هفت نکته مهم در مورد چندکارگی
همه ما در طول روز تحت تأثیر «چندکارگی» هستیم. مثلا یک مسابقه فوتبال را حین وبگردی با تبلت یا چک کردن مرتب توییتر و خبرهای تازه میبینیم یا حین دیدن فیلم، روی تردمیل ورزش هم میکنیم. اینها حالات ساده چندکارگی هستند.
بعضی وقتها نگاه کردن به صفحه کامپیوترمان به تنهایی میتواند، آشفتگی ناشی از چندکارگی ما را نشان بدهد: چند ده برگه باز در مرورگرها، باز بودن یک ویرایشگر متنی، پخش موسیقی، باز بودن صفحه ایمیل، باز بودن برنامه تلگرام و امثال آن.
در سال ۲۰۱۴، نتایج یک تحقیق نشان داد که ۹۹ درصد افراد بالغ در طول یک هفته، دستکم یک بار دو شکل متفاوت رسانه را با هم چک میکنند. به طور متوسط طول این چندکارگی دو ساعت و ۳ دقیقه است.
گاهی وقتها ما برای کاستن از آشفتگی تصمیم میگیریم که حین انجام دادن کارهای مهم از چک کردن ایمیل پرهیز کتیم، اما اغلب اوقات نمیتوانیم به این کار ادامه بدهیم و این تمایل در ما رنگ میبازد.
به صورت کلی در روانشناسی توصیه کلی سنتی این بوده است که در هر بازه زمانی، تنها یک کار را انجام بدهیم. اما نتایج تحقیقاتی که در چند دهه اخیر انجام شدهاند، نشان میدهد که ترجیح دادن تککارگی یا چندکارگی، بیشتر یک امر سلیقهای و درونی در افراد است. بعضیها راحتتر هستند که در یک زمان واحد، تنها یک کار را انجام بدهند و بعضیها هم وقتی میبینند که قادر به سر و سامان دادن به چند کار در یک زمان هستند، خشنود میشوند.
البته در همین جا باید نکتهای را در مورد چندکارگی تصریح کنیم: بیشتر اوقات چندکارگی به معنی واقعی آن اصلا وجود خارجی ندارد. یعنی ما تنها توهم چندکارگی را داریم و کاری که عملا انجام میشود این است که به سرعت از کاری به کار دیگر پرش میکنیم و این کار را به فرکانس بالایی انجام میدهیم. به عبارت دیگر خیلی وقتها چندکارگی به معنی واقعی آن، عملا شدنی نیست. مثلا شمایی که هم سریال میبینید و هم وبگردی میکنید، به دفعات میزان توجه خود را به صفحه مانیتور و صفحه تلویزیون کم و زیاد میکنید و نمیتوانید در آن واحد هر دو رسانه را مصرف کنید.
مشکل عمده در مورد چندکارگی، کاهش میزان عملکرد شناختی و توجه است. وقتی شما بین کارها پرش میکنید، میزانی از توجه خود را برای کار قبلی جا میگذارید. در مقام تشبیه، شما با این کار، شبیه سیستم کامپیوتری میشوید که میزانی از «رم» خود را در پسزمینه، صرف برنامه دیگری کرده است. واضح است که هر چه کارهای شما میزان توجه، حافظه، تصمیمگیری یا پردازش بیشتری را بطلبند، چندکارگی دشوارتر میشود.
اما خب، با وجود اینکه ما میدانیم چندکارگی، میتواند عملکرد ما را کاهش بدهد، عملا ما در زندگی خود نمیتوانیم از چندکارگی پرهیز کنیم. در این صورت چه کار میتوانیم بکنیم که با چندکارگی بهتر کنار بیاییم؟
مطلب نخست: برنامهریزی و مشخص کردن مهلت انجام دادن کارها
یکی از بهترین کارها داشتن برنامه و مشخص کردن زمان اتمام هر کار است. فرض کنید که شما کار پاسخ دادن به ایمیلهای صبح را تمام کرده باشید و مشغول کار دیگری مثلا نوشتن یک مقاله شده باشید، در شرایط عادی، مقداری از توجه و ذهن شما هنوز پیش ایمیلهایی میماند که منتظر پاسخ آنها هستید یا تصور میکنید که چقدر خوب بود، پاسخ مشروحتر و بهتری به یکی از آنها میدادید. بنابراین مقداری از عملکرد نوشتاری شما برای تمام کردن مقاله، کم میشود. اما اگر برای نوشتن مقاله، زمان مشخص کنید، مثلا مشخص کنید که حتما تا ساعت یازده و نیم صبح باید مقاله را تمام کنید، میزان سرگردانی ذهنی شما کمتر میشود.
