طلاق عاطفي؛ معضلي بزرگ در روابط زناشویی
خانواده بهعنوان مهمترين نهاد موجود در هر جامعه در طول تاريخ با آسيبهاي مختلفي مواجه بوده است که شايد مسئله طلاق بزرگترين و مهمترين معضل اين نهاد باشد. طلاق درواقع به معني جداشدن زن از مرد و رهاشدن از قيد نکاح و رهايي از زناشويي است.
مي توان گفت طلاق واقعه نيست بلکه فرايندي است که طي آن ساليان متمادي بين همسران شکل ميگيرد و با رسيدن به مرحله حاد ظاهر ميشود. شايد بتوان گفت طلاق را ما به دو صورت ميبينيم:
الف- طلاق رسمي: که زن و مرد با مراجعه به دادگاه بهطور قانوني از هم جدا ميشوند و ديگر هيچ تعصبي به همديگر ندارند.
ب) طلاق خاموش یا طلاق عاطفي: در اين نوع طلاق زن و مرد زير يک سقف زندگي ميکنند ولي هيچ رابطهاي احساسي ميان آنها وجود ندارد. شايد عدم شناخت زوجين نسبت به يکديگر، دخالت خانواده، مسائل مالي و... باعث ايجاد اين نوع طلاق ميشود و متأسفانه اين نوع طلاق درحالحاضر رو به افزايش است. براي همين در اين یادداشت ميخواهم کمي در مورد اين معضل که متأسفانه برخي خانوادهها درگير آن هستند و شايد حتي به آن توجه هم نکرده باشند، بپردازم. اميدوارم قبل از ورود به دنياي زناشويي حتما با مشاور متخصص مشورت کنید تا از بروز اين نوع طلاق که متأسفانه پيامدهاي بيشماري دارد، جلوگيري به عمل آيد. مشاور متخصص يا انجام تستها، ارزيابي دقيق و آموزشهاي لازم ميتواند در کاهش اين شرايط بسيار کمککننده باشد. طلاق عاطفي، رابطه زناشويي رو به زوال است و بايد دقت کنيم که فقط يک عامل پديدآورنده آن نیست و عوامل متعدد و پيچيده رواني و اجتماعي باعث بروز اين پديده ميشود.
در اين خانه و خانواده، افراد نسبت به خانه حسي ندارند، هر فرد سعي ميکند زمان کمتري در منزل سپري کند، جو خانه سرد و بيروح است و فرزندان هيچ حس امنيت و آرامشي دريافت نميکنند. معمولا طلاق عاطفي با شکايت و گلهگذاري زوجها نسبت به هم شروع شده، هر کدام انتظاراتي از هم دارند که گفته ميشود برآورده نميشود. (درواقع آرامش خانواده جاي خود را به خشم و غم ميدهد.) هر کس به دنياي دروني خود فرو ميرود و کار به جايي ميرسد که افراد در اتاقهاي جداگانه ميخوابند و حرف مشترکي يا هدف مشترکي ندارند.
شايد با مطالعه عبارات قبلي اين سؤال براي شما مطرح شود که با وجود اين همه سردي چرا زن و شوهر رابطه خود را ادامه ميدهند و بهطور رسمي از يکديگر جدا نميشوند تا هر کدام به دنبال زندگي خود بروند. دلايل متعددي را ميتوان بهعنوان عوامل بازدارنده بيان کرد:
۱- نگراني از تبعات اجتماعي
2- نگراني از تبعات مالي خصوصا در زناني که شاغل نيستند.
۳- نگراني از تبعات فرهنگي (زنان مطلقه فرصت مناسب کمتری براي ازدواج خواهند داشت و اين مسئله باعث ميشود آنها به بودن در رابطه بدون هيچ احساسي ادامه دهند.)
4- نگراني در مورد فرزندان
تأثيرات و عواقب طلاق عاطفي در فرزندان
پژوهشها نشان ميدهند کودکاني که در خانواده بدون احساس زندگي ميکنند شايد به مشکلاتي دچار شوند از قبيل بزهکاري، اعتياد، افت تحصيلي و ترک تحصيل، کاهش ميل ازدواج، عدم ثبات هيجاني و عاطفي، بدبيني، اختلالات رفتاري، افسردگي و ساير اختلالات رواني، مشکلات جسماني حاد، احتمال خيانت به همسر در آينده و... .
