این زنان مردان خود را دل سرد می کنند
سردی و یک فاصله پرنشدنی، از همین اتفاقات ساده جان میگیرد. همین چیزهایی که گاهی به دلیل صمیمیت و گاهی به دلیل حق به جانب بودن، آنها را نادیده میگیرید.
مجله ایده آل: سردی و یک فاصله پرنشدنی، از همین اتفاقات ساده جان میگیرد. همین چیزهایی که گاهی به دلیل صمیمیت و گاهی به دلیل حق به جانب بودن، آنها را نادیده میگیرید. همین چیزهای سادهای که برای مردها یک دنیا اهمیت دارد و میتواند نظرشان را نسبت به شریک زندگیشان زیر و رو کند. شما فکر میکنید هیچ اتفاقی نیفتاده؛ فکر میکنید تغییری نکردهاید و اشتباهی مرتکب نشدهاید اما همسرتان روزبهروز بیشتر فاصله میگیرد و سردتر میشود. تقصیر شما نیست. کسی این چیزها را به شما گوشزد نکرده. ما در این صفحه میخواهیم شما را با اشتباههای کوچکی که زندگیتان را یخبندان میکند آشنا کنیم و چشمهایتان را بیشتر از قبل روی رفتارتان باز کنیم.
زنهای هپلی
مردی که عاشقتان باشد، حتی میتواند در سختترین روزها هم کنار شما بماند و در روزهای بیماری هم از شما خسته نشود. مردها یک زن همیشه زیبا و سالم نمیخواهند. بلکه زنی را دوست دارند که بیمارنما و ژولیپولی نباشد و اهمیت کافی را به سلامت و زیباییاش بدهد. اگر هنوز هم منظورمان را نفهمیدهاید، چند شکایت اصلی مردها از همسرشان را بخوانید:
- دوست ندارم همسرم کار کند. چون خسته و بدبو از سرکار برمیگردد و دیگر حتی حوصله یک دوش گرفتن مجدد را هم ندارد. ساعات زیبایی و مرتب بودنش، تنها اول صبح است و بدبویی و خستگیاش را برای من به خانه میآورد.
- اشتیاق زیادش به غذا خوردن نه تنها خوشحالم نمیکند، بلکه برایم عذابآور هم شده. نمیدانم خودش را نمیبیند؟ متوجه نیست که چطور هر روز وزنش بالاتر میرود و مجبور میشود لباسهای قدیمیاش را کنار بگذارد؟
- همسرم 10 نوع سشوار و اتوی مو دارد اما هر روز باید با موهای وز شده ببینمش. حسرت دیدن یک لباس خانه هماهنگ و آراسته به تنش، بر دلم مانده. تنها وقتی که مهمان داریم میتوانم به آراسته بودنش امیدوار باشم.
مردها از زنانی که به بهداشت، سلامت و زیباییشان اهمیت نمیدهند، بیزارند. شاید یک زن هم از هپلی بودن همسرش آزرده شود اما آسیبی که یک مرد از این ماجرا میبیند به مراتب بیشتر است؛ چراکه مردها در جریان این ارتباط، بیشتر تابع چشمشان هستند. شاید دیدن یک لباس خوشرنگ، مرتب و یک خانه تمیز، بیشتر از هر چیز دیگری بتواند آنها را دلگرم کند اما شکایتهایی که در بالا گفته شد، کافی است تا یک مرد عاشق هم به یک مرد سرد تبدیل شود.
چرا زنها به اینجا میرسند؟
بسیاری از زنها در درک مفهوم «صمیمیت» دچار مشکل هستند. آنها بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترک، به بهانه صمیمی بودن با همسرشان، رسیدن به خود و شادابیشان را فراموش میکنند. اگر شما هم در چنین موقعیتی قرار دارید، نباید این اصل را فراموش کنید که برای یک مرد، هر روز روزی تازه است و تنها با تازه نگه داشتن این زیباییهای کوچک است که میتوانید دل این موجود مریخی را به دست بیاورید.
