جام جم یا جِم؛ سهم تبلیغات بازرگانی در افزایش فروش
حضور هر متغیری میتواند در حد خودش موثر باشد. وقتی مکلوهان میگوید: «رسانه همان پیام است»، این حرف نشان میدهد تکنولوژی خنثی نیست و اثر و پیامد خودش را دارد. در دنیای رسانهایشده امروز این اثر حتماً بهتر و بیشتر نمایان است. چیزی که این وسط اهمیت دارد آن است که میزان آن چقدر است؟
تاثیر جم خارقالعاده است؟
خارقالعاده چون میدانم حضور هر متغیری میتواند در حد خودش موثر باشد. وقتی مکلوهان میگوید: «رسانه همان پیام است»، این حرف نشان میدهد تکنولوژی خنثی نیست و اثر و پیامد خودش را دارد. در دنیای رسانهایشده امروز این اثر حتماً بهتر و بیشتر نمایان است. چیزی که این وسط اهمیت دارد آن است که میزان آن چقدر است؟ و این پرسشی است که تمامی تاریخ کوتاه نظریههای ارتباطات پی پاسخ به آن بوده. البته بعید است که به این راحتیها به آن پاسخ دهد.
چرایی این مساله به بستر شکلگیری «فراگرد ارتباط» در جامعه مربوط است. فراگردی که پیوسته «در حال شدن» است و از شکلی به شکل دیگر متغیر. اگر متخصصان علوم روانشناختی برای سنجش نوع عملکرد فردی و ذهنی آدمها میتوانند در زمینهای آزمایشگاهی به مطالعه کنشها و واکنشهای آنان بپردازند، متخصصان علوم ارتباطات و تبلیغات چنین امکانی ندارند. برای نمونه روانشناسان اگر بخواهند تاثیر تصاویر خشونتآمیز یا پورنوگرافیک را روی افراد بسنجند، گروههای «آزمایش» و «گواه» درست میکنند و به عدهای این تصاویر را نشان میدهند و به عدهای عکسهای دیگری را. آنها میتوانند تمامی متغیرهای مستقل و واسط را در میدان آزمایش کنترل کنند. به این ترتیب، «شاید» بتوانند تاثیر تصاویر خشونتآمیز را روی رفتار افراد اندازه بگیرند.
ولی ما در میدان ارتباطی با اجتماع آدمها سروکار داریم. در این اجتماع فراگرد و بستر ارتباط مدام در حال تغییر است. متغیرهای موثر را نمیتوان کنترل کرد و اگر بر فرض محال همه را کنترل کنیم، آن وقت نام آنجایی که داریم پژوهش انجام میدهیم، دیگر جامعه نیست، بلکه آزمایشگاه است. بگذریم از اینکه دیدگاههای اثباتگرایانه تا همین دو دهه پیش اجتماع را چون جسمی فیزیکی میدید که میشد روی آن آزمایش انجام داد. هنوز هم فرااثباتگرایان۱ چنین ادعایی را با احتیاط مطرح میکنند، ولی با شکلگیری رویکردهای تفسیری و ذهنیگرا و انتقادی تا حد زیادی از قدرت اثباتگرایان کاسته شده است. بنابراین فهم اینکه آیا برنامه یک شبکه تلویزیونی یا تبلیغاتی که در آن پخش میشود، تاثیری خارقالعاده روی مردم گذاشته به این راحتیها نیست.
فراتر از تهاجم
زمانی که بازار برنامههای شبکه «فارسی وان» و سریال «ویکتوریا» حسابی داغ بود، خانوادههای ایرانی حتی در مهمانیها هم پیگیر روابط ویکتوریا بودند. خانوادههای سنتی ماهوارهدار هم آن را دنبال میکردند. همان موقع فریادهایی از گوشه و کنار به گوش رسید که میخواهند ساختارهای اخلاقی و خانوادگی ما را از هم بپاشند.
در همین حال، سال ۹۰ مطالعه محمد رضایی و مونا کلانتری درباره این سریال نشان میدهد تماشای این سریال نوعی اشتیاق مفرط پدید آورده که میتوان از «پیدایش تماشاگری شیفته» سخن گفت. تماشاگر زن این سریال نقش ویکتوریا (قهرمان داستان) را مقتدر و مستقل تعبیر میکند. این اقتدار حس خوشایندی از تماشای سریال تداعی میکند؛ چرا که همذاتپنداری مکانیسم قدرتمندی در فرآیند تماشای این سریال است (رضایی، کلانتری، ۱۳۹۰: ۵). در واقع رسیدن به تعبیر درست تهاجم فرهنگی، ابتداییترین شکل مواجهه با چنین متنهای رسانهای است. بهعبارتی ماجرای تاثیر چندگانه یک متن رسانهای بسیار پیچیدهتر از تصور اولیه ماست. ولی اکنون فارسی وان به اندازه قدیم مشتری ندارد.
