بازی های روانی همسران، از دیدگاه اریک بِرن
این حقه ها را در زندگی زناشویی جدی بگیرید
زن و شوهرها از چه ترفندهایی برای اذیت کردن همدیگر استفاده می کنند؟ چطور می شود این روش ها را تمام کرد؟
زن و شوهرها از چه ترفندهایی برای اذیت کردن همدیگر استفاده می کنند؟ چطور می شود این روش ها را تمام کرد؟
1- «تو فکر می کنی من برای چی این وام رو گرفتم و خودم را انداختم تو دام پرداخت قسط؟ خب معلومه برای تو، برای اینکه وقتی با هم می ریم بیرون، از سوار شدن به ماشین حس خوبی داشته باشی، وگرنه فکر کردی برای من اهمیتی داره که با چه ماشینی برم سر کار؟»
2- «از صبح تا شب توی خونه دارم جون می کنم. درسم رو که تموم کردم سریع بچه دار شدیم و از اون موقع دیگه شدم کلفت بی جیره و مواجب آقا. من خودم و آینده ام رو قربانی اون کردم. الان با وجود این دوتا بچه اصلا نمی تونم به فکر سر کار رفتن باشم.»
3- «می دونی اصلا تقصیر تو بود. من که نمی خواستم از این سکه های پیش فروشی بگیرم. تو گفتی سرمایه گذاری خوبیه. من از اول موافق بودم که ماشین پیش خرید کنیم. تو پیشنهاد این کار رو دادی. حالا هم که قیمت سکه اومده پایین، خودت باید مسئولیت ضررش رو قبول کنی.»
4- «عمرا پاشم با تو بیام خونه مادرت. اصلا می دونی چیه، من حوصله تو رو ندارم. حاضرم بدون تو به مامانت سر بزنم ها، اما با تو اصلا. وقتی می خوای دائم به من گیر بدی که آشپزی ات خوب نیست و امشب خونه مامانم یه غذای درست و حسابی می خورم، معلومه که حاضر نیستم با تو جایی بیام.»
شاید جملات بالا به نوعی برای شما آشنا باشد. این جمله ها چهار ترفند روانی بین زن و شوهرها را نشان می دهد. شاید هم خود شما آنقدر با خودتان صادق هستید که متوجه باشید تا امروز از این ترفندها بسیار استفاده کرده اید. اما چرا همسران از این ترفندها یا به قول «برن»، از این بازی ها استفاده می کنند و چطور می شود روش های بهتری را به کار برد؟
اول بیایید این ترفندها را یک بار دیگر مرور کنیم. در چهار جمله مقدماتی چهار اتفاق کلی افتاده است:
۱- زمانی که همسر ما حتی وقتی مسئولیت های خود را انجام می دهد و یا علایق خود را دنبال می کند، منت آنها را سر ما می گذارد.
۲- زمانی که همسر ما دائم احساس قربانی شدن می کند، حتی اگر این را به روی ما نیاورد، همه اطرافیان از آن باخبر شده اند.
۳- زمانی که همسر ما تصمیم اشتباهی می گیرد، مسئولیت آن را سریع متوجه ما می کند.
۴- و یا زمانی که همسر ما با کوچک ترین شوخی و یا حرفی از جانب ما قهر می کند و از اتفاقی ساده چنان ماجرای پیچیده ای درست می کند که بیا و ببین.
وقتی سه پادشاه در یک اقلیم می گنجند!
برای اینکه بدانید بازی چیست قبل از هر چیز باید با اصطلاح های مشهور «کودک»، «بالغ» و «والد» درون آشنا شوید.
اریک برن معتقد است شخصیت هر کدام از ما از سه بخش تشکیل شده است: والد، کودک و بالغ.
1- والد: والد بخشی از وجود ماست که درست مانند پدر و مادرها در پی نشان دادن درست و غلط در زندگی است اما با روش خودش. از روش های محبوب او می توان به سرزنش، نصیحت و ایجاد احساس گناه اشاره کرد. البته در صورتی که این والد مهربان باشد، در زمان ناراحتی می تواند تسلی بخش و یاری رسان باشد.
2- کودک: کودک بخش بازیگوش وجود ماست که نشاط و سرزندگی با خودش دارد اما از طرفی اهل فکر و حساب و کتاب نیست و در نتیجه، می تواند حسابی ما را به دردسر بیندازد.
3- بالغ: بخش بالغ اهل فکر و پردازش اطلاعات است. کار او ارزیابی واقعیت است و در نتیجه، با عواطف کاری ندارد.
