۱۲ آدم مشهوری که زمین خوردند اما به جاهای خوب رسیدند
داستان ۱۲ آدم مشهوري كه زمین خوردند، اما باز هم بلند شدند و راه افتادند و به جاهای خیلی خوب رسیدند
اپرا وینفری
اپرا وینفری را ثروتمندترین آفریقاییتبار اهل ايالاتمتحده قرن بیستم میدانند، حتی او مدتی تنها میلیاردر سیاهپوست جهان بود. چیزی که او را مشهور کرده، اعتبار رسانهایاش است، طوری که میگویند از چنان نفوذ چندجانبهای در میان افکار عمومی ايالاتمتحده برخوردار است که با حمایت و جهتگیری خود میتواند یک کتاب یا رئیس جمهور را در این کشور به موفقیت برساند.اما دوران کودکی و نوجوانی وینفری، فاجعهآمیز بود و اطرافيان اغلب او را مورد آزار و اذيت قرار ميدادند. در آن زمان وينفري تصمیم گرفت که زندگیاش را تغییر بدهد و به زودی مهارت خود در کار رسانه را به همگان ثابت کرد.
جی کی رولینگ
گاهی برخی به موفقیت بینظیر سری کتابهای هری پاتر حسادت میکنند و رولینگ را خوششانس میدانند یا به سبک ادبی او میتازند، اما این نویسنده همیشه خوششانس نبوده است. زمانی او در حالی که طلاق گرفته بود، مجبور شد به تنهایی و با کمکهزینه دولت روزگار را سپری کند. رولينگ چندین رمان هم پیش از هری پاتر نوشته بود که هیچ عایدیاي برایش نداشت. ایده کتاب هریپاتر هنگامی به ذهن او رسید که در یک ایستگاه منتظر قطار و مشغول رؤياپردازی ذهنی بود.
والت دیزنی
او یکی از نابغههای مسلم دنیای هنر و مؤسس شرکت والت دیزنی بود. این هنرمند بزرگ و خالق میکی ماوس را زمانی هیچ کس نمیخواست. نخستین کار جدی او رانندگی آمبولانس صلیب سرخ بود، اما بعد از پایان یافتن جنگ، این موقعیت شغلی را هم از دست رفت. سپس به کانزاس رفت تا روزنامهنگار شود، اما سردبیر او را به دليل نداشتن تخیل و ایدهپردازی، اخراج کرد! ديزني را حتی به عنوان یک راننده آمبولانس هم استخدام نکردند تا اینکه برادرش به یاریاش آمد و او را در بانکی استخدام کرد. در آنجا، او برای بانک آگهیهای تبلیغاتی طراحی میکرد و از این طریق بود که با یک طراح کارتون معروف آشنا شد، شرکت تبلیغاتی خود را بنا نهاد و به تدریج پا در جاده موفقیت نهاد.
هنری فورد
او بنیانگذار کارخانه خودروسازی فورد بود. اولین کسی بود که برای تولید خودروی ارزانقیمت خط تولید را به کار گرفت. فورد نه تنها انقلابی در صنعت اروپا و ايالاتمتحده ایجاد کرد، بلکه با تولید انبوه کالا، بالا بردن دستمزد کارگران و قیمت پایین کالاها، تاثیر شگرفی بر اقتصاد و جوامع قرن بیستم نهاد، طوری که این روند را به نام او فوردیسم نامیدند. هنری فورد به یکی از مشهورترين و ثروتمندترين مردان تاریخ تبدیل شد. او در کنار فعالیتهای صنعتی و اقتصادی، یک نظریهپرداز و نویسنده ماهر نیز بود. اما تا پیش از تولید مدل T در اکتبر سال ۱۹۰۸، از برزخهای زیادی عبور کرد تا بتواند موفق شود.
او تا پیش از این مدل، 5 بار تلاش ناموفق در عرصه صنعت و تجارت داشت. از جمله این تنگناها و ناکامیها میتوان به موارد زیر اشاره کرد: نخستین شرکت فورد، شرکت اتومبیلسازی دیترویت بود، ولی اتومبیلهای تولیدی او دارای کیفیت پایین و قیمت بالا بودند در نتيجه شرکت سرانجام منحل شد. فورد ناامید نشد و شرکت دیگری تاسیس کرد، بروز اختلافاتی باعث شد او از این شرکت کناره بگیرد، این شرکت دوم، بعد از خروج فورد «کادیلاک» نام گرفت، حتی هنگامی که او شرکت فورد و مالکومسون را هم تاسیس کرد، فروش پایین باعث ایجاد یک بحران جدی شده بود اما از همه این موانع عبور کرد.