بنابراین عادت کنید که برای کارهای خود مهلت زمانی تخصیص بدهید. شروع این برنامهریزی ممکن است دشوار باشد، اما اگر چند روز به خودتان زحمت بدهید و این برنامهریزیهای زمانی را انجام بدهید، خواهید دید که عملکردتان در عین چندکارگی، چقدر بهتر خواهد شد.
مطلب دوم: چندکارگی در صورتی که کارها شبیه هم باشند، دشوار است، اما اگر نوع کارها با هم تفاوت داشته باشند، آسانتر است.
بر این اساس، وبگردی با کامپیوتر و چت کردن با گوشی، دشوار هستند. اما گوش کردن با رادیو یا یک کتاب صوتی و چت کردن، کارهایی هستند که آسانتر میشود انجام دادشان.
بنابراین برنامهریزی کنید و کارهایی با جنس اندکی متفاوت را با هم به صورت چندکاره انجام بدهید.
مطلب سوم: برخی از کارها اگر به صورت چندکارگی انجام بشوند، به صورت متناقض، بهتر انجام میشوند.
در سال ۲۰۱۵، آزمایشی در دانشگاه فلوریدا انجام شد. در این آزمایش از داوطلبها خواسته شد که در عین ورزش با دورخه ثابت، به صفحه نمایش جلویشان نگاه کنند و کارهایی که از آنها خواسته میشود را انجام بدهند.
معلوم شد که هر چقدر کار سختتری روی مانیتور از آنها خواسته میشد، سرعت پا زدن آنها هم بیشتر میشد. چون در اینجا مغز برای انجام دادن کارهای دشوارتر ذهنی به سطح برانگیختگی بیشتری میرسید و ناخودآگاه، سرعت پا زدن هم بالاتر میرفت.
بنابراین برخی از کارها به صورت متناقضی، اگر به صورت همزمان انجام شوند، نتایج بهتری را هم در بر دارند. بنابراین شما خیلی راحت میتوانید در حین تماشای مسابقه فوتبال روی تردمیل هم بروید.
روانشناسهای دانشگاه یوتا، کاملا به صورت تصادفی دریافتهاند که حدود ۲ درصد مردم، ابرکاره یا supertasker هستند! این پژوهشگران میخواستند تحقیقی انجام بدهند تا دریاند چرا صحبت با موبایل هنگام رانندگی از صحبت با فرد کنار دستی، خیلی خطرناکتر است. (داخل پرانتز عرض کنم که دلیل خطر بیشتر صحبت با موبایل این است که فرد کنار دستی و خود راننده، وقتی شرایط رانندگی سختتر میشود به صورت ناخودگاه، صحبت را متوقف میکنند و یا آهستهتر صحبت میکنند.)
آنها در این تحقیق متوجه شخصی شدند که، که صحبت کردن با موبایل، اصلا باعث پرت شدن حواساش تمیشد. اما فقط ۲ درصد مردم جزو این دسته ویژه هستند.
البته هوا برتان ندارد و بیجهت خودتان را جزو این گروه خاص تصور نکنید، چون وقتی پای آزمایش علمی به میان میآید، خیلی از کسانی که ادعای مهارت در چندکارگی را دارند، مردود میشوند.
مطلب پنجم: کسانی که چند کار را به انجام میدهند، مهارت بهتری در ادغام اطلاعات با فرمتهای مختلف را دارند.
چندکارگی دشوار است، اما شمایی که هم وبگردی میکنید و هم موسیقی و پادکست گوش میکنید و هم ایمیل پاسخ میدهید، مهارت بهتری در ادغام و کنار هم چیدن اطلاعات از منابع و با فرمتهای مختلف پیدا خواهید کرد.
مطلب ششم: اما چرا بیشتر ما چندکارگی را دوست داریم؟
ممکن است ما مهارت خوبی برای چندکارگی نداشته باشیم یا متوجه کاهش عملکردهای مهممان در حین چند کارگی بشویم، اما بیشتر ما در مقابل آن نمیتوانیم مقاومت کنیم و اصلا دوستاش هم داریم.
به دلایل مختلف: یکی از واضحترین آنها وسوسه سرگرم شدن، در حین انجام کار سخت است. مثلا تصور کنید که کار اداری دشواری به شما سپرده شده باشد و شما در عین حال برای تلطیف فضا، توییتر خود را هم باز بگذارید و هر چند وقت یک بار از برنامه صفحهگسترده، به توییتها نگاه کنید.
به نوشته نیچه در سال ۱۸۸۷ نگاه کنید:
«شخصی را تصور کنید که در حالی که ساعتی در دست دارد، مشغول صرف غذاست و در عین حال تازهترین خبرهای بازار سهام را میخواند.»
ارسال نظر