جدال موافقان و مخالفان شکار در ایران
شکارکردن به عنوان یکی از گران ترین و شیک ترین تفریحات از گذشته تا به حال، طرفداران فراوانی داشته و دارد؛ طرفدارانی که گاه بدون توجه به انقراض گونه های نادر فاتحانه بالای سر شکار می ایستند و عکس یادگاری می گیرند.
کاهش معنادار گونه های جانوری در دهه های اخیر واقعیت تلخی است که گریبان طبیعت ایران را گرفته است. شناسایی حدود هزار و 140 گونه جانوری، اعم از پستاندار، پرنده، خزنده، دوزیست و ماهیان و در معرض انقراض بودن حداقل 30 گونه جانوری، نشان از روزگار سخت حیوانات در کنار عواملی، مانند از بین بردن زیستگاه های طبیعی و اجرای عملیات عمرانی، یکی از دلایل کاهش گونه های جانوری است.
آمارهای نگران کننده
با وجود آنکه آمار دقیقی از تعداد حیواناتی که در یک دهه اخیر شکار شده اند، در دست نیست، نیم نگاهی به آمارهای سال ۹۲ نشان می دهد در ۹ ماه اول این سال، حدود هزار و ۲۱۵ شکار غیرمجاز پستانداران، ۳۰۰ زنده گیری و پنج هزار و ۳۲۹ شکار غیرمجاز اتفاق افتاده است. به این تعداد باید صدور ۳۵۰ مجوز قانونی شکار را اضافه کرد.
صدور ۴۰۵ مجوز شکار در فاصله سال های ۸۷ تا ۹۲ و افزایش شکارهای غیرقانونی تا ۳۰ برابر مجوزهای صادر شده، مسئولان محیط زیست را بر آن داشت تا در سال ۹۳ و ۹۴ از صدور پروانه شکار برای جمعیت حیات وحش کشور امتناع ورزند. البته، شکار حیواناتی، مانند گراز وحشی یا خوک برای اتباع خارجی در برخی استان ها، مانند زنجان از این قاعده مستثناست.
چالش قدیمی
فارغ از اقدامات دولت در راستای کاهش شکار، وضع جریمه تا سقف ۱۰۰ میلیون تومان برای شکار غیرمجاز و پیشنهاد رئیس مجلس درباره وضع قانون ممنوعیت شکار برای پنج سال، موضوع شکار و شکارچی، از جمله چالش های قدیمی در محیط زیست کشور است؛ یعنی عده ای بر این عقیده اند که برخلاف تصور موجود، شکار حیوانات، به ویژه حیوانات پیر، نه تنها اشتباه نیست، بلکه بخشی از چرخه طبیعت به شمار می رود و فضا را برای حیوانات جوان باز می کند.
این افراد اغلب با به چالش کشیدن سیاست های دولت مبنی بر کاهش صدور مجوز شکار، بر این باورند که مجوز شکار، به ویژه برای اتباع خارجی، یکی از بهترین راه ها برای ورود ارز به کشور است. موافقان شکار همچنین با تکیه بر روش زیست پیشینیان که متکی بر شکار حیوانات بود، مخالفت با شکار را نوعی تخطی از قانون بقا می دانند و بر این عقیده اند که معیشت بسیاری از مردم محلی در کشور، به شکار وابسته است.
تحت این شرایط تسامح و تساهل در صدور مجوز شکار، نه تنها می تواند از رشد شکارچیان غیرقانونی بکاهد، بلکه موجب می شود شکارچیان، تحت نظارت قانون و در محل هایی که به عنوان منطقه آزاد شکار تعریف شده است، به شکار بپردازند تا هم مسئله تامین معیشت شکارچیان حل شود و هم روند طبیعی زندگی بشر که با شکار عجین شده است، زیر پا گذاشته نشود.
در سوی دیگر این طیف، مخالفان شکار بر این عقیده اند که از حیات وحش ایران چیز زیادی برای شکار باقی نمانده است. وجود ۱۱۰ هزار گونه شکاری و وجود یک میلیون و ۵۰۰ هزار قبضه اسلحه در کنار قیمت وسوسه کننده پوست، طبیعت را با واقعیت تلخ انقراض یا در حال انقراض بودن بسیاری از گونه های جانوری رو به رو کرده است. این افراد معتقدند امروزه شکارچیان با غیراخلاقی ترین راه های ممکن، مانند تقلید صدای جفت، دنبال کردن چهارپا با موتورسیکلت های تریل و در نهایت از پا افتادن جانور، به جان حیوانات افتاده اند و چرخه طبیعی اکوسیستم را مختل می کنند.