زنهایی که خود را دستکم میگیرند
حتی زشتترین آدمهای جهان هم، دلیلی برای دلفریب بودن در خود دارند. یادتان نرود که مردها از زنانی که مدام خود را تحقیر میکنند و هیچ وقت از ظاهرشان راضی نیستند، بیزارند و اگر مدام در مورد ظاهرتان غر بزنید، نه تنها او شما را یک زن فروتن نمیبیند، بلکه از شما دلسرد هم میشود. اگر هنوز هم منظورمان را نفهمیدهاید، چند شکایت اصلی مردها از همسرشان را از زبان زنها بخوانید:
- دماغم باز هم ورم کرده. با این صورت چطور به مهمانی بیایم؟ من امشب باز هم زشتترین زن جمع خواهم بود. اصلا همین هفته باید سراغ یک جراح زیبایی بروم و از دست این چهره مسخره راحت شوم.
- نه! این لباس را نمیپوشم! ببین چقدر چاقم میکند. این پهلوهای گنده را بزرگتر هم نشان میدهد. نگاه کن شکمم چندبرابر شده و از هر گوشه لباسم یک تکه چربی بیرون زده.
- هرقدر موهایم را سشوار میکشم صاف نمیشود. با این موهای وزوزی حالم از قیافه خودم به هم میخورد. دلم میخواست کچل باشم اما این موهای زشت روی سرم نباشد.
برای همسرتان زشت بودن یا زیبا بودن شما آنقدر اهمیت ندارد که تصور شما نسبت به خودتان. مردها عاشق زنهای با اعتماد به نفس هستند. زنهایی که خوب بلدند زیباییهایشان را بهتر نشان دهند و از ظاهری که دارند، راضی هستند. مدام شکستهنفسی کردن و شرمنده بودن از ظاهر خود، میتواند عاشقترین مرد را هم دلسرد کند. شما با این کار، ایرادهایی که تا کنون در شما نمیدیده را در نگاهش پررنگتر جلوه میدهید.
چرا زنها به اینجا میرسند؟
برخی زنها گمان میکنند که دیگران ایرادهای ظاهریشان را برجستهتر از آنچه که هست میبینند. به همین دلیل و برای نشان دادن شکسته نفسیشان، سعی میکنند قبل از دیگران، خودشان ایرادها را به زبان بیاورند اما باید بدانید که چنین رفتاری نتیجه معکوس بر روابط شما میگذارد. پس زیباییهای ظاهرتان را تحسین کنید و به خودتان باور داشته باشید. هرگز خود را در مقابل همسرتان تحقیر نکنید؛ این موضوع میتواند حس او را نسبت به شما زیر و رو کند.
زنانی که همیشه نگران ظاهرشان هستند
هر مردی دوست دارد زنی زیبا و آراسته داشته باشد اما زنهایی که مدام درگیر ظاهرشان هستند مردها را عذاب میدهند. یک مرد دوست دارد با خیال راحت با همسرش کوه برود و مدام نگران خاکی شدن کفشهایش نباشد. دوست دارد گاهی چهره همسرش را بدون آرایش ببیند و وقتی با عجله میخواهند جایی بروند، او ساعتها مقابل آینه ننشیند. اگر هنوز هم منظورمان را نفهمیدهاید، چند شکایت اصلی مردها از همسرشان را بخوانید:
- دوست دارم گاهی دستش را بگیرم و روی یک تپه کنارش بنشینم اما او حاضر نیست مانتواش را خاکی کند یا به دلیل نشستن روی زمین شلوارش را چروک کند. هیچ وقت کنارش احساس راحتی نمیکنم.
- هزینه زیادی که برای لوازم آرایشی میپردازد مرا دیوانه میکند. من مخالف کار او نیستم و دوست هم دارم که آراسته باشد اما از اینکه نیمی از بودجه ماهانه ما برای لوازم آرایشی مصرفی هزینه میشود ناراحتم.
- حاضر نیست لباسهای تکراری بپوشد و ست کردن لباسها برایش شبیه یک بحران غیرقابل حل است. ما هیچ وقت نمیتوانیم تصمیم ناگهانیای برای تفریح بگیریم. چون باید زمان کافی برای حاضرشدن را داشته باشد.
همانطور که گفتیم مردها از دیدن زیبایی همسرشان لذت میبرند اما دوست دارند بخش اصلی این آراستگی را زیبایی طبیعی تشکیل دهد. آنها دوست ندارند کنار یک عروسک بیعیب و نقص زندگی کنند، بلکه ترجیح میدهند کنار یک همسر ساده، اما مرتب باشد. کنار زنی که اگر به موهایش دست بزنید، آشفته و مضطرب نشود.
