راه های جلب اعتماد همسر را یاد بگیرید
بین اعتماد و بیاعتمادی، فقط یک خط کمرنگ فاصله است؛ اگر حواستان به رفتارهایتان و معادلات زندگیتان نباشد، خیلی زود محو میشود و دیگر نمیتوانید پیدایش کنید. پس اعتماد کردن را یاد بگیرید و راههایی که اعتماد همسرتان به شما جلب میکند هم بیاموزید.
برترین ها: اول در ذهنتان کسی علیه همسرتان حرف میزند، کوچکترین رفتارهایش را تحلیل میکند و از او یک غول پنهانکار میسازد. کمی بعد شما به یک بازپرس تبدیل میشوید. سادهترین موضوعات را به چالش میکشید و بحثهایی که هیچگاه میانتان نبوده را راه میاندازید.
قدم بعد دعواهای دونفره و بعد هم قهر و بیتفاوتی است. دست آخر تنها به دلیل یک حس و بدون اثبات هیچ اتفاقی، همه چیز از بین میرود. بین اعتماد و بیاعتمادی، فقط یک خط کمرنگ فاصله است؛ خطی که اگر حواستان به خودتان، رفتارهایتان و معادلات زندگیتان نباشد، خیلی زود محو میشود و دیگر نمیتوانید پیدایش کنید. پس اعتماد کردن را یاد بگیرید و راههایی که اعتماد همسرتان به شما جلب میکند هم بیاموزید.
بهجای اینکه با حرف زدن بخواهید کارهایتان را توجیه و اعتماد او را جلب کنید، سعی کنید با رفتارهایتان او را به خود مطمئن کنید. اگر میخواهید با حرفهایتان خود را بهتر از آنچه هستید نشان دهید، باید بگوییم که تضاد میان حرفهایتان و آنچه عمل میکنید، میتواند اوضاع را از این هم پیچیدهتر کند. اگر هم فکر میکنید او شما را آنطور که واقعا هستید نمیبیند و باید با حرف زدن و توضیح دادن به او بقبولانید که صادق و مورد اعتمادید، باز هم در اشتباهید. بیش از حد توضیح دادن نه تنها کمکی به بهتر دیده شدن نمیکند، بلکه خودش میتواند یکی از دلایل شک کردن باشد. پس وفاداریتان را در عملتان نشان دهید و مسوولیت قضاوت او را بر عهده خودش بگذارید.
بیاعتمادی شما نسبت به خودتان، یکی دیگر از دلایلی است که میتواند شک همسرتان را باعث شود. آدمهایی که در مورد عقاید و سبک زندگیشان مطمئن نیستند، هیچ وقت هم مورد اعتماد قرار نمیگیرند. سعی کنید چارچوب مشخصی برای عقایدتان داشته باشید و با قاطعیت نظرتان را اعلام کنید. به خودتان و تواناییهایتان اعتماد داشته باشید تا دیگران هم به شما اطمینان کنند. اگر همسرتان احساس کند که فرد توانا و قدرتمندی هستید، دیگر به خودش اجازه نمیدهد که به شما شک کند. البته این موضوعی نیست که به تنهایی از پس آن بربیایید. اگر شما هیچ وقت آدم قویای نبودهاید، نمیتوانید یک شبه خودتان را تغییر دهید. کلاسهای خودشناسی و جلسات انفرادی با یک روانشناس، میتواند بهترین کمک برای تقویت عزت نفس شما باشد.
قبل از آنکه بخواهید مورد اعتماد قرار بگیرید، باید خودتان بتوانید به دیگران اعتماد کنید. تا زمانی که در کارهای همسرتان تجسس كرده و مثل یک بازپرس از او بازجویی میکنید، نمیتوانید انتظار داشته باشید که او به شما اعتماد کند. نمیگوییم نسبت به همه چیز بیاعتنا باشید، اما با راه انداختن یک تعقیب و گریز در زندگیتان، خودتان قبل از هرکسی قربانی خواهید شد. با اعتماد کردن، میتوانید به همسرتان راه و رسم تفکر منطقی را یاد بدهید و به او کمک کنید که مثل یک فرد بالغ دنیا را ببیند و زندگی کند. البته این اتفاق یکشبه نمیافتد، پس به آن به چشم یک پروژه بلندمدت نگاه کنید.
