هفته نامه تجارت فردا - انیس سجادی: اصفهان؛ شهری که همواره در شمار پایتختهای اقتصادی ایران بوده و تجارتش همیشه در زمره سرآمدان تحولات عمده اقتصادی ایرانزمین بودهاند. در این شهر خاندانی بودند که مقرر بود تار و پود وطنی را برای جامه ایرانی ببافند.
آنان کازرونیها بودند، کارآفرینانی که نامشان با عمران شهری چون اصفهان توام شده است. در این یادداشت، به روایت قریب به ۹۰ سال از کنش و کارآفرینی اقتصادی مردانی میپردازیم که همتشان مصروف خودکفایی ایرانیان از منسوجات غربی شد، در آن زمان که کمتر کسی را جرات به گردش انداختن سرمایه در چنین راهی بود و بیان شعار خودکفایی حیز انتفاع برای مطالبهکنندگان آن نبود.
محمدحسین کازرونی: پارچه وطنی زیبنده جامه وطنی
محمدحسین کازرونی معروف به حاجکاکا حسین فرزند حاجمحمدجعفر حدود سال 1231 خورشیدی تولد یافت. از نوجوانی به عرصه تجارت وارد شد و حدود 20 سال در بوشهر به فعالیت پرداخت. کازرونی حدود سال 1266 به اصفهان رفت و در این شهر اقامت گزید تا کسب و کار خود را در این شهر گسترش دهد
عدهای بر آنند که او ابتدا در بازار اصفهان به ریسمانفروشی میپرداخت. پیرامون دستیابی حاجکاکا حسین به ثروت هنگفتی که قدرت تجهیز امکانات و تجار زبده اصفهان را برای مقابله با امتعه خارجی به او داده بود، هنوز هم شایعات زیادی بین مردم اصفهان میپیچد.
برخی دیگر برآنند که او در ابتدای کار و زمانی که از شیراز به اصفهان آمده، طبقکشی میکرد و در کوچه و خیابان جنس میفروخت . بیش از این پیرامون آغازین مراحل کنش اقتصادی محمدحسین کازرونی که او را به یکی از بزرگترین رجال اقتصادی اصفهان معاصر با دوره مشروطیت و پهلوی اول بدل کرد، چیزی در منابع و مآخذ نیامده است.
کازرونی در سال ۱۲۷۰ با همکاری حاجیآقامحمد قزوینی، حاجمحمدعلی تبریزی، محمدمهدی سمسار و محمد صالحعرب «کمپانی مسعودیه» را در اصفهان ایجاد کرد. او که در این راه از مشارکت تجار تنباکوی اصفهان بهره میبرد، این شرکت را با هدف حمایت از کشاورزان و تجار توتون و تنباکو در مبارزه با انحصارطلبیهای تجار انگلیسی تاسیس کرده بود.
اگرچه اطلاعات جامعی پیرامون این شرکت در مآخذ آورده نشده، میدانیم که این شرکت تا سال ۱۲۹۶ خ فعال بود .
در سه دهه پایانی قرن نوزدهم، روند صادرات منسوجات انگلیسی و روسی به ایران با افزایش چشمگیری همراه بود که بیتردید موجبات گسترش نفوذ اقتصادی قدرتهای روس و انگلیس در ایران را فراهم میآورد.
در این ایام «صنعت پارچهبافی ایران که عموماً کارگاهی، خانگی، غیرماشینی، دستی و کوچک بود، بر اثر افزایش واردات در خطر نابودی قرار گرفت؛ از اینرو، بسیاری از اصلاحگران و نوگرایان ایرانی احساس خطر کردند» .
با هدف مقابله با چنین خطری، «انجمن اسلامی» به وسیله محمدحسین کازرونی به منظور ترویج پارچههای وطنی تاسیس یافت. این اقدام، زمینهساز تاسیس «شرکت اسلامیه اصفهان» در سال ۱۲۷۷ شد. این شرکت که با ۱۵ هزار تومان سرمایه اولیه شروع به کار کرد، با بهکارگیری دستگاههای پارچهبافی مقدمات ایجاد صنایع جدید بافندگی در اصفهان را فراهم آورد.
بنا بر فصل بیست و یکم نظامنامه این شرکت میبایست به کلی از داد و ستد کالاهای خارجی خودداری کرده و فقط همّ خود را مصروف ترقی کالای داخلی و آوردن اسباب و کارخانجات مفید میکرد و بر حسب اقتضا به حمل کالاهای داخلی به خارج از کشور و همکاری در ایجاد راه شوسه و آهن میپرداخت.
نکته شایان توجه آن است که تمام اجزای این شرکت ملزم به تهیه لباس خود از منسوجات و کالاهای داخلی بودند. بر اساس ماده ۲۴ نظامنامه کارویژه این شرکت، تهیه مقدمات تاسیس کارخانه ریسمانریسی تعیین شد .
محمدحسین کازرونی اولین رئیس اتاق تجارت اصفهان
در جلسهای که در منزل سلیمان خان رکنالملک شیرازیاصفهانی (نایبالحکومه وقت اصفهان) برگزار شد؛ نورالله نجفیاصفهانی از علمای طراز اول اصفهان با خرید سهام شرکت، دیگران را ترغیب به خرید سهام کرد. در همین جلسه، محمدحسین کازرونی به عنوان رئیسکل شرکت اسلامیه برگزیده شد . این شرکت در بدو تاسیس در 17 شهر از جمله تهران، مشهد، شیراز، بوشهر، رشت، تبریز، کاشان، سنندج و... به تاسیس شعبه پرداخت.