اگر قرار باشد تنها یکی از این بخش ها در زندگی ما اثرگذار باشند، قطعا ما را دچار مشکل می سازند. ما برای برقراری ارتباط متناسب با موقعیت ها لازم است توانایی استفاده از هر سه بخش را داشته باشیم.
زمانی که هر بخش از شخصیت ما با بخش مشابه شخصیت فرد مقابل ما ارتباط برقرار کند، به نظر می رسد ارتباطی روشن برقرار شده است که هدف مشخصی داشته و می تواند به آن برسد. اما بسیاری اوقات روابط ما اینقدرها هم سرراست نیست.
گاهی اوقات رابطه ما با دیگران بین دو بخش مختلف شخصیت مثل والد و کودک ایجاد می شود. این گروه در صورت مشخص بودن هدف می تواند ادامه پیدا کند و به اهداف خود برسد،هر چند گاهی اوقات احتمال قطع شدن رابطه آنها پیش از موعد وجود دارد اما نوع سومی از روابط وجود دارد که ویژگی بارز آنها مبهم بودن آنهاست.
اهداف در این روابط به روشنی مشخص نشده و در نتیجه، ممکن است هر فرد اهداف خودش را دنبال کند. این رابطه زمانی ادامه پیدا می کند که اهداف در نظر گرفته شده دو نفر با هم تناسب داشته باشد. بازی ها جزو این گروه سوم قرار دارند که درباره آنها بیشتر صحبت خواهیم کرد.
این بازی های خطرناک
تخصص اریک برن ارتباطات میان فردی است. اولین بار او بود که متوجه شد آدم بزرگ ها به رغم تمام ادعاهایشان، دست به بازی هایی می زنند که البته یک تفاوت مهم با بازی بچه ها دارد: بازی آنها در عوض ایجاد صمیمیت، در غالب اوقات قاتل صمیمیت است.
طبق تعریف برن، بازی یک رشته تبادل نهفته بین دو نفر است که علاوه بر معنای آشکار، معنایی پنهان نیز دارد و می تواند پیامدهای روانی مانند احساس گناه، افسردگی و یا خشم به دنبال داشته باشد. پیچیده شد؟ اصلا بگذارید در مورد یکی از مثال های ابتدای مطلب صحبت کنیم.
«عمرا پاشم با تو بیام خونه مادرت. اصلا می دونی چیه؟ من حوصله تو رو ندارم. حاضرم بدون تو به مامانت سر بزنم ها اما با تو اصلا. وقتی می خوای دائم به من گیر بدی که آشپزی ات خوب نیست و امشب خونه مامانم یه غذای درست و حسابی می خورم، معلومه که حاضر نیستم با تو جایی بیام.»
می توان حدس زد که قبل از این حرف خانم، چه گفت و گویی بین زن و مرد رد و بدل شده. مرد پیشنهاد داده که شب به خانه مادرش بروند و خانم هم قبول کرده است. اما در زمان آماده شدن، مرد به شوخی اشاره ای به دست پخت مادرش کرده و اینکه امشب فرصت دارد غذای خوبی بخورد و حالا به خانم برخورده، قهر کرده و می گوید که حاضر نیست شوهرش را همراهی کند.
در ابتدای این رابطه و زمانی که آقا پیشنهاد داد و خانم قبول کرد، به نظر می رسد که هر دو از طریق بالغ هایشان با همدیگر ارتباط برقرار کرده اند اما وقتی آقا شوخی می کند کودک خانم را مورد خطاب قرار می دهد و انتظار دارد آن بخش که منشا شادی و نشاط است پاسخ دهد و قضیه با خنده و همراهی خانم ختم به خیر شود اما خانم طور دیگری پاسخ می دهد. کودک او درگیر می شود، اما این بار به صورت کودکی که ناراحت می شود و قهر می کند. برن اسم این الگوی رفتاری را بازی «قهر» می گذارد و معتقد است که بسیاری از همسران وارد این بازی ها می شوند و در نتیجه، بخش زیادی از روابط آنها را همین بازی ها تشکیل می دهد.
او از بازی های دیگری نیز نام می برد که بین همسران به وفور دیده می شود. بازی هایی مثل «اگر به خاطر تو نبود» در مثال اول؛ «قربانی یا مظلوم» در مثال دوم و «ببین مجبورم کردی چه کار کنم» که در مثال سوم البته بازی های دیگری هم وجود دارد که از اسمشان می توان پی به ماهیتشان برد. مثلا بازی های «زن سردمزاج»، «دادگاه» و «عزیزم». اما چرا این رفتارها ادامه پیدا می کند؟
بازی بی پایان
برن توضیح می دهد که دلیل ادامه پیدا کردن بازی ها در زندگی روزانه این است که یکی از بازیکنان اصطلاحا کلک می زند. درست مثل خانم که ناگهان با قهر کردن رفتاری متفاوت از خود نشان می دهد و با این کار تلاش می کند برنده این بازی باشد و منظور از برنده شدن دریافت نوازش است؛ البته بیشتر نوازش های روانی و عاطفی تا نوازش های جسمانی.
