رفاقت به روایت مزلو
سلسلهمراتب نیازهای طبیعی انسان که آبراهام مزلو (Maslow) آن را مطرح کرده، به «هرم مزلو» معروف است. در این هرم، نیازهای پایهای که همه موجودات زنده در آنها شریک هستند در قاعده قرار دارند و نیازهای دیگر که بهتدریج از شماره دارندگان آنها کاسته میشود، به ترتیب در مرتبه بالاتر قرار میگیرند و به این شکل در تجسم سهبعدی یک هرم تشکیل میشود.
انسانها نیازهای متنوع و متعددی دارند. برخی نیاز دارند به دیگران محبت کنند و عدهای نیاز دارند لباسهای گرانقیمت بپوشند. افرادی احساس نیاز میکنند که به قله اورست صعود کنند. برخی دیگر نیاز به سرودن شعر دارند. برخی نیاز دارند تنبیه شوند و برای رسیدن به این نیاز ممکن است مرتکب جرم شوند. تعدادی از انسانها نیاز دارند هر بار به شیئی دست میزنند، دست خود را بشویند. عموم مردم به آب و غذا نیاز دارند. برخی نیاز دارند روزی 10 ساعت بخوابند، برعکس، نیاز برخی مردم به خواب حداکثر 6 ساعت در شبانهروز است.
ملاحظه میکنید نیازها تا چه حد متنوع است. شاید به تعداد همه موجودات زنده، نیاز وجود داشته باشد. برخی نیازها در بررسی کلی، جنبه بهنجار دارند، ولی تعدادی از نیازها جنبه بیمارگونه دارند (مانند نیاز یک فرد وسواسی به شستشوی دستها) و برخی نیازها هم جنبه تبهکارانه دارند، مانند نیازی که برخی افراد برای قانونشکنی حس میکنند.
ابراهام مزلو، روانشناس آمریکایی، کوشید نیازهای طبیعی و بهنجار انسان را طبقهبندی کند تا شناسایی آنها آسانتر و امکان رسیدن به یک فرضیه درباره نیازهای طبیعی هم فراهم شود. به این ترتیب او 6 طبقه از نیازهای بهنجار را شناسایی کرد.
نیازهای فیزیولوژیک
در پایینترین پله، نیازهای فیزیولوژیک درجه ۱ قرار گرفته است. اگر این نیازها برآورده نشود، موجب از دست رفتن زندگی میشود. از جمله این نیازها باید اشاره کرد به نیاز به هوا، آب، خوراک، استراحت و خواب.
در پله بعدی نیازهای فیزیولوژیک در درجه دوم قرار دارد. اگر این نیازها برآورده نشود، گرچه موجود زنده باقی میماند، اما زندگیِ گونه او به خطر میافتد. نیاز جنسی، نیاز به رفع کنجکاوی و رفع ملال به وسیله تحرک و ورزش از این جمله است. پاسخ بشر به کنجکاوی راجع به محیط اطرافش باعث شد دنبال کشف نقاط دیگر باشد و در نتیجه گونه بشر در سراسر جهان پراکنده شد.
کودکان با بازیهایی مانند پریدن و دویدن و قایمباشک، قوای حرکتی و حسی خود را تقویت میکنند و با بازیهایی از قبیل مدرسهبازی، میهمانبازی و دکتربازی برای ایفای نقشهای آینده خود در جهان آماده میشوند. در گونههای جانوری دیگر نیز چنین است. برای نمونه، یک بچه گربه پس از اینکه شیر خورد و استراحت کرد، تمایل به بازی و جست و خیز دارد. او عضلات و حواس پنجگانه خود را تقویت میکند و برای شکار کردن آماده میشود. با بالا رفتن از درخت یا رفتن به لب بام میخواهد به آنچه بیرون از خانه میگذرد، آگاه شود. به این ترتیب او برای ایفای نقش خود بهعنوان یک گربه بالغ آماده میشود.