نمایندگان شرکت اسلامیه در اصفهان حاجیمیرزامحمد مشکی تاجر اصفهانی، حاجیمحمدجعفر تاجر اصفهانی، حاجیمیرزااسدالله تاجر اصفهانی (نقشینه)، حاجیمحمدکاظم تاجر اصفهانی (مثقالی) و حاجیمیرزاعلی نقشینه بودند. اگرچه مهدوی بر این باور است که میرزاعلی ادیبالتجار به عنوان مدیرعامل در این شرکت نقشآفرینی میکرده، ولی ترابیفارسانی، حاجیمیرزاعلی نقشینه را به عنوان مدیر برگزیده این شرکت معرفی میکند. شرکت اسلامیه بعدها فعالیت خود را به خارج از مرزهای ایران نیز گسترش داد.
در این راستا، حاجزینالعابدین تقیاف از سرمایهداران بزرگ قفقاز وکالت شرکت را عهدهدار شد و ارفعالدوله سفیر وقت ایران در روسیه طی بخشنامههایی خبر ایجاد چنین شرکتی را به تمام کنسولگریهای ایران در روسیه ابلاغ کرد. همچنین نمایندگی شرکت با همکاری برخی تجار مقیم مصر زیر نظر آقا میرزامحمدحسین مشکی تاسیس یافت . گذشته از مصر، گفته شده که این شرکت در انگلستان، هندوستان، عثمانی و روسیه نیز شعباتی داشته است .
گذشته از حمایت شیخنورالله، این شرکت از حمایت دیگر روحانیون نامدار اصفهان نظیر شیخمحمدعلی و شیخمحمدتقی آقانجفی و برادران او حاجآقا نورالله عمادالاسلام و حاجشیخمحمدعلی ثقهالاسلام و جمعی از رجال سیاسی و ادبی نظیر مسعودمیرزا ظلالسلطان (والی وقت اصفهان)، دریابیگی، ادیبالممالک فراهانی، سیدجمالالدین واعظاصفهانی و محمدتقی شوریده نیز برخوردار بود .
گفتنی است، تاسیس این شرکت با حمایت گسترده علمای نجف همراه بود. چنان که حاجیمیرزامحمدحسین نوری، صدر اصفهانی، شیخطه عرب مقیم نجف، آقا میرزامحمدهاشم چارسویی و حاجمیرزاحسین طبرسی شخصاً به حاجآقا نورالله نجفیاصفهانی نامه نوشتند و از او به خاطر حمایت از این شرکت تشکر کردند.
دیگر علمای بزرگ و مراجع تقلید آن زمان، یعنی سیداسماعیل صدر، حاجمیرزاحسین، حاجمیرزاخلیل، سیدمحمدکاظم طباطبایییزدی، محمد غروی شربیانی، آخوند ملامحمدکاظم خراسانی، محمدحسن ممقانی، حاجمیرزاحسین نوری و میرزافتحالله اصفهانی شیخالشریعه، بر رساله شرکت اسلامیه تقریظ نوشتند و کمک به این شرکت را مساوی مبارزه با نیروی کفر دانستند . در همین راستا، علما فتواهایی در تایید شرکت و ترغیب شیعیان به خرید سهام شرکت صادر کردند.
گفتنی است، در مجمعی که با حضور دو هزار تن از علما، تجار و بزرگان اصفهان در باغ او در سال ۱۲۸۶ برگزار شد، پس از سخنرانی حاجآقانورالله نجفیاصفهانی، تمامی حضار قرآن مهر کرده و قسم یاد کردند که از البسه و اقمشه خارجی استفاده نکنند . با این حال، این شرکت در پی عدم همکاری دولت با آن، پرداخت نامرتب وجوه سهام توسط سهامداران، منظم نبودن پرداخت سود سهام، وجود کمپانیهای رقیب و تعارضات درونی طبقه تجار و نبود متخصصان آگاه و مطلع از صنایع نساجی نتوانست موفقیت چندانی در عرصه تجارت جدید برای موسسان خود تحصیل کند.
دیگر گام بلند کازرونی در عرصه حمایت از تولید داخلی زمانی بود که با همکاری جمعی از تجار اقدام به تاسیس «شرکت شرافت» کرد. این شرکت که اولین بنگاه تولیدی پس از مشروطه بود، به منظور «ترویج امتعه وطنی و رفع احتیاج از خارجه و توسعه دایره مکاسب و سایر مصالح عامه» تشکیل یافت.
نخستین جلسه آن در خانه سیدحسن بنکدار برپا شد و موسسان این شرکت که نام کازرونی و آقا نورالله نجفی در میان آنها به چشم میخورد، بر استفاده از اسباب و اثاث و ظروف ساخت ایران در منازل تاکید میورزیدند. کمکم تولیدات این شرکت تا حدی افزایش یافت که طی جشن اولین سالگرد مشروطیت، مغازهای با نام «اخوت» برای فروش منسوجات وطنی با حضور حاجآقا نورالله و کازرونی تاسیس گشت.
اما کازرونی تنها به عرصه تجارت بسنده نکرد. او در شمار تجاری بود که پا به عرصه فعالیت سیاسی نهاد. او همزمان با جنبش مشروطیت به مشروطهخواهان پیوست. کازرونی در حمایت از مشروطهخواهان اصفهان با همکاری سیدحسن مدرس و میرزاحبیبالله امینالتجار اقدام به تاسیس انجمن ولایتی اصفهان کرد. در این راه او تا حدود زیادی مخارج نهضت مشروطه اصفهان را تامین کرد و پس از مشروطه، نقش فعالی در طرح تاسیس بانک ملی ایران در مجلس اول ایفا نمود . بدین ترتیب، در اصفهان جلسات مذاکرات حامیان تاسیس این بانک در باغ کازرونی تشکیل مییافت .