برای آنکه بتوانید یک زندگی سرشار از اعتماد را بسازید، قبل از هرچیزی باید در یک خانه آرام زندگی کنید. تا زمانی که همسرتان به آینده زندگی مشترکتان امیدوار است و احساس خلأ نمیکند، دلیلی هم برای شک کردن پیدا نمیکند. البته زیاد از حد محبت کردن و باج دادن در زندگی مشترک هم میتواند باعث بیاعتمادی او شود. پس اغراق نکنید و در عین رعایت توازن، برای خوشبخت کردن او هم تلاش کنید. دلیلی ندارد که با هر یك قدمی که او برای شاد کردن شما برمیدارد، ۱۰ قدم به سمتش بروید اما میتوانید به او نشان دهید که قدر محبتهایش را میدانید و تمام تلاشتان را برای نگران نکردنش میکنید.
به همسرتان نشان دهید که شما هم به اندازه او نگران زندگی مشترکتان هستید و برای بهتر کردنش تلاش میکنید. بیتفاوتی شما در مورد موضوعات مالی یا مشکلاتتان میتواند جرقههای شک را بزند. به او بفهمانید که سرنوشت این زندگی برایتان مهم است و میخواهید پابهپای او برای موفق بودن تلاش کنید. به او نشان دهید که در زمان مشکلات، شرایطش را درک میکنید و تا بهتر شدن اوضاع کنارش میایستید. یکی از موضوعاتی که میتواند تردید او نسبت به شما را برانگیزد، حس کردن این موضوع است که شما در شرایط بحرانی در کنار او نمیمانید یا اینکه نسبت به او و تواناییهایش ناامید شدهاید و ماندن در این زندگی آزارتان میدهد.
در مورد حسی که دارید با او صحبت کنید. دلایلی که باعث بیاعتمادیتان شده را مطرح کنید و بگویید که به دلیل این موارد، نگاهتان نسبت به او در حال تغییر است. برایش توضیح بدهید که این شکها به شما و زندگی مشترکتان آسیب میزند و اگر او واقعا اشتباهی نکرده است، باید با رفتارهایش این موضوع را به شما ثابت کند. با گفتن این حرفها یک دعوای دیگر راه نیندازید و فاصله را بیشتر نکنید؛ تنها با مهربانی و آرامش توضیح دهید و از او برای برگرداندن زندگیتان به روزهای قبل کمک بخواهید.
اگر هیچ سندی علیه همسرتان پیدا نمیکنید و تنها به دلیل یک حس، اوضاع را به چالش کشاندهاید، دست بردارید. در صورتی که بارها کنکاش کردهاید اما مدرکی برای اثبات بیوفاییاش پیدا نکردهاید، مشکل شما هستید نه همسرتان. اگر واقعا رفتارهای همسرتان مشکوک است، شما حق دارید وارد حریم خصوصیاش بشوید و شکتان را برطرف کنید اما اگر در دنیای واقعی، هیچ چیز برای اثبات شک شما وجود ندارد، باید بگوییم که این شک زاییده ذهن شماست و این شما هستید که به دلیل بدبینیهای خیالیتان، این زندگی را با بحران روبهرو کردهاید.
شاید همسرتان به دلیل شیطنت، تنهایی، مشکلات زندگی یا هر دلیل دیگری، حرمتها را شکسته باشد. اما این حرمتشکنی در ذهن هرکسی معنا و مجازات خاص خودش را دارد. برای یک فرد ممکن است یک پنهانکاری ساده، مصداق خیانت و غیربخشش باشد و برای فرد دیگری ممکن است دروغی بزرگتر و آسیبزنندهتر هم باعث از هم پاشیدن زندگی نشود. پس در این زمینه، تجربهها و واکنشهای دیگران را ملاک قرار ندهید و فقط و فقط به خودتان فکر کنید. به دلیل این رفتار چه حسی به شما دست داده، چه برنامهای برای آینده ارتباطتان دارید، چقدر میتوانید از کاری که کرده بگذرید و... برای این موضوع هیچ الگوی ثابت و قانونی وجود ندارد پس فقط به دل خودتان رجوع کنید.
هرگز از بچهها به عنوان ابزاری برای کنترل همسرتان استفاده نکنید. گمان نکنید که وقتی فرزندتان را برای جاسوسی همسرتان بسیج میکنید، او حس و حالتان را نمیفهمد و متوجه فاصله میانتان نمیشود. اگر شما به همسرتان شک دارید، حق پیگیری و حتی در موارد شدیدتر تفتیش را دارید، اما حق ندارید در جریان این کارها، از فرزندتان به عنوان یک ابزار استفاده کنید. پس در هیچ شرایطی، بچهها را وارد بازی خودتان نکنید.
