۷ ويژگی برتر برندهای موفق، اینها هستند
با توجه به حجم رقابتي که اين روزها بيشتر صنايع با آن روبرو هستند، شايد چيزي مهمتر از اين نباشد که از رقابت بيرون برويد و با برندسازي راهبردي يک شخصيت بيهمتا و يک گزارهي ارزشي را خلق کنيد...
۱) شناخت مخاطب
بهترين برندها يا نمانامها شناخت کاملي از خصوصيات جمعيتي بازار هدف و علايق و شيوهها و ابزارهاي ارتباطگري آنان دارند. به استثناي ابرشرکتهاي زنجيرهاي مثل والمارت، اکثر کسب و کارها به دنبال مخاطبان هدف مخصوصي هستند.
پر واضح است که نميتوان همهي سلايق را پاسخ داد. به همين دليل تلاش براي جلب رضايت همه (بهعبارتي ناديدهانگاري مفهوم يک بازار هدف) ميتواند معکوس عمل کند و عملا باعث شود برند يک شرکت تضعيف شود و شکست بخورد. يافتن رهيافت برندسازي درست در وهلهي نخست مستلزم شناخت بازار هدف است.
۲) بيهمتايي (يا منحصربهفردي)
يک هويت يا شخصيت برند مستلزم وجود چيزي متمايز و مشخص است. براي نمونه ، اپل را در سراسر جهان به خاطر محصولات خلاقانه و نيز جاذبهي زيباشناسي و مينيماليستي(ابزارکسازي) ميشناسند.
خلق يک شخصيت يا هويت در عرصهي اقتصاد و دنياي کسب و کار به يک ايدهي انقلابي نياز دارد. به عبارتي ديگر مستلزم چيزي مشخص و خاص است که آن را از رقبا متمايز کند. در دنياي واقع، وجود يک شرکت فقط با يک شگرد و قابليت منحصر به فرد امکانپذير است مشروط بر آن که آن شگرد واقعا خوب باشد.
۳) اشتياق
با اين که در کوتاهمدت ميتوان يک برند را بدون اشتياق ساخت، ولي حفظ و ماندگاري آن در بلند مدت امکانپذير نيست. وقتي شما گذشتهي آدمهاي بسيار موفق مثل استيوجابز را بررسي ميکنيد ميبينيد که همهي آنان يک شور و شوق يا اشتياق وصفناپذير داشتند که آنان را به حرکت واميداشت تا سخت کار کنند و مداوما به افتخار و کاميابي دست يابند. آن اشتياق به تعصب، حميت، و لذت ناب ميانجامد، که به انسانهاي ديگر نيز سرايت ميکند.
مشتريان اغلب فقط نسبت به يک محصول يا خدمت تعصب و وفاداري نشان ميدهند، که اين علاقه مندي به نوبه ي خود به تبليغات و ارجاعات شفاهي ميانجامد. اشتياق و عشق وافر همچنين به شرکتها کمک ميکند که در برابر مشکلات و شدايد مقاومت کنند.
۴) يکساني
وقتي مشتريان براي تکرار خريد به يک شرکت يا محصولات و خدمات آن مراجعه ميکنند معمولا انتظار دارند همان سطح کيفيت را که اولينبار تجربه کردند دوباره دريافت کنند. رستورانها و کيفيت غذاها و خدمتشان بهترين مثال از اين دست است. آدمها دوست ندارند از شرکتي خريد کنند که نميتوان به يکساني يا ثبات کيفيت آن اتکا کرد.
۵) رقابت
رسيدن به سطح برتر جهان کسب و کار به هيچ وجه کار آساني نيست. براي آن که يک برند بتواند نامي را براي خود بسازد لازم است اعضاي تيم در رقابت کامياب شوند و دائما در جنب و جوش باشند که بهتر بشوند. اين اصل اساسي جوهرهي کتاب سيهاکز کوچ پيت کارول، با عنوان "هميشه برنده"، و نيز روش مديرت تيم توسط وي است.
هيچيک از بازيگران اصلي هر صنعتي به اميد مصرفکنندگانشان نمينشينند. برعکس، آنان دوست دارند بدون خستگي در راستاي برندسازي، و بهينهسازي برندشان آن قدر تلاش کنند تا از انتظارات مصرفکنندگان پيشي بگيرند. نتيجهي نهايي ميتواند يک برند باشد که به طور مداوم در راس و فراز صنعت جاي دارد.
۶) معرفي
بخش بزرگ ديگري که به عنوان يکي از ويژگيهاي برندهاي متمايز و موفق شناخته شده است توانايي دسترسي به مصرفکنندگان از طريق چند کانال اطلاعرساني و ارتباطگري است. بديهي است که شرکتهاي بزرگ از مزيت تبليغات برخوردارند، چون بودجهي بازاريابي بزرگتر و روابط پردامنهتري دارند.
۷) رهبري
مثل هر جامعهي پررونق يا تيمهاي ورزشي، عموماً يک رهبر بانفوذ نيز وراي هر برند موفقي است. اين آدم براي شرکتهاي بزرگ ممکن است مدير ارشد اجرايي(عموما مديرعامل) باشد. ولي در شرکتهاي کوچکتر معمولا خودمالک اين نقش را برعهده دارد.
ارسال نظر