آخرین حضور پررنگ محمدحسین کازرونی در عرصه کارآفرینی اقتصادی اصفهان زمانی بود که او در سال ۱۳۰۲ به عنوان شریک تجاری با عطاءالملک دهش در تاسیس «کارخانه وطن» همکاری کرد. این کارخانه، اولین کارخانه ریسندگی و بافندگی مدرن در اصفهان بود. سرمایهگذاری اولیه این کارخانه، ۹ میلیون و ۴۰۰ هزار ریال بود و در نزدیکی پل خواجو به بهرهبرداری رسید. این کارخانه در نخستین سال فعالیت، با ۱۲ دستگاه بافندگی و به طور روزانه ۱۵۰ کارگر ۷۰ هزار متر پارچه تولید کرد. گفتنی است، کلیه ماشینهای این کارخانه از آلمان وارد میشد.
با بروز اختلافی بین دهش و کازرونی، حل و فصل این اختلاف به محکمه تجارتی متشکل از حاجمعینالتجار بوشهری، حاجمحمدحسین امینالضرب، اسلامیه، مدرس و آیرم عودت داده شد. طی این جلسه که در منزل رضاخان سردار سپه منعقد شد، مقرر شد تا دهش بنیانگذار کارخانه سهام خود را به کازرونی بفروشد. بعدها برای رفع مشکل تامین سرمایه، ارتش سفارش تامین ۳۰۰ هزار تومان پارچه را به این کارخانه داد.
در دوره پهلوی اول، این کارخانه مورد توجه حکومت در ترویج منسوجات ایرانی بود و از حمایت حکومت در دریافت وام برای گسترش فعالیتهای خود برخوردار بود. به تدریج، تجهیزات کارخانه به ۴۰۰ دوک ریسندگی و ۱۰۰ دستگاه ماشین با ظرفیت ۵۰۰ هزار متر پارچه در سال افزایش یافت. در بخش ریسندگی چند نوع نخ برای قالیبافی و پارچهبافی تهیه میشد و در قسمت پارچهبافی ۱۵۰۰ متر پارچه پشمی با اصول جدید رنگرزی تهیه میگشت .
کازرونی در سال 1286 و در راستای تحکیم موقعیت تجار در چارچوب نهادهای مدنی، در باغ خود جلسهای را ترتیب داد که موجب تاسیس مجلس تجارت یا انجمن تجار اصفهان به همراهی 11 تن از دیگر تجار این شهر شد. او در همین جلسه، پیشنهادی مبنی بر تاسیس کارخانه کاغذسازی ارائه داد . این انجمن زمینههای تاسیس نخستین «اتاق تجارت اصفهان» را فراهم آورد.
بدین ترتیب، کازرونی در سال ۱۳۱۰ به همراه حاجسیدعبدالکریم محمودیه، حاجمیرزاحسن اعتمادالتجار، حاجعبدالعلی فیض، حاجمیرزاحسن اعتمادالتجار، حاجمیرزاآقا معینامین، میرزاحسن سلطانی، سیدجواد کسایی، محمدکاظم مثقالی و جمعی دیگر از تجار برجسته اصفهان به تاسیس «اتاق تجارت اصفهان» پرداخت.
سرانجام، مردی که همواره پارچه وطنی را زیبنده قبای جامه ایرانی میدید، پس از 65 سال فعالیت اقتصادی در بوشهر و اصفهان در بیستم اردیبهشتماه 1311 در اصفهان درگذشت. او ابتدا در تکیه کازرونی واقع در گورستان تخت فولاد مدفون شد و 12 سال بعد بنا بر وصیتش استخوانهای او برای تدفین به نجف انتقال یافت و در یکی از حجرههای صحن شریف جای گرفت . اما با مرگ او قلب کارخانه وطن که زمانی نامش کازرونی و میهن بود، از حرکت بازنایستاد و وراث خاندان کازرونی در توسعه آن کوشیدند.
محمدجعفر کازرونی: ادامه راه پدر
محمدجعفر کازرونی در سال ۱۲۸۰ در اصفهان تولد یافت. او از کودکی با کار در حجره پدر به دنیای تجارت وارد شد. او که در زمان بهرهبرداری از کارخانه وطن ۲۴ سال داشت، در سالهای ۱۳۱۱-۱۳۰۲ به همراهی با پدرش در مدیریت کارخانه پرداخت. پس از فوت پدر، با بهرهگیری از ثروت خانوادگی، اعتبار تجاری و خانوادگی (همسر او از نوادگان ظلالسلطان بود)، تجربه و پیوند با گروههای اجتماعی ذینفوذ بستر لازم برای توسعه تجارت خود را فراهم کرد. در ۱۳۱۴، فرزندان حاجکاکا موفق شدند تا در اصفهان دومین کارخانه نساجی خود را با شماره ۶۳ و سرمایهای حدود سه میلیون و ۵۳ هزار ریال به ثبت رسانند و یک سال بعد از آن بهرهبرداری کنند.
«رئیس هیاتمدیره، محمد کازرونی و اعضای آن محمدجعفر، زینالعابدین امین، سیدعبدالرحیم محمودیه و حاجمحمدکریم سمسار بودند. تولید سالانه آن، هفت میلیون و ۵۰۰ هزار متر پارچه نخی و الیاف مصنوعی بود» .
این امر در حالی بود که وطن همچنان به فعالیت خود ادامه میداد و در سال 1319 سرمایه آن به 19 میلیون ریال رسید و با سرمایه آن یک کارخانه نخبافی از انگلستان خریداری و نصب شد تا به تولید فاستونی و پتو برای تهیه لباسهای نظامی، مدارس و عموم مردم بپردازد .
