از این واژه نترسید!
طلاق، آغاز يا پايان يك زندگي..؟
اين واژه آن قدر به زندگيمان وارد شده كه گاهي ميترسيم كه به يك بازي شبيه شده باشد. طلاق بازي و استفاده از آن بهعنوان ابزار سنجيدن علاقه همسر موضوعي است كه اين روزها دليل برخي زنان و مردان جوان براي وارد شدن به اتاقهاي دادگاه خانواده است.
اين واژه آن قدر به زندگيمان وارد شده كه گاهي ميترسيم كه به يك بازي شبيه شده باشد. طلاق بازي و استفاده از آن بهعنوان ابزار سنجيدن علاقه همسر موضوعي است كه اين روزها دليل برخي زنان و مردان جوان براي وارد شدن به اتاقهاي دادگاه خانواده است. اما براي همه، طلاق به يك بازي شبيه نيست. براي بعضيها تنها راه خروج از زندگياي است كه روز به روز دشوارتر ميشود و براي بعضي ديگر نخستين راه مقابله با مشكلات بعد از ازدواج است. خيليها معتقدند؛ طلاق به يك بحران در جامعه ما تبديل شده و تا زندگي همه جوانها را از هم نپاشيده بايد مقابلش بايستيم. اينكه طلاق به بحران زندگي ايرانيها تبديل شده يا نه را با ۳ روانشناس و روانپزشك به بحث گذاشتيم. پاسخ اين پرسش را از زبان آنان بخوانيد.
نميگويم طلاق بهخودي خود يك بحران است. اسمش را ميگذارم واقعيت يا نشانه. اما اينكه گسترش طلاق ميتواند باعث وجود بحرانهاي ديگري شود را رد نميكنيم. از هم گسيختگي خانوادهها نه تنها به افراد درگير آن صدمه ميزند بلكه باعث وجود كودكاني بحرانزده در جامعه ميشود كه عواقب بعدي آن براي جامعه كم نيست
مسئله طلاق را نميتوان به تنهايي معياري براي سلامت يا بيماري اجتماع دانست. در واقع پايين بودن آمار طلاق هم نميتواند به معناي سلامت جامعه باشد
طلاق هزينههاي زيادي را بهدنبال دارد. هزينههايي كه نه تنها بهخود ۲نفر بلكه به فرزندان، وابستگان و درنهايت كل جامعه تحميل ميشود. در بعد عاطفي افراد اغلب از اين موضوع آسيبهاي رواني زيادي را متحمل ميشوند و سالها نميتوانند با احساس گناه، خصومتهاي پيش آمده و افسردگيشان كنار بيايند. تا جايي كه در منابع علمي گفته ميشود، خروج از بحران طلاق براي افراد تا ۲ سال طول ميكشد. حالا بايد تصور كرد براي جامعهاي كه بهطور جدي با طلاق درگير شده است، اين سالهاي خروج از بحران چه هزينههايي را به همراه ميتواند داشته باشد.
- نامزدي كوتاه،شانس طلاق را بيشتر ميكند
- اين آمار نگران كننده است
- دشوار كردن طلاق راه چاره نيست
خيلي از زوجها چيزي از ازدواج نميدانند و سراغش ميروند؛ آنها زندگيهايي ميسازند كه به شكست ختم ميشود
طلاق ميتواند اول از هرچيز يك نشانه باشد. نشانهاي براي خيلي چيزها. نخستين و مهمترين آنها يك وضيت خاص جامعهشناختي است كه در نسلهاي امروزي ميبينيم. ما در جامعهاي زندگي ميكنيم كه هم مدرن است و هم سنتي و البته نه مدرن است و نه سنتي. ما در يك دوره برزخي زندگي ميكنيم كه در آن تكليف ارزشها روشن نيست و نامشخص بودن خواستهها و ارزشهايمان براي خودمان خيلي چيزها را به هم ميريزد.
- نميدانند چرا ازدواج ميكنند
من نميگويم طلاق بهخودي خود يك بحران است. اسمش را ميگذارم واقعيت يا نشانه. اما اينكه گسترش طلاق ميتواند باعث وجود بحرانهاي ديگري شود را رد نميكنم. از هم گسيختگي خانوادهها نه تنها به افراد درگير آن صدمه ميزند بلكه باعث وجود كودكاني بحرانزده در جامعه ميشود كه عواقب بعدي آن براي جامعه كم نيست.
