«امید»؛ شاخص اول کیفیت زندگی در عصر اضطراب (۱)
«کیفیت زندگی» حوزه بسیار وسیعی است که همواره از منظرهای بسیار گسترده ای به آن پرداخته شده است. در عصر حاضر نیز روان شناسان، اقتصاددانان و جامعه شناسان همچنان در جست و جوی مناسب ترین شاخص برای کیفیت زندگی هستند.
مقدمه
«انگاره چرخ روزگار، در سده های میانی انگاره ای محبوب شمرده می شود... اگر بر حاشیه چرخ گردون سوار باشید، یا در بالای آن هستید که فرو می افتید، یا در زیر آن هستید که بالا می روید. اما چنانچه در مرکز آن باشید، همواره در مکانی ثابت... یعنی مرکز باقی خواهیدماند.»
جوزف کمبل، قدرت اسطوره
«کیفیت زندگی» (Quality of life) حوزه مفهومی وسیعی را فرا می گیرد. دو هزار سال پیش، در یونان باستان بحث بر سر آن بود که معنای «خیر» چیست. افلاطون هماهنگی میان سه بعد نفس را ضروری می دانست. بنا به تلقی او، زندگی توأم با کیفیت آمیزه مناسبی از تعقل، شور و هیجان و اراده است. در اخلاق نیکوماخوس، ارسطو «حد وسط زرین» را ابداع کرد و آدمی را از رذیلت های ناکارآمدی و زیاده روی [تفریط و افراط] برحذر داشت. سنکا و سایر فلاسفه رواقی حیاتی دارای آرامش عقلی را ستودند که شور و هیجانات غیرقابل کنترل مانند خشم و ترس آن را آشفته نمی ساخت.
در قرن بیست و یکم، دانشمندان، مدیران و رهبران سیاسی همچنان با این مسئله دست به گریبانند. گستردگی منظرها و موضوعات در این حوزه گواهی بر لزوم ادامه یافتن جست و جوی مناسب ترین «شاخص های» کیفیت زندگی (QOL) است.
اقتصاددانان فرصت های شغلی و تحصیلی و نیز وجود سرپناه و غذای کافی را زیر نظر دارند. مقامات بهداشتی مسائل مربوط به کنترل بیماری و کیفیت زندگی در افراد بیمار و ناتوان را کانون توجه قرار می دهند. جامعه شناسان کیفیت زندگی خانوادگی و وجود «اشتراک» را ارزیابی می کنند.
روان شناسان معمولا با فاصله گرفتن از جست و جوی شاخص های «اجتماعی» و «اقتصادی»، بر «بهروزی درونی» یا «خوشی» تاکید می ورزند. دینر و سلیگمن (۲۰۰۴) گامی جلوتر نهاده و بیان کرده اند که چه بسا امروزه حتی شاخص های روانشناختی نسبت به شاخص های اقتصادی با کیفیت زندگی (QOL) ارتباط بیشتری داشته باشند.
از منظر آنها، متغیرهای اقتصادی زمانی بسیار برجسته هستند که منابع عمومی ناکافی باشند. در مقابل، زمانی که کمبود جز در موارد استثنا معمول نباشد، «معیارهای بهروزی عمومی» مربوط به خوشی یا رضایت زا زندگی ممکن است مهم ترین شاخص های کیفیت زندگی (QOL) به حساب آیند.
دینر و سلیگمن، در تایید «نظریه رضایت» خودشان، به نشانه های «افت» آن اشاره می کنند. نشانه هایی مانند افزایش سطح افسردگی، بی اعتمادی و احساس بیگانگی میان ساکنان کشورهایی که شاخص های اقتصادی در آنها افزایش می یابد.
در حقیقت، این جهان یک «مکان» نیست. با وجود اینکه باور دارم که آنها در مورد این درجه «فراوانی افزایشی» مبالغه می کنند، تصور آنها از «افت» صحیح است. رنج و دلسردی گسترده ای در میان توده مردم وجود دارد. فشارهای سیاسی اجتماعی رو به افزایش بوده و خطر اعمال فاجعه آمیز تروریستی هیچ گاه تا این اندازه بالا نبوده است. درواقع، مجموعه این مصیبت هاست که این عصر را به طور استثنایی به «دوره ای متلاطم» مبدل می سازد.