همانطور که معلوم نیست پژوهشگران تحقیقی با عنوان «بررسی تاثیر سرمایههای شبکه ماهوارهای بر میزان رضایتمندی زنان در روابط زناشویی (مورد مطالعه: شبکه ماهوارهای جم)» چگونه توانستهاند برنامههای یک شبکه را به متغیری مستقل و موثر تبدیل کنند و اثر آن را در روابط زناشویی بسنجند. به ادعای داوود نعمتیانارکی و سمیرا خطیبزاده، «نتایج تحقیق نشان داد که زنان بیننده شبکه ماهوارهای جم، از رضایتمندی از زندگی زناشویی کمتر و بهداشت روانی نامطلوبتری نسبت به زنان غیرمخاطب ماهواره برخوردارند. همچنین بین «رضایتمندی از زندگی زناشویی و بهداشت روانی» و «میزان تماشای شبکه ماهوارهای جم» رابطه معنادار وجود داشت. بین رضایتمندی از زندگی زناشویی و بهداشت روانی زنان شرکتکننده در تحقیق نیز رابطه معناداری وجود داشت» (انارکی، خطیبزاده، 1394: 31). این در حالی است که همه ما میدانیم رضایت از روابط زناشویی به پیشینه تربیتی، دینی، فرهنگی، روانی و اجتماعی افراد برمیگردد و چگونه میتوان همه این متغیرهای مستقل را کنار گذاشت و فقط پخش سریال را در میزان رضایت زنان از روابط زناشویی درک کرد؟
ادعای تاثیر خارقالعاده جم به سود چه کسانی است؟
حال پرسش اینجاست که از اغراق درباره تاثیر این شبکهها روی رفتار مردم چه کسانی سود میبرند؟ در مرحله اول صاحبان این شبکه از همه بیشتر از شنیدن این اغراقها سر کیف میآیند. وقتی حضور یک شبکه به ادعای پژوهشگران داخل حتی خصوصیترین جنبههای زندگی ما را متاثر میکند، آیا نمیتوان از آن انتظار داشت که در فروش محصول تبلیغی هم بینظیر و بیرقیب عمل کند؟ در مرحله دوم کسانی از این اغراق و ادعای تاثیر خارقالعاده جم سود میبرند که میخواهند از این مجرا بر ایدئولوژی خود تاکید کنند و با ایجاد ترس اغراقگونه راهحلی جز حذف، فیلتر و پارازیت پیش پای مسوولان نگذارند. در حالی که برای نمونه پژوهش بهار نصیری و مرحمت سلماسی نشان میدهد هرچه سطح سواد رسانهای بینندگان بالاتر باشد، از مصرف کاذب، فراغت کاذب و مصرف تظاهری آنان هم کاسته میشود. از آن جالبتر اینکه طبق این پژوهش، پیامهای بازرگانی، رقابت در خرید کالا، موقعیتهای اجتماعی، در مصرف کالای تبلیغشده تاثیر زیادی نداشته و مدیریت اقتصادی خانواده نقش مهمی در کاهش مصرف دارد (نصیری و سلماسی، ۱۳۹۳: ۱۰۸). البته که ارتقای سطح سواد انتقادی مخاطبان، هم روندی تدریجی دارد و هم به مراتب سختتر از فیلتر کردن و پارازیت انداختن است. به همین خاطر برخی همچنان بر طبل اغراق بیش از حد درباره تاثیر شبکههای ماهوارهای میکوبند. گروه سوم برای خیلی از ما آشنا هستند.
مولفههای موثر در تبلیغ تجاری
چهار مولفه در شکلگیری واکنش به یک تبلیغ، نقش اساسی ایفا میکنند. اول «آگاهی» است. ابتدا باید ببینیم که مخاطب ما اطلاعاتش را از کجا میآورد؟ اخبار رسانهای یا اطلاعات غیررسمی؟ این اطلاعات در شکلگیری نظر ما نسبت به محصول مورد نظر بسیار اهمیت دارد. دوم «برآورد یا ارزیابی» است. چرا باید این محصول را بخرم؟ درباره این محصول چه فکری دارم؟ فرض کنید ما مدام در رسانهها از فواید خرید فلان خمیردندان یا رب گوجه بگوییم. فقط کافی است ارزیابی و تجربه پیشین من خریدار (بهدرست یا غلط) این باشد که این محصول مفت نمیارزد. آنوقت هر چقدر هم از خوبیها و مزایای آن بگوییم، تنها از اعتبار بخش تبلیغات رسانه خویش کاستهایم؛ چون مخاطب هم دست توی جیبش نمیکند و هم اینکه دیگر ما را نمیبیند. مولفه سوم «ربط» است. به من خانم خانهدار تبلیغ کارخانه سیمان چه ربطی دارد؟ آیا برایم حراج تخته اسکی مهم است؟
نانرسانی به صداوسیما
فارغ از این آمار و ارقام که نشان از تنوع و پیچیدگی تبلیغ دارد، بیایید به زندگی عادی خودمان نگاهی بیندازیم. تاکنون تبلیغ تجاری چقدر مشوق ما برای خرید کالا بوده است؟ ما معمولاً در دو موقعیت حواسمان به تبلیغات جلب میشود. اول اینکه محصولی جدید و کنجکاویبرانگیز به بازار بیاید و دوم اینکه محصولی قدیمی، اصالت و ماندگاری خویش را به ما یادآوری کند. بگذارید در مورد اول مثالی بزنیم؛ کارخانهای را در نظر بگیرید که بستنی ترش تولید میکند. بهطور طبیعی بستنی شیرین است و وقتی با تناقض بستنی ترش مواجه میشویم ما اگر خیلی اهل تجربه چیزهای جدید باشیم، برای یک بار هم که شده این بستنی را میچشیم. ولی آیا این تبلیغات رسانهای است که ما را مجاب به خریدن دوباره بستنی ترش میکند؟
پینوشت:
1- post-positivists
منابع:
۱- رضایی، محمد، مونا کلانتری (۱۳۹۰). «خوانش مخاطبان سریالهای شبکه ماهوارهای فارسیوان: مورد تماشاگری ویکتوریا»، فصلنامه علمی پژوهشی زن در فرهنگ و هنر، دوره سوم، شماره ۲
نگاه کنید به این لینک
https: / /goo.gl /JH3HAe
ارسال نظر