- هيجانزده برخورد نكنيم
- شروع زندگي مشترك آنقدر مهم نيست
طلاق گرفتن هميشه منفي نيست اما هزاران راه ديگر را بايد قبل از آن آزمود
زماني كه ميخواهيم از آمار طلاق در جامعه صحبت كنيم نبايد اين نكته را فراموش كنيم كه در سالهاي اخير آمار طلاق نه در ايران كه در ديگر كشورهاي جهان نيز افزايش داشته است. رشد اين آمار مسئلهاي جهانگير بوده و ايران دركنار بعضي كشورهاي ديگر درگير اين رشد بوده است. از طرف ديگر بايد تعريفمان را از بحران مشخص كنيم. درست است كه آمار طلاق در جامعه ما بسيار نگرانكننده است اما هنوز نميتوانيم آن را بحران بدانيم. بحران موضوعي است كه بهطور ناگهاني افزايش بسيار شديد داشته باشد درحاليكه افزايش آمار طلاق در ايران موضوعي ناگهاني نبوده و سالهاست كه آرام آرام در جامعه ما پيش ميرود.
همانطور كه گفتم در جامعه ما به يك نگراني تبديل شده است. زيرا از هم گسيختگي بنيان خانواده، از جهات بسيار ميتواند براي جامعه آسيبزا باشد. ما بايد به جامعه آگاهي و توانمندي لازم براي ساختن يك زندگي موفق بدهيم اما در اين ميان نبايد به طور كل طلاق را نادرست بدانيم. افراد بايد مشاوره پيش از ازدواج بگيرند و بعد از ازدواج نيز سعي كنند با مشاوره و خانواده درماني بحرانهايشان را پشت سر بگذارند اما بعد از اين تدابير درصورتي كه تشخيص درست، جدايي 2 نفر از يكديگر بود، ديگر نبايد طلاق را نادرست دانست. طلاق راهي است كه نبايد به سادگي به سمت آن رفت. اما متأسفانه در جامعه امروز ما اين اتفاق به يكي از نخستين راههاي پايان دادن مشكلات تبديل شده است.
نبايد طلاق را در هر شرايطي رد كرد اما آدمها بايد به زندگيشان براي ساخته شدن و به يكديگر براي شناختن هم فرصت دهند. و بعد از تلاشهاي درست درصورتي كه احساس كردند جداييشان از يكديگر زندگيشان را سالمتر و آرامتر ميكند براي اين اتفاق تصميم بگيرند
وقتي زن و مردي تصميم به ازدواج ميگيرند، انتظاراتي از زندگي مشتركشان دارند كه الزاما به واقعيت تبديل نميشوند. شخصيتي از همسر آيندهشان تصور ميكنند كه الزاما خود واقعي او نيست. افراد اين موضوع را فراموش ميكنند كه هر دوي آنها فرهنگها، عادات و عقايد خود را به اين زندگي ميآورند و نبايد انتظار داشت كه بعد از ازدواج اين همه تفاوتهاي مختلف از بين برود. انعطافپذيري يكي از موثرترين موضوعاتي است كه ميتواند در بسياري مواقع تصميم طلاق را از ذهن آدمها دور كند. وقتي 2 نفر تصميم به ازدواج ميگيرند بايد زندگي مشتركشان را بهعنوان يك كانون سوم بشناسند. كانوني كه الزاما شبيه 2 كانون قبلي يعني خانوادههاي آنها نيست. نبايد طلاق را در هر شرايطي رد كرد اما آدمها بايد به زندگيشان براي ساخته شدن و به يكديگر براي شناختن هم فرصت دهند. درصورت برخورد با مشكلات روشهاي درماني و مشاورههاي درست را پيگيري كنند و بعد از تلاشهاي درست درصورتي كه احساس كردند جداييشان از يكديگر زندگيشان را سالمتر و آرامتر ميكند براي اين اتفاق تصميم بگيرند.
نظر کاربران
سلام.واقعا قشنگ بود دستتون درد نکنه استفاده کردم