حتی اگر شکهای شما اثبات شد و فهمیدید که همسرتان به هر بهانهای از خطقرمزهای زندگی مشترکتان گذشته، حق ندارید ذهن بچهها را نسبت به پدرشان مسموم کنید. اگر شما به دلیل خیانتکار بودن همسرتان میخواهید او را ترک کنید و بچهها به سنی رسیدهاند که توانایی پذیرش این موضوع را دارند، میتوانید تا حدودی آنها را در جریان واقعیت بگذارید. اما اگر قرار نیست اقدامی بکنید و این موضوع تنها یک زنگ خطر برای شما و همسرتان بوده، بچهها را به دلیل خالی کردن خودتان با یک ترس همیشگی روبهرو نکنید و مشکل را میان خودتان حل کنید.
نظر کاربران
دروغ نگویید,
در صورت دروغ گفتن حتی 1 بار میتوانید اعتماد همسرتان را برای 1 عمر از بین ببرید.
پاسخ ها
+++++++++++++++++++++++++++
++++++++++++++++
++++++++++++++++++++++++
کاملا موافقم
چرا مخاطب فقط زنا بود مگه مردا بنده های خدا فقط خیانت میکنن توی ایران داره خیانت زنا بیداد میکنه
پاسخ ها
kodom khianat bichare zana key heso hale in kararo daran ya hata jorateshoooooo
جامعه همیشه خودش خودشو تنظیم میکنه.همون قدر که خیانت کردن واسه خانم ها ناپسنده واسه آقایون هم هست. حتی خیانت آقایون بدتر هم هست در مواردی.چون خانم ها احساسی تر هستن و همسرشون تکیه گاه زندگیشونه که وقتی تکیه گاهشون که باید تو سختی های زندگی پشتش باشه خودش از پشت به همسرش خنجر میزنه... قاتل قاتله چه کسی که روحه آدم ها رو میکشه چه کسی که جسمشونو...
منم با ناشناس موافقم.متاسفانه امروز روز خانم هایی پیدا می شوند که به همسرانشان خیانت می کنند.البته شمار مردان خیانت کار خیلی زیاده.در هر دو صورت کار ناشایستیه و این خیلی معضله بزرگیه.
پاسخ ها
به نظر من به تعداد مردان خیانت کار زنان خیانت کار هم هست ... یعنی وقتی مردی خیانت میکنه حتما زنی هم هست که این خیانت شکل بگیره و برعکس ...
راه حل های خوبی دادین و اگه همسران هر دو رعایت کنند اما متاسفانه در جامعه ما این بستر ها آماده نشده این مسائل در صورتی تحقق پذیره که خانواده ها در زندگی اونا دخالت نکنن انگ مرد ذلیل یا زن ذلیل نزنن مرد را لوس و زن صفت نخونن و ... اگه مرد یا زنی حتی با اراده کامل بخواد این مسائل را رعایت کنه حرف و حدیث باعث میشه نزارن
به نظر من نباید حتی برای یه بار به شریک زندگی دروغ گفت یا خیانت کرد واقعا مسئله مهمی هست که من هم دچارش هستم با یه بار دروغ دیگر نمیتونم اعتماد شوهرم نسبت به خودم تغییر بدم دارم عذاب میکشم
لطفا کمکم کنید
قبل از ازدواج باید مسئله ای را به همسرم میگفتم که نگفتم بعد از 4 ماه رو شد. الان بی اعتماد شده و حتی از کارش هم دلسرد شده به سختی میره سر کار. روحیه شو باخته
الان چی کار کنم به زندگی دلگرمش کنم
من با تمام موارد موافقم تقریبا
مرسی از مطالب جالبتون
سلام من هشت ماهه نامزدم شوهرم هرروز بهم گیر میده کمی هم بهم دلسرد شده همدیگرو دوس داریم ولی نمیدونم چرا...؟؟؟؟؟؟؟؟ منم بخدا دختر قابل اعتمادی هستم کمکم کنید خواهش میکنم راه حل نشون بدین
به نظر من این مطالب درسته اما توی زندگی هرکس متفاوته
بازم ممنوننننننننم
