بررسی علمی عشق؛ یک فرآیند خونی و عصبی
تک تک ما در وجودمان یک ماشین عشق ورزی داریم که روحیات و جسم ما را با هم تنظیم و هماهنگ می سازد.
سخن گفتن از عشق در معنای مسئله ای علمی همیشه برایم سخت بوده است، چرا که شنوندگان حرف هایم کلی باورهای تزلزل ناپذیر پیشینی درباره آن دارند و بسیاری از این باورها از میراث مشترک فرهنگی ما بر می خیزند، مثل همه آن بی شمار ترانه ها و فیلم هایی که عشق را با شیدایی یا شهوت جنسی یکی می گیرند، یا آن داستان هایی که همیشه پایان خوش دارند، یا حتی مراسم واقعی ازدواج که عشق را یک پیوند و تعهد خاص می دانند و بدین سبب آن را می ستایند.
باورهای دیگر درباره عشق به شدت شخصی هستند. این باورها بازتاب سرگذشت منحصر به فرد تک تک ماست، یعنی تمام آن خوشی ها و زخم هایی که در رابطه با دیگران تجربه کرده ایم. این پیش فرض ها می توانند هرگونه بحث فکری جدید درباره عشق را به بی راهه بکشانند و حتی شاید موجب شوند که نتوانید همه جوانب و دلالت های یافته های جدید درباره عشق را درک کنید.
اساس رویکرد من به عشق علم احساسات است. بیش از دو دهه است که من در مورد مجموعه احساساتی تحقیق می کنم که برای شما خوشایند هستند، آن حالات خوشایند- شعف، سرگرمی، قدردانی، امید و از این قبیل- که همزمان ذهن و جسم شما را درگیر می کنند. مطالعات من و دیگران نشان داده است که این احساسات مثبت می تواند چرخه هایی تعالی بخش و منحنی های پایدار رشد در زندگی شما ایجاد کنند و شما را به خودی بهتر ارتقا می دهند.
بدن شما، درست همان طور که از اتمسفر زمین اکسیژن می گیرد و از غذاهایی که می خورید مواد معدنی بیرون می کشد، برای عشق ورزیدن هم طراحی شده است. عشق- همچو نفسی عمیق، یا خوردن پرتقال به وقت احساس دل ضعفه و تشنگی- نه فقط احساس خوبی به شما می دهد بلکه زندگی بخش هم هست، منبعی ضروری از انرژی، بقا و سلامت.
منظورم از شرح عشق به این صورت، نه فقط بیان شاعرانه، که توضیح علمی آن هم هست: یافته های علمی جدید برای نخستین بار نشان می دهند که چطور عشق، و فقدان آن، در مواد شیمیایی زیستی فراوان بدن ما تغییرات اساسی ایجاد می کند و این نیز به نوبه خود می تواند نحوه انعکاس دی.ان.ای ما در سلول های مان را تغییر دهد. حالا دیگر به لطف علم می دانیم که مقدار ثابتی از عشق، بر نحوه رشد و تغییر ما تاثیر می گذارد، و ما را سالم تر و مقاوم تر می سازد.
در این جا مایلم توجه تان را به دو عامل زیست شناختی که در زندگی شما دخیل هستند جلب کنم: هورمون اکسی توسین که در مغز و بدن شما جریان دارد؛ و عصب واگوس، دهمین عصب مغزی که از عمق ساقه مغزتان شروع می شود و تا قلب، ریه و دیگر اعضای داخلی تان امتداد دارد. این دو، به همراه مغز (که جای احساس «هماهنگ» با دیگری و موضوع مطالعه در باب نحوه رخ دادن این احساس است)، سه عامل اصلی در زیست شناسی عشق هستند.
