موفقیت بدون کارآفرینی هم میشه؟!
مشکلی که اکثر کارآفرینان دارند این است که سبکی از زندگی را به خود تحمیل می کنند که برای آن ساخته نشده اند. علت این است که با قرار گرفتن در این جو خاص، فکر می کنند این همان کاری است که باید انجام دهند.
او در ادامه می گوید: «حتی همان زمان هم سال ها با رسیدن به کوچکترین موفقیتی فاصله داشتم؛ در واقع بیشتر از ده سال. این ده سال را به عنوان مدیر ارشد اجرایی در چند شرکت موفق کوچک و بزرگ سپری کردم، و در این مدت با از بین رفتن حباب اینترنت، سهم من از مدیرعاملی استارتاپ چیزی جز شکست نبود».
اما نکته ی جالب تجربه ی شخصی او اینجاست: «از هیچکدام از انتخاب هایم پشیمان نیستم و خواهم گفت چرا. علتش این است که با خودم روراست بودم. از آن به بعد فرصت های زیادی برای اداره ی استارتاپ های مختلفی داشته ام اما هیچ یک از آنها را نپذیرفتم؛ چون کار من نبود. اگر می پذیرفتم نتیجه ای جز شکست نداشت؛ و این شکست شکست خوبی نیست».
او ادامه می دهد: «من به جای آنکه خودم را به انجام کاری مجبور کنم که برایش ساخته نشده بودم، پله های ترقی را در شرکت هایی که برایشان کار می کردم طی کردم و پا جای پای مؤسسان و مدیران عامل فوق العاده ای گذاشتم که حقیقتاً برای این کار ساخته شده بودند. راستش را بخواهید، نمی فهمم چرا مدیرعامل یا مؤسس یک استارتاپ بودن اینقدر مُد شده است. چیزی که من متوجه شدم این بود که سمت نایب رئیسی هم می تواند به همان اندازه جذاب باشد و درآمد خوبی هم داشته باشد».
توباک مسیری که طی کرده است را اینگونه توصیف می کند: «من کارم را دوست داشتم، سالها برایش زحمت کشیدم و در این مسیر زندگی خوبی را تجربه کرده ام، تنها به این دلیل که با خودم روراست بودم و از روی حرف دیگران تصمیم نگرفتم. در عوض کاری را انجام دادم که برایم خوب بود. در رشته ای تحصیل کردم که برایم مناسب بود، تلاش کردم، تجربه های فراوانی کسب کردم، و شخصیت های تأثیرگذار حوزه ی فعالیتم را به خوبی شناختم. باقی قضایا اهمیتی ندارد».
هر روز تعداد زیادی از افراد را می بینیم که برای تبدیل شدن به یک کارآفرین هر کاری می کنند. جالب اینجاست که اغلب آنها نسبت به کاری که می خواهند انجام دهند هیچ ایده ای ندارند. به این ترتیب سالها زمان خود را تلف می کنند و در نهایت به همان جایی می رسند که از آن شروع کرده بودند؛ بی آنکه چیزی عایدشان شده باشد. و همه ی اینها ناشی از عدم شناخت خود و صرفاً به خاطر مقاله، وبلاگ یا کتاب هایی بوده که در این باره خوانده اند.
شاید باورش سخت باشد اما این دقیقاً همان کاری است که همین حالا میلیونها نفر در سرتاسر جهان در حال انجام آن هستند. اما تنها کسانی پیروز این میدان سخت می شوند که برای این کار ساخته شده باشند، عاشق کارشان باشند و خود را به موفقیت متعهد بدانند. اکثریت کسانی که قدم در راه کارآفرینی می گذارند این ویژگی ها را ندارند و در طول زمان از این صحنه محو می شوند.
همه ی آنها ایده و فکری داشته اند که فکر می کردند مهم ترین چیز است، اما به نظر می رسد ایده در این میان کمترین اهمیت را داشته باشد. همه ایده دارند؛ هر کسی که هیچ کاری هم در زندگی اش انجام نداده باشد، ایده ای دارد.
اما مهم ترین عامل چیست؟ کسانی که واقعاً برای کارآفرینی ساخته شده باشند، اهل عمل هستند. لازم نیست به آنها انگیزه بدهید. لازم نیست از کسی الهام بگیرند. آنها به محض پیدا کردن کار مورد علاقه شان، یعنی همان کاری که بهتر از هر کس دیگری انجام می دهند، دیگر نمی شود جلویشان را گرفت. کار تبدیل به زندگی شان می شود. واقعیت این است که بدون اینها هم می توان ظاهر کارآفرینان را به خود گرفت. اما با این نگاه نباید انتظار موفقیت داشت. پس اگر فکر می کنید می توانید در کاری بهترین باشید، همان را در پیش بگیرید. این همان مسیری است که شما را به موفقیت می رساند و به احتمال زیاد ممکن است کارآفرینی نباشد.
ارسال نظر