش مياندازند یا اینکه به دور گردن میپیچانند. گاهی هم یک نوار باریک به عرض نیم سانت و طول یک متر را لوله میکنند دور سر روی لچک و مینا قرار میدهند و 2 گوشه آن را پشت سر گره میزنند. اضافه آن را هم به صورت آزاد پشت گردن رها میکنند. به این نوار «کولوکی» یا لافه میگویند. کولوکی مینا و لچک را روی سرشان ثابت نگه میدارد.
باید شاد باشد!
قانون اول در انتخاب جوه رنگ آن است. جوه از هر جنس و پارچهای که باشد باید رنگش شاد باشد مگر در مراسم عزاداری. اصلا انتخاب رنگ در لباس زنان عشایر خودش رسم و رسوم و اهمیت خاصی دارد. سرخ یا همان قرمز خودمان تنها رنگ ثابت در لباس آنهاست که هیچ وقت عوض نمیشود؛ این رنگ از رنگ سرخ و شاد گلهای زاگرس میآید.ممکن است طرح و نقش لباس زنان عشایر نسبت به شرایط زندگی عوض شود اما رنگ آن برگرفته از طبیعت، همیشه شاد است. زنان و دختران عشایر را هم از همین رنگ لباسشان میتوان از یکدیگر تشخیص داد. اصلا همین رنگ است که بدون هیچ سؤالی به ببینده میگوید پوشنده آن چند ساله است. دختران نوجوان و حتی کودکان بیشتر از رنگهای شاد و پررنگ مثل سبز، زرد، قرمز، نارنجی و.... و حجم کمتر پارچه استفاده میکنند اما دخترها هرچه جوانتر میشوند رنگها هم روشنتر و حجم پارچهای که استفاده میشود هم بیشتر میشود. آرام آرام که سن بالاتر میرود رنگهای تیره البته در کنار ترکیبهای رنگی به این لباسهای پر چین و خم راه پیدا میکند. از این روست که رنگهایی مثل سبز یشمی، سرمهای گاهی هم خاکستری فقط در زمینه لباسهای بانوانی که پا به سن گذاشتهاند دیده میشود.
این دامنهای بلند...
تنپوش زنان عشایر متناسب با شرایط فصلی، موقعیت اجتماعی و اقتصادی آنها تعریف میشود. گشادی و آزادی این تنپوشها که در غالب دامنهای بلند و پرچین ظاهر میشود همه با در نظر گرفتن فعالیتهای گوناگونی که زنان ایلیاتی و عشایر در طول روز انجام میدهند طراحی شده است. گشادی و سادگی جوه و حتی چاکهای بلند 2 گوشه آن هم دقیقا با همین هدف طراحی شده. همسو شدن با شرایط اقلیمی هم در گوشهگوشه این طراحیها نمود دارد مثلا تنپوشهای اقوام ساکن در نواحی گرم و خشک و معتدل همه به گونهای طراحی شده که هوا در آنها جریان دارد. آستین پیراهن و پایین شلوار آنها ساده است و مچ ندارند اما درست در نقطه مقابل اقوام ساکن مناطق سرد قرار دارند تنپوشهای این گروه همه طوری طراحی شده که از ورود و نفوذ هوا زیر لباس جلوگیری کند.
رنگهایی از دل طبیعت
زنان عشایر رنگ پوششان را از رنگهای ناب طبیعت میگیرند. در لباس آنها، رنگهای طبيعي و متناسب با شرايط مکاني و زماني استفاده میشود. زنان عشایر برای هر کدام از این رنگها تعبیر خاص خودشان را دارند مثلا رنگ قرمز یا به تعبیری سرخ که پای ثابت لباس زنان ایلیاتی است، حس شور و هیجان را در آنها زنده میکند، رنگ سبز برای آنها نماد طبیعت و باروری است و حس آرامش را در آنها زنده میکند. رنگ آبی آسمانی رنگ دیگری است که در لباس زنان عشایر و به خصوص مینای آنها بسیار دیده میشود. عشایر معتقدند، این رنگ رنگ سلامت است و دردها را تسکین میدهد...
راز لباسها چیست؟
هر کدام از چین و شکنهای لباس زنان عشایر نه تنها در راستای زیبایی پوشش بلکه با هدف هرچه کاربردیتر بودن آن طراحی شده است. مثلا بیرون ماندن گوشهای زنان عشایر از زیر لچک و مینا از این روست که صدا نقش اصلی را در زندگی عشایری بازی میکند و همین ایجاب میکند تا زنان عشایر برای شنیدن صداهای کوهستان، گله، حرکت حیوانات وحشی و... گوشهایشان را بیرون از پوشش سر یا همان روسری قرار دهند یا سکههایی که برای زینت سرپوشهای زنان عشایر مورد استفاده قرار میگیرد علاوه بر جنبه زیبایی، نشاندهنده موقعیت و پایگاه اجتماعی افراد هم هستند ضمن اینکه یکی از راههای حفظ نقدینگی اموال خانواده هم به شمار میرود.
نظر کاربران
کاش می شد این لباسها رو تو خیابون پوشید و زن ایرانی مثل زن هندی نماد میداشت