آیا «شهروند خبرنگاران»، روزنامه نگاران را بیکار می کنند؟ (۲)
این روزها شهروندخبرنگارها بنا به ویژگی های شان همه جا هستند. کمتر خبری می توان یافت که در لحظات نخستین رخداد، در یک شبکه اجتماعی درج نشود. با این وصف این تصور به وجود می آید که آیا دوران روزنامه نگاری و خبررسانی حرفه ای و رسمی به سر رسیده و این شکل روزنامه نگاری به خصوص با رواج توییتر، جایگاه خود را از دست داده است؟
با حسن نمکدوست تهرانی، روزنامه نگار و مدرس روزنامه نگاری، در این باره گفتگو کرده ایم. نمکدوست معتقد است که شهروندخبرنگارها و شبکه های اجتماعی دو رویداد مثبت رسانه ای متاخر هستند که با روزنامه نگاری جریان اصلی در یک شرایط بسامان به خوبی می توانند تعامل و به زبان ساده تر «پاسکاری» کنند. یعنی به امکانات روزنامه نگاری جریان اصلی بیفزایند و از آن بهره بگیرند و برعکس؛ اما هیچ کدام نمی توانند جای دیگری را بگیرند و بر دیگری سیطره یابند.
وضعیت رسانه های رسمی در جامعه ایران و در روزگاری که شبکه های اجتماعی و شهروندخبرنگارها در فضای خبری حضوری فعال دارند، چگونه است؟ در سایر نقاط دنیا چطور؟
- ساختار و مناسبات رسانه های رسمی ایران قبل و بعد از پدیدار شدن روزنامه نگاری شهروندی و شبکه های اجتماعی در سطح کلان و کلی تفاوت معناداری نکرده است. کماکان بازیگر اصلی در فضای رسانه ای کشور حکومت است و کماکان نیز نمی توان تغییری جدی را در رفتار رسانه های اصلی که فراگیرترین شان رادیو و تلویزیون است دید. منطق حاکم بر این رسانه ها هم نظریه تزریقی و تلقی از رسانه ها به منزله دستگاه تبلیغاتی است، این تصور که رسانه قدرتمند است و مردم در برابر رسانه ها بی دفاع هستند و به سادگی پیام های رسانه های بزرگ را می پذیرند و بنابراین از آنها می توان برای پیش بردن هدف ها و برنامه ها به خوبی بهره گرفت.
این تصوری اشتباه است که گمان کنیم شبکه های اجتماعی و شهروندخبرنگارها در فضای خبری سیطره دارند، چنین نیست. آنچه در ساحت روزنامه نگاری شهروندی و شبکه های اجتماعی به لحاظ خبری رخ می دهد، در عین فواید فراوانی که در جامعه دارد، جایگزین رفتار حرفه ای روزنامه نگاری که در رسانه های جریان اصلی رخ می دهد. نیست. قرار نیست بشود و نخواهد شد. صد البته به شرط اینکه رسانه های جریان اصلی بتوانند به استانداردها و معیارهای حرفه ای روزنامه نگار پایبند بمانند و عمل کنند.
خبرنگارشهروندها و شبکه های اجتماعی دو رویداد مثبت رسانه ای متاخر هستند که با روزنامه نگاری جریان اصلی در شرایط بسامان به خوبی می توانند تعامل و به زبان ساده تر «پاسکاری» کنند، یعنی به امکانات روزنامه نگاری جریان اصلی بیفزایند و از آن بهره بگیرند و برعکس؛ اما هیچ کدام نمی توانند جای دیگری را بگیرند و بر دیگری سیطره اعمال کنند، چون از یک جنس نیستند، ماموریتی یکسان ندارند، ملاک ها و معیارهای شان متفاوت است و مقصد و مقصودشان فرق می کند.
شبکه های اجتماعی و خبرنگارشهروندی امتداد طبیعی رفتار ارتباطی شهروندان هستند و روزنامه نگاری حرفه ای امتداد طبیعی رفتار کسانی که شغل و تعلق خاطرشان رسانه گری حرفه ای است. یکی علاقه اش پرداختن غیر مستمر و غیر سازمان یافته به برخی موضوع های مورد توجه و دیگری حرفه و زندگی اش پیگیری بی وقفه و سازمان یافته به موضوع های مهم و ارائه خبرآگاهی و پیرامون آنهاست. تاکید می کنم این توضیح به هیچ وجه به معنای کم اهمیت بودن پدیده های شهروند خبرنگار و شبکه های اجتماعی نیست. اساسا اتفاق های شهروندبنیانی که از ابتدای پیدایش اینترنت در ساحت خبر رخ داد، پدیده های مثبت و راهگشا بودند و به ما روزنامه نگاران در پرداختن عمیق تر و مسئولانه تر به خبرها بسیار کمک کردند.
برخی معتقدند با وجود رسانه هایی مانند توییتر به روزنامه و خبرگزاری کمتر نیاز دارند. البته واقعیت این است که این روزها اخبار خبرگزاری و روزنامه گویی خبر سوخته هستند. به اعتقاد شما آیا ممکن است رسانه های کوچک، رسانه های بزرگ را از صحنه اثرگذاری خارج کنند؟ مقصودم از رسانه های کوچک، شبکه های اجتماعی هستند.