معمولا والدين براي جلوگيري از آسيبهاي احتمالي به فرزندان براي طلاق اقدامي نميکنند، درحاليکه در شرايط طلاق عاطفي طبق پژوهشها فرزندان دچار مشکلات بيشتري ميشوند تا نسبت به خانوادهاي که زن و شوهر به صورت قانوني از يکديگر جدا شدهاند.
سؤال اين است که اگر در اين شرايط زوجها قرار گرفتند با نتايجي که در فوق ذکر شد و براي فرزندانشان پيش ميآيد، طلاق رسمي بهتر است يا ادامه اين جدايي عاطفي؟ پاسخ به اين سؤال بسيار سخت است. بههرحال، طلاق عاطفي بسيار خطرناکتر از طلاق رسمي بوده و فشار زيادي به زوجين وارد ميکند و حتي احتمال خيانت همسر را افزايش ميدهد؛ البته بسياري از مشاوران بهدليل شدت آسيبهاي طلاق عاطفي براي زوجها و فرزندان توصيه به طلاق رسمي ميکنند تا خانواده کمتر در معرض خشونت و آسيبپذيريهاي ناشي از شرايط تعارض در مشاجرات و سوءرفتارهاي والدين نسبت به همسر و فرزندان قرار گيرد.
ويژگيهايي که زندگي زناشويي را به سمت طلاق عاطفي پيش ميبرد
شايد بتوان به چند خصيصه رفتاري اشاره کرد که زندگي زناشويي را به سمت نابودي و طلاق پيش ميبرد. اين خصايص از تأثيرگذارترين پژوهشها توسط «گاتمن» با عنوان چهار اسبسوار که زندگي مشترک را به نابودي و طلاق پيش ميبرند، گرفته شده است: انتقاد، سرزنش، جبههگيري و سکوت.
اين ويژگيها در تمام زندگيها وجود دارد اما اگر اين حالت دائم باشد رابطه زوج با مشکلی جدي روبهرو ميشود.
شرح خصيصهها
انتقاد: جملاتي مانند تو آدم بيمسئوليتي هستي، تو از پس هيچ کاري برنميآیي و... که شامل جمله سرزنش و اتهام به شخصيت فرد مقابل ميشود.
سرزنش: نيروي محرکه سرزنش افکار منفي شما در درباره فرد متقابل ميشود. در اين حالت، فحاشيکردن، مسخرهکردن و پوزخندزدن به کرات ديده ميشود.
جبههگيري: معمولا فرد در برابر سرزنشها جبههگيري ميکند، مانند فرار از زير مسئوليتها، بهانهآوردن، مخالفت با حسهاي منفي همسر، لبخند تصنعي و... .
85 درصد سکوتکننده مردان هستند. سکوتکننده مثل ديوار، ساکت و خاموش مينشيند و هيچ عکسالعملي ندارد و اين سکوت باعث پيامدهاي جبرانناپذيری ميشود.
جلوگيري از طلاق عاطفي
به نظر ميرسد پيشگيري بهتر از درمان است. پس قبل از ازدواج حتما با مشاور متخصص مشورت کرده و مراحل مشاوره پيش از ازدواج را انجام دهيد. در طول زندگي زناشويي مهارتهاي اساسي را بياموزيد؛ مهارتهاي اجتماعي مثل کنترل خشم، کنترل استرس، مديريتهاي زمان، برنامهريزي، هدفمندي، ارتباط مؤثر و... . نيازهاي همسرتان را شناسايي و برطرف کنيد. رابطه جنسي مناسب را بياموزيد، حتي در صورت وجود فرزند باز هم زمانهاي دونفره داشته باشيد.
آسيبزاترين مشکل عاطفيای که منجر به طلاق رسمي ميشود
خيانتهاي زناشويي جزء پيچيدهترين و متأسفانه آسيبزاترين مشکل عاطفي بين زوجين است و عوامل زيادي در بروز اين رفتار دخالت دارد و عامل پيشبينیشده براي طلاقهاي رسمي است. خانواده پناهگاه امن انسان و مکاني براي سکون و آرامش بوده و هست، در خانوادههاي ايمن افراد با سلامت روان بالاتر قرار دارند و سلامت جامعه تأمين ميشود. امروزه، متأسفانه شاهد کارکرد منفي برخي خانوادهها هستيم که اثرات منفي زيادي را بر فرد و اعضاي خانواده اعمال ميکند و يکي از اين کارکردهاي منفي که شايد بتوان گفت کمي رواج پيدا کرده است پديده خيانت و بيوفايي زوجين است. (خيانت رابطه عاطفي با فردي به جز همسر معني ميشود.)
