«مجید» این کاره نبود
گفتوگو با مادر مجید موحدی (پسر اسیدپاش)
من مرد نیستم، نمیفهمم مردها چطور عاشق میشوند. مگر مجید اولین نفر بوده که اسید پاشیده یا آخرین نفر بوده؟! در حال حاضر صدها نفر به همین جرم در بند زنداناند. چرا فقط مجید باید قصاص شود که درس عبرت دیگران شود.
بعدازظهر در دفتر نشریه نشسته بودیم که تلفن زنگ خورد. چیز غریبی نبود و توجه کسی را به خود جلب نکرد. نام کسی که آن سوی خط بود، سکوت را بر دفتر حکمفرما کرد: مادر مجید.
خانم موحدی حرفهایی زد که بیشتر شکل یک درددل داشت. همه ما پیش از آن، از حادثهای که برای آمنه بهرامی رخ داده بود، عصبی و ناراحت بودیم. در فاجعهبار بودن حرکت مجید موحدی هم هیچ شکی نیست. اما اینها صحبتهای مادری است که معتقد است کمتر از مادر آمنه رنج نکشیده و هر دو خانواده قربانی یک اشتباه احمقانه شدهاند. مادر مجید گفت که برای تمدد اعصاب چند روزی به زیارت امام رضا (ع) رفته بوده و کمی آرام شده، اما در برگشت با نشریه «پردیس زندگی من» و آن عکس جلد مواجه شده و دوباره همه درد و غمها از اول شروع شده است.
بهخدا حال و روز من از مادر آمنه بهتر نیست. تمام خانواده با من قطع رابطه کردهاند. خواهر و برادر تنی من دیگر حتی جواب سلام ما را هم نمیدهند؛ چه برسد به دیگران. حاصل زندگی من در این 35 سال خانهای است که از قناعت و نخوردن و سخت گرفتن زندگی به بچههایم به دست آمده و من حاضرم این خانه را به آمنه بدهم. آمنه همه جا گفته این خانواده نهتنها به من کمک مالی نکردند، بلکه حتی ابراز پشیمانی هم نکردند و گفتهاند حقت بوده که این اتفاق برایت افتاده! من هرگز این حرف را نزدم. شما خودتان را بگذارید جای من. من حتی شده برای نجات جان پسرم حاضر بودم به دست و پای این خانواده بیفتم. مگر دیوانهام که بگویم حقت بوده. آمنه هم مثل دختر خود من.
اگر حرف من مادر را باور نمیکنید، بیایید از همسایهها بپرسید، از دانشگاهش بپرسید که تا این لحظه یک مورد انضباطی نداشته، هنوز هم که هنوز است همسایههای من میَگویند ما از این بچه اصلا بدی ندیدیم. آنقدر آرام بود که بعضی از همسایهها نمیدانستند که من پسر دارم!
من 10 روز مشهد بودم. به همان امام رضا(ع) قسم میخورم که من در آن زیارت برای آمنه دعا کردم که خدایا زیبایی و بینایی این خانم را برگردان که شاید راه نجاتی هم بشود برای پسر من. کمک کن امام هشتم که یک جوان دیگر نابینا نشود. من خودم با دستان خودم پسرم را تحویل قانون دادم، چطور میتوانم این حرف را بزنم که آمنه حقت بوده که این اتفاق برایت افتاده؟! مجید میتوانست برود متواری شود، برود خانه خواهرش در شهرستان. اما خودش آمد به من گفت که میترسم کس دیگری را اشتباهی به جای من دستگیر کنند و رفت خودش را معرفی کرد.
پزشکها معتقدند امکان بینایی آمنه غیرممکن است، اما من معتقدم اگر خدا بخواهد و نظر خدا باشد، مرده هم زنده میشود. ما امیدواریم، باز هم دعا میکنیم.
