رابطههای موفق با پدر، خواهر و عروستان داشته باشید
پاسخ دکتر فیل به سوالات شما!
دكتر فیل مكگرا، روانشناس مشهور با حضور در نقش مشاور در برنامه تلویزیونی اوپرا شهرتی جهانی یافته است. حالا خود یك برنامه تلویزیونی روزانه دارد و جزو مشهورترین مشاوران دنیا محسوب میشود.
برترین ها: دكتر فیل مكگرا، روانشناس مشهور با حضور در نقش مشاور در برنامه تلویزیونی اوپرا شهرتی جهانی یافته است. حالا خود یك برنامه تلویزیونی روزانه دارد و جزو مشهورترین مشاوران دنیا محسوب میشود.
سوال
پدر من در یك ماجرا به شدت از ناحیه نخاع صدمه دید. او جان سالم به در برد اما حالا از كار افتاده است. من تنها فرزند او هستم و ما هیچ فامیل نزدیك دیگری هم نداریم. من از ۱۸ سالگی مراقب پدرم بودم و حالا ۳۲ساله هستم، بارها دلم خواسته كه مستقل شوم اما خوب میدانم كه پدرم نمیتواند خودش به تنهایی كارهایش را انجام دهد و زندگی كند. من و او ارتباط خیلی خوبی با هم داریم و پدرم همیشه حامی من بوده و هروقت به او نیاز داشتهام حضور داشته، برای همین نمیخواهم او را از خودم برنجانم. اما خب احساس میكنم فرصت تجربه زندگی مستقل را از دست میدهم. به نظر شما چه كار باید بكنم؟
جواب
واقعیت این است كه در زندگی بعید است زمانی باشد كه شما در یك بخش زندگیتان سود كنید، بدون اینكه در بخشهای دیگر مجبور به ضرر، نباشید. در واقع نمیتوان گفت كه میشود همه چیزهای خوب را همیشه با هم داشت، این خیلی خوب است كه شما آنقدر به پدرتان وفادار بوده و همیشه در كنار او حضور داشته و به او كمك كردهاید. اما اینكه همیشه در خدمت او باشید و با او زیر یك سقف زندگی كنید، ممكن است مشكلات زیادی را برای شما رقم بزند.شاید بهترین كار این است كه یك پرستار برای پدرتان پیدا كنید و بخشی از هزینه پرستار را پدرتان پرداخت كند و بخشی از هزینه را شما. طبیعی است كه هیچ پرستاری نمیتواند آنقدر كه شما مراقب پدرتان بودهاید مراقب او باشد و مثل شما به او خوبی كند ولی خوب باید با این حالت كنار بیاید. شما ۲ نفر یك ارتباط متقابل داشتهاید ولی حالا باید بپذیرید كه این ارتباط را نمیتوانید تا ابد ادامه دهید و پدرتان باید بتواند به فردی دیگر تكیه كند.این خیلی طبیعی است كه افرادی كه سن آنها در حال بالا رفتن است از تنها ماندن و به حال خود رها شدن نگران باشند. این اتفاق به احتمال بسیار زیاد برای پدر شما هم میافتد یا افتاده است، اما مسئله این است كه این تنها موضوعی نیست كه باید به آن توجه كنید، او باید به نیازهای شما و حق شما برای زندگی مستقل هم فكر كرده و خودش را برای شرایط جدید زندگی آماده كند. شما حتی میتوانید به گذاشتن او در مراكز مخصوص نگهداری از بیماران هم فكر كنید و اینگونه او هم در كنار افرادی مثل خودش زندگی خواهد كرد و شما در هر زمان كه بخواهید میتوانید او را به خانه بیاورید و از با هم بودن لذت ببرید. طبیعی است كه هم پدرتان و هم شما در این مورد اضطراب داشته و نگران باشید اما شاید بد نباشد چنین متنی (یا مشابه آن را) برای پدرتان بنویسید یا بخوانید.