هدایت الله تاجبخش، پدر تاکسیدرمی ایران:
شکار شغل اجدادی ماست
هدایت الله تاجبخش، پدر تاکسیدرمی ایران است و مدرک دکترای خود را در رشته بافت شناسی پوست حیوانات وحشی از دانشگاه مونتره مکزیک دریافت کرده است. او از حدود ۱۰ سالگی تفنگ به دست گرفت و تجربه شکار را با پرندگان کوچک شروع کرد. تاجبخش با ۵۰ سال سابقه تاکسیدرمی، معتقد است در شکار از غریزه طبیعی خود پیروی کرده و هیچ گاه شکارکُش نبوده است.
تعریف شما از شکارچی براساس سال ها تجربه شکار، چیست؟
ما دو نوع شکارچی داریم، یک گروه شکارکش و گروه دیگر افرادی هستند که حیوانی را که بزرگ شده و در حال مردن است، شکار می کنند. بالاخره یک عده طبیعت را دوست دارند و با دوستان به گشت و گذار می روند. در این میان، اگر حیوانی را هم ببینند شکار می کنند. من حدود ۵۰ تا ۶۰ سال همین طور شکار کردم، اما با شکارکش ها، یعنی افرادی که شکار را به عنوان شغل می بینند و به حیوان، چه جوان و چه پیر شلیک می کنند، کاملا مخالفم. من از ۶۰ سال پیش تا الان مردم را تشویق می کنم اگر شکارچی هستند به دنبال شکار بزرگ و پیر بروند. به نظر من، اگر می خواهیم مسئله شکار را کنترل کنیم، باید به فکر آموزش باشیم که متاسفانه در این باره خیلی ضعیف عمل می کنیم.
منظور شما این است که سازمان محیط زیست باید نحوه شکار کردن را به شکارچی آموزش دهد؟
فکر می کنم باید نوع شکارکردن و طبیعت گردی را به شکارچی آموزش دهیم تا شکارچی در منطقه ای که شکار ممنوع است، دست به اسلحه نبرد. وقتی آموزش ندهیم وضعیت همین است که می بینید. تفنگ دائما پشت شکارچی است و هر حیوانی را هم که پیدا کرد چه نر و چه ماده می زند.
اگر درست فهمیده باشم به نظر شما شکار کردن قاعده خاص خودش را دارد که این قاعده در حال حاضر در کشور ما رعایت نمی شود!
دقیقا! تا زمانی هم که شکارچی نباشید و اسلحه نداشته باشید، نمی توانید آموزش شکار بدهید. با وجود این، در حال حاضر در سازمان حفاظت محیط زیست یک نفر شکارچی فعالیت نمی کند.
چرا باید در سازمان حفاظت محیط زیست شکارچی حضور داشته باشد؟ فکر نمی کنید این دو با هم منافات دارد؟
نه! مردم سال ۱۳۳۶ کانون شکار را تاسیس کردند که در سال ۴۶ به سازمان شکاربانی تغییر وضعیت و نام داد و چهار سال بعد، یعنی در سال ۱۳۵۰ هم تبدیل به سازمان حفاظت محیط زیست شد. اگر از این زاویه نگاه کنید، متوجه می شوید معاون امور طبیعی سازمان که بر مسئله شکار و شکارچی نظارت می کند، باید خودش دست به ماشه و شکارچی باشد. بالاخره فردی که این سمت را دارد باید با این حوزه آشنا باشد و فقط از پشت میز دستور ندهد. در گذشته هم همین طور بود، اما الان اصلا به این شکل نیست.
فکر نمی کنید در شرایطی که برخی از گونه های جانوری در معرض انقراض هستند، تشویق به شکار پیر و بزرگ هم چندان درست نیست؟
به نظر من، آدمیزاد باید از مواهب طبیعت که یکی از آنها شکار است، استفاده کند. تاریخ را که نگاه کنید می بینید شکار کردن موضوع جدیدی نیست. آبا و اجداد ما همه شکارچی بودند و شکارگاه داشتند. این شیوه زندگی بشر است.
اجداد ما رسم های خیلی زیادی داشتند که امروز از بین رفته است. به نظر شما بعد از چند هزار سال، هم چنان باید به شیوه گذشتگان زندگی کنیم؟
کاملا مخالفم! شما یک مثال بزنید که رفتاری در گذشته انجام می شد و امروز از بین رفته باشد. حتی اگر هم از بین رفته باشد، خطاست. اصلا، شکار کردن بخشی از تاریخ بشریت است و تمدن انسانی هم براساس شکار شکل گرفته است.