مدت هاست که نقش اکسی توسین، نوروپتیدی که هم در مغز و هم در باقی جاهای بدن تان عمل می کند، در ارتباط و تعلق اجتماعی معلوم شده است. شواهد این اثر نخستین بار در سال 1994 و در تحقیقات پژوهشگران دانشگاه مریلند آشکار شد که بر روی تیره ای تک همسری از موش های وُل آزمایش می کردند: اکسی توسین، هنگامی که در حضور جنس مخالف به مغز حیوان تزریق می شود، ترجیح بلندمدتی برای او ایجاد می کند که با آن جنس مخالف بماند و او را در آغوش گرفته، کنار او آرام بگیرد.
در انسان، اکسی توسین در زمان نزدیکی در هر دو جنس مذکر و مونث افزایش می یابد و در زنان، در زمان زایمان و شیردهی، افزایش می یابد؛ یعنی در زمان های مهم ارتباط بین فردی که پیوندهای جدید اجتماعی می سازند یا پیوندهای موجود را قوام می بخشند.
شواهد جدید درباره توان و تاثیر اکسی توسین در شکل دادن به حیات اجتماعی ما نخستین بار در اروپا به دست آمدند، آن جا که قوانین استفاده از گونه ای مصنوعی از اکسی توسین را، در قالب اسپری دماغی، برای مقاصد آزمایشی مجاز دانستند. در یکی از نخستین آزمایش ها در این زمینه، در سال 2005، 128 مرد در زوریخ با پول واقعی بازی موسوم به «بازی اعتماد» را انجام دادند. این مردان، به شکل تصادفی، نقش «سرمایه گذار» یا «متولی» را ایفا می کردند و به هر یک از آن ها مقدار مساوی پول برای آغاز سرمایه گذاری داده شده بود.
سرمایه گذاران می توانستند بخشی از پول شان، یا همه آن، یا هیچ مقداری از آن را به متولی بسپارند، اگر در کار متولی «سرمایه گذاری» می کردند، برگزارکننده آزمایش سرمایه آن ها را سه برابر می کرد. سپس متولی می توانست بخشی از پول، یا همه آن، یا هیچ مقداری از پولی را که به آن ها سپرده شده بود (سرمایه سه برابر شده سرمایه گذار به اضافه سرمایه اولیه خودشان) را به سرمایه گذار بازگرداند.
بدین ترتیب از سرمایه گذاران خواسته می شد که خطر سپردن پول شان به متولی را بپذیرند؛ متولی ای که مختار بود هیچ پولی به آنها بازنگرداند. ولی اگر متولی منصف بود، هر دوی آنها می توانستند سرمایه شان را دو برابر کنند.
پیش از این بازی، در بینی برخی از شرکت کنندگان اکسی توسین اسپری شده بود و در بین شرکت کنندگان دیگر یک شبه داروی بی اثر. اثر یک بار اسپری اکسی توسین بر نتیجه بازی اعتماد خارق العاده بود: شمار سرمایه گذارانی که همه سرمایه شان را به متولی می سپردند بیش از دو برابر شد.
از ژوئن سال ۲۰۰۵ که آن نخستین مطالعه درباره اکسی توسین با بازی اعتماد در نشریه نیچر منتشر شد، انواع مختلفی از این آزمایش ها با پرسش ها و یافته های متفاوت انجام شده اند. برای مثال اکنون می دانیم اعتماد بیش تری که اکسی توسین در انسان ها ایجاد می کند به پول و مسائل مالی محدود نمی شود، بلکه آن ها را در مورد افشای اطلاعات خصوصی خودشان هم اعتمادپذیرتر می سازد- ۴۴ درصد اعتمادپذیرتر، که افزایش خارق العاده ای است.
محققانی که استفاده از اسپری دماغی اکسی توسین (همراه با شبه دارو) را با عصب نگاری ترکیب کرده اند، پی برده اند که اکسی توسین فعالیت بادامه های مغزی شما را، آن ساختار زیرقشری در عمق مغز شما که تحلیل احساسات را برعهده دارد، هم تنظیم می کند. به عبارت دقیق تر، تحت تاثیر یک بار اسپری اکسی توسین، بخش هایی از بادامه های مغزی شما که تهدیدها را شناسایی می کنند خاموش می شوند، در حالی که فعالیت آن بخش هایی که فرصت های اجتماعی مثبت را می یابند شدت می گیرد.
