این شک لعنتی چه کارها که نمی کند!
تقریبا در همه تصمیمات ما از کنار گذاشتن عادت های بد گرفته تا کم کردن وزن و تلاش برای رسیدن به آرزوها، مانعی سر راهمان قرار دارد و آن، «تردید» است.
۱. شک باعث می شود تا همه تلاش و منابع موجود را به کار نگیرید
برای رسیدن به اهداف ذهنی خود باید با دل و جان تلاش کنیم. باید زمان، حواس، سرمایه و منابع لازم دیگر را برای موفقیت این هدف وسط بگذاریم. برای رسیدن به هدفی که آسان نیست باید سخت برای آن تلاش کنید. اینکه شک داشته باشید بد نیست اما باید با همه وجود برای موفقیت خود تلاش کنید و در مسیر ناامید نشوید. کلید موفقیت نیز بها ندادن به تردیدهای بازدارند و ناامیدکننده است. شکست و اشتباه نیز چیزی جز تجربه های سازنده برای شروع دوباره کارها نیستند. باید از شکست ها درس بگیرید و اشتباه های خود را دوباره تکرار نکنید.
۲. شک باعث می شود تا مغز مدام به دنبال بهانه ای برای شکست باشد
وقتی تردیدهای خود را در دل نگه می داریم و به آنها بها می دهیم، مغز بیچاره همیشه به دنبال یافتن دلیلی برای درست بودن این شک ها است. هر گونه خطا و اشتباهی که انجام می دهیم و هر مشکلی که با آن روبه رو می شویم، این را به ما تلقین می کنند که محکوم به شکست هستیم و موفقیت های کوچک ما بر اساس شانس و اتفاقی صورت گرفته است. با اینکه شایسته تلاش های بزرگ هستیم، اما تنبل بازی در می آوریم تا زمانیکه که بدانیم برای تلاشمان پاداش و جایزه ای دریافت خواهیم کرد. در این مرحله، شک باعث می شود تصور کنیم هیچ پاداشی در کار نیست و برای چیزی که معلوم نیست در انتها پول یا پاداشی داشته باشد، لازم نیست خیلی سخت تلاش کنیم.
علاج این درد این است که به خود اعتبار بدهید. باور کنید هر موفقیت شما در نتیجه تلاش هایتان به دست آمده است نه شانس و اقبال. همیشه برای انجام کارهای درست، خود را تشویق و تحسین کنید و بدون این کار سراغ هدف بعدی نروید. به مغز خود اجازه دهید باور کند تا چه اندازه توانا و باهوش هستید و می توانید با تلاش به اهداف خود دست پیدا کنید.
3. تردید شما را از تلاش برای جلب حمایت دیگران باز می دارد
با در آغوش گرفتن شک های خود در مورد توانایی هایمان در واقع خواسته های خود را خاک می کنیم: ما می ترسیم که مبادا عدم موفقیت باعث شرمساریمان شود. در این حالت، حتی از دیگران نیز تقاضای کمک و حمایت نمی کنیم زیرا می ترسیم زمان دیگران را نیز هدر دهیم. بدون حضور در جمع و بدون حمایت دیگران همه تلاش های سخت ما روی شانه هایمان سنگینی خواهند کرد. در نتیجه، احساس خستگی و ضعیف بودن می کنیم و در صورت نیاز به حمایت، کسی را نداریم که پشتمان باشد. هیچ کس در تحمل این بار سنگین به ما کمک نمی کند و در آخر دست از تلاش می کشیم.
مردم موفق هیچگاه داخل حباب تلاش نمی کنند. آنها قصد و نیت خود را اعلام می کنند. آنها نام دوستان و مربی های خود را در فهرست حمایت کننده ها می نویسند. آنها در انجام کارهای خود بهترین هستند و باور دارند که همه انسان ها به حمایت و کمک دیگران نیاز دارند.
کمک و حمایت دیگران به منزله ضعف نیست بلکه یکی از کلیدهای موفقیت به شمار می رود. برای موفقیت باید از دیگران کمک بخواهید. اگر به دوستان و خانواده خود اعتماد ندارید از افراد غریبه کمک بگیرید. مثلا برای کاهش وزن، مربی بگیرید یا پیش دکتر تغذیه بروید. کلاس بروید، به گروه های متناسب ملحق شوید و مطمئن شوید فردی که از شما حمایت می کند، اهداف و نیت شما از انجام تلاش هایتان را به طور کامل می داند.
وقتی روابط اجتماعی دیگران را با هم می بینید - چه در جمع های حاضر یا صفحه های فیس بوک آنها - ممکن است تصور کنید: «همه فعالیت های خود را دارند به غیر از من». این طرز فکر به هیچ وجه نرمال نیست و باعث می شود تا از دیگران جدا بیفتید. ممکن است باعث شود خود را ضعیف تر و کم ارزش تر از بقیه تصور کنید و این مساله روح و اعتماد به نفس شما را از بین می برد.
تقریبا همه گاهی دچار انزوا می شوند و دوست دارند از بقیه جدا باشند. این مساله هم گاهی پیش می آید که به خود و توانایی هایشان شک می کنند. انسان های کمی روی کره زمین هستند که صادقانه قبول دارند انسان جایز الخطاست و کاستی هایی دارد. اما باید قبول کنیم همه ما در نوع خود و برای آنچه هستیم، فوق العاده و بی عیبیم. این را باور کنید و بر اساس آن به دنبال اهداف خود بروید زیرا شما به همان اندازه ارزشمند و منحصربه فرد هستید که دیگران.
5. شک باعث ایجاد استرس منفی و حواس پرتی می شود
وقتی چیزی می خواهیم، شک داریم که به دست بیاوریم. این شک ما را ناامید می کند و ناامیدی باعث اضطراب می شود. به طور مثال، در نظر داریم کسب و کار خودمان را راه اندازی کنیم تا آقا بالاسر خودمان باشیم اما تصور موفق نشدن در این کار باعث ناامیدی و اضطراب ما می شود. یا مثلا قصد داریم برای سلامتی بیشتر وزن کم کنیم اما می ترسیم این اتفاق میسر نشود و باقی عمر خود در استرس بیماری های مختلف همچون سرطان و بیماری های قلبی سپری می کنیم. استرس های منفی روی تلاش ما برای رسیدن به هدف تاثیر بسیار بدی دارند زیرا به قدری ذهنمان درگیر مسایل منفی است که نمی توانیم ذهن خود را برای برنامه ریزی درست متمرکز کنیم و به آنچه می خواهیم هم دست نمی یابیم.
اما در عوض، هنگامی که حواسمان را به تلاش های خود جمع می کنیم و دچار هیجان می شویم که نوعی استرس مثبت است. همه استرس ها تاثیر واحدی روی بدن انسان دارند و همه آنها باعث ترشح کورتیزول و آدرنالین در خون و هدایت انسان به انجام یکسری کارها می شوند. هنگام فکر کردن به مسایل منفی و ترس ها، نمی توانید به خود کمک کنید.
اما هنگامی که برای انجام کاری هیجان دارید، ذهنتان به شما کمک می کند تا در رسیدن به هدف، همه حواستان را جمع کنید.
ارسال نظر