همه نشانه های یک همسر کنترل گر
می توانید اسمش را توجه بگذارید و زیر پوشش «دوست داشتن» پنهانش کنید، می توانید توجه بیست و چهارساعته همسرتان را حتی اگر آزاردهنده باشد، نشانه ای از علاقه و آن را قابل ستایش بدایند و می توانید تهدید و توهین و سرزنش های شریک زندگی تان را حتی اگر تحقیرکننده باشد، نشانه عشقی بدانید که با خودش بی طاقتی را هم می آورد.
از دوستان و خانواده جدایتان کرده؟
اولین قدم کنترل گرها برای محاصره کردن شما، تنهاکردنتان است. آن ها می دانند که یک آدم تنها، به راحتی خلع سلاح می شود و به خواسته های فرد کنترل گر تن می دهد و به همین دلیل برای قطع ارتباط همسرشان با دوستان صمیمی و خانواده اش تلاش می کنند. تلاشی که ممکن است آن قدر با ظرافت صورت بگیرد که خود قربانی هم متوجه آن نشود.
از همه چیزتان ایراد می گیرد؟
اگر با یک کنترل گر طرف باشید، احتمالا می بینید که از هر رفتار، تصمیم یا حتی فکرتان ایراد می گیرد. کنترل گرها دوست دارند قربانی شان را از اعتماد به نفس خالی کنند و بعد از آنکه او را به فردی بی پناه و بی اعتماد به نفس تبدیل کردند، حرف های خودشان را در گوشش بخوانند و او را مجبور به عمل کردن به آن ها کنند.
آشکار یا پنهان، تهدیدتان می کند؟
شناخت کنترل گری که به محض سرپیچی از خواسته هایش، صدایش را بالا می برد و شما را تهدید می کند، کار سختی نیست. اما همه کنترل گرها را به همین سادگی نمی توانید بشناسید. تهدیدکردن همیشه آشکارا صورت نمی گیرد بلکه گایه خود را به شکل قطع امتیازها، قطع توجه و محبت و حتی سرپیچی کردن از خواسته های به حق شریک زندگی هم نشان می دهد. حالا می توانید نگاهی به رابطه ای که با همسرتان دارید، بیندازید و با توجه به همین معیارها، ببینید که در گروه کنترل گرها قرار می گیرد یا نه!
در باتلاق محبت گیرتان می اندازد؟
شاید عبارت «باتلاق محبت»، از نظرتان عجیب و بی معنی باشد. ولی واقعیت این است که کنترل گرها دقیقا به خاطر گرفتار کردنتان در یک رابطه و حبس کردنتان در محدوده تحت کنترلشان به شما محبت می کنند. آن ها به نام محبتنیم گذارند در هوای گرم تاکسی سوار شوید و مسئولیت رساندنتان را برعهده می گیرند و در نهان با این کار می خواهند رفت و آمدهایتان را در کنترل خود بگیرند. آن ها نمی گذارند در خانه تنها بمانید تا مبادا دلتان بگیرد، اما در مقابل می خواهند به همه کارهای شما نظارت کنند و همه چیز را تحت کنترل داشته باشند.
به شما احساس گناه تزریق می کند؟
برای کنترل گرها، تزریق گناه هم راهی برای در دست گرفتن کنترل اوضاع است. وقتی در برابر یکی از این افراد بایستید، کارشان به بیمارستان می کشد و به خاطر حرف ها و رفتارهای شما، جانشان به خطر می افتد؛ وقتی به خواسته های کنترل گرانه چنین فردی پاسخ مثبت ندهید، از اشتها می افتد و اشک هایش جاری می شود .... کنترل گرها کاملا هوشمندانه راهی برای عذاب وجدان دادن به شما پیدا می کنند و کاری می کنند که خودخواسته تصمیمتان را عوض کنید و به کاری که می خواهند، تن بدهید.
اگر با یک کنترل گر طرف باشید، خودتان را همیشه مدیون و بدهکار می بینید. او به هر بهانه کوچکی به شما هدیه می دهد، همیشه برای کمک کردن به شما حاضر است و آن قدر برای آسایش شما از آسایش خود می گذرد که خودتان را مدیون و وامدارش تلقی کنید. این رفتار هوشمندانه او در نهایت باعث می شود که کنترل شرایط را به دستش بسپارید و از اولویت های خودتان به خاطر کسی که مدیونش هستید، صرف نظر کنید.
