این حوادث تلخ، دل تهرانی ها را خون کرد
پایتخت روزهایی عجیب و باورنکردنی را سپری کرده است. حجم اتفاقات آن قدر گسترده و مهیب است که نگاهی به همه آن ها ترس را بر دل همه می اندازد. در این جا مروری کوتاه داریم بر چند حادثه و اتفاق که تا مدت ها دل شهروندان را به درد آورد.
۱- موشک باران ۶۶
آمار دقیقی از شهیدان آن روزها در دسترس نیست ولی گفته می شود بین 800 نفر تا هزار نفر در آن بمباران ها شهید شدند. هر صدای آژیر برای مردم مساوی بود با اضطرابی عجیب. به قول یکی از دیالوگ های تئاتر «زمستان 66» اثر محمد یعقوبی، با صدای برخورد هر موشک به نقاط مختلف مردم نمی دانستند خوشحال باشند یا غمگین. خوشحال از این که جان خودشان در امان بوده و غمگین از این ماجرا که در نقطه دیگری از شهر یا شاید در همان حوالی، عده ای عزیزان خود را از دست دادند (نقل به مضمون). زمستان سال 1366 یکی از زخم های فراموش نشدنی تهران است.
2- خفاش شب
تابستان سال ۱۳۷۶ بود. دلهره عجیب و وحشتناکی سرتاسر شهر را فراگرفت. خبرهای ضد و نقیضی از سرقت و تجاوزهای مشابه به گوش می رسید. رسانه ها هنوز آنچنان فضای کار نداشتند و در ابتدا، شایعه ها دهان به دهان می چرخید. هیچ کس نمی دانست اوضاع از چه قرار است و فقط تعداد کشته ها بالا و بالاتر می رفت اما خبری از پیدا کردن قاتل نبود. رسانه ها بالاخره محافظه کاری را کنارگذاشتند و تلاش کردند به ابعاد ماجرا بپردازند. نام او را «خفاش شب» گذاشتند و همه در به در دنبال او بودند. بالاخره توسط یکی از گشت ها پیدایش کردند.
او تا مدت ها حتی ماموران را فریب داد و با صحبت های ضد و نقیض خود بارها مسیر پرونده را منحرف کرد. هنوز مصاحبه های برنامه «در شهر» با او از یادها نرفته که هر قسمت یک صحبت متناقض و جدید مطرح می کرد. در آخر مشخص شد که ۹ زن را به قتل رسانده بود. صدا و سیما برای آن که از اضطراب حاکم شده بر شهر کم کند، دادگاه های «غلامرضا خوش رو» را پخش کرد. «خوش رو» شب ۲۲ مرداد ۱۳۷۶ پای چوبه دار رفت در حالی که روی کاغذ نوشته بود: «به هیچ کس بدهکار نیستم و از کسی طلبکار نیستم و از همه طلب بخشش دارم». او ۲۱۴ ضربه شلاق خورد و به دار آویخته شد. خفاش شب یکی از زخم های تهران را اضافه کرد.
۳- پارک شهر
قرار بود اردیبهشت سال 1381 یک روز عادی برای دانش آموزان مدرسه دخترانه «طه» 2 واقع در شهرک کاروان تهران باشد. آن ها از طرف مدرسه برای بازدید از موزه پست و تلگراف و تلفن فرستاده شدند و با بازیگوشی های نوجوانانه خود، یک روز خوب را داشتند به پایان می رساندند. این روز خوب اما به یک فاجعه ختم شد. در روزها و دوران سختگیری های مدارس ایران، اردوها برای دانش آموزان یک غنیمت بود تا از آن فضا دور شوند. بنابراین تلاش می کردند همه نوع تفریح در آن اردوهای یک روزه انجام دهند. آن ها پس از بازدید از موزه به معلم خود اصرار کردند که به پارک شهر بروند و کمی استراحت کنند. هیچ کس اما نمی دانست قرار است این استراحت به یک فاجعه ختم شود.
ساعت۱۱ صبح اتوبوس حامل دانش آموزان در مقابل پارک شهر متوقف شد و دانش آموزان زیر باران شدید به همراه مربیان خود به سمت دریاچه مصنوعی رفتند. کمی بعد اولین گروه دانش آموزان که شامل ۱۷ نفر دانش آموز بود به راه افتاد در حالی که ظرفیت این قایق موتوری فقط ۱۱ نفر مشخص شده بود. پس از دقایقی قایق واژگون شد و این ماجرا سراجام با مرگ ۶ دختر دانش آموز و قایقران پایان یافت...