سوال
خود میدانی كه همیشه برای من مهم بودهای و همیشه دوست داشتهام كه كنارت باشم،اما خب من به مستقل شدن نیاز دارم، برای همین به راهحلی فكر كردهام كه تو بتوانی همچنان زندگی خوبی داشته باشی و من هم بتوانم زندگی كنم. میدانم كه رفتن به مركز سالمندان یا آوردن یك پرستار به خانه چیزی نیست كه دوستش داشته باشی اما خب ما باید به تمام راهحلها و امكانات فكر كنیم. دلم میخواهد راهی پیدا كنیم كه هر دوی ما با آن راضی باشیم و بهترین راهحل در دسترس برای ما باشد. دلم میخواهد در این راه تو هم به من كمك كنی؛ هم با عقل و هم با احساسات. میدانم كه تو لیاقت این را داری كه بهترین زندگی ممكن را داشته باشی، ولی من هم باید بتوانم استقلال و مستقل بودن را تجربه كنم برای همین باید سعی كنیم راهحلی پیدا كنیم و بتوانیم زندگیمان را از این وضعیت فعلی به وضعیت جدیدی ببریم كه در آن باز هم هر دوی ما بتوانیم احساس خوبی داشته باشیم.
جواب
از دید من، بزرگترین اشتباه این است كه شما همچنان همین وضعیت زندگی را ادامه بدهی. مشخص است كه شما از وضعیت فعلی راضی نیستی و اگر بخواهی به این وضعیت ادامه بدهی خودت احساس بدی پیدا خواهی كرد. شما باید فرصت تجربه كردن زندگی و كسب تجربههای جدید را به خودت بدهی.
سوال
۵ سال قبل، از خواهر بزرگترم خواستم تا به من در اداره كافه كوچكی كه داشتم كمك كند. او در جایی خیلی دور از ما زندگی میكرد اما پیشنهاد من را قبول كرد و به منطقه ما آمد. اوایل همهچیز خوب بود. او كاملا فعال بود و از من حمایت میكرد اما آرام آرام اخلاق و رفتار او تغییر كرد. او با همه مراجعان رفتار خوبی داشت اما رفتارش با من و سایر كاركنان اصلا خوب نبود. هیچكس دوست نداشت با او كار كند. او خیلی تلاش میكرد اما تلاشش او را خستهتر میكرد و در نتیجه عصبیتر میشد. او حتی چندنفر از خدمتكاران را اخراج كرد. من به او گفتم كه اخلاقش هم به رابطه دونفره ما و هم به كارمان لطمه میزند و درعین حال دلم نمیخواهد او را از دست بدهم، به نظر شما چه كاری باید انجام دهم؟
جواب
خب واقعیت این است كه خواهرتان باید تصمیم بگیرد، او میتواند بماند یا برود. بگذارید شفاف صحبت كنیم؛ شما در این مورد، احساس گناه و عذاب وجدان دارید زیرا او زندگیاش را در نقطهای دیگر از كشور رها كرده و به شهر شما آمده و كمكتان كرده اما این كار او باعث نمیشود كه او حق رفتار زشت و ناپسند با شما و كارمندان كافه را داشته باشد. شما مدت زیادی به او وقت دادهاید تا اخلاق و رفتارش را اصلاح كند، ولی حالا باید شیوه عملكردتان را تغییر دهید. سختترین بخش كار این است كه مشاركت او را برای حل مشكل جلب كرده و بهطور مشترك مشكل را حل كنید. به او بگویید رفتار خشن و توهینآمیز از سوی هیچكس پذیرفته نمیشود و شما نمیتوانید صرفا بهخاطر او كارمندان و همكاران خوب خودتان را اخراج كنید. قطعا خواهر شما دوست دارد كه كافه از لحاظ اقتصادی سودآورتر باشد تا درآمد او هم بیشتر شود. این نقطه شروع برای شماست؛ برایش توضیح دهید كه هر دو شما به كسب و كار موفق نیاز دارید و این باید اولین هدفتان باشد و برای رسیدن به این هدف همكارانی میخواهید كه با جان و دل همراه شما باشند. به او بگویید مشاركتتان در حال فروپاشی است و این میتواند به ضرر هردوی شما باشد. اگر واقعا به این نتیجه رسیده كه دیگر نباید به این مشاركت ادامه دهد یا شما باید سهم خود را بفروشید یا سهم او را بخرید، در این مورد صحبت كنید و بهترین تصمیم را بگیرید. درضمن به این فكر كنید چطور میتوانید حال خواهرتان را خوب كنید. از او بپرسید آیا چیزی در رفتار شما یا سایر كارمندان هست كه او را آزار میدهد یا مشكلی در زندگی شخصیاش دارد كه او را رنج میدهد. از خودتان بپرسید، آیا به قدر كافی به او فكر میكنم و به او اهمیت میدهم؟ آیا او از شرایط كاری راضی است و آیا میتوانم كاری برای بهتر شدن حال او انجام دهم؟ به او بگویید كه تمام تلاشتان را خواهید كرد تا او راضی باشد و شرایط بهتری را تجربه كند. اما این را هم یادتان باشد، نباید رابطه شما و خواهرتان تمام زندگی حرفهای، شغل و آینده شما را تحتتاثیر قرار دهد.
