گذر از معروف ترین پلهای جهان
انسان از دوران بسیار کهن گذرهایی کوتاه و بلند روی آبگذرها و درههای کوچک و بزرگ بنا کرد تا مسیرها را به هم پیوند دهد. با هم از روی بعضی از پلهای معروف دنیا چه در عالم نقاشی و چه در واقعیت گذر میكنیم.
اما آنچه مشخص است انسان از دوران بسیار کهن با ابزار و مصالح گوناگون مانند سنگ و چوب گذرهایی کوتاه و بلند روی آبگذرها و درههای کوچک و بزرگ بنا کرد تا مسیرها را به هم پیوند دهد. در نقاشی هم كم نیستند آثاری كه برپایه و اساس پل بنا شدهاند. بنابراین پل از هر جنبه كه به آن نگاه كنیم،اتفاق بزرگی در زندگی انسانهاست. با هم از روی بعضی از پلهای معروف دنیا چه در عالم نقاشی و چه در واقعیت گذر میكنیم.
چکامهای بر فراز وِست مینستر
شاعر انگلیسی ویلیام وردزورث (۱۸۵۰- ۱۷۷۰ میلادی) در سال ۱۸۰۲ قطعه شعری را بر پل وست مینستر در شهر لندن بر فراز رودخانه تایمز سرود. او چهرهای از شهر لندن، خانهها و مسیر رودخانه را در یک سپیدهدم به تصویر کشیده است. وردزورث در این شعر چهرهای آرام و متین از شهری زیبا که اشعههای خورشید درحال سرك كشیدن از گوشه و كنار آن است، به تصویر میكشد.
خواهر این شاعر، دوروتی وردزورث درباره علت خلق اثر میگوید:« در آغازین ساعتهای روز، یک روز هنگام گذر از روی پل مزبور صحنهای زیبا از شهر و قایقهایی را که در رودخانه در رفتوآمد بود شاهد بودیم. این نغمه از آن لحظهها متولد شد.» تاریخ سرایش این ترانه به سال ۱۸۰۳میلادی ثبت شده ولی زمان اصلی سرایش آن همان سال ۱۸۰۲ میلادی است.
سکوی پرش هولمن کولِن
در شهر اسلو پایتخت نروژ كه قدم بزنید یکی از سازههایی که به احتمال زیاد توجهتان را جلب خواهد كرد، سکوی پرش اسکی هولمن کولن است. این سکوی پرش که شبیه پلی بهسوی آسمان است روی تپهای بنا شده و نخستین سازه آن در سال 1892 میلادی بنا شد. این سكو تاکنون 19 بار تغییر و اصلاح اساسی را به خود دیده است. جشنواره زمستانی مسابقههای اسکی در این مکان هر سال برگزار شده و محدوده اطراف آن گنجایش حدود 70 هزار تماشاگر را دارد.
ارتفاع کنونی بالاترین بخش این سکو در حال حاضر ۱۴۱ متر است. اهمیت و شکوه این سازه ورزشی آن را به یکی از نشانههای مشهور این شهر سرد و زیبا بدل کرده است. اگر در یک روز مهآلود زمستانی در زاویهای مناسب در پایین این سازه عظیم قرار بگیرید و به آن نگاه كنید،خواهید دید كه نوک آن در مه ناپدید میشود. بنابراین به نظر میرسد این پل تا بینهایت رفته و به آسمان راه مییابد. دیدن این پل تجربهای فراموش نشدنی در یک روز مهآلود زمستانی در یك شهر سرد شمالی است.
وكیوی فلورانس
پل «وکیو» یکی از پلهای بسیار قدیمی و مشهور در شهر فلورانس مرکز ایالت توسکانی در ایتالیاست. تاریخچه دقیق احداث این پل مشخص نیست ولی آنچه از شواهد برمیآید در زمان امپراتوری رم باستان در این محل پلی با پی سنگی و پایههای چوبی وجود داشته است. پل وکیو روی رود «آرنو» قرار گرفته و در طول تاریخ احداثاش از دوران بسیار دور بارها بر اثر عوامل طبیعی و طغیان رود تخریب و از نو ساخته شده است. قدمت ساختمان اصلی فعلی این پل به میانههای قرن چهاردهم میلادی برمیگردد.
