شاهزاده ایرانی در المپیک که بود
معمولا اولین حضور ایران در بازی های المپیک را، حضور در المپیک لندن ۱۹۴۸ و کاروان ۳۸ نفری و مدال برنز جعفر سلماسی در وزنه برداری ذکر می کنند...
این بازی ها همزمان با نمایشگاه بین المللی معروف پاریس برگزار می شد که مظفرالدین شاه هم به بهانه بازدید از همین نمایشگاه عازم فرانسه شده بود. شاه قاجار که علاقه زیادی به حضور کشورمان در مجامع مختلف داشت، برای مسابقات المپیک هم نماینده ای فرستاد؛ پسر میرزا ملکم خان معروف، روشنفکر معروف دوره قاجار و کسی که «فراموشخانه» را در تهران تاسیس کرد تا حالا بعضی سخنران ها بتوانند همه چیز را به گردن فراماسونری بیندازند. در آن زمان ملکم، سفیر ایران در ایتالیا بود و شاه را در سفر اروپایی اش همراهی می کرد. طبیعتا پسرش هم همراه او بود.
ملکم در زمان ناصرالدین شاه، سفیر ایران در بریتانیا بود و پسرش فریدون هم سال ۱۸۷۵ در لندن به دنیا آمده بود و در زمان المپیک پاریس ۲۵ ساله بود. او در مدرسه نظامی سن سیر فرانسه درس خوانده بود (کتاب «فکر آزادی و مقدمه نهضت مشروطیت در ایران نوشته فریدون آدمیت - انتشارات سخن، ۱۳۴۰، صفحه ۱۱۲). با این سابقه بود که فریدون ملکم در مسابقات شمشیربازی در رشته اپه، در قسمت انفرادی شرکت کرد و با شکست و حذف در همان دور اول، به ورزش قهرمانی خودش پایان داد.
مظفرالدین شاه درباره مهارت شمشیربازی فریدون ملکم، در سفرنامه دوم فرنگ خودش این طور نوشته است: «... بعد از ناهار استراحت کردیم. از خواب که برخاستیم در باغچه جلو هتل مشق جنگ شمشیر بود. آمدیم، صندلی گذاشته بودند، نشستیم. جمعی بودند مرد و زن زیادی بود. مشق جنگ شمشیر کردند. فریدون خان، پسر میرزا ملکم خان ناظم الدوله هم چون بلد بود، فرمودیم جنگ شمشیر کرد. خیلی خوب مشق کرد.» (از یادداشت های روز ۱۹ ربیع الثانی ۱۳۲۰ قمری - سفرنامه دوم فرنگ - انتشارات کاوش، ۱۳۶۲، صفحه ۹۵). قاعدتا بعد از همین درخشش بوده که شاه قاجار، فریدون ملکم را به المپیک پاریس فرستاده است.
در سفرهای فرنگ مظفرالدین شاه اما یک اتفاق دیگر برای فریدون ملکم افتاد. در اولین سفر فرنگ در سال ۱۳۱۸ قمری بود که ملکم خان یک انگشتر الماس به شاه قاجار داد تا برای پسرش لقب پرنس (prince یا شاهزاده) بگیرد.
ملکم خودش پسر یک سنگ تراش از ارامنه تازه مسلمان در جلفای اصفهان بو د اما الان اسم فریدون ملکم در فهرست شاهزادگانی که در المپیک شرکت کردند آمده و همه اش به این خاطر که شاه ایران، او را از خاندان سلطنتی معرفی کرده بود. ظاهرا این لقب برای ازدواج فریدون لازم بوده. نوشته اند که ملکم برای پسرش یک بیوه میلیونر آمریکایی پیدا کرده بود اما او گفته بود فقط با یکی از خاندان سلطنتی پرشیا ازدواج می کند. بعد از گرفتن این لقب، ازدواج هم سر گرفت ولی فریدون نتوانست با خلق و خوی این زن پولدار آمریکایی کنار بیاید و عاقبت از هم جدا شدند. («سیاستگران عصر قاجار»، نوشته خان ملک ساسانی، جلد اول، انتشارات طهوری، ۱۳۳۸، صفحه ۱۴۴)
اما ماجراهای زندگی فریدون ملکم به همین محدود نیست. او هشت سال بعد از حضور تاریخی اش در المپیک، درست سالی که پدرش ملکم خان معروف مُرد و محمدعلی شاه هم مجلس را به توپ بست، به کمک مشروطه خواهانی که از دست استبداد صغیر به اروپا فرار کرده بودند رفت. نامه ای از فریدون ملکم در شماره ۱۴ جولای ۱۹۰۹ در روزنامه تایمز لندن چاپ شده که در آن او به عنوان یکی از معدود کسانی که در انگلیس متولد شده و ایرانیست، خواستار کمک جهانی به مشروطه خواهان ایران شده است. (نشریه «یاد» شماره ۵۷ و ۵۸ و ۵۹، بهار تابستان ۱۳۷۹، صفحه ۸۸)
کمیته ایرانیان مهاجر، به فریدون ملکم ماموریت داد که کتابی در مورد ماجرای انحلال مجلس در زمان چارلز اول در انگلیس بنویسد که به جنگ داخلی در کشور (۱۶۴۲ تا ۱۶۴۹) و پیروزی طرفداران مجلس منجر شد. او این کتاب را نوشت و اسم «تاریخ گزیده» را رویش گذاشت. کتابی با ۳۰۴ صفحه متن و سه صفحه غلط نامه که در پاریس چاپ شد و با اینکه در ابتدایش، قید «جلد اول» آمده بود، دیگر ادامه ای برایش در کار نبود.