سوال
پسر من و همسرش زمستان گذشته صاحب یك پسر شدند. این پسر تنها نوه من است اما من از زمان تولدش تاكنون این بچه را ندیدهام. زمانی كه عروسم به بیمارستان رفته بود تا زایمان كند بدون اینكه كسی چیزی به من بگوید به بیمارستان رفتم و برای عروسم گل بردم اما عروسم از این كار ناراحت شد و پسرم هم هیچ حمایتی از من نكرد. بارها و بارها عذرخواهی كردم و برای تولد پسرم كارت تبریك فرستادم و یكبار هم برای آنها گل فرستادم اما تنها جوابی كه گرفتم ایمیل كوتاهی از پسرم بود كه در آن نوشته بود خیلی كار دارد و سعی میكند به زودی با من تماس بگیرد. چطور میتوانم با این شرایط ناراحتكننده كنار بیایم و آن را حل كنم؟
جواب
خب، به نظر میرسد كاملا حق با شماست. رفتار آنها با شما منصفانه و درست نیست. باید سعی كنید مشكل را از طریق پسرتان حل كنید نه از طریق عروستان. طبیعی است كه پسرتان سالها با شما ارتباط داشته، شما را میشناسد و شما او را میشناسید و قطعا بهتر میتوانید با هم حرف بزنید. میدانم كه رفتار پسرتان كار را برای شما سخت كرده است اما شما نباید ناامید شوید یا دست از تلاش برای بهبود رابطه با پسر و عروستان بردارید. به نظرم شما باید به نوشتن ادامه دهید، برای پسر، عروس و نوهتان نامه و ایمیل بنویسید زیرا ماندگاری نوشتهها در ذهن بیشتر است. برای پسرتان توضیح دهید قصد صدمه زدن به آنها و دخالت در زندگیشان را ندارید و از آنها بخواهید كه شما را به دلیل رفتاری كه مرتكب شدهاید و ممكن است اشتباه بوده ببخشند و درضمن به آنها یادآوری كنید كه رفتار آنها مناسب نیست. راستش را بخواهید، خیلی از افراد جرمهای بسیار سنگینی مرتكب میشوند ولی حكم آنها محكومیت به حبس ابد نیست. پس شما هم كه اشتباهات نهچندان بزرگی مرتكب شدهاید نباید اینگونه محكوم شوید. درضمن رفتار پسر و عروس شما میتواند به ضرر نوهتان هم باشد كه ارتباطش با تنها فامیلهایی كه دارد قطع میشود و كودكی كه ارتباطات خانوادگی مستحكمی نداشته باشد بیشتر در معرض مشكلات روحی- روانی قرار میگیرد. زمانی كه ایمیلهای خوانندگان را میخوانم، وقت بسیار زیادی را صرف این میكنم كه حدس بزنم آنها چه چیزهایی را ممكن است به من نگفته باشند. خب میدانید من احساس میكنم كه شما بخشی از واقعیت را به من نگفتهاید. آیا واقعا مشكل از بازدید شما و بیمارستان شروع شد؟ بعید است كه یك بازدید و یك ملاقات مشكل را تا این حد حاد كند. آیا از قبل با هم مشكل نداشتید؟ مطمئن هستم كه نكتههای زیادی بوده است كه شما آنها را به من نگفتهاید. به نظرم این درست نیست، زیرا اینگونه نمیتوانم خیلی خوب به شما كمك كنم. اگر همهچیز را میدانستم قطعا میتوانستم بیشتر به شما كمك كنم و توصیههای مناسبتری برای شما داشته باشم.
نظر کاربران
مادرم 3سال است که تابستان ها وقتی از خانه به بیرون می رود راه گلویش بسته می شود و نمی تواند راه برود و نفس بکشدو در زمستان ها هم همین اتفاق برایش می افتد درواقع در فصل سرد و گرم نمی تواند از خانه خارج شود علت این امر چیست؟