با توجه به اهميت سلامت خانواده، علتهاي خيانتهاي زناشويي بهطور خلاصه توضيح داده ميشود و اثري را که بر فرد باقي ميگذارد، بررسي ميکنيم. اميد است با آگاهي بيشتر بتوانيم از بروز روابط فرازناشويي جلوگيري کرده و کارکردهاي مثبت خانواده را بهبود بخشيم که اين امر در گروی آگاهيهاي بيشتر و يادگيري مهارتهاي اجتماعي است.
به نظر ميرسد نارضايتي زناشويي عامل اصلي شکلگيري روابط فرازناشويي بوده و گاهي زوجيني که کنار هم زندگي ميکنند عملا دچار طلاق عاطفي ميشوند ولي به دلايل متفاوت مثل شرايط اقتصادي، اجتماعي، خانوادگي، فرزندان و... همچنان کنار هم زندگي ميکنند ولي نيازهاي عاطفي و روحي زوجين ارضا نميشود و گاهي يکي از طرفين براي پرکردن خلأ روحي خود وارد رابطه عاطفي با فرد سوم ميشود؛ (البته برخي از پژوهشها حاکي از اين هستند که هميشه خيانت در خانوادههايي اتفاق نميافتد که از شرايط ناراضي هستند بلکه گاهي خانوادههايي هم که از ازدواج خود رضايت دارند وارد رابطه عاطفي با فرد سوم ميشوند). بههرحال، خيانت امر بسيار پيچيدهای بوده و عوامل زيادي در شکلگيري آن دخيل هستند و به نظر ميرسد تفاوتهاي فردي، يادگيري و الگوبرداري و... ميتواند در بروز خيانت مؤثر باشد.
از ديد بسياري از صاحبنظران سبکهاي دلبستگي فرد و مشکلات دوران اوليه کودکي کنار والدين ميتواند باعث بروز مشکلات بزرگسالي، بهويژه ورود به روابط فرازناشويي شود. به نظر ميرسد هرچقدر فرد در دوران کودکي مشکلات بيشتري را تجربه کرده باشد و سبک دلبستگي ناايمنتر داشته باشد، احتمال ورود به به دنياي روابط فرازناشويي بيشتر از سايرين است.
اما خيانت چه تعاريفي دارد
از خيانت تعاريف زيادي ارائه شده ولي شايد به زبان ساده بتوان خيانت را اينگونه تعريف کرد: وقتي يکي از زوجين درگير رابطه عاطفي با فرد سوم ميشود و همسر در مورد اين رابطه اطلاعي ندارد، خيانت اتفاق افتاده است.
خيانت رفتاري: که در اين نوع خيانت يکي از زوجين با فرد سوم ارتباط برقرار کرده و در برخي کارها با هم شريک ميشوند، مثل سينمارفتن، خريدکردن و... .
خيانت ذهني: در اين نوع خيانت يکي از زوجين دائم به فرد ديگري فکر کرده و حتي گاهي در حضور همسر نيز در ذهن خودش به فرد سومي فکر ميکند.
خيانت کلامي/ تلفني/ اينترنتي: که در اين نوع خيانت فرد به صورت کلامي، نوشتاري يا از طريق اينترنت يا گوشي با فرد سوم وارد رابطه شده و گاهي حتي حضورا آن فرد را نميبيند، فقط رابطهاي در حد ارتباط اجتماعي از طريق اينترنت يا تلفن دارد. (متأسفانه اين نوع ارتباط با توجه به اپليکیشنهاي مختلف تلفن همراه در حال گسترش است.)
خيانت عاطفي: در اين نوع خيانت، فرد از نظر حسي و عاطفي درگير فرد سوم ميشود و عملا بدون حضور او احساس کمبود فراواني دارد. (خيلي از زوجين اين نوع ارتباط را بسيار آسيبزاتر از ساير انواع خيانتها ميدانند.)