در تاریخ ادبیات ایران، یک «تاریخ گزیده» معروف از قرن هشتم هم داریم و برای همین، این کتاب با اسم نویسنده اش مشهور است. تاریخ فریدون ملکم بعد از چاپ، بین مشروطه خواهان داخل و خارج ایران توزیع شد و تاثیرات زیادی هم داشت، چنان که نوشته اند: «همین اثر سلسله جنبان همتِ مرحوم سردار اسعد [بختیاری] برای سفر به ایران و برانگیختن ایل بختیاری به طرفداری از حکومت ملی شد و سردار اسعد در اروپا می گفت من آرزو دارم همچون کرامول که آزادی انگلیس را نجات داد و شارل [= چارلز] دشمن پارلمان را به سیاستگاه فرستاد، من هم محمد علی شاه را به کشتنگاه بفرستم.» (مقدمه استاد محیط طباطبایی بر «مجموعه آثار ملکم»، کتابخانه دانش، ۱۳۳۷، صفحه [که])
حالا جالب است که بدانید این فریدون ملکم، چون متولد خارج از ایران بود، اصلا به زبان فارسی تسلطی نداشت و متن یک نامه که از او به جا مانده (کتاب «میرزا ملکم خان»، نوشته اسماعیل رائین، بنگاه مطبوعاتی صفی علیشاه، ۱۳۵۰، صفحه ۱۷۰ تا ۱۷۲) شبیه نثر کاربران امروزی شبکه های اجتماعی، پر از غلط های نگارشی و املایی است: «قربانت شوم، خدا می داند به چه اندازه خجل دارم، از اینکه در جواب مرقوم شریف که قلبن متشکر شدم، و در ماه Frureier زیارت شد، موطلی کردم...» ولی کتاب «تاریخ گزیده» نثر بسیار شیرینی دارد. خودتان این نمونه را از نثر کتبا، در مورد شکسپیر بخوانید: «ظهور اغلب شعرای بزرگ و نویسندگان عمده نیز در همین عهد خجسته مهد [یعنی عصر الیزابت] بود که از جمله آنهای کی شکسپیر معروف است که اعجوبه عصر و نادره دهر بوده، اشعر شعرای مملکت انگلستان و سرآمد نویسندگان دوران محسوب شده تا حدی که بعضی فکر ثاقبت و رأی صائب او را در هیچ عهد و زمانی سراغ نداده، کلمات متین حکمت آیات و ابیات شیرین پر نکاتش از غایت اشهار مستغنی از توصیف و خارج از هرگونه تحسین است. تولید این یگانه شاعر در سال ۱۵۶۱ و وفات او در ۱۶۱۶ میلادی بوده، اشعار و کتبش به اغلب زبان ها ترجمه و منتشر شده است.» (تاریخ گزیده فریدون، صفحه ۷)
تفاوت این دوتا نثر، به خاطر این است که در کتاب تاریخ انگلیس، فریدون ملکم یک کمک اساسی داشته، دکتر جلیل خان ثقفی. او برادر دکتر خلیل ثقفی، معروف به اعلم الدوله است؛ پزشک معالج مظفرالدین شاه که اولین پزشکی بود که در ایران از لقب «دکتر» استفاده کرد.
خلیل و جلیل ثقفی، هر دو در پاریس درس پزشکی خواندند اما جلیل خان تا آخر عمر در همانجا ماند. درست مثل فریدون ملکم، اولین نماینده ایران در المپیک که تا آخر عمر در پاریس ماند. آخرین خبری که از او داریم، این است که چون در زمان جنگ جهانی اول، فریدون ملکم مقاله ای علیه سیاست بیطرفی دولت ایران در مطبوعات فرانسه نوشت، وزارت خارجه لقب «پرنس» را از او پس گرفت. (کتاب «میرزا ملکم خان» اسماعیل رائین، صفحه ۱۷۳)
نظر کاربران
چرا بخش بارداری و کودک و رابطه حذف شده؟؟؟؟