یکی از ویژگیهای جالب این پل از همان دوران قدیم وجود مغازههای متعددی در طول آن است. این مغازهها قبلاً بیشتر قصابی بودند ولی در حال حاضر مغازههای طلا و جواهر فروشی و فروشگاههای آثار هنری در آن به چشم میخورد. در سال ۱۹۰۰ میلادی نیمتنهای از هنرمند و پیکرهساز مشهور ایتالیایی «بینونوتو چلینی» به مناسبت چهارصدمین سالگرد تولد او ساخته شده و در ورودی شرقی این پل قرار گرفت.
یکی از سنتهای جالب توجه در ارتباط با این پل وجود تعداد زیادی قفلهای آویزان از زنجیرهایی است که در مسیر این پل و بهویژه اطراف مجسمه چلینی به چشم میخورد. در میان مردمان این شهر این باور وجود دارد که افرادی که دلبسته هم هستند، قفلی به بدنه این پل بسته و کلید آنرا به رودخانه میاندازند تا بهاین ترتیب رابطه و دلبستگی آنها ابدی و پایدار باقی بماند.
پل كافكا
«پل» نام داستانی کوتاه از نویسنده مشهور آلمانی زبان (متولد چک و درگذشته در اتریش) فرانتس کافکاست. در این داستان کوتاه مردی در سرمای زمستان تبدیل به یک پل میشود و قصه را روایت میکند. این شخص با اندامی کشیده و با پنجه دستها و پاهایش به دو سوی دره «ایلغزان» آویزان شده و با سری به پایین همچون پلی دو سوی دره عمیق را به یکدیگر وصل کرده است. داستان اینگونه آغاز میشود: من بسیار محکم و سرد بودم. پلی بودم که بین شیار یک دره قرار داشتم .
در ادامه این شخص حکایت میکند که در این وضعیت نامتعادل و سخت روزی احساس میکند که شخصی روی او قدم گذاشته و قصد عبور از رویش را دارد. رهگذر فشار زیادی را بر اندام پل وارد کرده و او که سر به پایین دارد، نمیداند که رهگذر کیست و چه مشخصاتی دارد و به محض اینکه با زحمت سرش را برمیگرداند تا او را بشناسد تعادلش را از دست داده و به ته دره سقوط میکند.
بدن او در اثر اصابت به صخرهها از هم میپاشد، همان صخرههایی که زمانی دراز به آرامی همراه با جریان رودخانه به نظاره او نشسته بودند ولی اینبار هنگام سقوطش او را خرد و تکهتکه میکنند. شاید با یکبار خواندن این داستان خواننده کنجکاو نتواند به عمق موضوعی که نویسنده در این داستان روایت کرده پیبرد، موضوعی که در مواجهه با بیشتر داستانهای کافکا میتواند رخ دهد.
پل چارلز
این پل كه در شهر پراگ بر فراز رود ولتاوا (مولداو) قرار دارد، یکی از جاذبههای گردشگری این شهر کهن است. ساخت ساختمان این پل از اواسط قرن چهاردهم میلادی به فرمان چارلز چهارم آغاز شد و در اوایل قرن پانزدهم به بهرهبرداری رسید. پیش از احداث این پل، پلی قدیمی در آن مكان وجود داشت که از بین رفته بود. پل چارلز تا اواخر قرن نوزدهم میلادی با عنوان پل سنگی یا پل پراگ مشهور بود. پل پراگ 621 متر طول و حدود 10 متر عرض دارد. این پل دارای سه برج بلند است.