برای مثال، زمانی که آقا مجبور می شود خانم را با عذرخواهی راضی به آمدن کند، به نظر می رسد که خانم به هدف خود رسیده است؛ همینطور، و زمانی که مردی با منت گذاشتن دائم به خاطر کارهایی که انجام می دهد همسر و یا بچه های خود را مجبور می کند تا قدردان او باشند و در عوض، سرویس های خاصی در خانه دریافت می کند.
البته گاهی اوقات هدف نه دریافت نوازش به این روشنی، که تلاش برای تایید یک سری تفکرات شخصی است. برای مثال، زمانی که فردی دائم تلاش می کند تا خود را قربانی نشان دهد و واقعا نیز بی دلیل از خواسته های خود می گذرد، لزوما در پی دریافت حمایت و توجه نیست، بلکه می خواهد باور خودش در مورد خوب نبودن و مستحق تنبیه بودن را تایید کند. اگر می خواهید در این مورد اطلاعات بیشتری به دست آورید، به ستون «شازده خانمی که قورباغه شد» مراجعه کنید.
سوت پایان بازی
اما آیا ادامه بازی ها می تواند مضر باشد؟ این سوالی است که بسیاری از افراد به محض آشنایی با مفهوم بازی ها و پیدا کردن رد پای آنها در زندگی شان از خود می پرسند. یکی از نکات مهم در نظریه برن، مخالفت او با محدود شدن به یک یا چند قالب رفتاری است. بازی ها می توانند گاهی اوقات برای ساختار روانی ما مفید باشند، اما یادتان باشد گاهی اوقات و نه همیشه، چرا که استفاده دائمی از آنها فقط باعث می شود تا ما از تجربه مهمی در زندگی محروم شویم: تجربه صمیمیت.
بازی ها می توانند مانع مهمی بر سر راه صمیمیت باشند و در نتیجه، ادامه دادن آنها در طولانی مدت یکی از عوامل مخرب در رابطه همسران با همدیگر است و البته می تواند منشا سوء تفاهم های بسیاری باشد. پس اگر به دنبال تجربه صمیمیت هستید و می خواهید رابطه بهتری با همسرتان داشته باشید، لازم است در این مورد تجدید نظر کنید. اما چطور می توان این کار را انجام داد؟
۱- بازی های خودمان را بشناسیم
قدم اول برای کنار گذاشتن این بازی ها، تشخیص آنها در روابط خودمان است. البته تصور نکنید که این کار به این آسانی هاست، چرا که نیروهای ناخودآگاه در ما آنقدر قوی هستند که گاهی اوقات مانع دیدن حقایق می شوند. پس چه باید بکنیم؟ بهتر است کتاب «بازی ها» نوشته اریک برن را تهیه و آن را با دقت مطالعه کنید. در این کتاب در مورد انواع بازی ها صحبت شده است. اگر هر کدام از این الگوهای رفتاری برای شما آشنا بودند، می توانید به این نتیجه برسید که احتمالا شما از آنها استفاده کرده اید.
نکته: منتظر نباشید که با قطعیت بتوانید همه موارد را در رفتارتان شناسایی کنید، چرا که ما می توانیم به راحتی فریب بخوریم و در نتیجه، بسیاری از موارد را به صورت قطعی شناسایی نکنیم.
۲- خودمان را بشناسیم
همانطور که اشاره شد، تصور ما در مورد خودمان نقش مهمی در ادامه دادن بازی ها و البته روش بازی ما دارد. پس لازم است در زمینه چهار وضعیت زندگی اطلاعات کسب کنید. برن در کتاب «تحلیل رفتار متقابل» و یا «بعد از سلام چه می گویید؟» به این چهار وضعیت پرداخته است. کتاب «وضعیت آخر» و «ماندن در وضعیت آخر» تامس هریس نیز می تواند در این زمینه کمک خوبی برای شما باشد که خوشبختانه، همه این کتاب ها به فارسی ترجمه شده اند. یادتان باشد تا زمانی که شما تصور خوبی از خود و اطرافیانتان نداشته باشید، احتمال کمی وجود دارد که بتوانید دست از بازی کردن بردارید.