خيانت جنسي: در اين نوع خيانت، يکي از زوجين به صورت فيزيکي و جنسي وارد رابطه با فرد سوم ميشود.
دلايل خيانتهاي زناشويي
حال که با انواع خيانتهاي زناشويي آشنا شديم، نياز است دليل ورود به روابط فرازناشويي را نيز بدانيم:
پژوهشها علل بسيار زيادي را در بروز روابط فرازناشويي دخيل ميدانند:
کمبود اعتقادات مذهبي
خيال واهي نسبت به ساير افراد؛ (فکر ميکنند فرد ديگر، ايراد ندارد و اصطلاحا درگير رابطه با نقاب فرد سوم ميشوند).
عدم تناسب زوجين با همديگر
اتهام خيانت از طرف همسر (همسري که سؤالات بازجويانه دائمي دارد مثل کجا بودي؟ با کي بودي؟ و... گاهي فرد مقابل را ناخواسته به خيانت سوق ميدهد).
کنترل بسيار زياد يکي از زوجين
اعتماد به نفس پايين
ارضانشدن نيازهاي عاطفي و جنسي و حتي نيازهاي کلامي
عدم رسيدگي به وضع ظاهر
مشکلات جنسي زوجين (که اين عامل گاهي بسيار مهم بوده و زوجين فقط کافي است به مشاور متخصص مراجعه و به راحتي مشکلات جنسي خود را مطرح کرده و با يادگيري مهارتهاي ساده میتوانند از آسيبهاي احتمالي بهويژه خيانتهاي جنسي جلوگيري کنند).
انتخاب نامناسب شريک زندگي (خيلي اوقات فرد قبل از ازدواج آگاهي از خواستههاي خود ندارد و حتي مهارتهاي لازم براي شروع زندگي را نيز نياموخته است و اين باعث ميشود نتواند فرد مناسب خودش را پيدا کند و بعد از ازدواج و شروع زندگي مشترک دچار پشيماني شده و براي فرار از اشتباه خود را به روابط فرازناشويي بسپارد. براي کاهش اين مشکل، مشاوره پيش از ازدواج حتما براي کساني که قصد ازدواج دارند را ميتوان پيشنهاد داد که فرد به راحتي ميتواند از خواستههاي ذهني خودش آگاه شده و با انتخابي مناسب سلامت روان خویش را تضمين کرده و از مشکلات بعدي بهويژه خيانتها جلوگيري کند).
مهارتهاي اجتماعي لازم براي زندگي مشترک را ندارند.
احساس ناامني و خلأهاي عاطفي
ترس از خيانت
روابط يکنواخت و دچار حس روزمرگيشدن
نقاط مشترک پايينتر از حد نرمال
جلب توجه
علل اقتصادي
اختلالات شخصيت
تنوعطلبي
احساس تنهايي و طردشدگي
يادگيري از والدين خيانتکار
ازدواج اجباري
مهارتهاي زن
بيخطرشمردن خيانت
و دلايل ديگر...
اما خيانت چه اثري روي فرد مقابل به جا ميگذارد: فرد آسيبديده دچار خشم شديد نسبت به فرد خطاکار ميشود. احساس شديد خجالت و افسردگي ايجاد شده و فرد احساس قربانيبودن ميکند. پژوهشها بيانگر اين هستند که فرد دچار PTSD يا رويداد آسيبزای پس از سانحه ميشود که در اين حالت خشم و غم بسيار بالايي را تجربه ميکند. دائم در ذهنش واژه چرا من تکرار ميشود. گاهي احساس بيهويتي ميکند. اراده زندگيکردن را از دست ميدهد و نميتواند ارتباط مناسبي با ديگران برقرار کند. حتي ايمان فرد دچار آسيب ميشود.
مهارتهاي زندگي شامل: ارتباط مؤثر، کنترل خشم، کنترل استرس، همدلي، اعتمادبهنفس، مديريت هدفمندي و برنامهريزي، مديريت زمان، حل مسئله، فنون مذاکره، تفکر نقاد، رفتار جرأتمند، مبارزه با خلق منفي و... . يادگيري مهارتهاي زندگي قبل از ورود به دنياي زناشويي، گامي بسيار مهم در پيشگيري از بروز بحرانهاست.
مشاوره پيش از ازدواج (مشاور متخصص با انجام تستهاي روانشناسي يا آموزشهاي لازم ميتواند بينش جديدي از زندگي مشترک درون شما ايجاد کند).