شما در اول صحبت هایتان گفتید با شکارکُش ها مخالف هستید، اما بسیاری را به شکار بزرگ و پیر تشویق می کنید. براساس تجربه شما، تشخیص سره از ناسره در عمل ممکن است؟
آموزش دقیقا در همین باره صدق می کند. ما باید اصول شکارگری را از بچگی آموزش بدهیم. مشکل ما این است که در برخی موارد فردی را که شکارکش بوده حافظ شکار کردیم. زمانی که شکارچی به یک منطقه می رود، یک تیر که از تفنگ خارج می شود، بقیه شکارها می ترسند و فرار می کنند، اما زمانی که محافظت می کنند و اجازه نمی دهد شکار انجام شود، حیوان پیر و جوان در کنار هم قرار می گیرند، بدون اینکه هیچ تحرک خاصی داشته باشند یا طبیعت روند عادی خودش را طی کند.
نظر شما درباره تکثیر کردن یا پرورش حیوانات برای شکار چیست؟
اتفاقا، من یکی از مدافعان این طرح هستم، اما از آن جایی که این دانش در کشور وجود ندارد، به درستی اتفاق نمی افتد. در حال حاضر برخی کبک یا بلدرچین را در فضای بسته پروش می دهند و هیچ وقت هم این حیوانات را رها نمی کنند. در صورتی که اگر شکارچیان خودشان این پرنده ها را پرورش دهند و بعد هم به آنها اجازه داده شود که این حیوانات را در فضای باز رها و شکار کنند از عطش شکار کم می شود. درواقع، زمانی که فرد حیوانی را پرورش دهد، دانه دهد و بزرگ کند، دیگر علاقه ای به کشتن آن ندارد.
شما از یک طرف موافق شکار حیوانات بزرگ و پیر هستید و این مسئله را جزئی از چرخه طبیعت می دانید و از طرف دیگر راهکار برای مقابله با شکار معرفی می کنید. از نظر شما این دو نگاه با هم تناقض ندارند؟
من می گویم کسی که به موضوع شکار حیوانات می پردازد و در این مورد قانون وضع می کند، در مرحله اول باید شکارچی باشد، بتواند در چشم شکار نگاه کند، حرکات شکار را دیده باشد و بداند شکار کردن چه سختی هایی دارد. در مرحله بعد قانون گذار باید درک کند که شکار خصلت بشر است و اصلا در برخی از موارد شکارچی براساس نیاز و تامین معیشت به شکار رو می آورد. با این شرایط، نباید شکار را به طور کامل ممنوع کرد، بلکه باید با ایجاد شرایطی که شکارچی را از نظر روحی به شکار نزدیک می کند، این موضوع را مهار کرد.
اسماعیل کهرم، فعال محیط زیست، با شکارچیان قاطعانه حرف می زند:
شکار؛ هرگز
اسماعیل کهرم را می توان یکی از شناخته شده ترین و قدیمی ترین فعالان محیط زیست نامید. او سالیان درازی است که درباره گونه های جانوری تحقیق می کند و به قول خودش در سرما و گرما کار شمارش ماترک طبیعت را در بالای کوه ها و دشت ها رها نکرده است. او یکی از سرسخت ترین مخالفان شکار است و عقیده دارد شکارچیان، نه برای تامین معیشت که فقط برای تخلیه هیجان، تفنگ را به سوی حیوان می گیرند.
اخیرا اخبار بسیاری درباره شکارچیانی که تفنگ را زمین گذاشته اند شنیده می شود، اما هنوز برخی ای متعهدترین شکارچیان هم به شکار حیوان بزرگ و پیر معتقد هستند. شما با این نظر موافق هستید؟
به صراحت می گویم نه! میل به کشتن حیوانات در آدم هایی که شکار می کنند، چیزی نیست که شرایط پذیر باشد؛ فردی را می شناسم که قبلا شکارچی بوده است. او تعریف می کرد زمانی که شکار را می دیده، قلبش تندتند می تپیده و آدرنالین خونش بالا می رفته است. در یک لحظه چنان هیجانی وجودش را می گرفته که هیچ چیز جز کشتن و سر بردن حیوان نمی توانسته او را آرام کند.
شکارچیان زمانی که شکار را با گلوله می اندازند و خونش را می ریزند، بسیار لذت می برند. در این شرایط، شکارچی چطور می تواند خودش را کنترل و فقط حیوان پیر و بزرگ را شکار کند. اگر هم این ادعا را بپذیریم، مگر چه تعداد از گله های ما با وجود پلنگ، گرگ، سرما و آسیب های مختلف، به سن پیری می رسند؟ در حال حاضر یک میلیون و ۵۰۰ هزار اسلحه شکاری در کشور است و حیوانات پیر ما اصلا پاسخ گوی این تعداد اسلحه نیستند. به همین دلیل، در ظاهر از شکار بزرگ صحبت می کنند، اما در عمل، زمانی که گله را می بینند، بدون اینکه فکر کنند حیوانات درون گله جوان هستند یا پیر، نر هستند یا ماده، شلیک می کنند.