کارخانه شماره ۶۳ نیز به تدریج بر تعداد دستگاههای بافندگی و پرسنل خود افزود، ولی به علت محدودیت فنی، کمبود نیروی انسانی ماهر و نبود تقاضا نتوانست تولید زیادی داشته باشد. در نتیجه، در خرداد ۱۳۳۵، طی پارهای مسائل مالی فعالیت آن متوقف شد. اگرچه هیات حمایت از صنایع در برنامه سوم خود ۲۰ میلیون ریال اعتبار بدان اختصاص داد، بحران مالی موجود ادامه یافت و کارخانه به تعطیلی کشیده شد. در ۲۶ آبان ۱۳۴۲، با حضور هیاتی دولتی مقرر شد که نیمی از بهای فروش محصول برای پرداخت حقوق معوقه و نیمی برای خرید مواد اولیه اختصاص یابد .
کازرونی در کنار کارخانه وطن، یک کارخانه دوخت لباس از انگلستان خریداری و در کنار وطن نصب کرد. اگرچه عدم توافق بین مقامات بانک ملی و مسوولیت کارخانه در پرداخت بدهی مدیریت این کارخانه به وزارت اقتصاد محول شد و از آبان ۱۳۴۴ هیات حمایت صنعتی با هیاتمدیرهای مرکب از مهندس سحابی، حائریزاده، سهامی و با نقشآفرینی مهندس عطاءالله شهاب زیر نظر بانک ملی به اداره آن پرداختند. سرمایه این کارخانه در اواسط سال ۱۳۵۰، حدود ۲۰۰ میلیون ریال بود.
طی این مدت وطن نیز به توسعه خود ادامه میداد و در اواسط سال ۱۳۴۶ به عنوان سومین کارخانه تولیدکننده کشور در حوزه پارچه پشمی و پتو فعال بود. اگرچه به واسطه مشکلات مالی در سال ۱۳۴۸ به مدت ۱۵ روز تعطیل شد، با پرداخت قروض آن از سوی بانک، از نو با سرمایه بانک و کارخانه به فعالیت خود ادامه داد و اداره آن با سرمایه سازمان برنامه و بانک توسعه صنعتی و معدنی ایران صورت گرفت.
در نهایت، وطن همچون کارخانههای زایندهرود به مدیریت مهندس ذوالفقاری و ریسباف به مدیریت عارفپور به وسیله هیات حمایت از صنایع اداره میشد. کارخانه وطن در ۱۳۵۲ با تفکیک ارضی به فروش رسید و زایندهرود و پشمباف به بیرون شهر منتقل شدند و سبحانی از سوی خاندان کازرونی به عضویت هیاتمدیره درآمد .
صاحبنظران بر این باورند که این عقبنشینیهای پیاپی، به علت «نگاه سنتی به صنعت و استفاده نکردن از مدیریت نوین در اداره واحدهای صنعتی» اتفاق افتاد . وطن در سال ۱۳۸۹، در بخش بافندگی حدود ۲۵۰ پرسنل داشت و مالکیت آن بر عهده بخش سرمایهگذاری بانک ملت بود.
اما اگر از خاندان کازرونی تنها به عنوان یکی از مهمترین کارآفرینان اقتصادی اصفهان در سده اخیر یاد کنیم، چنان که میبایست به اهمیت نقش کنشگران اقتصادی در تحولات جامعه نخواهیم پرداخت. آنان آمدند، با غایت کسب سود و در زمانهای که کمتر کسی را جرات مقابله با کالاهای خارجی در دل بود، با به کار انداختن سرمایه خود به حمایت از تولید ملی پرداختند.
اما حمایت خاندان کازرونی از تولید ملی با مرگ حاجکاکا خاتمه نیافت. مهمترین نمود این مساله زمانی بود که فرزندش محمدجعفر با خرید بالاترین رقم قرضه ملی به حمایت از دولت دکتر مصدق در دوران کمبود نقدینگی ناشی از تحریم ایران از سوی انگلستان پرداخت و بدین ترتیب، به عنوان قهرمان قرضه ملی شناخته شد. خاندان کازرونی تنها بدین عرصه بسنده نکردند و پای بر عمران شهری اصفهان نیز فشردند.
از جمله فعالیتهای عامالمنفعه این خاندان میتوان به احداث مسجد کازرونیها واقع در خیابان عباسآباد، تاسیس دبستان و دبیرستان در نزدیکی بازار اصفهان، چاپ قرآن، رسائل علمیه، کتب ادعیه، ساخت درمانگاه و زایشگاه، ساخت آبانبار و تکیه کازرونی در تخت فولاد، مسجد اقدسیه در بازارچه بلند، ساخت مساجدی در خیابانهای دروازه دولت، سپه و ملاصدرا اشاره کرد.
شایان ذکر است این خاندان مالکیت زمینهای بسیاری را به ویژه در اطراف خیابانهای چهارباغ و شاهاصفهان از آن خود کرده بودند که بخش کثیری از آنها از میراث افسانهای حاجکاکا فراهم آمده بود .
تاکنون پیرامون فرزندان حاجکاکا تاریخنگاری مدونی صورت نگرفته، تنها میدانیم که گذشته از شخص حاجکاکا که در ۱۳۱۰ به عضویت اتاق بازرگانی درآمد، فرزندان او محمد و امین کازرونی در ۱۳۲۳ نیز به عضویت این اتاق درآمدند و محمدجعفر در سالهای ۱۳۴۶ و ۱۳۵۰ به عضویت اتاق بازرگانی اصفهان برگزیده شد.
او در سال ۱۳۵۸ مقابل مسجد تازهساز خود در هزارجریب اصفهان هدف ترور گروه فرقان واقع شد و پس از وفات در گورستان تخت فولاد در کنار پدرانش به خاک سپرده شد .