یک بار اسپرس اکسی توسین می تواند به شما کمک کند ک از پس شرایط اجتماعی استرس آفرین و تنش زا مثل ایراد یک نطقه بداهه یا بحث بر سر مسئله ای حساس با همسرتان برآیید. مطالعات نشان می دهد که اگر قرار باشد تحت تاثیر اکسی توسین با این شرایط دشوار رو به رو شوید، کورتیزول، یا همان هورمون استرس، کم تری در خون تان جریان خواهدداشت و رفتار مثبت تری خواهید داشت؛ هم به لحاظ زبانی، از طریق بیان احساسات تان، و هم غیرزبانی، با برقراری ارتباط چشمی بیش تر و اشارات دوستانه تر.
مطالعات مرتبط نشان داده اند که این رفتار مهربانانه هم سطح طبیعی اکسی توسین شما را بالا می برد که این به نوبه خود از افزایش ضربان قلب و فشار خون ناشی از استرس خواهدکاست، احساس افسردگی را کاهش خواهدداد و آستانه درد شما را بالا خواهدبرد.
در معنای عامتر، اکسی توسین یکی از عوامل اصلی واکنشِ «خونسرد باش و ارتباط برقرار کن» در پستانداران است، جریانی ممتاز که از واکنش های مغزی و بدنی که می توان آن را با واکنش شناخته شده تر «بجنگ یا فرار کن» مقایسه کرد. اکسی توسین ظاهرا از طریق کاستن از ترس هایی که ممکن است شما را از تعامل با غریبه ها بازدارند «خونسردی» شما را هم بیش تر می کند و مهارت های «برقراری ارتباط»تان را هم تقویت می کند.
اکسی توسین به شما کمک می کند که به جای دوری گزیدن از غریبه ها به سبب ترس و سوءظن، نشانه های حسن نیت طرف مقابل را بیابید و شما را به سمت نشان دادن حسن نیت در مقابل آن ها سوق می دهد. از آن جا که همه به ارتباطات اجتماعی نیاز دارند، و نه فقط برای تولید مثل که برای بقا یافتن و رشد و شکوفایی در این جهان، اکسی توسین را «گره گشای بزرگ زندگی» خوانده اند.
اکسی توسین می تواند از فردی به فرد دیگر هم منتقل شود. بالارفتن اکسی توسین خون کس دیگر می تواند محرک بالارفتن اکسی توسین در شما شود. روشن ترین شواهد افزایش و کاهش همزمان اکسی توسین بین افراد از مطالعاتی به دست آمده است که بر روی نوزادان و والدین آنها انجام شده اند.
والدینی را تصور کنید که فرزندشان را بوسه باران می کنند، انگشت های دست و پای کودک شان را قلقلک می دهند، به کودک شان لبخند می زنند و با آن صدای زیر کودکانه ای که دانشمندان «مادرانه» می خوانندش، با او صحبت می کنند. این والدین فوق العاده مهربان و مراقب فرزندشان هستند.
محققان میزان اکسی توسین آب دهان مادران، پدران و نوزادان را پیش و پس از یک تعامل رودرروی ضبط شد والد- نوزاد اندازه گرفته اند و در زوج های والد- نوازدی که درگیری مثبت متقابل داشتند، سطح اکسی توسین نیز هم تراز هم بوده است.