آهنگساز مشهور و ملی چک، بدریش اسمتانا در یکی از آثار معروفش باعنوان «وطن من» و در قطعه «مولداو» به شکلگیری این رود بلند در کوهستانهای کشور چک پرداخته و روایتی را به كمك سازهای ارکستر سمفونیک ساخته است. در این قطعه زیبا و شنیدنی، مولداو پس از عبور از پیچ و خم کوهستانها و دشتها هنگام ورود به شهر پراگ از زیر این پل عبور میكند و در این هنگام است که موسیقی به اوج میرسد.
موزه پل
این موزه در شهر تیانجینگ چین در پارک کیائویو قرار دارد. این موزه معماری مدرن و منحصر بهفردی دارد به این دلیل كه شکل یک پل را تداعی میكند.
محور اصلی این موزه در مقابل ورودی اصلی پارک قرار گرفتهاست. رودخانهای که در کنار این سازه قرار دارد، ساختار پل نیمهکارهای را در ذهن بیننده تداعی میکند.
پل پوترا
شهر تازه تاسیس «پوتراجایا» دربین مسیر فرودگاه تا شهر کوالالامپور قرارگرفته و پایتخت رسمی کشور مالزی و مکان استقرار کاخ نخستوزیری و وزارتخانههای این کشور است.
ساختمانهای دولتی باشکوه این شهر با شیوههای معماری گوناگون و تلفیقی از رویکردهای نوگرا و اسلامی، چهره این شهر را به موزهای بزرگ بدل كرده است. یکی از سازههای شاخص و زیبای این شهر پل پوتراست.
پل رنگین کمان
در افسانههای مردم اسکاندیناوی، «بیفروست» عبارت است از رنگینکمانی آتشین که مانند پل ارتباط بین این جهان و جهان ایزدان را برقرار میكند. داستانهای زیادی در آثار شاعران اسکاندیناوی در ارتباط با این پل رنگینکمانی سرودهشده است. از جمله معروفترین این داستانهای منظوم میتوان به قطعهای از شاعر مشهور ایسلندی؛ اِسنوری استورلوسون در قرن سیزدهم میلادی اشاره كرد. بر اساس این داستانها این پل در انتها به بهشت ختم میشود.
بعضی از پژوهشگران نام بیفروست را مرتبط با ویژگی زودگذر بودن و همچنین درخشندگی آن میدانند. در همین حال بعضی دیگر از پژوهشگران بیفروست را با راه شیری مرتبط میدانند. البته ردپای پلی از جنس رنگین کمان، در اسطورههای دیگر نیز یافت میشود. برای مثال، در یک اسطوره قدیمی ژاپنی نیز پلی از رنگینکمان وجود داشته که در یک شب هنگام خواب ایزدان خراب و بر زمین سرنگون شده است.
پل نیلوفر
نقاش فرانسوی، کلود مونه (1926-1840میلادی) در سال 1899 نقاشی پل روی تالاب نیلوفرهای آبی را با رنگ و روغن روی بوم خلق کرد. مونه مشهورترین نقاش سبک امپرسیونیسم است. نقاشان این سبک که بیشتر در کشور فرانسه فعال بودند به نقاشی از فضاهای باز و مناظر و تأکید بر ویژگیهای نور با کاربرد ضربههای آشکار قلممو بر سطح کار توجهی ویژه داشتند. کلود مونه در سال 1893 باغی را در منطقه ژیوری در شمال فرانسه خریداری کرد که در آن برکهای سرشار از گلهای نیلوفر آبی وجود داشت.
مونه آن را فقط برای استراحت شخصی نخرید بلکه از همان ابتدا به زیباییهای طبیعی نهفته در آن توجه داشته و آنجا را مکانی مناسب برای الگوگیری جهت نقاشیهایش تشخیص داده بود. پلی چوبی که روی این برکه زیبا وجود داشت، منبع الهامی برای او بود تا چندین نقاشی از منظره این پل و گلهای نیلوفر معلق در آن را خلق كند. یکی از این نسخههای مشهور در موزه متروپولیتن نیویورک نگهداری میشود.