کارآگاه بازی می کند؟
اگر شاهد جاسوسی، گوش ایتسادن و کاراگاه بازی همسر کنترل گرتان بودید، تعجب نکنید. جاسوسی یکی از ابزارهایی است که همیشه کنترل گرها به استفاده از آن وسوسه می شوند. آن ها حاضر نیستند چیزی را ندیده بگیرند و حتی حرف های عادی ای را هم که با همکارتان می زنید، در تلفن همراهتان می خوانند تا از همه جنبه های زندگی شما به طور کامل سر در بیاورند و از این طریق احساس قدرت کنند.
شاید فرد کنترل گر بگوید که به خاطر بیشتر شدن اعتمادش به شما، می خواهد ایمیل ها و پیامک هایتان را بخواند؛ اما واقعیت این است که در رابطه زناشویی، اعتماد یک پیش فرض است که برای ایجاد کردنش، به این ابزارها نیازی نیست. به عبارت دیگر، در رابطه زن و شوهری، اصل بر برائت است و تا زمانی که خلاف این موضوع ثابت نشده، دلیلی برای شک کردن و سرک کشیدن به حریم خصوصی فرد دیگر وجود ندارد.
به شما تهمت می زند؟
حسادتی که خودِ کنترل گرها اسمش را غیرت می گذارند و نیز تهمت زدن و شک کردن به شریک زندگی، از جمله رفتارهای همیشگی آن هاست. برای یک کنترل گر، همسر یک دارای یاست؛ دارایی ای که حتی نمی توند درباره چیزی آن طور که می خواهد فکرکنید و به ساده ترین رفتارهایش هم واکنش نشان دهد. اگر کار یک کنترل گر به بیان علنی شک کردن هایش برسد، باید پذیرفت که احساس ناخوشایند اضطراب و ناامنی آن قدر در وجودش ریشه دوانده که حتی نمی تواند ظاهر را حفظ کنید و با کم راه های پنهان تر قبلی، کنترل شرایط را در دست بگیرد.
برای تنهایی تان ارزش قائل نیست؟
کنترل گرها نمی پذیرند که همه آدم ها گاهی به تنهایی نیاز دارند. آن ها با دیدن هر فاصله ای میان خودشان و شریک زندگی شان، نگران می شوند و سراسیمه واکنش نشان می دهد. گذشته از این، یک کنترل گر حاضر نیست بپذیرد که هر فرد به گروهی از دوستان، مجموعه ای از اعضای خانواده و حتی شبکه های اجتماعی دیگر برای داشتن زندگی آرام و شاد نیاز دارد و همسر به تنهایی نمی تواند پاسخگوی تمامی نیازهای عاطفی، اجتماعی و روانی اش باشد.
شما را از بحث کردن خسته می کند؟
یکی از راه هایی که کنترل گرها برای سلطه پیدا کردن بر شریک زندگی شان استفاده می کنند، تکرار رفتارهای فرساینده است. برای مثال، آن ها همیشه در زمانی که یکی از حقوقتان را مطالبه می کنید، بحث را به تنش و دعوا می کشند، صدایشان را بالا می برند و برای شما وحشت و اضطراب ایجاد می کنند. وقتی یک کنترل گر از چنین راهی استفاده می کند، ممکن است چند باری تن به بحث و دعوا بدهید اما خیلی زود راهتان را عوض می کنید و برای دوباره درگیر نشدن در تنش ها و جنجال ها، از بیان حقوقتان سر باز می زنید.
مسخره تان می کند؟
این افراد همیشه با نشان دادن مستقیم نارضایتی، فرد مقابلشان را کنترل نمی کنند. گاهی آن ها از ابزارهای آزاردهنده تری مثل مسخره کردن ،تحقیر کردن و مورد ریشخند قرار دادن استفاده می کنند. اگر یک کنترل گر با نوع پوشش شما مخالف باشد، ممکن است به جای نشان دادن واکنش خصمانه، آنقدر به لباس هایتان بخندد که اعتماد به نفستان پایین بیاید و به خاطر برگرداندن عزت نفس لگدمال شده تان، همان کاری را انجام بدهید که او انتظار دارد.