مروری بر زندگی و زمانه برادران همدانیان
فریدون شیرینکام*:دو برادر در حوزه تجاری و صنعتی استان اصفهان در زمینه نساجی، سیمان و قند فعالیت داشتند. آنان در سالهای ۲۰ تا اواسط ۵۰، یکی از گروههای بزرگ اقتصادی منطقه اصفهان بودند.
ازدواج نکردنشان و اختصاص دارایی به امور خیریه، ویژگی آنها، در میان فعالان اقتصادی ایران است. عدم شفافیت مالی، ناتوانی در مدیریت و مداخله قدرت سیاسی سهم بسزایی در تخریب سرمایهگذاری صنعتی و خروج حسین همدانیان از عرصه اقتصادی ایران در اواسط دهه 50 داشت.
علی همدانیان در ۱۲۸۰ خ در اصفهان به دنیا آمد. پدرش، محمدرضا همدانی، پیشهور کوچکی بود که به سختی زندگی خانواده را تامین میکرد. فرزندش را به مکتبخانه فرستاد. سپس در بازار شاگردی کرد. به کمک تعدادی، دکه خرازی فراهم کرد. پس از مدتی آن را تبدیل به پارچهفروشی کرد و در آنجا قدک، متقال و چیت مخصوص اصفهان میفروخت.
از کشاورزانی که پول نقد برای خرید پارچه نداشتند گندم، جو، مویز و میوههای خشک -به جای پول- دریافت میکرد. چندین سال کار بر همین منوال ادامه داد. از ۱۳۰۴ محصولات چند کارخانه نساجی از جمله وطن وارد بازار شد. علی همدانیان ۲۴ساله، بسیار صرفهجو بود. او درخواست کرد پارچههای پشمی کارخانه وطن را در بازار بفروشد.
حاج محمدحسین کازرونی (صاحب کارخانه وطن) از دادن اعتبار، توزیع پارچه و کمک به همدانیان دریغ نکرد. همدانیان به تدریج در کار فروشندگی پیشرفت کرد و مغازه بزرگتری در بازار اصفهان خرید. با سود آن در اطراف شهر، زمین زراعی خرید. وقتی کارخانههای نساجی اصفهان رو به ازدیاد نهاد، او از مشتریان بزرگ آنها بود؛ برخی از تولیدات را پیشخرید میکرد و محصول کارخانه را به صورت نقد و قسطی میفروخت.
از این راه، درآمدش افزایش یافت؛ در 30سالگی، از تاجران سرشناس و معتبر اصفهان شد. سالها تجربه، انباشت سرمایه و اعتبار در بازار برای او انگیزهای شد تا به همراه تعدادی از تجار به فکر تاسیس کارخانه نساجی در اصفهان بیفتد.
علی همدانیان در ۳۶سالگی اولین سرمایهگذاری صنعتی خود را در زمینه نساجی ریسندگی و بافندگی صنایع پشمباف با تعدادی از فعالان اقتصادی شروع کرد. ساختمان کارخانه در زمینی به مساحت ۵۰ هزار متر در خیابان هزارجریب اصفهان با هفت دستگاه بافندگی پشم شروع به کار کرد. سرمایه اولیه شرکت، شش میلیون ریال بود و پس از مدتی به دو برابر (شش هزار سهم ممتاز و شش هزار سهم عادی) افزایش یافت. کارخانه علاوه بر پارچهبافی، قسمت نخریسی داشت.
محصولات کارخانه، نخ، پارچه پشمی و پتو بود. در آن سالها ارتش یکی از خریداران عمده محصولات کارخانه بود. تولید سالانه آن، ۴۵۰ هزار متر انواع پارچه پشمی و ۷۰ هزار بقچه نخ شماره ۲۰ بود. این کارخانه، یکی از اولین کارخانههایی بود که پارچه تترون تولید میکرد. برخی از پارچههای تولیدی آن به کشورهای عربی -خصوصاً عربستان- صادر میشد.
شرکت در سال 1330 به دلیل مشکل مدیریتی، بحران مالی، اداره کارخانه با مدیریت سازمان برنامه را پذیرفت. به نظر میرسد بحران مالی همزمان با نفوذ گروههای سیاسی و ناتوانی مالکان برای جلوگیری از زیاندهی کارخانه، نقش موثری در ایجاد این شرایط داشته است. تعداد کارکنان کارخانه، سال 1355 به 1220 نفر افزایش یافت. 350 کارگر کارخانه، زن بودند.
دومین سرمایهگذاری صنعتی همدانیان در ۲۱ آذر ۱۳۲۹ با نام کارخانه شهناز (بافناز بعدی) تاسیس شد. کارخانه با مساحت صد هزار مترمربع و زیربنای ۷۰ هزار متر، در چهار باغ بالا قرار داشت و انواع پارچههای نخی از پنبه و الیاف مصنوعی را تولید میکرد. آنان قسمت ریسندگی را توسعه دادند و تعداد آن را در سال ۱۳۴۲ به ۵۰ هزار دوک رساندند.
کارخانه دارای قسمتهای مختلف پنبهپاککنی، حلاجی، ریسندگی و 1400 دستگاه ماشین بافندگی، نقاشی و گلزنی بود. روزانه در حدود پنج هزار متر بقچه نخ و 110 هزار متر پارچه چیت، کودری، چلوار، پوپلین، مخمل و فاستونی زنانه و مردانه تولید میکرد (سالانه 32 میلیون متر). در شهریور 1337، تعداد 1550 پرسنل داشت که بعدها به 4200 نفر رسید. در اواخر دهه 40 سرمایه کارخانه 400 میلیون ریال بود. ماشینهای آن عموماً خودکار و مدرن بودند.