ما در دادگاه با خانواده آمنه روبهرو شدهایم. حتی به پیشنهاد خود ما بوده که از بازپرس خواستیم ما را با خانواده آمنه روبهرو کنند. اما مادرش به ما گفت من نمیخواهم اصلا صدای شما را بشنوم، نمیخواهم اصلا شما را ببینم. اگر دختر من شما را ببیند اعصابش خراب میشود، گریه میکند و این برای چشمهایش ضرر دارد. خواهشی که از شما دارم این است که اینجا زنگ نزنید. به غیر از آمنه، پدر آمنه هم بیمار است و برای سلامتی او هم ضرر دارد که صدای شما را بشنود.
خواسته این خانواده این بوده و پزشک معالج آمنه هم از ما خواسته با آنها تماس نگیریم. من چه کار میتوانستم بکنم؟ اصلا این خانم (آمنه) ایران نبوده، من نمیدانستم کِی میآید کِی میرود. هر وقت هم تماس گرفتم از من خواستند تماس نگیرم. اگر به من اجازه بدهند من شب و روز جلوی خانهشان مینشینم، هرطور که دوست دارند با من رفتار کنند؛ اگر فکر میکنند با تحقیر کردن من همه چیز درست میشود، من حرفی ندارم.
گناه من چیست؟ درست است بچه من مقصر است، اما به خدا قسم من راضی نبودم پسرم چنین کاری بکند. یک اشتباه فاحشی کرده که همه در آن ماندهایم. پسر من ذاتا پسر بیزبانی است، به او میگویم چرا این کار را کردی؟ میگوید به من فحش داد، به خانوادهام ناسزا گفت. من نمیخواهم کار پسرم را توجیه کنم. به پسرم میگویم تو هم جوابش را میدادی، میگوید منِ بیزبان؟! مجید میگوید من اسید را رقیق کردم که کم بسوزاند، نمیدانستم در چشمش میرود و کور میشود!
در حال حاضر، روز من بهتر از روز مادر آمنه نیست. پسرم 7 سال است که زندان است. عذاب پسرم را کشیدهام، دیدن فرزندت پشت میلههای زندان کم سخت نیست. از این طرف عذاب آمنه را هم کشیدهام، هر موقع هم پسرم در زندان بیقراری کرده، گفتم پسرم حقت است. تو حق این کار را نداشتی. من هم که مادرت هستم و 6 تا فرزند دارم، اگر پدرت یک سیلی در گوشم بزند یک سال با او حرف نمیزنم، تو چه حقی داشتی این کار را بکنی؟ تو حق نداشتی آب تو صورت این دختر بریزی، چه برسد به اینکه بخواهی اسید بپاشی روی صورت دختر مردم!
در جایگاه مادر مجید به حرفهای من گوش ندهید، در جایگاه یک مسلمان به حرفم گوش کنید. اگر این اتفاق برای دختر من افتاده بود، به خداوندی خدا راضی نبودم یک مادر دیگر به عذابی که من کشیدم دچار بشود. گناه مجید را چرا به پای من میگذارند؟ اگر میخواهند قصاصش کنند، بگویند با آمنه ازدواج کند و مجید هر لحظه که او را میبیند عذاب بکشد که دختری که آنقدر دوستش داشت به چه روزی افتاده! چشمش کور تا آخر عمرش کار کند زندگی آمنه را بگذراند. این قصاص واقعی است، نه اینکه یک جوان دیگر را کور کنند و یک خانواده را به خاک سیاه بکشانند.
من نمیخواهم توجیه نمیکنم، ولی شاید حرفهایی که آمنه به مجید زد، توهینهایی که به خانوادهاش کرد، باعث شد این فاجعه به بار بیاید. البته باز هم میگویم مجید حق این کار را نداشت. کاری که با هیچچیز نمیتوانیم جبران کنیم. بله، اگر این اتفاق برای من هم میافتاد، اگر تمام تهران را هم به نام من میکردند، برای من چشم نمیشد. ولی اگر یک مادر را هم به این مصیبت گرفتار کنم، چه ارزشی دارد؟ مشکلی حل میشود؟
اگر قصاص مجید اتفاق بیفتد، من باید خودم را بکشم. خون را که با خون جواب نمیدهند. یک کودک نابینا تحویل جامعه داده بشود، سربار جامعه شود؟! بعد از مردن من تکلیف این بچه چه میشود. تاوان اشتباه جوانها را باید خانوادهها بدهند.