پل باد و باران
پل باد و باران با نام محلی «چنگ یانگ» در کشور چین و در منطقه سانجیانگ واقع شده است. این پل مسقف در سال 1912 میلادی ساخته شده و در زبان چینی نامهای مختلفی برای آن وجود دارد. ساختمان این مجموعه آمیزهای از پل، راهرو، ایوانهای پیشآمده و کلاه فرنگی به شیوه چینی است. پایههای سنگی این پل، عناصر چوبی بالایی را بر خود حمل کرده و سقفهای سفالین آن راهروی میانی را میپوشانند. در طرفین این پل نردههای چوبی تعبیه شده و طول پل حدود 64 متر است.
این پل با پهنای حدود سه متر و نیم، ارتباط بین دو روستای پر جمعیت مجاور را برقرار کرده و از اینرو اهمیت بالایی در زندگی مردمان ناحیه دارد. این پل که هنگام باد و باران همچون پناهی برای روستاییان و کشاورزان بوده دارای نیمکتهای چوبی است که میتوان هنگام گذر از آن رویشان نشست و منظرهای دلانگیز از جنگل، رودخانه و کوهستان و زندگی ناب روستایی را تجربه كرد.
گو مورو ؛شاعر مشهور چینی با مشاهده این پل به تحسین آن پرداخت و قطعه شعری را با الهام از آن سرود. در این منطقه مهمانسراهایی برای جهانگردان ساخته شده و این فرصت را برای آنها فراهم میآورد که مدتی را در این منطقه بهسر برده و از مواهب زندگی طبیعی منحصربهفرد این ناحیه بهرهمند شوند.
پون دو گار
پون دو گار یا پل «گار»،قناتی باستانی متعلق به دوران امپراتوری رم است که روی رود «گارون» در جنوب کشور فرانسه قرار گرفته است. این پل بخشی از یک قنات 50 کیلومتری است که در قرن نخست میلادی احداث شده بود. این پل باشکوه دارای سه طبقه از طاقهای قوسی است که بخش بالایی آن ارتفاعی معادل 49 متر دارد. ساخت این پل شکوهمند و سه طبقه یکی از دستاوردهای بزرگ معماران دوران کهن بهشمار میآید که با فناوریهای محدود آن دوران موفق به ساخت چنین سازهای شدند.
پس از اضمحلال امپراتوری رم، کاربری این قنات بهعنوان محلی برای رفتوآمد تبدیل شد و با وجود آسیبهایی که در دوران مختلف به آن وارد آمد در قرن هجدهم میلادی بازسازیهای جدی روی آن صورت گرفت و این مکان را بهعنوان یکی از جاذبههای گردشگری کشور فرانسه تبدیل کرد. بسیاری از اندیشمندان و شخصیتهای هنری و ادبی از کشورهای مختلف از این مکان بازدید کرده و درباره آن قلم زدهاند.
ژان ژاک روسو وقتی برای نخستین بار این پل را مشاهده کرد دربارهاش اینگونه نوشت: «به نظر من تنها رمیها قادر بودند که چنین بنایی را احداث کنند.» داستانسرای مشهور آمریکایی، هنری جیمز درباره این پل میگوید که وقتی انسان در مقابلش قرار میگیرد از حیرت و شگفتی تنها محو و مسخ شده و نمیتواند سخنی برزبان بیاورد. این پل در سال ۱۹۸۵ میلادی بهعنوان اثری فرهنگی در فهرست میراث فرهنگی جهانی در یونسکو ثبت شد و هر ساله تعداد زیادی از جهانگردان از نقاط مختلف به دیدار آن میآیند.
افسانههای پل دیو
در بسیاری از فرهنگهای اروپایی افسانههایی محلی درباره پل و ارتباط آنها با دیو یا موجودی بدخواه وجود دارد که ریشه بسیاری از آنها به دوران بسیار دور برمیگردد. این داستانها بیشتر مربوط به فرهنگ مردم انگلیس، سوئیس، اتریش و آلمان است. در یکی از این افسانهها که متعلق به فرهنگ بومی کشور اتریش است، پلی در دره «مونتوفان» موضوع اصلی داستان است.