حسین همدانیان
در سال 1334 علی همدانیان اقدام به تاسیس چهارمین کارخانه سیمان ایران در استان اصفهان کرد. در سال 1337 بهرهبرداری از کارخانه با یک کوره 200 تنی به روش تر آغاز شد. در سال 1341 دومین کوره با ظرفیت 300 تن در روز و کارخانه سوم در سال 1346 با ظرفیت 500 تن در روز به بهرهبرداری رسید.
با تغییر سیستم، ظرفیت کارخانه تا 2300 تن افزایش یافت. مساحت کارخانه سیمان، دو میلیون مترمربع و زیربنای آن، 80 هزار مترمربع بود که در آن، انواع سیمان ساختمانی، سیمان حفاری و سیمان ضدسولفات تولید میشد. سرمایه شرکت، 350 میلیون ریال بود و 385 پرسنل در سال 1349 داشت.
کارخانه قند نقشجهان (سهامی عام) یکی دیگر از فعالیتهای صنعتی همدانیان بود. تا ۲۲ مرداد ۱۳۳۶ صنعت قند در انحصار دولت بود. پس از این تاریخ، شورای عالی اقتصاد با آزادی تاسیس کارخانه، توسط بخش خصوصی، موافقت کرد. همچنین از محل اضافه ارزش پشتوانه اسکناس برای تاسیس کارخانه قند وام داده شد. در بهمن ۱۳۳۹ هیات وزیران حق فروش قند در بازار آزاد را برای کارخانههای قند خصوصی اعلام کرد؛ به شرط اینکه این کارخانهها ۲۵ /۱ ریال برای هر کیلو قند به دولت، حق انحصار بپردازند.
در آغاز عدهای از فعالان اقتصادی اصفهان، کارخانه قند نقشجهان را راهاندازی کردند. علی همدانیان این کارخانه را خریداری کرد.
پس از فوت علی همدانیان از سوی اداره دارایی، سهام کارخانه به مزایده گذاشته شد . حسین همدانیان برنده و مالک کارخانه شد.
حسین همدانیان، عمدتاً مشغول فعالیت تجاری در تهران بود و تجربهای در امور صنعتی نداشت. او پس از فوت علی، مالکیت کارخانههای او را به عهده گرفت. حسین، سهم یک برادر و دو خواهرش را خریداری کرد و مالک تمام اموال علی شد.
پس از فوت علی، حسین همدانیان و سلطانمراد بختیار با سرمایهگذاری مشترک بخش خصوصی، بانک توسعه صنعتی و معدنی و سازمان برنامه این کارخانه را بهرهبرداری کردند. سرمایه این کارخانه، ۴۷۰ میلیون ریال و محل احداث آن، کیلومتر ۱۴ جاده اصفهان-شیراز بود.
مبلغ ۲۴۰ میلیون ریال، بخش خصوصی، ۲۰۰ میلیون ریال، سازمان برنامه و بخشی از سرمایه را از وام فروشندگان کارخانه لهستانی تامین کردند. ظرفیت تاسیسات این کارخانه ۱۵۰۰ تن چغندرقند در روز بود. کارخانه دارای دستگاه تفاله خشککنی ۱۲ هزارتنی (برای تغذیه دام) بود. کارخانه قند نقشجهان، حدود ۲۲ هزار تن شکر تولید میکرد. در سال ۱۳۵۴ دارای ۱۶۰ کارگر ثابت و ۴۰۰ شاغل بهرهبردار بود. ۷۵ خانه، یک مدرسه ششکلاسه، نانوایی، بهداری، مکان ورزشی و سرویس رفت و آمد برای رفاه کارکنان برقرار شد.
علی همدانیان
علی همدانیان از سال 1330 علاوه بر کار صنعتی و تجاری، در ملکداری، خرید و فروش زمین و کشاورزی فعالیت داشت. در سال 1339 به ریاست سندیکای صنایع اصفهان انتخاب شد. علی از صبح تا اوایل شب به مسائل کارخانهاش رسیدگی میکرد. وجوهات شرعی خود را به آیتالله حاجرحیم ارباب میداد.
استفاده نکردن از مدیران شایسته و نسپردن مسوولیت به مدیران، او را ناتوان ساخت. سرانجام پس از یک روز پرکار، شبهنگام بر اثر سکته قلبی، در بهمن 1342 جان سپرد و در مقبره خانوادگی در تخت فولاد به خاک سپرده شد. هنگام دفن او كارخانهها یك دقیقه سوت خود را به صدا درآوردند.
او آنچه را از راه صنعت به دست آورده بود در آن سرمایهگذاری کرد. علی همدانیان ازدواج نکرد هنگام مرگ، یکی از سرمایهداران بزرگ اصفهان بود و بیش از شش هزار نفر در واحدهای صنعتی او مشغول کار بودند.
علی همدانیان علاوه بر سرمایهگذاری صنعتی مستقل در برخی از واحدهای صنعتی دیگر همچون کارخانه توربین سرمایهگذاری کرد.
حسین همدانیان، در سال 1283 در فلاورجان متولد شد. او هم مانند برادرش علی بعد از مختصر سواد مکتبخانهای وارد بازار شد. کارش را با شاگردی در مغازهها آغاز کرد. چندی در بازار اصفهان فروشنده قدک و کرباس بود؛ زمانی نیز کالاهای مورد نیاز چند روستا در نجفآباد را تهیه میکرد.
بعد از شهریور ۱۳۲۰ به تهران رفت. در سالهای جنگ جهانی که لاستیک و وسایل یدکی اتومبیل، کمیاب و گرانقیمت بود، او به خرید و فروش اتومبیل روی آورد. پس از مدتی کار او رونق زیادی یافت. با سرمایهای که اندوخته بود در خیابان سعدی، نمایندگی فروش چند اتومبیل آمریکایی را گرفت؛ علاوه بر آن به خرید و فروش زمین و مستغلات پرداخت. تدریجاً از تجار معتبر تهران شد. درآمد او بیشتر از مستغلات بود.