- نه. اساسا سرشت رسانه ها ملازم همزیستی است. از اختراع چاپ و کتاب های چاپی نزدیک به ۶۰۰ سال می گذرد اما هنوز چیزی جای کتاب را نگرفته. ۱۰۰ سال است که رادیو جزء لاینفک زندگی ماست و باز چیزی جای آن را نگرفته است، کما اینکه چیزی جای تلویزیون، عکاسی، سینما و روزنامه نگاری را نگرفته.
اما این که خبرهای خبرگزاری ها سوخته است، خیلی اغراق آمیز است. اصلا این طور نیست. ما حتی با وجود این که معتقدیم مطبوعات دیگر زمینه اصلی ارائه خبر دست اول نیستند، اما هنوز شاهدیم که برخی خبرهای اختصاصی، نخست در روزنامه های خوب دنیا مطرح می شوند و سپس خبرگزاری ها و رادیو و تلویزیون ها به آن پوشش می دهند.
ما در روزنامه نگاری با اصول بنیادین و بدیهی همچون درستی، دقت، سرعت، جامعیت، جذابیت، روشنی، انصاف، توازن، بی طرفی، مسئولیت، اخلاق، پیگیری و ... در انتخاب و روایت خبر سروکار داریم حال آن که شبکه های اجتماعی و شهروندخبرنگارها به طور معمول نسبتی با این مفاهیم ندارند. لازم نیست و نباید هم داشته باشند. آنها شهروندان معمولی هستند و ما روزنامه نگاران حرفه ای، قرار نیست این جایگاه عوض شود.
یکی از مهم ترین مواردی که در مورد خبررسانی از طریق شبکه های اجتماعی و رسانه های غیررسمی وجود دارد، صحت و سقم خبر و نوشته است. بدیهی است در مقایسه با روزنامه ها و خبرگزاری ها - بنا به این که از سوی افراد آموزش دیده و مسئول در این زمینه مدیریت می شوند - رسانه های غیررسمی کمتر قابل اطمینان اند. آیا این موضوع می تواند همچنان عاملی باشد که افکار عمومی مطالب منتشر شده در رسانه های رسمی را به رسانه های غیررسمی ارجح بدانند؟
- همان طور که گفتم اصلا قرار نیست ما تصورمان از شهروندخبرنگارها همان تلقی مان از روزنامه نگارهای حرفه ای باشد. طبیعی است که آدم های معمولی در روایت خبر، دقت یک روزنامه نگار را نداشته باشند، یا همانند یک روزنامه نگار حرفه ای بنا بر آداب و کتاب های خبرنویسی خبر بنویسند یا این که به اخلاق حرفه و مسئولیت اجتماعی همانند شما که یک روزنامه نگار هستید، پایبند بمانند. در عین حال آنها ظرفیتی را دراند که هیچ رسانه ای در دنیا به تنهایی از آن برخوردار نیست.
وقتی کار صرفا در حیطه رفتار یک شهروند معمولی است طبعا احتمال حب و بغض، سوگیری، در آمیختن خبر با نظر یا خبر با شایعه، رعایت نکردن اخلاق حرفه ای روزنامه نگاری و ده ها ملاک و معیار دیگر به میان می آید اما این به خودی خود یک گناه نابخشودنی یا یک ضعف بزرگ شبکه های اجتماعی و روزنامه نگاری شهروندی نیست. همان طور که گفتم شبکه های اجتماعی، یا آنچه اساسا به تسامح به آن فضای مجازی می گویند، امتداد بخشی از زندگی، باز به تسامح، واقعی ماست.
آخرین نکته در این بحث هر قدر حرفه ای بتوانند مستقل تر، متکثرتر، آزادانه تر، عمیق تر و وسیع تر به شرح و توضیح رویدادهای خبری بپردزاند و آگاهی درباره آن ارائه کنند، جامعه بهتر می تواند تصمیم بگیرد. امروزه شبکه های اجتماعی و خبرنگارشهروندها نقش و سهم مهمی در این که ما کارمان را درست انجام بدهیم دارند و کمک بسیار بزرگی در این راه هستند.
ظاهرا در حال حاضر در جامعه ایران، به دلیل گسترش رسانه های کوچک، صدا و سیما تا حد زیادی از جریان خبررسانی کنار گذاشته شده است، به اعتقاد شما این روند تا کجا ادامه می یابد؟ چه آینده ای برای خبرگزاری ها و روزنامه ها در ایران متصورید؟
- این که شما از توجه کمتر مردم به خبرهای صداوسیما به منزله کنار گذاشتن آن یاد می کنید، موضوعی تازه نیست. این مشکل سال هاست که گریبان صداوسیما را گرفته است. اساسا وقتی ما با فراگیرترین رسانه اجتماعی، به عنوان یک دستگاه انحصاری عریض و طویل پروپاگاندا و تبلیغات سیاسی و جناحی رفتار می کنیم، تیشه به ریشه اش می زنیم. صداوسیما حتی قبل از پدیداری اینترنت هم نقش آگاهی بخش و خبری خود را تا حدود قابل ملاحظه ای از دست داده بود، امروزه که دیگر وضعیت بسیار اسفناک و خطرناک است. این معضل تنها متوجه صداوسیما نیست. در ابتدای صحبت گفتم که دولتی بودن رویکرد و ساختار رسانه ای کشور معضل جدی امروز ایران است. تا زمانی که فکری به حال این معضل نشود، مسیرمان قهقرایی خواهد بود.
ارسال نظر