سلام لطفاکمکم کنید من با پنهون کردن گذشته ام باعث شدم که همسرم بهم بی اعتماد بشه و به چشم دروغگو ببینتم حتی گفتم که دیگه پنهون نمیکنم چیزیو همه چیو میگم اما دلسرد شده واقدام به جدایی میخواد بکنه البته گذشته امو بعد مدتی تاحدودی فهمید و ازم خواست هرچی هست بگم اما از ترس جدایی تیکه تیکه گفتم بهش لطفا راهنماییم کنید لطفاجوابتونو به جی میلم بدین باتشکر
جداشو
من چند مرتبه به همسرم دروغ گفتم الان نسبت بهم اعتماد نداره هرکاری میکنم نمیتونم اعتمادش جلب کنم دروغی که گفتم مجبور بودم چون خیلی حساسه وزود ناراحت میشه،خسته شدم از این وضعیت توروخدا بگید چیکار کنم دیگه اعصاب ندارم خسته شدم از بس زیر ذربین هستم
بی اعتمادی اگر از روی دهن لقی و گفتن راز شوهر به کسی باشه یاگوش ندادن ب حرفش باشه راه حل چیه چطور میسه باز اعتمادشو جلب کرد
شوهر من کلا ادم شکاکیه من ناحالا بهش دروغ نگفتم ولی مثلا تلفن اشغال میگه کی بود چیکار داشت 100 تا سوال دیگه اروم باهش حرف میزنم ناراحت میشه داد مبزنم ناراحت میشه دیگه کلافم کرده دارم دیوونه میشم من قبل ازدواج پدرم به شیشه اعتیاد داشت از اون موقع روحیم داغون توروخدا کمکم کنید
من یه خانم 28 سالم,گذشته ی فوق العاده بدی داشتم دلم نمیخواد راجبش صحبت کنم نزدیک 1 ساله با عشقم توی رابطه هستیم از اول عاشقش نشدم اوایل رابطمون بهش خیانت کردم راجب همه چیم بهش دروغ گفتم تا یه روز خسته شدم و خودکشی کردم 10 روز تو کما بودم دوباره متولد شدم عشقم خیلی بهم لطف کرد دوباره منو پذیرفت اما من قدر ندونستم سر چیزای مسخره و کوچیک بهش دروغ میگفتم چقدر اذیتش کردم باز منو بخشید باورم کرد الان دروغ رو ترک کردم از اول یه سری خواسته و کار ازم خواسته که انجام بدم تا بزرگ بشم اما بازم اشتباه کردم نمیتونه بهم اعتماد کنه دیگه یه درصد هم بهم اعتماد نداره اونی که عاشقم بوده الان بی تفاوت شده بهم انقدر الان عاشقشم که به خاطرش چادری شدم دیگه سرکار نمیرم از اتاقم پامو بیرون نمیزارم حوصله هیچ کاری رو ندارم خیلی وقته نخندیدم فقط میخوام خوشبخت بشه بخنده خنده هاش دنیامه
من میخوام ى کاری کنم ک عشقم ب حرفای منم گوش بده
سلام من دوساله ازدواج کردم چون شوهرم قبل از ازدواج عاشق دختری بوده .ا بان تا که یروز سرده یا بی اعتنا بهم .شک میکنم که شاید با اون دختره در ارتباطه یا توفکرشه و اینکه شوهرم خیلی به خانکم ها نگاه میکنه این باعث شده شکاک تر و سرد تر بشم چکار کنم ؟
سلام.من نامزدم جدیدن خیلی روی دوست پسر قبلیم حساس شده .وقتی درمورد اون بحث میشه,رفتار عضبی نشون میده.باید چیکار کنم؟
پاسخ ها
سلام دریا خانم به. نظرمن کاری کن که اصلا بحث دوس پسرقبلیت بازنشه ی جوری بهش ثابت کن که جزتو کسی واسم مهم نی به نظرمن هرکسی که جای اون باشه همین رفتارو انجام میده
سلام من زن 21 ساله هستم دوتا فرزند دارم با شوهرم مشکل دارم مشکلم اینه که همیشه باهم دعوا داریم سرخانواد سر مادرشوهر همیشه تو زندگیم دخالت میکنه
چیکار کنم با شوهرم دعوام شد
اون میگه دوسم ندار میگه یورو خونه بابات دیگ اینجا نبینم به خانواده خودش بیشتر از من اهمیت میدچیکار کنم برام یا بمونم خدا بدام برس میگه من به تو اعتماد ندارم میگه دوسم ندار