خالق «آوای وحش» و «سپید دندان»، چه مصائبی را تا پیش از موفقیت آثار خود تجربه کرد؟ جک لندن در خانواده تنگدستی در سانفرانسیسکو به دنیا آمد و در اوکلند بزرگ شد. او با اینکه توانست در دانشگاه پذیرفته شود، تحصیلات رسمی چندانی نداشت و هرچه آموخت، خود آموخت و بسیاری از آثار ادبی را در کتابخانه عمومی اوکلند خواند. در سال ۱۸۸۹ در کارخانه کنسروسازی کاری سخت و سنگین پیدا کرد. بعد با پولی که از نامادریاش وام گرفت قایقی خرید و به صيد صدف پرداخت. در سال ۱۸۹۳ به عنوان کارگر با یک کشتی شکار شیردریایی به ژاپن رفت.
بازگشت او با بحران اقتصادی سال ۱۸۹۳ و مبارزات کارگری همزمان شد. مدتی بیکار بود و در شهر بافلو به زندان افتاد. بعد به اوکلند برگشت و دبیرستان را تمام کرد. پس از ۳ ماه کوشش فشرده در تابستان در دانشگاه کالیفرنیا پذیرفته شد، اما به دلیل بیپولی ناچار پس از یک سال تحصيل را رها کرد. در سال ۱۸۹۷ با کشتی و همراه با دیگر جویندگان طلای کلوندایک به شهر داوسون در یوکان رفت. پس از بازگشت به اوکلند، سعی کرد با نوشتن و فروش آثارش (به گفته خودش با فروش مغزش) از بیپولی و اجبار به کار بدنی رها شود. همزمانی این تصمیم با گسترش مجلههای عامهپسند ارزان که بهدنبال داستانهای کوتاه بودند، باعث شد که بتواند از راه نویسندگی پول درآورد. بهزودی نویسندهای موفق شد و در سال ۱۹۰۰ درآمد او از نویسندگی به ۲۵ هزار دلار رسید که در مقیاس آن روزها برای یک نویسنده، مبلغ بسیار قابل توجهی بود.
کلنل سندرز
شاید نام کلنل سندرز را نشنیده باشید، اما اگر به عکس زیر نگاه کنید احتمالا پی میبرید که چرا اینجا میخواهم از او یاد کنم، سندرز موسس رستورانهای زنجیره مرغ سوخاری کنتاکی است که به اختصار KFC هم نامیده میشود. KFC در ۱۰۵ کشور دنیا ۱۷هزار شعبه دارد و بعد از مکدونالد بزرگترین رستوران زنجیرهای دنیاست. درآمد این رستورانها در سال ۲۰۱۱، بالغ بر 2/9 میلیارد دلار بوده است كه مجموعا حدود ۴۵۵ هزار کارمند دارد!
اولينبار سندرز در سال ۱۹۳۰ در غذاخوری یک پمپ بنزین در یکی از شهرهای کوچک کنتاکی، در زمان رکود اقتصادی ايالاتمتحده، مرغ سوخاری جادویی خود را پخت. سال بعد او تعداد صندلیهای این رستوران را به ۱۴۲ عدد رساند، چند سال بعد هم شیوه پخت را عوض کرد و زمان لازم طبخ مرغ را بسیار کاهش داد. در سالهای اول، هنگامی که زنجيره رستورانهای خود را افتتاح نکرده بود، مجبور بود، غذاهای خود را به رستورانهای دیگر بفروشد، بسیاری از رستورانها از خرید كردن از او خودداری میکردند. گفته میشود که سندرز ۱۰۰۹ بار برای توافق فروش غذاهایش به رستورانهای مختلف سر زده و هر بار دست خالی برگشته بود!
مایکل جردن
مایکل جردن، بازیکن شاخص تاریخ بسکتبال است، در ابتدای کار، او را از تیم بسکتبال دبیرستان اخراج کرده بودند، اما با تمرینهای سخت و ممارست در تمام طول یک تابستان، توانست خود را ثابت کند. نقل قول مشهوری از مایکل جردن وجود دارد که با خواندنش متوجه میشویم او بارها در زندگی حرفهای ورزشی خود شکست را تجربه کرده و هر بار از ویرانههای شکست، پیروزی ساخته است: «در طول زندگی ورزشیام، ۹ هزار شوت را گل نکردم، ۳۰۰بازی را باختم، ۲۶ بار هم میتوانستم شوت پیروزی تیمم را به ثمر برسانم، اما آن را از دست دادم. من بارها و بارها شکست خوردهام و به همین دلیل به موفقیت رسیدهام.»