خودش را تهدید می کند؟
ادعای رو آوردن به رفتارهای ناسالم، یکی دیگر از راه هایی است که این آدم ها برای کنترل کردن شریک زندگی شان از آن استفاده می کنند. مرد کنترل گری که سیگار را ترک کرده، با تلاش های همسرش برای احقاق حقوق خود دوباره سیگاری را آتش می زند یا اینکه به سمت مصرف مواد مخدر می رود. یک کنترل گر چاق می تواند با ایجاد تغییر در رژیم غذایی و عادات ورزشی اش و بی توجهی به تناسب اندامش، همسر خود را کنترل کند و به نوعی از او باج بگیرد.
به آینده اش صدمه می زند؟
اگر شریک زندگی تان به محض اینکه برای رسیدن به حقوق و خواسته هایتان تلاش می کنید، از رفتن به دفتر کارش سر باز می زند یا واحدهای درسی دانشگاهش را حذف می کند، احتمالا با یک کنترل گر رو به رو هستید. برای این افراد مهم نیست که تا چه اندازه خود و آینده شان را در معرض آسیب قرار می دهند، آن ها تنها به دبنال کنترل شرایط به شیوه دلخواهشان هستند و برای رسیدن به چنین هدفی، حاضرند خیلی چیزهای دیگر را قربانی کنند.
نظر کاربران
جالبه که من زنم کنترل گره نه من. و شما همه اینها رو نسبت به مرد ها گفتید. من مردی هستم که 6 ماهه خونه مادر و پدرم نرفتم. اگه از آبرو ریزی و آینده فرزندانم ترسی نداشتم یک لحظه هم باهاش نمیموندم کنترلگری خیلی بده . اصلا احساس حقارت بهت دست میده.
پاسخ ها
شما یکبار بیشتر زندگی نمی کنی پس زندگیتو تباه نکن.آدم های کنترل گر درمان نمیشن، یا اگه بشن خیلی سخت
جایی عنوان نکرده فقط مردان
با آبرو ریزی شما را کنترل کرده! آیا فقط شما آبرو دارید؟ خودش چی؟
هرچه سریعتر ازش طلاق بگیرید چونکه اینجور زنها آدم بشو نیستند
نامزد منم خیلی شکاکه و بیش از حد کنترلم میکنه بخدا بعضی وقتا دلم میخواد جیغ بزنم ولی خوبی هاش باعث شده این اخلاقشو تحمل کنم
ب نظر من این مطلب چرته
نویسنده ی این مطلب فردی عقده ای میباشد
اونجا ک گفتین بحث مرد نشده لازم نیس همیشه عین لفظ بیاد قرینه رو واس اینجور مواقع گذاشتن
امیدوارم شماهم ب جای اینک سعی کنید بین خانواده ها اختلاف ایجاد کنید سعی کنید رابطشونو بهبود بخشید نه اینک با جلوه دادن طرف مقابل ب عنوان یک دیکتاتور تمام ذهنیت همسرشو نسبت بش خراب کنید
پاسخ ها
فکر کنم تا حالا توی عمرت با اینجور آدما برخورد نداشتی،پس امیدوارم باهاشون آشنا بشی تا متوجه بشی واسه نفس کشیدنت هم باید اونااطلاع داشته باشن!دیدم که میگما
شما خودتون یک کنترل گر هستید بخاطر همینه که ازین مطلب روانشناسی و مفید خوشتون نیومده و اینجوری بهش ایراد میگیرید ، ضمنا کسی نمیخواد این آدم هارو دیکتاتور جلوه بده برای اینکه اینها واقعا دیکتاتور هستند و این حقیقت هست درباره آنها
خانم من دیگه خسته ام کرده پیش تمام دوست و فامیل سرافکنده شدم
پاسخ ها
خدا صبرت بده همدردم باهات
واسه نویسنده ی این متن متاسفم که هر محبتی از نظرش کنترل کردنه حتی همسری که محبت میکنه میخاد آدمو وابسته کنه، کسی که هدیه میده ، حتی همسری که میگه هوا گرمه بیا برسوننمت ،
به خاطره اینه که اعتماد نداره!