سلام.میشه کمکم کنید زودتر.من تو اوج سادگی با یکی از طریق تلگرام دوست شدم یعنی من ب چشم دوست نگاش نمیکردم فقط داداشم میدونستمش شوهرم تلگرامموهک کرد و فهمید هرچی گفتم و اول قبول نکرد تا پرینت گرفت از سیم کارتم .اون منو بخشید اما من نمیتونم خودمو ببخشم میدونم اعتمادش خیلی خیلی خیلی کم شد نسبت بهم اون مثل چشماش بهم اعتماد داشت اما من واقعا موضوعوساده گرفتم و این اتفاق افتاد من پسرارو نمیشناختم و فک نمیکردم اون پسره دقل بازه واقعا فک میکردم منو مثل خواهرش میدونه به دوهفته هم نرسید این حرف زدنام .حالا چیکار کنم دارم میمیرم از عذاب وجدان
سلام من دوساله نامزدم.شوهرم خیلی حساسه البته نسبت به پسرایه فامیل ،یه بار پسر عمم بهم عکس دوس دخترشو نشو داد شوهرمم فهمید الان چند وقته که باهام حرف نمیزنه میدونم مسئله خیلی کوچیکیه البته به نظر من ولی یه بار تذکر داده بود بخاطر اون مسئله اعتمادشو نسبت به من از دست داده
مشکل بی اعتمادی از مردهاست .خرده شیشه دارن و پنهان کارن برای همین زنشونوکنترل می کنن . در عوض خودشون پنهانی همه کار میکنن و توقع دارن زنشون سکوت کنه . به تعداد مردهای خیانت کار متاهل زنهای روسپی مجرد و گاها متاهل وجود داره . بجای تلاش برای جلب اعتماد مرد به خودتون باورداشته باشید و خودتونو رشد بدهید . هیچ مردی ارزش جلب اعتماد نداره . خودشون از پایه خرابن .
سلام من تو رابطه هام با پسرا همیشه خیانت کردم و بد ضربه زدم .الان با یه نفر یه ساله هستم خیلی هم دیگه رو دوست داریم اما گذشته من اونو میترسونه همش نگرانه که ی وقت تنهاش نذارم یا با قبلیا در ارتباط نباشم. من این مرد و واسه زندگیم انتخاب کردم اما تنها مشکلی که داره همین شک و بی اعتمادیشه میگه اعتماد دارم اما با رفتارش بی اعتمادی رو قشنگ نشون میده انقدر سر من عصبی میشه که کارش ب بیمارستان میکشه. میخوام کمکش کنم چون خیلی دوسش دارم رابطمون عین ی زن و شوهر واقعیه با اینکه هنوز رسمی نشده .لطفا بگین چطوری جلب اعتماد کنم
من واقعا تو بد شرایطی هستم نمیدونم باید چیکار کنم که دوباره بهم اعتماد بکنه رابطه زندگیمون خیلی ب هم ریخته تا طلاق هم پیش رفته بودیم خواهش میکنم کمک کنیم
چه جوری جلب اعتماد کنم
به نظرمن رابطه ای که توش شک باشه زندگی نمیشه
به نظرمن رابطه ای که توش شک باشه زندگی نمیشه
به نظرمن رابطه ای که توش شک باشه زندگی نمیشه
سلام
یه ساله نامزدهستم یه بارتوتل یکی مزاحمم شدمنم گفتم نامزدم دارم وازلحاظ مادی و معنوی نیازاموبرطرف میکنه اونم رف پی کارش تااینکه نامزدم چت هامودیددیگه ازاون موقع بهم اعتماد نمیکنه همه چی میگه منم بخدااهل خیانت نیستم توعمرم ازاینکارانکردمونمیکنم امااون به آرایش کردنم لباس پوشیدنام طرزحرف زدنم ایرادمیگیره وپیش وخونوادش منوخرابم میکنه خاهرشو زنداداششوبه رخ من میکشه بهم اهمیت نمیده حتی پول نمیده برم آرایشگاه منم که کارنمیکنم میترسم ازایندمون
همه ما بصورت ناخواسته کارهایی کردیم که نتیجش بی اعتمادی شده ولی ازنطرمن اعتماد رو میشه دوباره بدست اوردهرچند که کارخیلی سختیه نیاز ب تلاش وصبوری
باسلام.من هم خیانت دیدم هم خیانت کردم وهردو نسبت بهم بی اعتمادهستیم امازندگیمون دوس داریم ومیخام اعتماد دوطرفه رو برگردونم باید چیکارکنم کمک کنیدلطفا
سلام بچه هامن سریه مسئله ای عشقم بهم بی اعتمادشده میشه لطفابهم بگیدچیکارکنم
من عاشق شوهرم شدم
من عاشق شوهرم شدم