هیچکس آرزوی مرگ فرزندش را نمیکند، اما من به جایی رسیدم که آرزوی مرگش را کردم. آبروی من و خانوادهام رفت. در مطبوعات، شبکههای خارجی و... بهخدا من دختر دارم. بچههایم نمیتوانند از در خانه بیرون بروند. دختر کوچکم دانشگاه را ول کرده، میگوید من با چه رویی بروم بین دوستانم؟ چقدر جواب مردم را بدهم؟
سرتان را درد آوردم، اینها تنها درددلهای مادری بود که اسیر جوانی اشتباه فرزندش شده. در نهایت هم باید از خانم مهناز افشار تشکر کنم که به دیدار آمنه رفتند.
به ما حتی اطلاع نمیدهند که چه زمانی حکمش اجرا میشود، نه به وکیلمان خبر میدهند، نه به ما. حتی خودش هم خبر نداشت. در زندان همه اذیتش میکنند. بچه من در زندان هم زندانی است. آنقدر مورد آزار و اذیت قرار گرفته که میگوید به قصاص راضیام. روی سقف توالتها کارتن گذاشتهاند و شبها آنجا میخوابد. حتی در سلولهای زندان راهش نمیدهند و زندانیها به مجید گفتهاند یک میلیون به ما بده تا در سلول به تو جا بدهیم!
مگر مجید اولین نفر بوده که اسید پاشیده یا آخرین نفر بوده؟! در حال حاضر صدها نفر به همین جرم در بند زنداناند. چرا فقط مجید باید قصاص شود که درس عبرت دیگران شود. مجید میگوید من از مطبوعات اسیدپاشی را یاد گرفتم، آنقدر در روزنامهها خواندم، یاد گرفتم. وگرنه من اصلا نمیدانستم اسید چی هست.
من مرد نیستم، نمیفهمم مردها چطور عاشق میشوند. این همه دختر، مجید تو چرا گیر دادی به آمنه؟ اگر تو را نمیخواست چرا باز ادامه دادی؟ خود من هم راضی به ازدواج این دو نبودم. سن اینها سن ازدواج نبوده. یک بچه 22 ساله که نه خدمت رفته، نه شغلی دارد. من یک شوهر بازنشسته دارم که 480 هزار تومان حقوقش است. یک پیکان قراضه دارد که با آن کار میکند.
باور کنید ما نه تا حالا توهین کردهایم، نه بیتوجهی کردهایم و نه اینکه ابراز ندامت نکرده باشیم. به خدا من هم انسانم، من هم مادرم.گناه من فقط این بوده که مجید را به دنیا آوردم.
هزاربار از مجید خواستم اجازه بدهد بیایم با آمنه صحبت کنیم، با خانوادهاش و خواستگاری کنیم، اما مجید راضی نبود، میگفت: آنوقت به من میگویند بچه ننه! همین مخفیکاریها باعث شد این فاجعه به بار بیاید. حالا آمنه میگوید میخواهم درس عبرت بدهم به جامعه.
مگر چند تا آدم احمق مثل مجید تو این جامعه هست که تو بخواهی درس عبرت یادشان بدهی؟ من با بدختی ۴ تا بچهام را فرستادهام دانشگاه، با حقوق بازنشستگی شوهرم.
هیچی تو این زندگی ندارم، یک خانه کلنگی دارم که آن را هم حاضرم تقدیم آمنه کنم.