۳- بالغ خود را تقویت کنید
توجه داشته باشید که در بازی ها غالبا این کودک نیازمند حمایت و یا والد سرزنشگر است که وارد می شود. برای کنترل این دو بخش نیز لازم است بخش بالغ شخصیت شما تقویت شود. برای اینکه بتوانید بالغ را تقویت کنید و جلوی دخالت های بیش از حد کودک نیازمند حمایت و والد سرزنشگر را بگیرید لازم است به سه نکته توجه ویژه داشته باشید: ۱- بازی ها و امتیازاتی را که از طریق آنها دریافت می کنید به دقت شناسایی کنید. ۲- موقعیت هایی را که بازی ها بیشتر طی آنها رخ می دهد بشناسید. ۳- آگاهانه تصمیم بگیرید زمام کار را در این موقعیت ها به دست بالغ خود بسپارید و البته، برای این کار به او فرصت دهید.
۴- با هم بازی را تمام کنید
اگر می خواهید این کار را با موفقیت بیشتر و البته در زمان کمتری پیش ببرید، دو راه برای آن وجود دارد. اولین و مهمترین آنها این است که همسرتان نیز همراه شما در این قضیه باشد و با همدیگر به دنبال کسب اطلاع در مورد بازی ها و کنار گذاشتن آنها باشید و راه دوم این که به سراغ روانشناسی بروید که در زمینه تحلیل رفتار متقابل مهارت دارد و از او کمک بخواهید.
چکیده مطلب
«بازی» یک اصطلاح روانشناختی است که توسط اریک برن وارد دنیای روانشناسی شد. بازی های همسران می تواند رابطه صمیمانه آنها را تخریب کند. شناختن این بازی ها، شناختن خودمان، تقویت کردن بالغ درون و همکاری با همسران به ما کمک می کند به این بازی های خطرناک خاتمه دهیم.
شازده خانمی که قورباغه شد
اریک برن از چهار وضعیت نام می برد و معتقد است هر کدام از ما معتقد به یکی از آنها هستیم. این چهار وضعیت عبارتند از: «من خوبم، تو خوبی»؛ «من خوبم، تو بدی»؛ «من بدم، تو بدی»؛ «من بدم، تو خوبی».
برن معتقد است همه ما در ابتدای تولد باور داریم که خوب هستیم اما ممکن است بر اثر تربیت نادرست به این نتیجه برسیم که خوب نیستیم. برن در این مورد جمله معروفی دارد و می گوید کودکان به صورت شازده و شازده خانم به دنیا می آیند تا اینکه والدینشان آنها را به صورت قورباغه درمی آورند.
در مورد دیگران نیز ما در همان سال های ابتدایی زندگی و در تعامل با دیگران، به ویژه والدین و دیگر افراد نزدیک، به نتیجه می رسیم.
نکته مهم در ارتباط بین این تصورات و بازی ها این است که افرادی که تصور بد بودن در مورد خودشان دارند، بسیار بیشتر از سایرین وارد بازی هایی می شوند که شکست های پی در پی به دنبال دارد. این افراد در واقع نه به دنبال برنده شدن، که به دنبال تایید این تصور ذهنی خود هستند؛ که خوب نیستند.
نظر کاربران
مقاله بسیار پر بار و عالی است. باورم نمیشه که نقطه نظرات بنیادی تحلیل رفتار متقابل دکتر روانشناس آقای اریک برن رو در این مقاله تحریر کردید.فوق العاده بود.به این مجله هر روز امیدوارتر میشم. امیدوارم خوانندگان مجله توجه لازم نشان داده و برایشان مفید وافع بشه زیرا اصول بنیادی اریک برن در رفتار بین فردی روزمره ما انسانها بسیار کاربردی است.
واقعا این کتابهای اریک برن عالین.مخصوصا کتاب بازی ها حتما بخونین همگی. اینجا هم خیلی خوب توضیح داده شده امیدوارم همه استفاده کنن.
واقعاً ممنون از این مطالب گرانقدرتون
سپاس
مدیونی اگه فکر کنی همشو خوندم
عالی عالی عالی خیلی مفید بود ممنون
عالی بینهایت عالی
متشکرم جالب و پر نکته بود
نظراتش عالی روانشناسی میخونم کتاب انسان در جستجوی معنا خوندم همچنین کودک والد هریس بن خوب بود خصوصا انسان در جستجوی معنا چقدر قشنگ
بسیار بسیار عالی تونستید مطلب رو بیان کنید ، ممنون و دمتون گرم .
یا علی
بسیار بسیار عالی تونستید مطلب رو بیان کنید ، ممنون و دمتون گرم .
یا علی