فرانشیز یا استارت آپ؟
ترکیبی از شکر، شیره چغندر، ادویه و کوکائین (که امروزه استفاده نمی شود) و استخدام افرادی که تحت لیسانس او این نوشیدنی را داخل بطری بریزند و بفروشند؛ شرکتی را پایه گذاری کرد که ما امروزه به آن «کوکاکولا» می گوییم.
کوکاکولا بزرگترین و جزو اولین شرکت های موفق با سیستم فرانشیز است. معنایی که برای فرانشیز در کشور ما عمومیت دارد، فرانشیز بیمه ای به خصوص بیمه های درمانی است. در سیستم بیمه گری فرانشیز به پولی گفته می شود که بیمه گذار در قبال خسارت پرداخت می کند و در بیمه های درمانی به معنای سهم بیمار از هزینه های درمانی است.
شرکت های کوچکی که تحت شبکه ارتباطی فرانشیز با یکدیگر و به طور مشترک به فعالیت می پردازند را کسب و کارهای تحت پوشش و شرکتی که نظام این شبکه ها را برقرار می کند و به آنها متدهای آزمایش شده و موفق ارائه می دهد را هماهنگ کننده می نامند.
استارت آپ و فرانشیز یک خصوصیت مشترک دارند؛ هر دوی آنها برای کسانی که می خواهند کسب و کار کوچک و کم سرمایه راه بیندازند، راه حل مناسبی است. استارت آپ ها بر پایه یک چالش و جواب هوشمندانه ای که کارآفرین به این چالش می دهد تا از این طریق ارزش افزوده تولید کند بنا گذاشته شده اند ولی فرانشیز دوری کردن از ریسک و چالش از طریق قدم گذاشتن به راه هایی است که از پیش امتحان شده اند.
سوال این است کدام یک از این دو راه حل در دنیای سرمایه اثرگذار تر بوده است؟ آیا بهتر است که یک کسب و کار استارت آپی راه بیندازیم یا از یک شرکت معتبر فرانشیز بخریم؟ اقتصاد روز، به کدام یک از این دو مدل کسب و کار اقبال بیشتری دارد؟ آیا شما فرد مناسبی برای شروع استارت آپ هشتید یا فرانشیز؟ و صدها سوال دیگر از این دست که کارآفرین در شروع یک کسب و کار جدید با آن مواجه می شود.
واقعیت این است که جواب به این سوالات بیشتر به توانایی ها و علایق خود کارآفرین بر می گردد. فرانشیز یک راه ساده تر و کم ریسک تر برای ورود به کارآفرینی است ولی همه افراد نمی توانند در آن موفق باشند. کارآفرین باید قادر باشد با یک سیستم از پیش تعیین شده و چارچوب دار خودش را وقف بدهد. در یک سیستم استارت آپی همه قوانین و هنجارهای شرکت را خود کارآفرین تعیین می کند ولی همین موضوع می تواند دردسر بزرگی هم باشد چون همه راه را باید به تنهایی طی کرد.
چرا فرانشیز؟
دلیل اول اینکه فرانشیز یک سیستم ثابت شده برای موفقیت است. در سیستم فرانشیز شرکت هماهنگ کننده مسئول برنامه روزانه شرکت های تحت پوشش است. این شرکت ها در یک ساختار عمل می کنند که از آنها حمایت لجستیک می کند، آموزش می دهد و بازاریابی آنها را انجام می دهد.
دلیل دوم نام برند است، به این معنی که مشتری های شرکت از روز اول با نام برند آشنایی دارند. همین طور خیلی معمول است که بیشتر افراد درباره انتخاب شرکتی که می خواهند آن را نمایندگی کنند، تردید داشته باشند. فرانشیز حق انتخاب زیادی به مشتریان می دهد تا از انبوه شرکت ها، شرکتی را که به اهداف و زندگی شخصی آنها نزدیک است انتخاب کنند و دیگر نیازی نیست به دنبال ایده ای که اهداف آنان را محقق می کند بگردند.