نویسنده محترم این که شما این مشکلات رو داشتی دلیل نمیشه تبدیل به یه قاعده ی کلی بشه!
پاسخ ها
ماشالا تعداد کنترل گرها در برترینها هم کم نیست و شما هم یک نمونه ازینجور آدمها هستید که اسم بیماری کنترل گری رو محبت و دوست داشتن میگذاری ، عزیزم محبت کردن با جاسوسی کردن کاملا متفاوته
منم نامزدم خیلی حساسه :-( درسته ک آدم اذیت میشه ولی واقعا یسریا از دوس داشتن زیاده میگه تو این دوره زمونه ادم باید مواظب هرچی داره باشه
پاسخ ها
پس یعنی بهت اعتماد نداره که میخواد خودش مراقب باشه!یه جورایی داره میگه من به تو اعتماد ندارم که بتونی از خودت مراقبت کنی
ما آدما باید یاد بگیریم به شخصیت هم احترام بگذاریم.من دوسه سال اول زندگیمون همسرم رو کنترل می کردم حالا ک فکرشو می کنم واقعا روح بیماری داشتم.اینکه طرفو کنترل نکنی و بهت وفادار باشه اون اصله.
بسیار عالی و صدرصد درست تک به تک اینا رو من در زندگی دیدم .پدرم !!!! زندگی مامان بدبختم رو به گند کشید پیرش کرد حالا هی بهش میگه بد قیافه !!!! در حالی که اصلا اصلا اصلا از نظر زیبایی قابل مقایسه نبودن . مامانم فامیل خوب و پشتیبانی داشت اول پاشونو از خونمون برید بعد کم کم نذاشت مامانم بره و تمام این مطالبی که خوندید .
اونایی کع نوشتن نویسنده عقده ای ست به خودشون شک کنن !!!
پاسخ ها
الهی... خیلی ناراحت شدم
این مطلب کاملا درست و دقیق بود .
باسلام .راستش من یه مشکلی دارم از هموطنایی که تجربه بیشتری دارن خواهش میکنم نظرشون رو بگن.من چندوقتیه از یه دختر خوشم اومده.ولی نمیدونم چرا بهش حساس شدم .با اینکه میدونم دختر خوبیه ولی رو حرف زدنش با جنس مخالف حساس شدم.میخوام ببینم این از دوست داشتن میاد یا به اصطلاح بد دلی؟؟.مرسی
پاسخ ها
بد دلی.شک نکن.
اقا میثم بددلی مطمین باش, شوهر من انسان بسیار با ایمان و درست و منطقی ست .اصلا گیر الکی به من نمیده .
منم نامزدم اینطوری همدیگر دوست داریم ولی سر کنترل کردنش عذاب می کشم وفقط تو این موضوع دعوامون میشه ولی به تمام حرفهاش گوش میدم خیلی داغون تنها شدم از زندگی سیر شدم کسی شماره ای از مشاوره داره بهم بده ممنون میشم کمکم کنین
شوهرم قدم قدم تمام این کارها رو با من کرد...
اول رابطه ام و با خانواده ام بهم زد بعد با دوستام
دوم با تحقیر و تمسخر و ایراد تمام اعتماد به نفسم و ازم گرفت
و الان شدم یه آدم دیوونه که شبها با قرص خواب میخوابه و روزها با خودش حرف میزنه
از هر کسی که این متن و می خونه خواهش میکنم رفتارهای کنترلی رو دست کم نگیره...
من یه خانم تحصیلکرده اجتماعی شاغل و فعال بودم که به این روز افتادم
همسر منم اوایل مدام کادو میخرید و من و همه جا میرسوند...
فکر نکنید کنترل گر شاخ و دم داره یا شما اونقدر عاشقید که بتونید تا آخر عمر تحمل کنید یا قراره اون تغییر کنه...
