این اتفاق برای هر کسی می افتد که احساس کند در شرایط و موقعیت های خاصی نمی تواند از پس مشکلات و تصمیم گیری های مهم به تنهایی بربیاید و حتما به کمک و راهنمایی دیگران نیاز دارد.
ماهنامه سپیده دانایی - سپیده بخت*: «راستش رو بخواید، نامزدم از من شاکی شده. تازگی ها به من ایراد می گیره که چرا مدام در مورد هر چیزی باهاش مشورت می کنم. خوب شما بگین، این بده که من همیشه نظر دیگران رو هم می پرسم؟ آخه می خوام مطمئن باشم که تصمیم درستی گرفتم».
این اتفاق برای هر کسی می افتد که احساس کند در شرایط و موقعیت های خاصی نمی تواند از پس مشکلات و تصمیم گیری های مهم به تنهایی بربیاید و حتما به کمک و راهنمایی دیگران نیاز دارد. این شرایط ممکن است یک دعوای خانوادگی و یا یک مشکل مالی باشد؛ اما همان طور که ما حتی از نظر شکل ظاهری با نزدیک ترین اعضای خانواده مان تفاوت داریم، ممکن است در نیاز به کمک گرفتن از دیگران هم با یک دیگر تفاوت داشته باشیم.
وقتی مواقع زیادی پیش می آید که احساس کنیم از پس مشکلاتمان به تنهایی بر نمی آییم و حتما به کمک دیگران نیاز داریم، می توان این شرایط را به نوعی وابستگی بیش از حد معمول به دیگران دانست. در این یادداشت می خواهم برایتان به طور خلاصه بگویم که از کجا می توان تشخیص داد که کسی وابسته هست یا خیر و برای کمتر کردن وابستگی به دیگران چه می شود کرد.
شاید پیش از هرچیز باید یک تعریف روشن از ماجرا ارائه کنیم. وقتی که از وابستگی بیش از حد معمول صحبت می کنیم، درمورد افرادی صحبت می کنیم که حتی برای تصمیم گیری های خیلی کوچک زندگیشان به حرف دیگران تکیه می کنند. این افراد معمولا احساس درماندگی زیادی می کنند؛ چون باور دارند که نمی توانند مسئولیت های روزانه خودشان را بدون کمک دیگران به درستی انجام دهند و اگر این کار را انجام بدهند، حتما مشکلی ایجاد خواهندکرد. برای این افراد، مراقبت کردن از دیگران، حل مشکلات ساده روزمره، انجام دادن کارهای جدیدی که از آن سررشته ای ندارند و تصمیم گیری، بدون دیگران کار خیلی مشکلی به نظر می رسد.
خانواده هایی که به کودکشان به اندازه کافی اعتماد به نفس نمی دهند؛ به قدری گرفتارند که نمی توانند به فرزندشان رسیدگی کافی کنند؛ بیش از حد از فرزندشان محافظت می کنند؛ برایش تصمیم گیری می کنند و یا او را برای فعالیت های بیرون از خانه تشویق نمی کنند، فرزندانی بار می آورند که در بزرگسالی نیاز بیشتری به کمک گرفتن از دیگران احساس می کنند.
البته فرزندان این خانواده ها همیشه هم برای تصمیم گیری دست به دامن اطرافیان نمی شوند. بعضی از کسانی که به نوعی از درگیر شدن در بخش های چالش برانگیز زندگی فرار می کنند و خودشان را در شرایطی قرار نمی دهند که مچبور به تصمیم گیری بشوند هم، از همین خانواده ها می آیند. گاهی اوقات تمایل شدید به وابستگی به دیگران، ممکن است خودش را به شکل اصرار عجیب و غریبی برای مستقل بودن نشان دهد. البته تشخیص این موضوع که آیا کسی که برای مستقل بودن به سختی تلاش می کند، به نوعی از وابستگی فرار می کند یا خیر، کار ساده ای نیست.