بر اساس این افسانه پل مورد نظر بهدلیل سیل، خراب شده و رفتوآمد اهالی روستای مجاور با مشکل روبرو میشود. لزوم تعمیر و برپایی دوباره پل اهالی روستا را برآن میدارد که دست به دامان ماهرترین نجار روستا شده و از او برای تعمیر پل کمک بخواهند. اهالی روستا به این نجار پیشنهاد میکنند که اگر ظرف مدت سه روز موفق شود که پل را تعمیر و آماده رفتوآمد دوباره کند، پول هنگفتی بهعنوان دستمزد به او پرداخت میكنند؛ مبلغی که میتواند زندگی این نجار فقیر را دگرگون کند.
دره «مونتوفان»
نجار برای ساخت این پل به راههای مختلفی فكر میكند اما به نتیجه نمیرسد. او با عصبانیت در آستانه در خانهاش مینشیند تا اینکه دیوی در لباس مبدل بهصورت شخصی غریبه به در خانه او آمده و پیشنهاد میدهد که پل را در سه روز بسازد. اما او یك شرط دارد و آن اینكه نخستین کسی که از خانه نجار از این پل عبور کند، از آن دیو شود. مبلغ پیشنهادی از سوی اهالی روستا مبلغی نیست که نجار بتواند از او بگذرد و او به ناچار پیشنهاد غریبه را میپذیرد تا بعداً درباره خواسته او نیز تمهیدی بیندیشد.
پل ساخته میشود و زمانی فرامیرسد که نجار شخصی را از خانه خود بهسوی پل برده و به غریبه یا همان دیو تقدیم کند. نجار با خود نقشه میكشد كه بزی را از خانهاش به مکان مورد نظر برده و به غریبه بسپارد. دیو نیز به ناچار این حیوان را که در واقع از خانه نجار تقدیم به او شده، میپذیرد ولی از عصبانیت دم بز را آنچنان محکم میکشد که دم حیوان کنده میشود. در بیشتر داستانهایی که با چنین موضوعی در فرهنگهای اروپایی شکل گرفته است، دیو در نهایت مغلوب میشود.
پلهای زنجیری کپنهاگ
هنرمند دانمارکی- ایسلندی «اولافور الیاسون» در دوران جوانی در کشور ایسلند، بندر هافنارفیوردور سكونت داشت. او هر روز شاهد عبور قایقهای رنگارنگ بود اما جالب تر اینكه میتوانست از پل رنگی كه این قایقها با از كنار هم قرار گرفتنشان میساختند،عبور كرده و به سوی دیگر لنگرگاه برود. همین خاطره، الهامبخش او در ساختن پلی در شهر کپنهاگ، پایتخت دانمارک شد که محل گذر عابران پیاده و دوچرخهسواران است.
این پل از پنج سازه نیمدایرهای با قطرهای متفاوت و با طرحی مارپیچی یا جناغی ساخته شده است. نردههای فلزی این پل با طرح لوزیشکل و زنجیرهای آویزان از میلههای عمودی ساخته شده است. بخش میانی این پل، تصویری از قایقهای بادی را تداعی میکند. به همین جهت این پل را میتوان علاوه بر یک سازه کاربردی یک اثر هنری نیز بهشمار آورد.
پلهای كوهستان رودوپ
این پلهای طبیعی صخرهای در کوهستان رودوپ در جنوب کشور بلغارستان قرار دارند. فرسایش طبیعی و درازمدت صخرهها توسط جریان آب رودخانه در این منطقه به ایجاد دو طاق پلمانند منجر شده است. پل بزرگتر دارای 15 متر عرض و 96 متر طول است.
ارتفاع بلندترین نقطه آن به ۴۵ متر میرسد. این منطقه پوشیده از درختان کاج است. در اطراف این منطقه تعدادی غار نیز وجود دارد که البته دسترسی گردشگران به آن امكانپذیر نیست. نزدیکترین شهر به این منطقه، چِپِرال است که در ۳۰ کیلومتری این غارها قرار داشته و با جادهای آسفالتشده به این ناحیه متصل میشود.
ارسال نظر