نمیخواستم کامنت بذارم ولی دلم نیومد بی تفاوت رد شم گفتم شاید کامنت من یه نفر و آگاه کنه
دعا کنید منم به زودی ازش طلاق بگیرم و بتونم مثل آدم های عادی زندگی کنم...
خواهش میکنم سعی کنید قبل از رفتن زیر یه سقف فرق محبت و کترل کردن و پیدا کنید
پاسخ ها
اگه میتونی طلاق بگیری حتما اینکارو بکن و زندگی کن.
مرسی واقعا با اینک نامزدم و یه خورده دیر به این صفحه سر زدم ولی
صحبتت قانعم کرد جدا شم
شوهر منم کنترل گر ...اول رابطه مو بابهانه گیری با خونواده م قطع کرد وبعدخوردم کردواعتماد بنفسمو داغون کرد...خودمو یه زندانی میبینم باوجود اینکه شاغلم واز هر نظرازش سرتر هستم اما منو به یه مجودتنها وبی یاور تبدیل کرده حتی حقوقم مال خودم نیس واین مسائل بکل افسرده م کرده دوتا بچه ی م دارم نمیدونم باید چکار کنم هرساااااال درآستانه عید من بدترین حالو دارم وعزادارم برام دعا کنید راهی پیدا کن
سلام.. خوندن این مطلب منو ب گریه انداخت.. منم تو این شرایطم.. ولی کاری ازم برنمیاد.. هر وقت ب خودم میام و سعی میکنم رفتاری داشته باشم ک ب نظر خودم درسته نامزدم کج خلق و بی توجه میشه.. ولی تا به حرف اون باشم مهربون ترین مرد دنیاس...
همسر من هم کنترل گره البته پس از مطالعات زیاد برای تغییر خودم متوجه شدم علت اینکه سی سال با یک مرد کنترل گر زندگی می کنم اینه که مادرم ، برادرم ، خاله و دایی و تعدادی از دوستانم هم کنترل گر هستند . فهمیدم در فرهنگ ایرانی ها کمبود محبت ، مهر طلبی ، عقده کودکی تبدیل به کنترل گری میشه و بنابراین با یک ویروس شایع روبرو هستم . به همین علت حالا نه تنها همسرم که اغلب اطرافیان و دیگران را هم از ذهنم دیلیت کرده ام و فقط برای خودم زندگی میکنم تا جایی که بتونم البته. ضمن اینکه افرادکنترل گر را دقت کنید خودشون در حال کنترل شدن توسط دیگران به خاطر نقاط ضعفشون هستند. . بی توجه به آنها برای رشد خودتون تلاش کنید. همیشه یک قدم جلوتر باشید
همسر منم این مشکل داره میخوام بدونم اصللا درمان داره ک بخوام تلاش کنم برای رفتن پیش مشاور یا نه؟الان ک چهارسال از زندگیمون میگذره و رفتم سرکار صدبرابر بدتر شده دایم گوشیم چک میکنه یا سرزده میاد سرکارم جدیدا داخل کیفمم میگرده ی جورایی ازش متنفر شدم و دوس دارم مثل قبل زندگی کنم همون آرامش ی که خونه بابام داشتمو پیداکنم
پاسخ ها
، منم همسرم همینطوره کنترل گره شدید ضمن اینکه من اوایل ازدواج فکر میکردم از دوست داشتن زیاده این کارهارو میکنه، خیلی عذابم میده وقتایی که باهاش مخالفت نداشته باشم
بهترینه به محض مخالفت دعوا راه میندازه، دلم میخواد برگردم، به دوران مجردی، اصلا آرامش روحی ندارم خسته شدم، اولین کاری هم کردفهمید من ارتباط با دوستامو دوست دارم، مجبورم کرد قطع رابطه کنم باهشون، میگه من هیچوقت طلاقت نمیدم
درسته مطالب این سایت واسه بعضیا صدق میکنه، ولی واسه اکثر افراد یه بخشی از مطالب اتفاق افتاده و یه بخشی نه. تازه همونم شدت و ضعف داره
نوشتن این مطالب خیلی وقتا باعث بروز بدبینی میشه