نیازهای مربوط به ایمنی و دوری از خطر
پله بعدی، مربوط به امنیت و دوری از خطر است. جانوران برای خود لانه میسازند یا در غارها ماوا میگیرند. آنها به این ترتیب از آسیب سرما و گرما و جانوران دیگر مصون میمانند. انسان شبها به خانه میرود و هنگام استراحت در و پنجره را میبندد. شهرها نیروی پلیس و آتشنشانی و کشورها ارتش دارند. همه این موارد برای تامین امنیت و مصون ماندن از خطرات است. آنچه تا کنون گفته شد، بیشتر با نیازهای مادی ارتباط دارد، اما پلههای بعدی به موضوعاتی فراتر میپردازند.
نیاز به عشق، پیوستگی، دوست داشتن و دوست داشته شدن
طبقه بعدی از نیازهای بهنجار، نیاز به عشق و پیوستگی است. انسان تمایل دارد مورد عشق و علاقه قرار بگیرد و در مقابل، او هم محبت و عشق به دیگران نشان دهد. کودکی که غذا خورده، استراحت کرده، به بازی هم پرداخته و سرپناه امنی هم دارد، نیاز به پیوستگی به دیگران، دوست داشتن و دوست داشته شدن را احساس میکند. او مشتاق عشق پدر و مادر است. دوست دارد شبیه دیگر همسالان خود رفتار کند تا او را بین خود بپذیرند. او کسانی را که مثل خودش هستند از خود میداند و کنارشان احساس تعلق و پیوستگی میکند. اگر این نیاز در محیط خانه و مدرسه برآورده نشود، آنگاه کودک و نوجوان مستعد پذیرفتن دوستیهایی میشود که به صلاح او نیست. عضویت در گروههای قانونشکن و دوستیهای خیابانی از این جمله است.
نیاز به احترام و عزت نفس
پله بعدی، نیاز به احترام و عزت نفس است. زمانی که نیاز انسان به عشق و پیوستگی هم برآورده شد، شخص میخواهد مورد احترام دیگران قرار بگیرد. زمانی که دیگران به فرد احترام گذاشتند، او احساس میکند فرد شایسته و مفیدی است و در نتیجه عزت نفس او افزایش مییابد. دستاوردهای افراد، راه کسب احترام است. این دستاوردها میتواند گرفتن بالاترین نمره در امتحان باشد، یا تهیه خوشمزهترین غذاها به وسیله کدبانو، دستیابی به رکورد جدید از سوی یک ورزشکار یا انجام دادن مسوولیت شغلی به نحو احسن.
نیاز به خودشکوفایی
و سرانجام، در راس هرم، نیاز به خودشکوفایی وجود دارد؛ یعنی محقق کردن آنچه خداوند در فطرت پاک انسان به ودیعه گذاشته است. افراد خودشکوفا انگشتشمار هستند. مزلو در بررسی نزدیک به ۳ هزار نفر، فقط به اندازه انگشتان دستان، افراد خودشکوفا یافت.
افراد خودشکوفا زندگی را به صورت معجزهای همیشگی میبینند. برای آنها رویدادهای کوچک زندگی هم شادیآور است. این افراد در وزش نسیم، رقص برگهای خزان، بارش باران و دمیدن خورشید زیبایی را میبینند. انسانها، دیگر آفریدههای جاندار خداوند و همه مظاهر آفرینش را با احترام و عشق مینگرند. قادر به همدلی با همه موجودات زنده هستند. در جریان جویبار، رمزی از زندگی و حرکت را درمییابند. در آسمان پرستاره شب عظمت و زیبایی زندگی را حس میکنند و میکوشند با کشف روابط بین رویدادها به دانش و با آفرینش روابط جدید بین پدیدهها به زیبایی هنر دست یابند. این افراد دانشمند، هنرمند، مصلح اجتماعی، فیلسوف انساندوست، آموزگار مهربان و مادر کدبانوی خانه هستند.
*روانپزشک، عضو هیئتمدیره انجمن علمی روانپزشکان ایران
ارسال نظر