با تامل بیشتر بر نظریه دنیر و سلیگمن، دریافتم که با این نظریه هم موافقم و هم مخالف. شرح کامل کیفیت زندگی (QOL) قطعا باید دربرگریرنده عناصر درونی آن باشد. چندین دهه مطالعات تجربی نشان داده است که متغیرهای جمعیت شناختی پیش بینی کننده ضعیف پیامدهایی مانند «خوشی» یا «بهروزی درونی» هستند. اما، من تا حدی در انتخاب «امید» به عنوان شاخص درجه اول کیفیت زندگی (QOL) درونی از دنیر و سلیگمن فاصله می گیرم.
اهمیت امید
امید یکی از فضایل برجسته است. امید اجداد نئاندرتال ما را وادار به آن کرد که قبرهای درگذشتگانشان را به لوازم ضروری حیات پس از مرگ مزین سازند. یونانیان باستان اطمینان داشتند که امید در جعبه پاندورا که حاوی بدبختی های زمینی است باقی مانده است. در سنت یهودی- مسیحی، از دیرباز امید به دلیل قدرت های خاص خود مورد قبول بوده است.
پولس قدیس امید را هم ردیف ایمان و عشق قرار داد. «در حال حاضر به طور مبهمی در آینه می بینیم، اما لحظه ای دیگر رو در رو... بنابراین ایمان، امید، عشق، این سه، پابرجا می مانند.» اگر انجیل را از ابتدا تا به انتها بخوانید، در می یابید که کلمه امید افزون در 180 بار یا تقریبا در هر 7 صفحه یک بار تکرار شده است. اما، مسیحیان، تنها کسانی نیستند که امید حافظ آنها بوده است. بودایی ها، هندوها، یهودیان و پیروان محمد (ص)، پیروان ایفا (ifa) در آفریقا، بومیان آمریکا و استرالیا «نور معنوی» خود را از نظام های باور امیدمحور اخذ می کنند.
متفکران هر عصر از ارسطو تا مارسل امید را گرامی داشته اند. اندیشمندان معنوی و نیز همچنین ملحدترین فیلسوفان و دانشمندان به توصیه امید پرداخته اند. شفاگران با هر نوع روش شفابخشی امید را تجویز کرده اند.
از نظر محققان امروزی مانند اریکسون، فرانک و مارسل یاوری بزرگ تر از امید وجود ندارد. اریکسون (1950) امید را اولین فضیلت کودکی و یاس را بزرگ ترین چالش دوران پیری توصیف کرد. 25 سال روان درمان گری جروم فرانک (1968) که در جست و جوی عامل درمانی مشترکی سپری شده بود به امید منتهی شد.
مارسل (۱۹۶۲) بر این باور بود که افراد در حال احتضاری که امید خود را از دست نمی دهند، «در عمق وجود خود... به رهایی و نیرویی آرامش بخش دست می یابند.»
بیش از یک دهه است که اسنایدر (2004، 1991) رویکردی «امید محور» را در کارکرد روان شناسانه مثبت ترویج داده است. وایلانت (2002) استدلال کرد که امید، به ویژه امیدی که طبیعت معنوی داشته باشد، عنصیر ضروری برای داشتن دوران «کهنسالی خوب» است. کار (2004) «امید و خوش بینی» را در میان مهم ترین هیجانات زیربنایی «بهروزی درونی» جای می دهد.
هنگام مواجهه با تنش و مصیبت امید اهمیت ویژه ای می یابد. یکی از ابتدایی ترین تعاریف امید در فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد این است: «جزیره ای امن در برهوت». ویلیام کوپر، شاعر قرن هجدهم، آن را این گونه توصیف می کند: «لنگری مطمئن و استوار، (که) کشتی مسیحیان را محکم نگاه می دارد و توفان را ناچیز می شمارد.»