آتش نشانی و هلال احمر به دلیل ترافیک تهران موفق به رسیدن به موقع نشدند و چند مرد در حال گذر سعی در نجات دختران کردند. مرد قایقران نیز سعی در نجات آن ها داشت که خود نیز غرق می شود. چهار نفر از دختران در حال غرق شدن به مهد کودک پارک منتقل شدند که نجات یافتند...
3- آتش سوزی مسجد ارک
آبان سال ۱۳۸۳ یکی دیگر از زخم های تهران رقم خورد. در حادثه دلخراش آتش سوزی مسجد ارک، حدود ۷۸ نفر شهید و حدود ۳۶۰ نفر مجروح شدند. روایت ها از آن روز متناقض است و هنوز کسی دقیقا جزییات ماجرا را نمی داند. بر اثر سنگینی برف های جمع شده روی سقف برزنتی حیاط مسجد ارک، سقف برزنتی روی بخاری بزرگ گازی افتاد و آتش گرفت.در قسمت زنانه ابعاد ماجرا گسترده تر بود و سقف پارچه ای حیاط مسجد مشتعل شده و بر سر نمازگزاران فروریخت.
حاج منصور ارضی یکی از مداحان آن روز بود. سال ها بعد یکی از شاهدان عینی به خبرگزاری دانشجو گفته بود: «حیاط مسجد ارک با ایجاد داربست مسقف شده بود و بخاری نفتی زمینی در آنجا وجود داشت؛ به دلیل اینکه سقف برزنتی کوتاه بود، دودکش را از میان برزنت بیرون داده بودند که بر اثر حرارت زیاد برزنت آتش گرفته بود؛ یکی از خادمان خود را به محل آتش رساند و با کاپشن خود آتش را کاملا خاموش کرد.
۵- حادثه میدان کاج
یکی از زخم های عجیب و باورنکردنی. شاید باید آن روز را روز پیدایش موبایل به دستان و فیلم بگیران نامگذاری کنیم. در این حادثه جوانی به نام محمدرضا، توسط یعقوب علی جعفری در 6 آبان 1389 در میدان کاج (سعادت آباد تهران) جان سپرد. این جنایت به خاطر مسائل عشقی بود و در آن قاتل با ضربات چاقو در برابر دیدگان مردم، مقتول را به شدت زخمی کرد و چند دقیقه بعد دو مامور پلیس نیز از راه رسیدند. اما نه ماموران و نه مردم به کمک جوان زخمی نیامدند و او پس از 45 دقیقه به بیمارستانی در چند متری محل وقوع حادثه برده شد اما جان باخت.
دادگاه متهم در 30 آبان 1389 برگزار شد و قاتل به اعدام در ملا عام محکوم شد. پدر مقتول (محمدرضا) خطاب به دادگاه گفت: «تقاضای من اشد مجازات متهم است. با اینکه بچه من دیگر زنده نمی شود اما شاید با قصاص قاتل و مجازات متهم دیگر جامعه آگاه شود. در این حادثه بیشتر از همه مردم حاضر در صحنه جرم و پلیس دل ما را شکستند.» سرانجام در صبحگاه روز 14 دی 1389 قاتل در ساعت 6 صبح در محل وقوع جنایت به دار آویخته شد.
6- سقوط زنان کارگر
دقیقا دی ماه سال ۱۳۹۲ بود که اتفاقی مشابه پلاسکو افتاد. دو زن کارگر که روز تعطیل در حال کار کردن بودند، به ناچار خود را از طبقه پنجم ساختمانی که طعمه حریق شده بود به بیرون انداختند و در پی این سقوط جان باختند. دستانشان تاب تحمل نداشت... آتش نشانی نتوانست کاری انجام دهد و آن ها نیز برای نجات، خودشان را از پنجره آویزان کردند. در آن زمان سخنگوی سازمان آتش نشانی گفت: «متاسفانه این دو به رغم هشدارها و در خواست آتش نشانان، آن دو زن خود را به پایین پرتاب کرده و جان خود را از دست دادند.»
نظر کاربران
چه تلخ
خدا کمک کند
متاسفانه....واقعا دردناک بود..اون از بچگه مون که تو موشک باران گذشت و اینم از بزرگیمون...
پاسخ ها
کلا هرچی بدبختیه واس ماهاست
و چند مورد دیگر
و هنوز ما از گذشته عبرت نگرفتیم...
اصل کاریش که زلزله است مونده.............
زلزله سیل خشکسالی سرطان ....
دلم می خواست دنیا رنگ دگر بود خدا با بندگانش مهربانتر بود
ما بنده ها نه با خود مهربانیم و نه با خالق خود چرا گله و شکایت از خدای مهربان.با وجود تمامی بدی هایمان خدای مهریان خیلی صبور و با گذشت به ما بنده های خودخواه و سرکش می نگرد
خدایا ما بنده ها بندگی را فراموش کرده ایم. ما را ببخش