چرا زنها به اینجا میرسند؟
با دیدن تصویر بازیگران زیبا، برخی از زنها تصویری بیعیب را در ذهنشان حک میکنند؛ تصویری که تمام تلاششان را برای شبیه شدن به آن به خرج میدهند و با دیدن تفاوتهایشان با آن، ناامید و مضطرب میشوند. گرچه این زنها فکر میکنند در صورت شبیه نبودن به این تصویر، دیگران آنها را رد یا سرزنش میکنند اما واقعیت این است که این افراد خیلی زود همسرشان را از خود میرانند.
مردها احساس قدرت را دوست دارند و اینکه زنی با استقلال بیش از حدش آنها را تحت سلطه در بیاورد، آزارشان میدهد. در عین حال، مردها از زنان ناتوان و وابسته هم خوششان نمیآید. آنها دوست ندارند عین یک نگهبان مدام مراقب همسرشان باشند و اینکه زنشان رفتاری کودکانه و منفعلانه هم داشته باشد، برایشان مثل یک کابوس است. اگر هنوز هم منظورمان را نفهمیدهاید، چند شکایت اصلی مردها از همسرشان را بخوانید:
- برای همسرم اتومبیل خریدم و کمکش کردم تا گواهینامه بگیرد اما او بدون من حاضر نیست رانندگی کند. انتظار دارد من مثل یک راننده شخصی در کنارش باشم و به دلیل ترسش، حاضر نیست از امکانی که برایش فراهم کردهام استفاده کند.
- اگر من مراقب همه چیز نباشم، زندگیمان از دست میرود. همسرم حتی نمیتواند یک خرید ساده را انجام دهد. همه جا باید کنارش باشم و همه مسئولیتهای زندگی را باید بهتنهایی برعهده بگیرم.
- همسرم با یک بحث ساده زیر گریه میزد و از بدبختیهایش شکایت میکرد. ما اختلافات زیادی داشتیم و یکبار که تلاش کردم او را به جدایی راضی کنم، تهدید کرد که خودش را میکشد.
مردها چه فکر میکنند؟
زنهای مظلومنما، ضعیف و ناتوان برای هیچ مردی جالب نیستند. یک مرد دوست دارد بداند که همسرش در هر شرایطی از عهده کارهای خودش برمیآید و میتواند روی پای خودش بایستد. مردها دوست دارند در زندگی حرف اول را بزنند اما نمیخواهند بار تمام مسئولیتهای ریز و درشت خانه بر دوششان باشد.
چرا زنها به اینجا میرسند؟
این مشکل ریشه در اعتمادبهنفس زنان دارد. کسانی که اعتمادبهنفس پایین دارند، گمان میکنند با این مظلومنماییها میتوانند دل دیگران را به رحم بیاورند و زندگیشان را پیش ببرند. بعضی از زنان هم به دلیل بحرانهایی که در کودکی برایشان بهوجود آمده، همیشه نوعی احساس ضعف همراهشان است و ترس از ترک شدن باعث میشود که به چنین ابزارهایی متوسل شوند؛ ابزارهایی که بهجای درست کردن ماجرا، میتواند روابط آنها را از هم بپاشد.
نظر کاربران
ایول مجله جون
زدی تو خال
محشر بود/ مرسی
عالی بود واقعا ممنونم
تو رو خدا از وظایف مردها هم بگید
از مردهایی که دلسرد کننده هستند
مردهایی که تو خونه یکنواخت و خسته کننده ولی بیرون شاد و هیجان زده اند
پاسخ ها
آره به خدا ،خسته شدم انقدر در مورد این خوندم که زن باید اینجوری باشه اون جوری باشه..........پس کی نوبت به آقایون میرسه که یه خورده اخلاقای آزار دهندشون رو اصلاح کنن
اتفاقا اینجور مردها هستند که هیچ وقت از زنشان و زندگی سیر نمیشوند و تا آخر وفادار میمانند.
شما که همسر تنوع طلب دوست داری پس باید با همه خصوصیات تنوع طلبی همسر آیندت کنار بیای, از جمله تنوع طلبی ارتباط با زنان مختلف.