عمل زیستی دومی که در ادامه معرفی خواهم کرد، هم در شکل گیری شخصیت امروز شما نقش داسته است: دهمین عصب مغزی شما، یا عصب واگوس. این عصب از ساقه مغز شما در عمق جمجمه تان شروع می شود و در چندین عضو داخلی بدن تان توقفی دارد و، از همه مهم تر، مغز شما را به قلب تان متصل می کند. هرگاه با توهین یا تهدیدی مواجه می شوید بلافاصله متوجه می شوید که ضربان قلب تان به سرعت شدت می گیرد- واکنش «بجنگ یا بگریز» فعال می شود- ولی شاید ندانید که همین عصب واگوس است که در نهایت (همراه باکسی توسین) از طریق فعال ساختن واکنش «خونسرد باش و ارتباط برقرار کن»، ضربان قلب شما را به حالت عادی بر می گرداند.
عصب واگوس یک ابزار ارزشمند زیستی است که تجربیات بدنی ارتباط- یا همان عشق- را در شما حمایت و هماهنگ می کند. عصب واگوس، بی آنکه خودتان بدانید، عضلات بسیار کوچک صورت شما را تحریک می کند تا بتوانید راحت تر و بهتر ارتباط چشمی برقرار کنید و حالات چهره خویش را با فرد مقابل هماهنگ سازید. این عصب حتی عضلات بسیار خُرد گوش میانی شما را تنظیم می کند تا صدای طرف مقابل را بهتر تشخیص دهید و از صداهای پس زمینه تمیز دهید.
دانشمندان می توانند قدرت عصب واگوس شما- همان استعداد زیستی تان برای ایجاد ارتباط- را از طریق اندازه گیری ضربان قلب تان و مقایسه آن با شدت تنفس تان به دست آورند. می توانم ضربان قلب شما را، که از طریق حسگرهایی روی پایین ترین دنده های شما اندازه گیری می کنم، با شدت تنفس تان، که با ضربه های تنفسی وارد شده به قفسه سینه تان مشخص می شود، مقایسه کنم و الگویی به دست آورم که «کش مندی واگوسی» خوانده می شود. درست مثل کش مندی عضلات، کش مندی واگوسی هم هر قدر بیش تر باشد بهتر است.
کسانی که کش مندی واگوسی بالاتری دارند، به طرز چشمگیری، در زمینه های مختلف- جسمی، ذهنی و اجتماعی- انعطاف پذیرتر هستند. اینان با شرایط مدام در حال تغییر بهتر کنار می آیند و تطبیق می پذیرند، هر چند که این اتفاق کاملا در سطح ناخودآگاه رخ می دهد. این افراد، از لحاظ جسمانی، فرایندهای داخلی بدن شان مثل سطح گلوکز و التهاب داخلی شان را کارآمدتر از دیگران تنظیم می کنند. و از لحاظ ذهنی بهتر از دیگران می توانند توجه و احساسات شان و حتی رفتارشان، را تنظیم و تعدیل کنند، و در مدیریت روابط بین فردی موفق تر هستند.
لذا این افراد لحظات کوتاه بیش تری از عاشقی را تجربه می کنند. گویی چالاکی و انعطاف پذیری پل ارتباطی میان مغز و قلب ایشان- که از بالا بودن کش مندی واگوسی آن ها پیداست- به آن ها اجازه می دهد که در برخورد با فراز و نشیب های زندگی روزمره و تعاملات اجتماعی هرروزه، چالاک تر، هماهنگ تر، وفق پذیرتر و انعطاف پذیرتر باشد.
راستش این چیزی است که من و بتنی کوک، دانشجوی دکتری، در تحقیق مان یافته ایم: کسانی که کش مندی واگوسی بالاتری دارند، در مقایسه با کسانی که کش مندی واگوسی شان کمتر است، در زندگی روزمره عشق بیش تری را تجربه می کنند.