دلیل بعدی این است که در فرانشیز احتمال زیادی وجود دارد که بتوان بدون رها کردن شغل اصلی بتوان یک کسب و کار را اداره کرد تا زمانی که زمان آن برسد و تمام وقت شغل کارآفرینی را پی گرفت. مخصوصا برای کسانی که به یک کار ثابت و منبع درآمد مستمر احتیاج دارند و دلیل آخر اینکه اگر کارآفرین بتواند یک شعبه نمایندگی را با موفقیت اداره کند در بیشتر شرکت ها احتمال سپردن شعبه های دوم، سوم و ... زیاد است و این به نوبه خود این فرصت را در اختیار کارآفرین می گذارد تا یک استارت آپ را با قدم های محکم تری آغاز کند.
استارت آپ آزادی عمل لازم را به کارآفرین می دهد تا طبق آنچه خود می خواهد شرکت را پایه گذاری و اداره کند در حالی که در سیستم فرانشیز برای هر کاری باید دستورالعمل و قوانین و مقررات شرکت مادر را تبعیت کرد. همین طور اگر کارآفرین از قبل بداند که چه می خواهد و برای این کار برنامه ریزی و ایده پردازی لازم را کرده باشد و مطمئن باشد که از این راه به موفقیت می رسد، فرانشیز راه مناسبی نیست.
نکته بعدی دور زدن رقابت است که از دلایل اصلی کارآفرینی استارت آپ هاست. استارت آپ ها راه حل هایی برای ورود به بازار پیدا می کنند که رقیب های آنان از آن غافلند. بنابراین یک ایده درست استارت آپی خیلی محدود به مشکلی به نام رقابت می خورد. در فرانشیز تعداد بسیار نمایندگی ها رقابت داغ و جدی را میان شرکت های تحت پوشش شکل می دهد که می تواند عدم موفقیت کارآفرین را رقم بزند.
روحیه جنگندگی و حل مشکل یک دلیل دیگر است که کارآفرین بخواهد کسب و کار خودش را راه بیندازد. استارت آپ برای کسانی ساخته شده که به حل معما علاقه دارند. می خواهند مشکلات را یکی یکی از سر راه بردارند و در کل روحیه ماجراجویی و هیجان، یک اصل در استارت آپ است و در آخر، استارت آپ ها در کل به نسبت فرانشیزها ارزان تر هستند.
انتخاب درست
با وجود همه این دلایل گاهی فرانشیزها می توانند ایده خیلی بدی برای شروع یک کسب و کار باشند. یک فرانشیز معتبر علاوه بر قیمت بالا و هزینه سنگینی که بر شرکت تحت پوشش تحمیل می کند، تضمین محکمی برای موفقیت کارآفرین نیست. خیلی از شرکت های هماهنگ کننده بیشتر از آن که نگران موفقیت حمایت کننده های خود باشند به فکر کسب درآمد از فروش فرانشیز به متقاضیانند.
همین امر سبب رقابت تنگاتنگ میان این نمایندگی ها برای بقا می شود که گاهی به از دست رفتن هر دو تجارت همسایه می انجامد. به همین دلایل شرکت های حمایت کننده در دهه های اخیر در سیاست های حمایتی خود بازنگری کرده اند و رعایت اصل فاصله جغرافیایی در این شرکت ها به دقت و با قوانین نفوذناپذیر رعایت می شود. پیشرو این جریان مجموعه رستوران های زنجیره ای مک دونالد است.
خود شرکت اصرار دارد دلیل موفقیتش در فرانشیز این است که تنها سودی که از شرکت های تحت پوشش خود می گیرد، سودی است که از فروش غذا به دست می آید و از نمایندگی های خود هزینه دیگری طلب نمی کند. بیشتر فرانشیزها به دلیل متناسب نبودن هزینه هایی که شرکت مادر از آنها طلب می کند و سود آنها از فروش محصول، ورشکست می شوند. کاری که مک دونالد انجام می دهد، کلید حل بیشتر این مشکلات است.
هر دوی فرانشیز و استارت آپ می تواند موفقیت های بزرگی رقم بزنند و هم می توانند یک فاجعه به تمام معنا باشند. اینکه موفقیت کجا رقم خواهد خورد بیشتر از آنکه به سیستم های تجارت برگردد به مسیری وابسته است که کارآفرین برای حرکت خود انتخاب می کند؛ در هر دوی این سیستم ها ریسک بزرگی در عین فرصت وجود دارد.
نظر کاربران
مطلب بسيار اموزنده اي بود. ممنون از شما. لطفا از اين نوع مطالب مفيد و اموزشي بيشتر بگذاريد.