در مقابل وابسته درون
اما اگر با خواندن این یادداشت به این نتیجه رسیده اید که بعضی از ویژگی های بالا، در شما هم وجود دارد، فکر می کنم پیشنهادات زیر برایتان مفید باشد. قبل از هر چیز باید تاکید کنم که برای تغییر هر شرایطی در زندگیتان، به این نیاز دارید که مهارت های جدیدی را یاد بگیرید و تمرین کنید. بدون تمرین و تکرار هیچ اتفاقی در زندگی پایدار نخواهدشد:
* حق دارید تصمیم های غلط بگیرید
نمی دانم برای این که این جمله را باور کنید، به چند بار تکرار آن نیاز دارید. اما پیشنهاد می کنم که این کار را آن قدر تکرار کنید تا این اتفاق بیافتد. خیلی از ما برای تصمیم های مهم دست به دامن دیگران می شویم و یا معطل می مانیم تا دیگران برای ما تصمیم بگیرند، به این دلیل که می ترسیم با یک تصمیم اشتباه همه چیز را خراب کنیم. اگر این حق را برای خودتان قائل باشید که اشتباه کنید، برای تصمیم گیری مستقلانه، انگیزه بیشتری خواهید داشت. من پیشنهاد می کنم، محض امتحان یک تصمیم نادرست بگیرید و ببینید که زمین و زمان یکی نمی شود.
* مچ خودتان را قبل از خراب کاری بگیرید
پناه بردن به دیگران در زمان تصمیم گیری و سپردن مسئولیت تصمیم به دیگران کار بسیار شیرینی است. حداقلش این است که اگر نتیجه خوب از آب درنیامد می توانیم بگوییم که این تصمیم را به تنهایی نگرفته بودیم. این کار به حدی دل پذیر است که نمی شود توقع داشت در زمان سختی آن را انجام ندهید؛ پس قبل از این که شرایط مشکل دیگری پیش بیاید، لیستی از افرادی تهیه کنید که موقع گرفتاری به سراغ آن ها می روید تا برای شما تصمیم بگیرند. اگر امکان دارد از آن ها بخواهید که در زمان تصمیم گیری به شما کمک نکنند و یا حداقل نتیجه گیری نهایی را به خودتان و اگذار کنند.
برای تنهایی با خودتان بیشتر وقت بگذارید
خودتان را به یک کافی شاپ دعوت کنید و یا تنهایی در یک پارک زیبا قدم بزنید. نیازی نیست که تنهایی را در شرایط سخت و مشکلات تمرین کنید. در شرایطی که آرام تر هستید، برای تنها بودن وقت بگذارید و تلاش کنید آن را تا جای ممکن و با تمام وجود احساس کنید.
ممکن است احساسات مختلفی مانند ترس و یا نگرانی به شما دست بدهد، می توانید برای خودتان دفترچه ای بگذارید و احساساتی را که تجربه می کنید یا فکرهایی که از ذهنتان می گذرد را در آن یادداشت کنید. تمرین کنار آمدن با تنهایی چیزهای بسیار زیادی درباره زندگی به شما یاد می دهد.
خودتان مراقب خودتان باشید
گاهی ممکن است دیگران به قدری به حمایت از شما عادت کرده باشند که حتی وقتی از آن ها کمک نمی خواهید، پیشنهادهایشان را مطرح می کنند. پیامی شبیه این را باری خودتان تهیه کنید و در جایی که جلوی چشمتان باشد قرار بدهید، تا به شما یادآوری کند که بهتر است خودتان برای خودتان تصمیم بگیرید. از تصمیم های خیلی کوچک شروع کنید. حتی از تصمیم هایی که به نظر ضروری نمی رسند. برای مثال تغییر در مدل لباسی که می پوشید و یا مسیری که برای رفت و آمد انتخاب می کنید. ممکن است این کار طول بکشد، اما ارزشش را خواهدداشت.
مهارت تصمیم گیری را یاد بگیرید
تصمیم گیری به قدری موضوع مهمی است که برخی از روان شناسان آن را یکی از دغدغه های ذاتی مشترک بین همه انسان ها می دانند. بنابراین اگر تصمیم گرفتن به تنهایی به نظر شما کار مشکلی است، خودتان را سرزنش نکنید، این موضوع برای هر کسی تا حدودی مشکل است.
تفاوت بین آدم های مختلف در این است که چه قدر برای کنار آمدن با این مسئله مهارت دارند. از دید روان شناسان مهارت تصمیم گیری به قدر مهم است که آن را به عنوان یکی از مهارت های زندگی می شناسند. شما می توانید با همین عنوان مهارت تصمیم گیری مطالب خوبی برای یادگیری پیدا کنید.
*کارشناس ارشد روان درمانی
پ
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان
اپلیکیشن برترین ها
را نصب کنید.
ارسال نظر