در اصطلاحات روانشناسی، امید را می توان تا حدی گرایش ادراکی مثبتی تعریف کرد که کشف و حفظ پیامدهای مطلوب را در آینده تسهیل می کند. [شلومو برزنیتز (1986)، محقق در زمینه تنش، تحت عنوان «نقش امید» به این موضوع اشاره می کند] شواهد عمل محافظتی امید در آینده، حاصل کار جیمز آوریل (1990) روانشناس است که با کمک روش های غیررسمی گوناگون «تحلیل عاملی» «استعاره های مربوط به امید» را برگزید.
این فرآیند متضمن غربال کردن هزاران نقل قول و ضرب المثل برجسته و نیز اصطلاحات روزمره درباره امید بود. تلاش او این بود که هسته پدیدارشناسانه امید روشن شود. آوریل، در سازگاری با مشاهدات پیشین، دریافت که عمومی ترین تجربه امید افراد به صورت «پل زدن» (به مکانی بهتر) و نیز همچنین برخورداری از «ناحیه ای حفاظت شده» است.
طبیعت امید
امید بیش از همه هیجانی ساخته دست اجتماع تلقی می شود. براساس رویکرد آوریل (1997) به نظریه پردازی، امید نظامی چند سطحی متصور می شود که در درجه اول با اصول سازمان دهی اجتماعی پدید می آید. برای به دست آوردن طیف افکار، احساسات و رفتارهای مربوط به امید، مفروض گرفتن پنج سطح ضروری است. (جدول زیر را مشاهده کنید).
امید به عنوان نظامی با سطوح چندگانه
سطح 1: انگیزه های امید
بنیان امید در اولین مرتبه خود متشکل از نظام های انگیزشی زیستی مرتبط با تبحر، دل بستگی و بقاست. آنها نقشه اصلی ژنتیکی برای امیدند که از بدو تولد وجود دارند. انتظار برای فردایی بهتر، جست و جوی پیوندی همیشگی و یافتن پناهگاهی امن همه جزء طبیعت انسان است. این مولفه ها انگیزه های پیچیده اند و مانند بیشتر رفتارهای انسان در نواحی متعددی از مغز به وجود می آیند. در عین حال، شواهد چشم گیری مبنی بر وجود شبکه های عصبی مشخصی وجود دارد که اساسا برای حمایت از نظام های انگیزشی خاص طراحی شده اند. از آن جهت که بحث جامع درباره این عناصر فراتر از این مقاله است، می توان به مروری کوتاه بسنده کرد.
زیرساخت تبحر شامل قسمت قدامی (قوه ابتکار و برنامه ریزی) و هیپوکامپ7 (حافظه مربوط به هدف) و نیز تشکیلات مشبک8 (برانگیختگی عمومی) و انواع گوناگونی از ناقلین عصبی9 تحریک کننده (برانگیختگی اختصاصی) است. نظام دلبستگی سهمی اساسی در شبکه ای واقع در ناحیه قدامی چپ مغز دارد که تشخیص حالات چهره و هنگ گفتار هیجانی10 دیگران را تسهیل می کند.
سایر عناصر شامل هورمون اکسی توسین۱۱ است که به دلیل نقش داشتن در گسترش رفتارهای اجتماعی مانند آشیان سازی، محافظت از کوچک ترها و پذیرا بودن، ماده شیمیایی نوازش لقب گرفته است. مولفه های بقا شامل سیستم ایمنی پیچیده و نیز واکنش های غیرارادی برای اجتناب از خطرات ناگهانی است.
اجزای بادامه یا آمیگدال12 با تسهیل تشخیص محرک های زیان بخش زیرساختی را برای ترس و اضطراب فراهم می کنند. پاسخ های زمان تنش تضمین می کنند که در برخوردهای تنشی کوتاه مدت فعالیت ناقلین عصبی افزایش می یابند و همچنین منبعی ذخیره برای آزادسازی هورمون در زمان درگیری های طولانی مدت وجود داشته باشد. برای آرام نمودن موجود زنده در طی کشمکش های زیان بخش و ممانعت از هوشیاری و ترس بیش از حد، گاما آمینو بوتیریک اسید13 (GABA) ترشح می شود و با ایجاد وضعیتی آرام بخش، رنج کاهش می یابد.