برای اطلاع شما دوست عزیز: (مردان تنوع طلب از بودن با 1 زن نیز خسته میشوند)
سلام یه سوال برام پیش اومد من تمام این موارد رو نداشتم(نقاط منفی)همسرم طلاقم داد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ ها
فک میکردی نداشتی
یا پولش زیادی کرده تو جیبش که خواسته مهریه شما رو بده!
یا جونش به لبش رسیده!
age ba khodet rorasti. pas bedon liyaghat nadashte ke sharikesh beshi azizam.
مرسی از مطالبتون واقعا خوب بودن.
خدا لعنت کنه مردهای تنوع طلب رو.زخم خیانتش بعداز گذشت سالها خوب نشده.واگذارش کردم به امام حسین
متنفرم از زنان و مردان خائن، بهترین بودم حتی خودش اعتراف کرد ولی خیانت توی ذاتش بود.
واگذارش به خدا...
همین.
واقعا عالی بود بازم از این چیزا بزار
زندگی با زنان خودشیفته و وابسته وعصبی کار بسیار سختی است.
man shoharamo kheyli dos daram vali. tanavo talabe vali dar dar morede man .harmoghe mikham kharid konam mige alan vaghtesh nist .man ziba. hastam vali aslan nemibine
کلا زنها خنگند
مرگ دست خداست
زن وسیله است
در برزخ گیر افتادم نه به شوهرم اعتماد دارم نه بی اعتمادم هزاران مدرک ازش دارم اما باز دلم میگه دروغه خائن نیست نمیدونم باید چه کنم
من فک میکنم ما زنا واقعا بد بختیم من همه جوره باهاش رفیق بودم ولی شوهرم همه جوره بهم خیانت کرد چه اعتیاد چه رابطه با زنای مطلقه که باز با اون حال من دارم باهاش زندگی میکنم نمیدونم چرا ولی شاید با خودم میگم از ذهنیت مردم بعد طلاق میترسم و این کارای همسرم همش ریشه تو مجردیاش داره چون تو بعد هفت سال اعتراف میکنه که تو مجردیاش کلا با زنای مطلقه رابطه داشته و دور همی با دوستاش که جمع میشدن تفریحشون مواد بوده با وجود اینکه از فامیلای دورمون بود ولی باز هم نشناختیم من با این حال به خودم میرسم و تو جمع هم خیلی بهش بها میدم
زن جماعت اكرازشوهرش راضى نباشه سريع طلاق ميكيره ولي مردااكراززنوشنم حتىسيربشن به روشون نميارن نهايتابه كساىديكه ميكن كه بهشون بكه ايرادشونو اكراينجوري نبود مردجماعت اززن كمتربودن پس به افتخارهرچي مردبامعرفته
زن منم دقیقا کثیف بود دارم طلاقش میدم چون واقعا جونم به لبم رسیده بود تمام دندوناش خراب بود زخم معده هم داشت شما فکر کن چقدر من بوی سیراب شیردون هر روز میرفت تو دماغ و مغزم ناخونای پاش تمام شکسته و کج و کوله که به شلوار من گیر میکرد موهاش تمام شخله پخله یکسره گریه زاری میکرد گوشیمو چک میکرد شورشو در آورده بود یکسره فشارش میفتاد ساعت 3 صبح میبردمش بیمارستان سرم بهش میزدن ساعت 4 صبح همیشه دلدرد میگرفت واسه زخم معدش منم بکسره تو داروخونه ها دنبال قرص کلدینیوم چی که کشیدم از دستش دست آخرم هزار تا تهمت بهم زد که نتونستم با حرفهاش کنار بیام بدتر از همه باباش بود که دختره اسقاطی شو به من بدبخت انداخته بود و ادعاش زمین و زمان رو به هم میدوخت ...........
منم از دست زنم به لب رسيدم
نامزد من نه اهل خیانته نه تنوع طلب تنها چیزی که هست اینه که دیگه رابطمون انقد براش مهم نیس مثلا وقتی میخوام با کسی رابطشو بهم بزنه چون آدم خوبی نیس میگ نه و این باعث شده از هم فاصله بگیریم و هرروز دعوا کنیم نمیدونم چیکار کنم؟