نظر کاربران
خدای من.. :(
پرروبازی هم حدی داره آخه
خدایا، اکنون و در این مکان تنها به یاد تو می افتم
دیه ششصد میلیونی امنه بیچاره را بدهید خانه کلنگی را بفروشید
بیچاره مادره که ارزوی مرگ مجید جنایتکار را می کند
من اگر همچین بچه ای داشته باشم... که اقدام به اسید باشی به سوی دختران بکند.آن فرزندم را قبل از تحویل به قانون. میکشمش و جنازه اش را تحویل قانون میدهم.....
تو را به خدا نگاه کنید و ببینید مادر این پسر جنایتکار چه بیشرمانه و وقیحانه تلاش می کنه قبح جنایت پسرش را کم کند .
مادر جان .خدا وقتی بشر را خلق کرد به او اراده داد.تصمیهای ما پیامدهایی دارد که اتقاق افتادن آن حتمی است چه بخواهیم و چه نخواهیم. پس اگر قانون حکمی اجرا کرد وتمام شد شاید از نظر قانون آزاد است اما افکار عمومی جامعه نه آنرا فراموش میکند و نه اگر مظلومی را به عمد آزار داده باشد آنرا می بخشد.
تو حرف نزنی سنگین تری
واقعا حرفای مادر مجید اصلا ارزش خوندن هم نداره چراانتشار میدید ?????? بخاطر فحش باید بصورت یه بانو اسید پاشید ???????
چه بیشرمانه کارهای پسرشو توجیح میکنه خجالت هم حدی داره چقدر وقیح
همديگر را قضاوت نكنيم
عجب رویی داره! همین مونده بشه زن پسرت!! عجبا
این دنیا موقتیست اما مجید هم تو این دنیا باید عذاب بکشه و رنج وبی ابرو شدن با عذاب وجدان زندکی کردن هم تو اون دنیا تا ابد رنج بکشه.آدم یه گربه را هم که زیر میگیره اونم اتفاقی تا مدتی زهنش خرابه چه برسه به یک انسان چقدر ادم باید بی وجدان باشه قسیع و القلب باشه
قیافه پسره پیداس نرمال نیست، مادرش میگه آروم بوده بله از داخل خراب بوده معلوم نیست توی چه شرایطی بزرگ شده که اینقدر حس حقارت داشته عوضی.
خودتون رو میکشید!!!مثل اینکه خانوادگی اهل تهدید هستید پس توقعی بیشتر از این از پسرتون نباید داشت. آمنه روزی هزاربار میمیره وزنده میشه، پناه برخدا!!!
خانم محترم از خانمی به سن شما بعیده اینقدر دروغ . خدا شاهده قسم می خورم اگر خدای ناکرده چنین پسرس داشته باشم خودم قصاص میکنم . سرش را می گذاشتم لب جو و با چاقو می بریدم البته من تحصیلکرده هستم و عقده پسر ندارم که اینقدر لوسش کنم که چنین کاری کند . یک کم وقت صرف تربیت شازده می کردی
پاسخ ها
شاید به ظاهر عقده پسر نداشته باشی که خدا از دلت بشنوه ولی قطعا عقده مرد ستیزی داری
معلوم شد پسره به کی رفته ! چقدر وقیح و پر روئه
حقته خانم. ماست مالی نکن. بچه رو درست تربیت می کردی تا دختر مردم رو به اون روز نندازه و خودت و پسرت هم اینطور گرفتار و زار نشوید. این مظلوم نمایی ها فقط هوچی بازیه
میگه از روزنامه ها یاد گرفته اسید بپاشه...بی شعوری تا چه حد...کتاب علمی یا مطالب مفید توی روزنامه ها کمه که این بی خاصیت توی این دو روز زندگی که حرومش باشه یه چیزی یاد بگیره سود و فایده ای برا کشورش و جوامع جهانی داشته باشه.بخدا جوونای مردم همه سرشون تو کار خودشونه یه خاصیت و فایده ای هم برا کشورشون داره..این احمقی بیش نبوده..میگه اسید رو رقیق کردم نمیدونستم توی چشمش میره..آخه نکبت تو چی میدونی وقتی نمیدونی نباید روی صورت دختر مردم اسید بپاشی بقیش کشکه..بخدا اگه خواهر من بود خود میکشتمش ..یه کثافت از جامعه چند میلیونی کم میشد چیزی هم نمیشد
مادر است دیگر
واقعا چقدر يك طرفه و بي شرمانه
آدم هاي پر رو اين رو براي بچه هاشون به ارث ميزارن
از شخصيت آمنه و حرفاش و خانوادش ميشه همه چي فهميد حتي فحش دادن هم محاله اگر هم داده آيا حقش اين فاجعه بوده؟؟؟
الان درصد اين مردم بي خاصيت و پر مدعا توجامعه زيادن
اشتباه آمنه بخشش بود.واقعا بخشيدن همه جا درست نيست. به خدا درست نيست.
