قبل از شروع، دوباره فکر کنید!
با اینکه دست پیدا کردن به موفقیتی چشمگیر و به هم زدن ثروتی آنچنانی شاید در فهرست آرزوهای خیلی ها باشد، احتمال تحقق یافتن هر یک از این ها بسیار ضعیف است؛ بسیار ضعیف.
اما خبر خوب این است که کارآفرین شدن لزوماً به معنای راه اندازی شرکتی با هدف پول در آوردن نیست. پول چیز بدی نیست اما بدون پول هم می توان ثروتمند بود. کارآفرین بودن در هسته ی خود به معنای دنبال کردن هدفی است که ارزشی بیافریند؛ البته با کمی ریسک.
اغلب کارآفرینان روحیه ی کارآفرینی خود را به واسطه ی نوآوری به نمایش می گذارند، که این، در صورت به بار نشستن زحماتشان آنها را در رأس هرم سازمانی و مالی شرکت قرار می دهد. با این حال، این تنها راه ثروتمند شدن نیست.
بیایید تعریف دیگری برای کارآفرینی ارائه دهیم. به جای معنای سنتی وارد شدن به دنیای کارآفرینی و ارزش آفرینی کردن از بالا به پایین به عنوان بنیانگذار، بیایید فرض را بر این بگذاریم که کارآفرینی یعنی وارد شدن از پایین و حرکت به سمت بالا، و کار کردن تنها برای شرکت هایی که هدف ما را محقق می کنند یا با ارزش های ما همخوانی دارند.
درآمد زیاد خوب است اما کار کردن در شرکتی که تماشای بیرون از پنجره، جذاب تر از کار کردن در آن است ارزشی ندارد. پول خوب است، اما شما نمی توانید با پول نارضایتی تان از شغلی که دارید را از بین ببرید.
اگر خوب به این موضوع فکر کنید خواهید دید بخش اعظم زندگی هر یک از ما در محل کار سپری می شود، بنابراین این، شغل ما باید معنادار و رضایت بخش باشد. در نظر داشتن ۳ مورد زیر به شما کمک می کند مسیری که در آن قدم می گذارید را بهتر انتخاب کنید.
۱- مسیر مورد نظر خود را ترسیم کنید
از میان صنایع مختلف و متعددی که وجود دارد، یکی هست که با شما همخوانی بیشتری دارد. آن را دنبال کنید و با آن همراه شوید. برای مثال اگر مشخص شد حوزه ی فناوری به درد شما نمی خورد، به سراغ بعدی بروید.
اشتباهی که خیلی ها مرتکب می شوند این است که سعی می کنند تک تک صنایع مختلف را در آنِ واحد مد نظر قرار دهند و همین باعث سردرگمی آنها می شود، چون نمی دانند از کجا باید شروع کنند. یکی را انتخاب کنید و آن را پی بگیرید.
کجنکاوی ممکن است شما را به دردسر بیاندازد اما باز هم از دست روی دست گذاشتن و یک جا نشستن بهتر است. اگر تا آخرین حد امکان روی موضوع ریز شویم، خواهیم دید که ریشه ی موفقیت یک کارآفرین کنجاوی اوست. قدرت یک ذهن کنجکاو وصف ناپذیر است، چرا که توانایی بالقوه ی آن را نمی توان اندازه گرفت.
ذهن های کنجکاو دلیل اصلی برخورداری ما از ابزارهای خوبی مثل فیسبوک، توئیتر، و خودروهایی با قابلیت پارک خودکار هستند. برای آنکه حس کنجکاوری را در خود تقویت کنید، با توجه کردن به چیز های کوچک شروع کنید. سپس ببینید چه کار می شود کرد، چه کار نمی شود کرد و چه چیزی را می توان بهبود داد.
کافی است سؤالی را پیدا کنید که با آن ارتباط برقرار کنید. سپس وقت آن می رسد که به دنبال پاسخ آن بروید.
۳- برای خود راهنما پیدا کنید
زیبایی این نوع راهنمایی ها این است که لزوماً نیازمند رابطه ای یک به یک با یک راهنما نیست. ارزش بهره مندی از راهنمایی به درس هایی است که از طریق تجربه ی مستقیم یا غیر مستقیم فرا می گیریم.
این تجربه ی مستقیم یا غیر مستقیم می تواند مطالعه ی یک کتاب، یک تجربه ی بد و یا درس هایی باشد که یک نفر دیگر با دشواری فرا گرفته است.
شناسایی مواقع و موقعیت هایی که بیشترین درس ها را از آنها فرا گرفته ایم می تواند به ما کمک کند موقعیت های مشابهی برای خود خلق کنیم و به یادگیری ادامه دهیم.
این از جمله همان موقعیت هایی است که باور های شما را به چالش می کشند. غلبه کردن بر طوفان مشکلات مالی، به سخت کوشی و باوری استوار به خودتان نیاز خواهد داشت.
ارسال نظر