به نظر ميرسد به راحتي ميتوان قبل از بروز روابط فرازناشويي با يادگيري مهارتهاي لازم به زندگي سرشار از آرامش دست يافت. بههرحال، پيشگيري هميشه مقدم بر درمان است، چون عملا وقتي خيانت اتفاق بيفتد مراحل درمان بسيار سخت و طاقتفرساست. ذکر اين نکته ضروري است که چنانچه اين اتفاق براي شما يا نزديکان رخ داد، براي جلوگيري از آسيبهاي احتمالي به جاي مشاورههاي خانوادگي که عملا توسط اعضاي خانواده صورت ميگيرد و بدون پايه و اساس علمي است، حتما با مشاوران متخصص و روانشناسان دورهديده مشورت کنيد. اميد است حداقل با مشاورههاي علمي و تخصصي بتوانيد با اين اتفاق که پيشزمينه طلاق رسمي است، برخورد مناسبي داشته باشيد.
جلوگيري از طلاق عاطفي
به نظر ميرسد پيشگيري بهتر از درمان است. پس قبل از ازدواج حتما با مشاور متخصص مشورت کرده و مراحل مشاوره پيش از ازدواج را انجام دهيد. در طول زندگي زناشويي مهارتهاي اساسي را بياموزيد، مهارتهاي اجتماعي مثل کنترل خشم، کنترل استرس، مديريتهاي زمان، برنامهريزي، هدفمندي، ارتباط مؤثر و... . نيازهاي همسرتان را شناسايي و برطرف کنيد. رابطه جنسي مناسب را بياموزيد حتي در صورت وجود فرزند باز هم زمانهاي دونفره داشته باشيد. کتابهاي آموزشي مناسب بخوانيد. حتما با مشاوران دورهديده مشورت کنید تا مهارتهاي لازم براي زندگي مشترک را به شما آموزش دهند. اميد است با افزايش سطح آگاهي افراد قبل از ازدواج از وقوع طلاقهاي رسمي و خاموش جلوگيري کنيم.
نظر کاربران
بابا طلاق بگیرید. راحت! و بی دردسر
چرا خودتون رو اذیت می کنید؟
طلاق برای همین جور مواقع است
از طلاق نترسید
طلاق هم گاهی اوقات لازم است
پاسخ ها
من دوست ندارم جدا شم به خاطر بچه ها و اینده اشون .دوست دارم رابطمو ترمیم کنم ولی هر دفعه تلاش میکنم دوباره سر جای اولم بر میگردم . توی یه شهر کوچیک زندگی میکنم . مشاور خوب نداره ضمن اینکه نگران برملا شدن مشکلم در بین دوست و فامیل هستم . مشکلات خیلی خیلی زیاده و دارم صبوری میکنم .از نظر مالی هیچ مشکلی ندارم ولی نگران تبعات اجتماعی و فرهنگی طلاق در زندگیم هستم .
قبول دارم که گاهی اوقات درمان درده ولی نه همیشه.
حالا خانم بدون نام شما که دچار طلاق عاطفی هستید چطور هی بچه دار میشین؟ بعدم میگین بخاطر بچه ها صبر می کنم. خب اقلا بچه بیچاره رو دنیا نیارین درگیر کنین البته شهرستان همین وضعیته. اغلب مشکل طلاق عاطفی دارن ولی عمرا از فقره چند بچه آوردن بگذرن!!
بدون نام عزیز ...بنده با عشق ازدواج کردم و چند سال ابتدایی زندگیم هم از بهترین سالهای زندگی من بوده و هست .دو فرزند من هم حاصل اون ده سال ابتدایی زندگی من هست .متاسفانه زندگی ما بعدها دچار پیچ و خم های زیادی شد که دست بدست هم داده وباعث این خلا عاطفی شد.یکی از اون مسایل مهم مشکلات کاری همسرم بود که زندگیمونو تحت تاثیر قرار داد.مسائلی که باعث بی حوصلگی و ناراحتی و شاید افسردگی اون شد. ضمنا من همیشه سعی کردم که بچه ها رو درگیر مشکلات خودمون نکنم و زندگی شادی رو براشون فراهم کنم.