داشتم جریان زندگی اتفاقاتی رو که واسه آمنه وخونوادش افتاده رو میخوندم اشکم سرازیر میشد،این خانم بره اول اون جریاناتو بدونه بعد بیاد حرف بزنه،به نظرم بیشتر دلش خنک شده تا ناراحت بشه چون هی میگفته به مجید پسرشوخونوادش فحش داده ،آخه یکی نیس بهش بگه نفهم یکی چشمهای تورو از کاسه درمیاورد این بلاهارو سرت میاورد باهاش ازدواج وزندگی میکردی؟
خیلی ناراحت کنندست داستان آ منه اخه این چ گناهی داشته که به این روزافتاده نبایدمیبخشیدش خدامادرشوخاندادشولعنت کندبااین بچه اش چقدرادم بایدبی عاطفه باشه خداوندلعنتش کند
تف تو رو مادرش واقعا
مجید باید اعدام می شد نه قصاص
باید عکس پسرش همه جا پخش کنن تا مردم قصاصش کن،چرا باید ب راحتی این ابلیس بین مردم رفت و آمد کنه انگار ن انگار جنایتی کرده ک والا شیطان جرات انجامشو نداره!
چقدر پررو وپر توقع.با منت میگه خونمو بگیرین.
هر چه باشه مادره دیگه بیشتر از این عذاب براش بسه گذشت خصلت مولایی ما علی است آمنه جان به خاطر علی گذشت کرد کار خوبی کرد
پاسخ ها
اگه کسی این بلا رو سر عزیزت بیاره باز هم این حرفو میزنی؟؟؟؟؟ شعار دادن خوبه نه؟ اگه ببینی هر روز بچه ت داره درد میکشه و چشای سوخته ش از تو حدقه ش میریزه بیرون. خوبه؟
چقدر پسر متینی که زبون نداره فحش بده اما دست داره که اسید بپاشه حیف تف که بخوای برای همچین آدمی حروم کنی
سلام.مادرمجید میگه مگه چندنفردرجامعه مثل مجیدهستن که بخوادجامعه رواصلاح کنه.به خدا قسم اگر اسید توی صورت پسرش پاشیده میشد اسیدپاش را قصاص میکرد...ودرقرآن گفته قصاص...خون دربرابرخون..باید اجرا بشه.ای کاش گذشت نمیکردی.تا مادرمجید چنین گستاخانه سخن نمیگفت..به جای تشکر..وقدردانی..وشکرخدا.گلایه ناحق نکن مادر.