بعد از فوت برادر، به ترغیب مسوولان دولتی برای اداره واحدهای صنعتی او به اصفهان رفت. چهار کارخانه بزرگ صنایع پشمباف، شهناز، سیمان اصفهان و قند جهان سهامدار آن علی همدانیان بود. او بیشتر روحیه بازاری و تجاری داشت. وزارت دارایی، ارزش اموال همدانیان را محاسبه و سهم مالیات بر ارث او را تعیین کرد و سپس برای وصول آن، كارخانه شهناز را در سال ۱۳۴۳ به حراج گذاشت. با اینكه مالیات بر ارث در آن زمان، مبلغ كلانی بود، حسین همدانیان كارخانه شهناز را خریداری کرد.
اقتصاد اصفهان و تا حدی، فعالیت بانکها متاثر از صنایع بزرگ همدانیان بود. همچنین باغها، زمینهای کشاورزی و مستغلات فراوانی از برادرش به ارث رسیده بود که نیازمند سرپرستی و مدیریت بود. دولت با اعتبارات تازهای که در اختیار او گذاشت، بر رونق کارش افزود. او برخلاف برادرش علی، صرفهجو نبود و تجربه مستقیم تاسیس و اداره واحد صنعتی را طی 22 سال نداشت. همین مساله، بعدها از مشکلاتش در اداره واحدهای بزرگ شد.
مدیریت بر چند واحد بزرگ صنعتی، باعث شد که ریاست اتاق صنایع و معادن و بازرگانی اصفهان را به او بسپارند. او سرمایه شخصی خود را به دارایی برادرش اضافه کرد و در توسعه کارخانهها و آبادی زمینهای کشاورزی کوشید. درباره نحوه مدیریت و نهایتاً کنترل دولت روایتهای متفاوتی از مداخله خانواده سلطنتی در تامین مالی بخشی از فعالیتهای نیکوکارانه و عدم پرداخت منظم آن از سوی همدانیان و برخی از سوءاستفادهها در کارخانه قند ذکر شده است.
به ازای هر کیلو قند سه ریال سهم دارایی و شهرداری بوده که همدانیان در پرداخت آن تخلف کرده است. به روایت صادقی آنها ترازو را دستکاری کرده بودند، به طوری که وزن ۱۰۰کیلویی را ۸۰ کیلو نمایش میداد. همین تفاوت با فرض ۴۵۰ هزار تن تولید، حدود ۱۶ میلیون تومان، کمتر اعلام شد. نقش هاشمی (مدیر کارخانه) در این سوءاستفاده آشکار شد؛
برآورد مازاد کارخانه از بخش گندیده چغندرقند، برای کاهش پرداخت سهم دولت، و ارزیابی از خاک چغندرقند ۱۰ درصد بیش از استاندارد بود تا مقدار پرداخت به چغندرکاران را کاهش دهد. همچنین پول چغندرکاران با تاخیر پرداخت میشد. به همین دلیل هاشمی و همدانیان دستگیر شدند. همدانیان به دلیل بیماری و اعتیاد به بیمارستان خورشید منتقل شد.
با زندانی شدن حسین همدانیان، در آخر تیر 1353 كارخانه از جهت اداره اقتصادی و بدهی ارزی، دچار اختلال شد. کارخانه نساجی او نیز دچار مشکل شد. وزیر صنایع، دو نفر به نامهای مهندس علیاكبر سبحانی و زارع حائریزاده را با حمایت مالی بانك ملی، مسوول رسیدگی به كارخانه شهناز کرد. مدیریت كارخانه به وكالت از همدانیان به سبحانی سپرده شد. از نظر سبحانی، پراكندگی و فقدان نظم در حسابداری شركت به چشم میخورد.
كارخانه دارای دیون جاری ۲۰۰ میلیون ریالی بدهی ۹۰ میلیون ریالی به بیمه بود. مالیات بردرآمد از سال ۱۳۴۶ تصفیه نشده بود. مواد اولیه گران با بهره ۲۴ درصد از ژاپن خریده بودند و خریدهای داخلی به صورت نسیه صورت میگرفت. بدهی كارخانه به بانكها ۳۷۱ میلیون ریال بود. كنترل شدید كارخانه، توسط سازمان امنیت، به دلیل حضور چهار هزار پرسنل و گزارش كذب برخی از كارگران وابسته به سازمان امنیت از مشکلات شرکت بود. كارخانه، با سه سندیكای كارگری، در گرفتن مزایا از كارفرما در رقابت بودند.
دو برادر، اولین فعالیت خیریه سازمانیافته خود را در سال 1332 با تاسیس یک مدرسه شروع کردند.
حسین همدانیان هنگام بازدید از مدرسه نوشت: من در زندگی خود شاهد لحظات شادیآفرین فراوان بودهام، ولی همه آنها را در مقابل فریادهای ناشی از حقشناسی دانشآموزان مدرسه ناچیز یافتم. احساس من از مشاهده قیافههای معصوم كودكانی كه برای قدردانی از یك اقدام خیر، هلهله میكردند، تا آن حد زیبا و دلپذیر بود كه هرگز فراموش نمیشود. امیدوارم تا واپسین لحظات عمر، پیشقدم امور خیر همگانی باشم.
پس از فوت علی همدانیان، برادرش حسین در ۲۴ خرداد ۱۳۴۴ بنیاد خیریهای تاسیس کرد و در خرداد ۱۳۴۴ دبستان پسرانه همدانیان را به بهرهبرداری رساند.