اما آیا می توان کش مندی واگوسی را افزایش داد؟ چندی پیش، من و دانشجویانم در آزمایشگاه احساسات مثبت و آسیب شناسی روانی مان، آزمایش ترتیب دادیم تا اثرات تمرین ذهنی مراقبه «عشق ورزی- مهربانی» را بررسی کنیم. شرکت کنندگان در این آزمایش یک به یک به آزمایشگاه ما در دانشگاه آمدند و چند دقیقه در آرامش نشستند تا ما کش مندی واگوسی آن ها را اندازه بگیریم. سپس به هر یک از آن ها آموختیم که هر روز صبح به وبسایت مطالعاتی ما بروند و احساسات و روابط اجتماعی آن روزشان را ثبت کنند. چند هفته بعد از طریق انتخاب تصادفی مشخص کردیم که کدامیک از شرکت کنندگان مراقبه عشق ورزی- مهربانی را بیاموزند و کدام ها نه.
همه شرکت کنندگان همچنان احساسات و ارتباطات اجتماعی شان را در وبسایت ما ثبت می کردند. ماه ها بعد از کارگاه مراقبه عشق ورزی- مهربانی، شرکت کنندگان را یک به یک به آزمایشگاه دعوت کردیم و تحت شرایط آرامش پیشین دوباره کش مندی واگوسی شان را اندازه گرفتیم.
در ماه مه سال ۲۰۱۰ افتخار این را داشتم که یافته های این آزمایش را حضورا به اطلاع دالایی لاما برسانم. تیم تحقیقاتی ما پی برده بود که کش مندی واگوسی- که عموما تصور می شود مثل قد از ویژگی های ثابت ما است- با تربیت ذهن به میزان قابل ملاحظه ای بهبود می یابد.- این هم یک دلیل علمی که امیدوار باشید: صرفنظر از این که ظرفیت زیستی عاشقی شما امروز چقدر است، می توانید تا فصل عاشقی بعدی آن را افزایش دهید.
آن شرکت کنندگانی که به صورت تصادفی برای آموختن مراقبه عشق ورزی- مهربانی انتخاب شده بودند، به ندرت هفته ای بیش از یک ساعت از وقت شان را به این کار اختصاص داده بودند. با این حال در عرض چند ماه عصب واگوس آن ها سریع تر از قبل به تنفس شان واکنش نشان می داد و معلوم بود که کش مندی واگوسی بالاتری دارند. افزون بر این، کسانی که در ارتباط با دیگران هم نوایی بیش تری داشتند، بالاترین میزان افزایش در کش مندی واگوسی را تجربه کرده بودند. این یعنی که عشق واقعا آدم ها را سالم تر می سازد.
از یافته های جدید علمی درباره ساز و کار عشق پیداست که بدن ما مثل یک «فعل» عمل می کند. شکی نیست که بعضی از ابعاد بدن ما با گذشت روزها نسبتا ثابت می مانند، مثل دی.ان.ای یا رنگ چشمان مان. ولی مغز ما مدام با شرایط هر دم متغیر تطبیق می یابد و مواد شیمیایی ای را در بدن مان به جریان می اندازد که به نوبه خود بدن و ذهن مان را در سطح سلولی زیر و رو می کنند.
بدن ما وارد عمل می شود، مهم تر از هر چیز، احساس مان را به تک تک بخش های بدن مان ابلاغ می کند، و ما را برای سلامت یا بیماری آماده می سازد، و حتی برای ارتباط عاشقانه کم تر یا بیش تر مهیامان می کند.
دانستن نحوه عملکرد عشق می تواند تفاوت آشکاری در زندگی شما ایجاد کند. علم به این قضیه می تواند به شما کمک کند به لحظات بروز احساسات مثبت مشترک بها و اولویت بیش تر بدهید و ایمان و اعتماد و امیدتان به بشر را بالا ببرید. نتیجه علم لزوما فقط ساختن تابلویی پر از پروانه های قطع عضو شده سنجاق خورده نیست. بلکه می تواند لذت و شکوه بیافریند، ادعاهای دروغین را حذف کند و مسیری به سمت آن چه واقعی است پیش چشم تان گذارد. علم می تواند پروانه ها را زنده و کامل نگه دارد، و آزادشان کند.
- باربارا فردریکسون، استاد روان شناسی و نویسنده کتاب Love 2.0
- ترجمه بابک واحدی
ارسال نظر