کباب خوری در فضایی نوستالژیک
بناهای تاریخی، یادگارهایی شده اند برای سفر در تاریخ. دیدن هر یک از آنها ما را به آن قدیم ها می برد و دلمان را برای آن دورانی که شاید هیچ کدام مان هم ندیده باشیم تنگ می کند. درست مانند فیلم «نیمه شب در پاریس» اثر وودی آلن.
همین حال خوب و ترسیم حال و هوای نوستالژی ما را به دورترین مناطق شهر و کشور و حتی آن ور آب ها می برد. کاروانسراها به دو نوع درون شهری به عنوان تجارتخانه و برون شهری به عنوان اقامت خانه وجود داشته اند. دیگر کم است کاروانسراهایی که درون کلانشهرها شمایل قدیم شان را حفظ کرده باشند اما کاروانسرای خانات به عنوان بزرگ ترین کاروانسرای درون شهری بدون هیچ گونه تخریب و ویرانی بعد از یک دوره مرمت و بازسازی مالکان شخصی با بیش از یک قرن عمر، به حیات خود ادامه می دهد تا نشانی از هویت تاریخی و معماری تهران قدیم باشد. این اثر با پیشنهاد سازمان میراث فرهنگی در سال 1382 در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است و چند صباحی است که پای گردشگران هم به آن باز شده است.
پیاده روی در جاده ابریشم تهران
می گویند ساخت کاروانسرای خانات به اواخر دوران ناصرالدین شاه برمی گردد اما امروز کباب هایش شهرت پیدا کرده اند. شاید عادت کرده ایم رستوران هایی که برای غذا خوردن انتخاب می کنیم در مناطق ترجیحا سهل الوصول باشد اما هر که فیل خواهد جور هندوستان کشد. ما هم دیدن کاروانسرای دوره قاجاری و چشیدن طعم کباب هایش را در اولویت قرار دادیم و عازم منطقه مولوی با آن محدوده طرح ترافیکش و پیاده روی در بازار بلبشوی شوش و چهار راه گلوبندک شدیم.
انصافا هم رفتن گه گداری به بازارهای شوش و مولوی خالی از لطف نیست. می توانید در حین راه رفتن و عبور از مغازه های شلوغی که انواع و اقسام بوها و عطرهای مختلف ادویه و ترشیجات را به مشام آدم می رساند و دیدن خوراکی هایی مثل برنجک و شاهدانه که آدم را یاد قدیم ها می اندازد، کلی تنقلات خوشمزه بخرید و بخورید یا حتی یک دست پارچ و لیوان از مغازه های شوش و یا کمی آن طرف تر پارچه ای اعلا از مولوی برای مادرتان بخرید و ببرید.
کم کم به کاروانسرا نزدیک می شویم، جایی که سردرش مانند بقیه جاها نیست. طاقش بلند و گنبدی شکل است و آجرهایش بوی کهنگی می دهد و در اصل یادگاری است از دوران پرشکوه رونق بازرگانی. از زمانی که بخش جنوبی تهران به عنوان بخشی از سرزمین تاریخی ری در کنار جاده ابریشم قرار داشت.
کاروانسرا را تصور کنید
نمی دانم تصور شما از کاروانسرا چیست اما اسمش که می آید ناخودآگاه ذهن مان به سمت قافله ها و کاروان چهارپایان، صدای زنگ قطار شترهای بارکش و زنگوله های شان می رود. هر چند که دیگر خبری از هیچ کدام از آنها نیست اما با دیدن سکوی مربع شکل در نقطه مرکزی کاروانسرا که روزگاری محل گذاشتن اسباب و اثاثیه کاروان ها بوده، لحظه ای تصاویری قدیمی از جلوی چشمان تان عبور می کند.
این کاروانسرا که بزرگترین کاروانسرا در نوع خود در داخل بافت شهر تهران و همچنین داخل بافت تاریخی بوده، هر چند که دیگر هیچ سنخیتی از نظر شکلی با فعالیت قدیم خود ندارد اما همچنان در حجره های پیرامون آن کتیبه و تجاریه کسب و کار مشغولند و روزگار می گذرانند. شاید در ورودی کاروانسرا ابتدا به ساکن نظرتان را به خود جلب کند، چرا که با قامتی ۵ متری و از جنس چوب روس و ۴۰ گل میخ و گرداگرد آن با کاشی هایی از نوشته رهنمودهای امام علی (ع) در مورد آداب خرید و فروش در همان ابتدا عرض اندام می کند.
این کاروانسرا ۱۰ هزار متر مربع وسعت دارد و دارای ۵۴ حجره است که اکنون برخی خالی و منتظر خریدار و برخی پر و پیمان از کسبه های مختلف خشکبار است. صحن کاروانسرا هم که به شیوه آجرکاری و گره سازی معماری شده، دارای دو ایوان است و در اضلاع فرعی، فضاهایی برای تقسیم راه ها ایجاد شده که دسترسی به انبار را میسر می کند. در ضلع شمال شرقی صحن هم پس از عبور از یک دالان به باربند و اصطبل ها می رسیم که در قدیم محل نگهداری چهارپایان بوده است.
مرمت، پر شدن حجره ها و بازگشایی رستوران
کاروانسرای خانات در سال ۱۳۲۹ توسط موسی خان امین الملک به حاج سید علی اردهالی واگذار گردید و بعد از آن هم در مالکیت خاندان اردهالی بوده است. این کاروانسرا تا قبل از اینکه مرمت شود، بدون سکنه و بدون استفاده در گوشه ای از تهران خاک می خورد تا اینکه محمد اردهالی در سال ۱۳۸۲ تصمیم به مرمت کاروانسرا می گیرد. این بنا به همت او و تحت نظر میراث فرهنگی استان تهران به مدت ۵ سال در حال مرمت بوده است.
محمد اردهالی می گوید: «در این مرمت سعی شده مواردی نظیر استفاده از آجر با ملات گچ، آجرکاری، کاشیکاری و همچنین تزیینات چوبی در و پنجره ها رعایت شود. برای پوشش دیوارها نیز از کاهگل و آجر شکسته استفاده شده و شکل نورپردازی، تلفیق رنگ ها و دیگر مصالح به کار رفته در چیدمان داخلی حجره ها به گونه ای است که با معماری دوره احداث بنا مطابقت دارد. برای نمونه، تخت های چوبی سنتی، گلیم و گبه و اشیای دیمی در چیدمان داخلی حجره ها مورد استفاده قرار گرفته است. حتی در طراحی آب نما هم تلاش شده مصالح به کار رفته با بافت مجموعه همخوانی داشته باشد.»
بعد از اینکه کاروانسرا با حضور صاحبان حجره ها رونق گرفت، اردهالی تصمیم می گیرد قهوه خانه قدیمی و بلااستفاده کاروانسرا را به یک رستوران سنتی بدل کند؛ رستورانی که با وجود کوچک بودنش، رنگ و لعاب دوره قجری را متصور می کند و طعم مطبوع غذاهایش خیال آدم را من باب راه طول و درازی که برای رسیدن به آن پیموده راحت می کند. تنها جای پخش موسیقی سنتی در فضای رستوران خالی بود که آقای اردهالی از خراب شدن چند روزه سیستم پخش موسیقی اش گفت و این اطمینان را داد که به زودی درست خواهد شد. اینجا نمای دنیای بی آلایش، حال تان را خوب می کند، شک نکنید.
ارسال نظر