این رو هم بدونید لحن کلامتون خیلی تحقیر امیزه نسبت به یه شهرستانی ها! من خودم متولد تهرانم ولی بعد از ازدواجم شهرستان زندگی میکنم...اون چند فقره که شما ذکر کردید دو فرزند عزیز من هستند که من عاشقشونم لطفا مودبتر باشید اقای پایتخت نشین. ..
خواستم بگم منم به زور شوهر دادن ولی از دوتانون حالم خوبه خخخخخخخخخخخخخخخخ
دیر ازدواج کردن هم موجب میشه اگه تو انتخابت اشتباه کرده باشی فرصت جبران نداشته باشی و به زندگی سختت ادامه بدی
پاسخ ها
ربطی نداره مگه چند بار قراره زندگی کنیم
خانم بدون نام شهرستان نشین لحن من تحقیر امیز نبود در تهران هم همینه بستگی به طرز فکر خانواده ها داره خیلی از خانواده ها که کمترین مشکلات اقتصادی و فرهنگی رو دارن به یک یا دو بچه رضایت میدن و خانواده های معمولی تر و پایین تر از نظر فرهنگی اصرار بیشتری به فرزند داشتن دارن. چه در تهران چه شهرستان. بنظر من هفت سال اول زندگی باید صرف شناخت بشه نه بچه دار شدن. شما در پیام اولتون جوری نوشتین که انگار شوهرتون مقصره اما در پیام دومتون انگار شوهرتون مشکلاتی دارن که شاید تقصیر خودشون نیست و نیاز به مشاوره دارن الان یه تهران اومدن اونم برای شما که وضع مالیتون خوبه چقدر مگه زحمت داره برای حفظ زندگی تون؟بعدم کلا معلومه اعصاب ندارین برای حل مشکل به ایرادات خودتون هم فکر کنین. در ضمن اولا من خانم هستم نه آقا و ثانیا اتفاقا اهل شهرستانی هستم که بالاترین های آمار خودسوزی خانمها رو در کشور داشته و مادرم هم با پدرم به طلاق عاطفی دچار شد و در نهایت بعد چهل سال زندگی و تحمل فشار ناگهان و در عرض یک هفته بدون هیچ سابقه ای مرد و برای من درس عبرت شد. من الان تهران زندگی می کنم اما برای زندگی که الان دارم خیلی تلاش کردم و منفعل نبودم کلا هم خوشم نمیاد خانمی بگه بخاطر بچه هام صبر می کنم این حرف مسخره است. شما هم بجای نق زدن بفکر حل مشکل باشین. من یه مدت با یک بچه دو ماهه حتی جایی برای زندگی نداشتم بخاطر بی پولی شوهرم شما که میگین وضع مالی تون هم خوبه. و ظاهرا با یک مشاوره مشکلتون حل میشه فقط باید زحمت سفرهای ماهیانه به تهران رو قبول کنین.همین!
پاسخ ها
سلام ممنون از راهنماییتون ، متاسفم برای سرنوشت تلخ مادرتون .در مورد اینکه میگید 7 سال اول زندگی باید صرف شناخت بشه و نه بچه دار شدن متعجبم. البته من هم بعد از 4 سال بچه دار شدم چون قبلش آمادگی لازم رو نداشتیم و درس میخوندیم...برای این قضیه در شرایط عادی معمولا 1- 2 سال را در نظر میگیرند.و نه 7 سال.حدس میزدم شهرستانی باشید و با توجه ب توضیحتون احتمالا ایلامی هستید.من هم آدم منفعلی نیستم و همیشه برای حفظ زندگیم تلاش کردم بارها از ایشون خواستم که به مشاوره بریم ولی نمیاد چون فکر میکنه خودش از همه بهتر میفهمه و درکش از بقیه بیشتره و هر چه اون میگه درسته...تنهایی رفتن من پیش یه مشاور چاره ساز نیست .باید جفتمون بریم که نمیاد.
در مورد کامنتی که بدون نام19:17 نوشته با قسمتی موافقم و با قسمتی مخالف ... اینکه اگر سودی هست در موندن من توی اون زندگی، سودیه که به بچه ها میرسه وگرنه من خودم شاغلم و نیازی هم به پول همسرم ندارم. باور کنید مسخره نیست اگر بخاطر ارامش بچه ها صبر میکنم..