البته، شاید تمام شکارچیان هم از روی هوس شکار نکنند. بالاخره تامین معیشت هم در این میان نقش دارد؟
نه! اصلا این طور نیست. امروز یک قبضه اسلحه شکاری حدود ۲۰ میلیون تومان ارزش دارد. فکر می کنید شکارچی ای که یخچال خانه اش پر از گوشت آهو و میش است، واقعا نیاز مالی دارد؟ شکار از تفریح های گران است. چطور این افراد می توانند اسلحه بخرند، رنج رفتن بالای کوه در زمستان را تحمل کنند و با بدبختی شکار را به مقصد برسانند، اما نمی توانند گوشت بخرند؟ به جرئت می گویم که مسئله شکار هیچ ربطی به نیاز مالی ندارد و فقط از شهوت کشتن نشئت می گیرد.
به نظر شما آسان تر شدن صدور مجوز شکار و افزایش جریمه شکار غیرمجاز، می تواند نظارت بر شکارچیان را بیشتر کند و از تعداد شکارچیان غیرمجاز بکاهد؟
برای اینکه به این سوال شما جواب بدهم، باید به آخرین آمار از سرشماری حیوانات اشاره کنم. براساس آمارهایی که داریم، در حال حاضر، ۱۱۰ هزار چهارپای شکاری در کشور وجود دارد. ۱۰ تا ۲۰ هزار آهو هم در طبیعت زندگی می کنند. با توجه به ذخایر اندکی که داریم، افزایش مجوز شکار چیزی برای ما باقی نمی گذارد. درواقع، در شرایطی که یک میلیون و ۵۰۰ هزار قبضه سلاح در دست مردم است، اگر هر یک از شکارچیان فصلی دو حیوان را شکار کنند، فاتحه حیات وحشت را باید بخوانیم. غیر از این، حتی اگر مجوز شکار را افزایش دهیم، قیمت شکار را هم پایین بیاوریم، همیشه عده ای شکارچی غیرمجاز در کشور هستند که نمی توان بر آنها نظارت کرد.
پس پیشنهاد شما چیست؟
من به آقایانی که ادعای اخلاق شکار دارند، می گویم اگر این روند را تا چهار سال دیگر ادامه دهند، دیگر حیوانی برای شکار نمی ماند. آقایان برای خودشان هم که شده برای دو تا سه سال تفنگ ها را کنار بگذارند و اجازه دهند حیات وحش کمی جان بگیرد. بعد از آن دوباره دنبال هوس خود بروند. جالب است یک شکارچی برایم تعریف می کرد که در یکی از جنگل ها ببری از کنارش رد شد و او خودش را کنترل کرد و حیوان را شکار نکرد. شاید باورش سخت باشد، اما این آدم به کار خودش افتخار می کرد. تمامی اینها در حالی است که در وضعیت نگران کننده حیات وحش ایران، اصلا شکار کردن معنایی ندارد.
نظر کاربران
ba salam va arze adabo ehteram.
fagat ghasde tashakkor dashtam
man az karbarane ghadimie site shoma hastam.omidvaram hamishe movaffagh
bashid/
ممنون از دلسوزیهای استاد کهرم اما بحث اینه که اصولا چرا ارگان مربوطه جواز شکار را صادر میکنه بعد از شکارچی میخواد شکار نکنه!!!! بخدا خیلی ساده است شکار ممنوع!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
کاش روزی شاهد برقراری صلح و آرامش در جهان باشیم و شاهد کشتار هیچ موجود زنده ای نباشیم. کاش هیچ انسانی از روی هوا و هوس و تفریح و دلتنگی دست به شکار نزند.
پاسخ ها
امیدوارم منظورتون از کشتار شامل جیواناتی که برای پرکردن شکم هم کشته میشوند، باشد.
با سلام
امیدوارم منظور آن شکارچی ببر در کشوری غیر از ایران بوده باشد وگرنه که ببر مازندران سالها پیش (تقریبا 63 سال پیش) منقرض شده و از آقای دکتر کهرم انتظار میرود این نکته را بدانند. البته از ایشان که از فنون مدیریت حیات وحش هیچ نمیدانند اصلا بعید نیست این نکته را هم ندانند. بنده به عنوان دانشجوی دکترای محیط زیست و با تاکید بر علم محیط زیست متذکر میشوم که نظرات آقای دکتر تاجبخش از لحاظ فنی، علمی و مدیریتی بسیار نزدیکتر به واقعیت است تا نظرات آقای دکتر کهرم که فقط بر اساس احساس است. مدیریت محیط زیست باید بر مبنای علم باشد نه احساس.