بیل گیتس
نفر بعدی فهرست ما بیل گیتس است، چه کسی تصورش را میکرد که وقتی او در سال دوم دانشگاه هاروارد، از تحصیل انصراف میدهد و با رؤیای همگانی کردن کامپیوترهای شخصی، با پل الن شرکت مایکروسافت را تاسیس میکند، به این میزان موفقیت کسب کند؟ بیل گیتس در خانواده خوبی بزرگ شده بود و شاید شانس هم به یاری او آمد، حتی شما میتوانید گيتس را به ایدهدزدی هم متهم کنید، اما بدون خلاقيت و جاهطلبی مگر میشود تنها با بخت و اقبال، شرکتی به بزرگی مایکروسافت را ساخت؟
جیمز دایسون
جاروبرقی البته پیش از دایسون اختراع شده بود اما بعد از جنگ جهانی دوم، محصولی لوکس بود، یکی از مخترعانی که جاروبرقی را همگانی و کار را با آن راحت کرد، جیمز دایسون بود. جاروبرقیها به طور معمول کیسهها و فیلترهایی دارند که به این ترتیب عمل میکنند: هوا به کمک موتور که در پشت فیلتر و کیسه قرار دارد زبالهها را به داخل کیسه هدایت میکند و این عبور هوا از کیسه به سبب وجود میلیونها منفذ در کیسه جارو امکانپذیر است. اما مشکلی که در این کیسهها وجود دارد این است که این منافذ به سرعت توسط گرد و غبار و زبالهها بسته میشوند و باعث کاهش قدرت، مکش و فشار بر موتور میشوند اما در دهه ۷۰ دایسون با فناوری cyclonic separation نسل جدیدی از جاروبرقیها را ساخت که در آن گردش هوا با سرعت بالا باعث جدا شدن و جداسازی سریع ذرات زباله میشود.
این جاروبرقیها نیازی به کیسه زباله و تعویض آن ندارند. ساخت این جاروبرقی برای دایسون اصلا آسان نبود، او با حمایت همسرش، ۵ سال را صرف ساخت این موتور کرد. گفته میشود در این مدت دايسون ۵۱۲۶بار به ساخت و آزمایش نمونههای ابتدایی اقدام كرد تا سرانجام موفق شد و جاروبرقی G-Force را در سال ۱۹۸۳ ساخت. اما مشکل اینجا بود که هیچ کارخانه و شرکت توزیعی، حاضر به حمایت از محصولش نبود، چون محصول او باعث از بین رفتن بازار پردرآمد تولید و توزیع کیسههای جاروبرقی میشد! دایسون مجبور شد به بازار ژاپن روی بیاورد، در آنجا خوشبختانه از محصول او استقبال زیادی شد، طوری که در سال ۱۹۹۱ برنده جایزه بینالمللی طراحی در ژاپن شد. در سال ۱۹۹۳، دایسون، شرکت خود را بنا کرد و با کمک تبلیغات تلویزیونی سرانجام جاروبرقی خود را به مردم شناساند.
سویچیرو هوندا
صنایع موتور هوندا، یک شرکت بزرگ ژاپنی است و به دليل تولید موتورسیکلت و خودرو شناخته شده است. هوندا پنجمین تولیدکننده خودرو در جهان و دومین تولیدکننده خودرو در ژاپن است. سویچیرو هوندا در سال ۱۹۰۶ در شهر کوچک ژاپنی کومیو متولد شد.او در کودکی به پدرش که یک تعمیرکار دوچرخه بود، کمک میکرد. او ۷ سال درتوکیو را صرف یادگیری تعمیر خودرو کرد. علاقه هوندا به خودرو او را به سوی خودروهای مسابقه سوق داد و هوندا توانست در سال ۱۹۳۶، رکورد سرعت جدیدی خلق کند. متاسفانه هوندا دچار یک سانحه شد و تعدادی از استخوانهایش از جمله مچ هر دو دستش شکسته شد بعد از آن او تصمیم گرفت تمام انرژی خود را صرف تولید كند .