معلوم شد کی اعصاب نداره خدا به داد شوهرای بیچارهتون برسه زود پزا
بدون نام 10:08 باشه شما خوبین! آدمهایی مثل ما برای اینکه تو زندگی با شوهرانشون بمونن خیلی تلاش و گذشت می کنند و شما باید بخاطر قضاوتتون که میگین خدا به داد شوهراتون برسه اون دنیا جواب بدین. شما نه از زندگی من چیزی می دونین نه از زندگی خانم 9:52فقط قضاوت میکنین که بگین خیلی خوبین هه!اگه آقایین خدا به داد زن شما برسه و اگه خانمین خوش بحالتون که سختی تحمل نکردین. اما مردای ایرانی کلا تابع نظریه بسوز و بساز زن هستند. و خیلی باید رو خودشون کار کنند تا حقوق واقعی زن ها رو درک کنند..
البته من کلا دوست ندارم درباره زندگی دیگران قضاوت کنم . چون تو زندگی کسی نیستم فقط براتون آرزوی خوشبختی می کنم. همون به خیال شما آقای پایتخت نشین!!
بالاخره حتماً باقی موندن تو این زندگی سودش بیشتره وگر نه جدا می شدند، طلاق عاطفی دیگه چیه؟ هم خدا را می خواهند هم خرما را هم پول شوهره را می خواهند و هم...
یعنی موندن و سوختن و فدا شدن اشتباه محضه
اجبار که نیست
اولش سخته بعدش فوایدش زیاده
ادماکلا این روز ها از همه چی زود زده میشن .
بدون نام 19:17 اون پول شوهر بخوره تو سرشون
مرد نفهم چرا نمیفهمی زندگی فقط پول و نون تو سفره نیست
خداروشکر اون خانم گفته که شاغله و خیلی خانم ها الان به خاطر حرفای طعنه دار و منتهای بیشمار آقایان مجبورن شاغل باشن
کسی پول امثال تورو نخاسته یکمی ادب و احترام لازمه
هنوز تو عهدبوق سیاحت میکنن مردهای ما و فقط میخان طرف بسوزه و بسازه و اون لقمه نون از سر زنشونم زیاد میبینن
اونقدر نمیفهمن که ارامش زن یعنی اسایش زندگی
در ضمن این مردها هستن که مادی گران و فقط نگران از دست رفتن پولشون و خدای نکرده خرج شدن برای زن زندگیشونن
بدبخت خانم های شاغل که تمام پولشون خرج زندگی و بچه میکنن اخرش واسه خرید خونه و ماشین کل طلاهاشونم باید بفروشن
هیچ وقت نمیفهمید
طلاق کلا بده
باعث میشه تو انتخاب بعدیت با ترس عمل کنی و ترس از اینکه دومین اشتباه اخرین اشتباه است ادمو بیشتر می ترساند.
بابا بهترین کار ازدواج نکردنه.
ازدواج کنیم که تهش طلاق بگیریم؟؟؟؟
شوهر من ماهی پنجاه هزار تومن بهم میده تازه بعضی وقتا برای خرجی هم ازم نصفشو میگیره منم مجبورم یا نصفشو بریزم واس شارژ گوشی یا قایم کنم حتی پولهای عیدیمم میخواست ببره. همیشه هم طلبکاره انگار من باید خرجی اونو بدم خانوادمم میگن اسم طلاقو نیار مشکلی ندارید اگه پول داشت خرجت میکرد از اول گفت حسابدار شرکت بعد دوماه فهمیدم بیکارِ و هزارداستان با اینهمه خانواده من اصرار به موندن من باهاش دارن . داخل خونه بابامم زندگی میکنیم دانشگاه رفتم جز نفرات برتر دانشگاهمم بودم قیافه و وجه اجتماعی خانوادگی و شخصیم دارم ولی خانواده خودم منو بی ارزش کردن شوهرمم اصلا اونچیزی نبوده که میخواستم و اگر تا الانم نرفتم دادخواست بدم بخاطر بد بودن اسم زن مطلقه و بد دیدن مردم ایران به این زنان هست نه هیچ چیز دیگه ای فقط کافیه بدونم از ایران میرم یک لحظه هم نه پیش این شوهر مفت خورم میمونم نه خانواده بی مهر و محبتم که همه چیز رو فدای موقعیت اجتماعی میکنن و مردم چی میگن... برام دعا کنین ازاد بشم