تازه میگه اسید رو رقیق کرده کمتر بسوزه چه وقاحتی ..اگر خشم آنی بود یه چیزی با چه سنگدلی اسید رو آماده کردی باید روی صورتش اسید بپاشن ببینیم باز مادرش اینارو میگه؟
پسرش هرچی باشه خودش ک مادره.بیایم ب جای بدبیراه گفتن برای شفای همه ی مریضا مخصوصا امنه دعا کنیم. نه ک حرفای زشت ب یک خانم مسن بدیم.اون از حس مادریش گفته ما ها چی .ما حق نداریم ب یک مادردلشکسته این حرفارو بزنیم. خدا ب خانواده ی محترم امنه جان بهشت رو عطا کنه
پاسخ ها
نه از حس مادریش نگفته سیاه بازی کرده مطمئن باش صد بار تو دلش گفته خوب کرد پسرم ! چقدر وقیحی که میگی چون فوش داده این کارو کرده. نمیگی پسرت چه کارش کرده که فوش داده. چقدر خیالتون راحت بوده فک میکردید صد نفر به جرم اسید پاشی تو زندانند پس پسر ما هم قصر در میره
اسيد رو جمع كنيد از مغازه ها فقط با نامه رسمي وزارت بهداشت به كساني كه لازم دارند بفروشن مسلما با تحقيق ،اسيد پاش فقط قصاص.
ببین دختره یه کرمی ریخته که پسره اینکاروکرده وگرنه چرابایدروش اسیدبپاشه حقش بوده همین وخلاص قابل توجه بقیه دخترای کرمکی که با هرچیزی نمیشه بازی کرد
پاسخ ها
چرا نسل مریضهای روانی مثل تو نابود نمیشه؟ تو هم یه بیشرفی هستی عین مجید موحدی
چشاتو وا کن. کوری نمیبینی نمیفهمی پسره چه روانی ای بوده؟ ببخشید که دختر مردم زنده ست. شما روانی ها یه دختر از یه خیابون اونورتر رد بشه خودتونو خیس میکنید بدبختا میندازید گردن اون دختر بی گناه.. ایشالا سرت بیاد.
این پسره آشغال واقعا خیلی بی حیاست. از خدا خواستم روزهای زندگیش مثل شب تاریک باشه همیشه...و قوانین ما واقعا ناقص هستن و گر نه چرا باید راست راست آزاد بگرده...هر کی خودش رو بزاره جای امنه یک لحظه فقط لحظه میشه تحمل کرد؟؟خدا مجازاتش کنه این پسر رو ..
باهاش ازدواج کنه؟ یعنی آدم می تونه با یه نفر که زده همه ی زندگیشو نابود کرده ازدواج کنه؟
مگه ازدواج لازمه اش عشق نیست؟ فکر کنید دختر باشید، یه نفر این بلا رو سرتون آورده، بعدم برید زنش بشید.. چی میگن اینا؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!
اگه حکومت دست من بود این حیوون رو در ملا عام دار میزدم وجسدش رو آتیش کثافتی که یه زن رو زجرکش کرده
چقر مادر و پسر پیش خودشون خیالشون راحت بوده که صد نفر به خاطر اسید پاشی زندانند هیچی نشده آزاد میشند پس گفتند عیب نداره خوب کاری کردیم . حالا که دیدن طرفشون شیرزنه ترسیدن . از حرفاش معلومه یه ذره ناراحت دختر مردم نیست فقط پسر عزیز دردونه ش مهمه
ملعون باعث مرگ برادرآمنه هم شده که به همین علت افسردگی شدیدگرفته وازطبقه بیستم پرت شده ومرده وبیچاره آمنه وخانواده اش که همیشه وهرثانیه عمرشون دچارسخت ترین عذابندوحالا این زنک میگوید که پسرم رافحش داده .خاک برسرپسرت انشاله مرگ بدی را ببیند
قربانی نباید کوتاه می آمد قصاص حق قانونی آمنه بود کمترین کار برا آرامش او و کسانی که به این حادثه دچار شدن بود حالا چهار تا فش و بدبیراه هم از ملعون های روزگار میخوردی ولی نباید کوتاه می آمدی به هرحال حیف که به حقت نرسیدی و بقیه هم خوشنود نکردی حیف با این کارت آمنه خانوم انگیزه اسیدپاشی را در جامعه گسترش دادی مرد ها پیش خودشان میگن کاریم ندارن نهایتش زندان میشیم آدم مریض تو جامعه زیاده تا دلتان بخواد آمنه خانوم اسم این کار بخشش نبود خیانت بود