ساخت 17 مدرسه، بخشی از فعالیتهای این بنیاد در 40 سال اخیر است. موسسه مذكور در آن سال، داراترین بنیاد خیریه صنعتی در بخش خصوصی بود. حسین همدانیان، در سال 1353 كلیه سهام و اموال منقول و غیرمنقول كارخانه را به بنیاد واگذار کرد و امور موسسه با هیاتامنای خیریه، اداره میشد. او تمایل داشت پس از مرگش، سود كارخانهها، برای كارهای خیریه به دانشگاه اصفهان اختصاص یابد؛ بنابراین، هیات امنایی را برای سرپرستی آن تعیین و شركت شهناز را در 8 خرداد 1354 به موسسه خیریه واگذار کرد. رئیس دیوان عالی كشور، مدیرکل بانك ملی ایران، استاندار، رئیس دادگستری، رئیس دانشگاه اصفهان و دو معتمد، هیات امنای بنیاد خیریه را تشکیل میدادند.
با تاسیس بنیاد، واحدهای صنعتی از پرداخت مالیات معاف بودند. آیتالله خادمی پس از انقلاب، مسوولیت بنیاد را به حاجعلی تابش سپرد و بعدها با درخواست آیتالله طاهری، مدیریت بنیاد به یکی از دوستان او به نام مهدیپور سپرده شد. هماکنون، این بنیاد، زیر نظر آیتالله مظاهری (رئیس هیات علمیه اصفهان) اداره میشود. برای تصرف این اموال، دلایل مختلف از جمله توطئه محلی و نقش قدرتمندان سیاسی ذکر شد.
رسیدن به 70سالگی، نداشتن همسر و فرزند و بیماری، میتوانست دلیل اقدام او باشد. بعد از زندانی شدن او مالکیت بنیاد، تغییر کرد. دارایی آن، به موسسه شاهنشاهی خدمات اجتماعی، واگذار شد.
پیشنهاد گروههای پرنفوذ قدرتمند سیاسی به حسین همدانیان در زمینه واگذاری اموال -با توجه به وارث نداشتن- و عدم موافقت حسین، مشكلاتی برای او ایجاد کرد. در 30 تیر 1353 او به جرم آگاهی و معاونت در دادن رشوه، به 9 ماه زندان محكوم شد كه آن را به علت ناراحتی قلبی و اعتیاد، در بیمارستان خورشید اصفهان سپری كرد.
اردیبهشت 1354 آزاد شد؛ ولی اجازه اداره موسسههای اقتصادی را به او ندادند؛ سپس موسسه خیریه همدانیان را فاقد صلاحیت اعلام کردند. در 1354 سرمایه ثبتشده و پرداختشده موسسه، معادل هشت میلیارد ریال بود. او دارای سهام چند كارخانه بود. تعدادی از مقامات سیاسی، اداری و مذهبی از همدانیان انتظار کمک داشتند، برخی از استانداران و مقامات عالیرتبه محلی، خواستار آن بودند که همدانیان، بخشی از هزینههای مهمانی شخصی آنان را بپردازد.
علمای شهر انتظار داشتند، انواع وجوهات شرعی را مرتباً بپردازد و در كارهای خیر از او انتظار میرفت كه پیشقدم باشد. هر كس برای خود در ثروت همدانیان، حقی قائل بود. كه راساً حق استفاده از آن را داشت. دارایی او را بیتالمال بیسرپرست تلقی میكردند.
همدانیان، پس از آزادی به باغش در کرج و پس از مدتی به لندن رفت. تا اینکه در خرداد ۱۳۵۷، بر اثر بیماری قلبی در همانجا در گذشت و پیكرش در كنار برادرش در تخت فولاد به خاک سپرده شد. به این ترتیب، سرنوشت فعالیت صنعتی بر اثر اعمال نفوذ گروههای قدرتمند دوره پهلوی، برخی از ناتوانیهای مدیریتی، فقدان شفافیت مالی و نداشتن فرزند در سال ۱۳۵۳ متوقف شد. بزرگترین واحد نساجی به واحدی کوچک در دست موسسات دولتی تبدیل و سرانجام برچیده شد و صنعت سیمان و قند توسط موسسههای خیریه منصوب به نهادهای دولتی اداره شد.
*کارشناس پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
نظر کاربران
این بزرگان کجان ببینند ما پارچه هامون حتی معمولی ترین وسایل مورد نیازمون الان کشور چین تامین میکنه .
باسلام احتراما به اطلاع میر سانم تورو بخدا قسم به داد ما برسید زندگی زن و بچه من داره نابود میشه من چکار کنم همسرم مدام گریه میکند طلبکاران ما را بیچاره کردن هرساعت جلوی مردم جلوی همسایگان باسروصدای بلند آبروریزی درست میکنند ۵ماه اجاره خانه دنبال افتاده علاج ندارم حتی پول ثبت نامه بچه ام این طفل معصوم را نتونستم جور کنم کسی درکم نمیکنه بچه ام هنوز مدرسه نرفته شما را محض رسول خدا قسمتون میدم به داد ما برسید زندگیم دیگه چیزی نمونده نابود بشود فقط بعنوان قرض کمکم کنید به مرور زمان این پول را برمیگردونم اجرتان را از امام حسین(ع) بگیرید بخدا ثواب میکنید همسرم دچار بیماری شده پول ندارم دکتر ببرمش خیلی حالش خرابه خودمم بی نهایت حالم خراب هست شب وروز ترس و وحشت دارم و نگرانم باوجود اینهمه گرفتاری خطرناک همسرم جانش از دست برود باهمه وجودم التماس میکنم نجاتم دهید ثواب میکنید. محمدرضانیکویی
رضا شاه پهلوی بعد از استعفا طی خروج از کشور مدتی به همراه خانواده اش و همسرانش و اولادان در خانه همین کازرونی اقامت داشت.
توی تاریخ هم آمده و کازرونی هم مورد توجه رضا شاه بود.