برای شناسایی و درمان این مشکلات باید پیش روانشناس رفت چون هر کسی ویژگیهای منحصر به فرد خودشو داره
استناد به مطالب سطحی این سایت واسه بیشتر مردم مثل سمه و بدبینی میاره
البته درست نیست که به کسی برچسب زد ولی خب بیشتر این ویژگیا خوب نیستن و اگه در خودتون میبینید بهتره کم کم برطرفش کنید
من حدود یک سال پیش با پسری آشنا شدم ک تمام این رفتارها رو داشت . حتی از من خواستگاری کرد و پیش مشاوره هم رفتیم و مشاوره شدید مخالف ازدواج من با این آقا بود . من با تمام علاقه ای ک ب ایشون داشتم ولی رابطه رو تموم کردم چون واقعا با روح و روان آدم بازی میکنن البته درکنار محبت بیش از اندازه ای ک دارن
پاسخ ها
چه کار خوبی کردی
کاش عقل تورو داشتم دمت گرم
شوهرمنم مرتب کنترل میکنه اما نه موبایلم و بلکه کنترلش روی اینه که من چقد پول خرج میکنم چی میخرم چقد هدیه میدم حتا برای خرید یه سوغاتی کوچیک هم غرمیزنه وانتقادمیکنه همه چیز باید به سلیقه ش باشه واززیر ذره بین او ردبشه بااین که من خودم شاغلم
راسش توزندگی منم چنین مردی هست که ۳.۵ ساله که باهاش درارتباطم وازنزدیکانمونن امااطلاعی ازخصوصیت اخلاقیشون نداشتم،یعنی تواین مدت من تمام مواردروتجربه کردم باهاش،دیگه جوری شده که حتی با کارکردنم هم مشکل داره و میگه مانع ارتباط منو تو هست درحالیکه اینطورنیست ،اماخانوادم اصرارمیکنن باهاش ازدواج کنم ،ولی من کلا مخالفم ،هر طوری هم کات میکنم بادادوهوار راه انداختن وتهدیدمجبورم میکنه باهاش حرف بزنم،بخدا از آینده و زندگی باهاش میترسم،لطفا راهنمایی کنین
پاسخ ها
من چند سال بعد توام دوست من الانم دارم جدا میشم.ادامه نده به هیچ عنوان
زنم پدرمو دراورده گوشیمو نمیتونم بیرون ببرم ، باید بمونه تو خونه، دوستام از نظرش همه کثیف هستن و نباید باهاشون وقت بگذرونم، یک دقیقه که میخوام تنها باشم هرکاری داشته باشه ول میکنه میاد میشینه کنارم، بعضی وقتا که توی همین نت میگردم به بهانه ی اینکه بخواد نوازشم کنه سرک میکشه توی گوشی رو ببینه ، حتی توی حرف زدن هم بااینکه درحد یه رویاست وقتی صحبت از یه مسافرت تک نفره میشه میگه هرگز بی من جایی نخواهی رفت ، دلم میخواد نباشه فقط همین
اکثر این مواردی که ذکر شد راشوهرم دارد،نه میذاره برم خونه مادرم نه میذاره اونا بیان،نه حتی میذاره به من زنگ بزنن ،یعنی زنگ بزنن انقدر چهره اش عصبانی میشه که اصن نمیفمم چی بهشون گفتم...
ایشان تحصیلات دکترای حقوق دارد بالاترین شغلم داره اما همش منو تحقیر میکنه.واقعا خسته شدم ،خدا کجاییی؟!
سلام .من تا دم ازدواج رفتم و واقعا روحم مرده و خسته بود و همه مواردی که توی متن ذکر شده رو ترجبه کردم ولی خداروشکر خانواده دختر نزاشتن وصلت سربگیره چون میدونستن مشکل کار از کجاست و الان دعای خیر میکنم برای تک تکشون که بعد از 4سال نزاشتن عقد کنیم .سخت بود فراموش کردن محبت هاش ولی واقعا تنها بودن بهتر از زندانی بودن و تنهایی و نداشتن اعتماد بنفس و روحیست . امیدوارم همچین وصلت هایی سرنگیره .یه زندانیه که کنترل گر و کنترل شونده توش گیر میکننن