سطح ۲: استعدادهای طبیعی و حمایت ها
انگیزه های زیربنایی امید تضمین کننده ایجاد زمینه برای رشد بیشتر انسان در رابطه با دل بستگی، تبحر و بقا هستند. برخی افراد کمابیش این قابلیت ها را دارند. اما علی رغم این استعدادهای طبیعی، آنها برای درک استعداد بالقوه خود در دستیابی به هدف، رابطه صمیمانه و سامان دادن خود نیازمند راهنمایی و حمایت هستند. خانواده، فرهنگ و باورهای معنوی همه نقش بسیار مهمی را در این روند ایفا می کنند.
تبحر نیازمند اراده و دستی هدایتگر است. در جهان غرب به نیاز برای دوره شاگردی رسمی و ارشاد معنوی توجه بسیار کمی شده است. در مقابل، پیروان مذهب هندو در جست و جوی راهنمای روحانی شخصی هستند تا از موفقیت خود هم در قلمرو مادی و هم معنوی اطمینان حاصل کنند. به همین ترتیب، ایفاهای آفریقا معتقد به برگزاری مجموعه مراسم مفصلی برای بلوغ هستند.
نوجوانان در مراسمی شرکت می کنند که به طور نمادین با والدین خود رشته های الفت و محبت ایجاد می کنند و از آنها جدا می شوند. این مراسم با آزمون شجاعت، رهنمودهایی از بزرگان قبیله و بالاخره آشنایی با روش های یاری گرفتن از نیروهای مختلف طبیعت دنبال می شود.
دلبستگی مرتبط با امید از اعتماد و صداقت ناشی می شود. این دو ابزار رشد معنوی درهم تنیده شده اند و لازم و ملزوم هم هستند. بدون صداقت، راه اعتماد بسته است. فقدان اعتماد مانع صداقت می شود. گابریل مارسل، فیلسوف وجودگرا، نوشت که صداقت «به امید اجازه گستردن می دهد» که «میوه ها و نشانه های» اعتماد و پذیرش بیشتری را به همراه دارد. با وجود آنکه به نظر می رسد انسان زمینه صداقت و اعتماد را دارد، کیفیت توجه و مراقبتی که در اوایل زندگی دریافت می کند. عاملی اصلی در تداوم رشد این قابلیت هاست.
توانایی بقا نیز از اوایل زندگی وجود دارد. یکی از اولین واکنش هایی که نوزاد انسان توانایی بروز آن را دارد نشان دادن انزجار در صورت مواجهه با طعمی ترش یا بویی متعفن است. اگر چیزی شیرین برای مزه کردن به آنها بدهید، لبخند می زنند. نوازد انسان از بدو تولد دارای 70 عکس العمل طبیعی است، مانند عکس العمل مکیدن که او را قادر به تغذیه می کند و عکس العمل های از جاپریدن و درجا گام برداشتن .
کودک طبیعی، در حدود ۶ ماهگی، هنگام احساس صدمه و ترس در حضور خطر ناراحتی خود را نشان می دهد. انسان نیز مانند تمام حیوانات اجتماعی، با عضویت در گروه از مصونیت بیشتری برخوردار می شود.
انسان افزون بر خود و جامعه، از طریق باورهای مذهبی و معنوی نیز در جست و جوی امید بوده است. این باورها و تمرینات معنوی مراتب مختلفی از امید را ایجاد می کنند که بر تبحر، دلبستگی یا بقا تکیه دارد و بازتاب تنوع انگیزشی چشمگیری است. برای مثال، هندوها با دستیابی به «اتمن14 درونی» به توانمندی معنوی می رسند. ناواهو15 و لاکوتا16 با رسوم قبیله ای و میراثی مشترک به هم پیوند خورده اند. بوداییان رستگاری را در نوید حیات پس از مرگ می یابند که عاری از رنج و آرزوست.
ارسال نظر