او در سال ۱۹۳۷ سراغ تولید رینگ پیستون رفت و شرکتی تاسیس کرد. اما در آن هم موفق نشد در زمان جنگ جهانی دوم، هوندا به شرکتهای دیگر در تولید انبوه پروانه هواپیماها کمک میکرد اما بدبیاری او تمامی نداشت؛ در سال ۱۹۴۴، ايالاتمتحده کارخانه او را بمباران کرد و سال بعد هم زلزلهای باعث تخریب کامل تاسیسات شد، طوری که مجبور شد بقایای وسایل را به تویوتا بفروشد. او انستیتوی تحقیقات فناوری هوندا را تاسیس کرد، بعد از جنگ جهانی، در شرایط اقتصادی وخیم، مردم به وسایل نقلیه بسیار ارزان نیاز داشتند، شرکت هوندا در این زمان با ایده موتوردار کردن دوچرخه توانست، سرمایه اولیه برای موفقیتهای بعدی را کسب کند. سرانجام شرکت هوندا در سال ۱۹۴۹ اولین موتورسیکلت کامل خود را وارد بازار کرد. اما این شرکت باید تا سال ۱۹۶۳ صبر میکرد تا نخستین خودروی خود را وارد بازار کند که در واقع وانت T۳۶۰ بود. شرکت هوندا در سال ۲۰۱۱، بیش از یک میلیون و ۱۴۷ هزار خودرو فروخت. سویچیرو هوندا تا سال ۱۹۷۳، رئیس این شرکت بود كه در سال ۱۹۹۱ به دليل بیماری کبدی درگذشت.
استیون اسپیلبرگ
آثار نبوغ در همان زمان کودکی در او هویدا بود، همان زمان که فیلمهای ۸ میلیمتری میساخت. در ۱۶ سالگی با بودجه ۵۰۰ دلاری، نخستین فیلم مستقل خود را ساخت؛ فیلمی که بعدا الهامبخش فیلم «برخورد نزدیک» شد. اما اسپیلبرگ هم تا قبل از شناساندن استعدادهای خود، روزگار سختی را سپری کرد. در جوانی دانشکده فیلم، تلویزیون و تئاتر کالیفرنیای جنوبی او را ۳ بار رد کرد، به همین علت در جای دیگری مشغول تحصیل شد، اما برای تمرکز بر کار فیلمسازی این دوره تحصیلی را هم نیمهکاره رها کرد. او برنده جایزه اسکار برای «فهرست شیندلر» و «نجات سرباز رایان» شد و گیشهها را با «آروارهها»، «ای تی» و «پارک ژوراسیک» تسخیر کرد. او بدون سختکوشی و اعتماد به نفس به جايي نمیرسید.
آکیو موریتا
شاید نام «آکیو موریتا» برایتان آشنا نباشد، او در سال ۱۹۲۱ در شهر ناگویای ژاپن زاده شد و در دانشگاه اوزاکا، فیزیک خواند. پس از فراغت از تحصیل و در زمان جنگ جهانی دوم به عنوان افسر نیروی دریایی در دفتر فناوری، کار روی تکمیل دستگاهها و سلاحهای حرارتیاب و ادوات هدفگیر شبانه را آغاز کرد. در همانجا بود که با مهندس تیزهوشی به نام ماسارو ایبوکا آشنا شد. در سال ۱۹۴۶، این دو دوست با هم «شرکت مهندسی مخابرات توکیو» (TOTSUKO) با ۵۰۰ دلار سرمایه (۰۰۰/۱۹۰ ین) و ۲۰ نفر عضو را تاسیس کردند. محل فعالیت شرکت در طبقه سوم یک ساختمان نیمهمخروبه در منطقه منهدم شدهای قرار داشت که تمامی دیوارهای بتونی آن شکافهای عمیق برداشته بود. به این شکل شرکتی با هدف تعمیر رادیو تاسیس شد و ۱۲ سال بعد، نام شرکت به سونی تغییر پیدا کرد. موریتا در سال ۱۹۹۹ بعد از سکته مغزی و ذاتالریه در ۷۸ سالگی درگذشت.
نظر کاربران
منكه انسان موفقي هستم خب اسم منم ارائه ميكرديد.
اشكالي نداره سري بعد حتمأ اسم منم كنار اسم اين عزيزا بنويسيد.
الت دیزنی!!!!!
والتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت ! نه الت !!!
من نظر خاصی ندارم !
چرا از ایران کسی نبود ...
تو ایران خیلیها با "خوردن زمیــــــــــــــــــــــن" به خیلی جاها رسیدند ...
پاسخ ها
ای بابا،ما که فقط بلدیم زمین بخوریم
برتر جون خیلی خوب بود.. سعی کنید لیست رو کامل کنید. افراد سخت کوش و موفق زیاد بودند..
پس عمو استيو جابز كجاست واقعا كم لطفى كردين.