درسهایی برای مدیران
کارکنان همیشه نسبت به مدیران خود توجه و ستایش کمتری دریافت می کنند.فرهنگ ما صرفا به مدیران ارشد توجه می کند و نقش آفرینی کارکنان را در درجه ی دوم اهمیت قرار می دهد.
ماهنامه بازاریاب بازارساز - مینو همتی: کارکنان همیشه نسبت به مدیران خود توجه و ستایش کمتری دریافت می کنند.فرهنگ ما صرفا به مدیران ارشد توجه می کند و نقش آفرینی کارکنان را در درجه ی دوم اهمیت قرار می دهد. برای همه ی ما اینطور پذیرفته شده است که کارمندان صرفا خواسته و اوامر مدیران را اجرا می کنند و در حقیقت وظیفه ای غیر از این ندارند.
این در حالتی است که تحقیقات جدید نشان می دهد که کارکنان در حدی که عموم مردم تصور می کنند مطیع و فرمانبردار نیستند. پژوهشی که میزان پذیرش افراد نسبت به آموزش را سنجیده است نشان داده است که افرادی که به عنوان مطیع و فرمانبردار شناخته می شوند نسبت به افرادی که به عنوان رهبر می شناسیم پذیرش کمتری نسبت به آموزش دارند.
افرادی که به فرمانبرداری و مطیع بودن مشهور هستند، نسبت به قبول راهنمایی ها و انتقادات رغبت کمتری نشان می دهند. علاوه بر این، چنین افرادی نقاط ضعف و اشتباهات خود را به راحتی نمی پذیرند، تمایل چندانی برای خطرپذیری نشان می دهند، در زمانی که به کمک نیاز دارند معمولا آن را اظهار نمی کنند، و نسبت به یادگیری و پیشرفت کمترین پذیرش را دارند.
دلیل اینکه این افراد نسبت به آموزش چندان پذیرش ندارند چیست؟ این امر ریشه در نگاه آنها نسبت به آموزش دارد. بسیاری از ما در پذیرش انتقاد مشکل داریم، اما مشکل افرادی که مطیع و فرمانبردار درنظر گرفته می شوند تا حدی مربوط به مقوله ی اعتماد به نفس است. زمانی که از این افراد انتقاد می شود، احساس ضعف و ناتوانی می کنند. زمانی که این افراد در معرض آموزش قرار می گیرند، آنها این امر را اینطور تفسیر می کنند که نقطه ش ضعف یا مشکلی دارند و درنتیجه نیاز به کمک دارند. اگرچه ممکن است مقداری از این آموزش را که از جانب مدیریت برای آنها تجویز شده است مفید بدانند، اما باز هم آن را حامل این پیام می دانند که «من به اندازه ی کافی خوب نیستم.»
آیا کارفرمایان باید به مقوله ی آموزش پذیری کارکنان خود توجه کنند؟ آیا میان آموزش پذیری و عملکرد رابطه ی معناداری وجود دارد؟ کارشناسان بر این باورند که در کسب و کار امروز افراد باید راهکارهای بسیاری بر سر راه خود بگذارند. اگر یکی از اعضای گروه تمایلی به یادگیری موضوعات جدید نداشته باشد و یا نخواهد از چارچوب شغلی خود فراتر برود، باعث شکست کلی گروه خواهدشد. آنچه کسب و کارهای امروز نیاز دارند افرادی است که خود را با شرایط جدید وفق دهند و نقش های جدیدی را بپذیرند- افرادی که پیوسته در پی ارتقای مهارت های خود باشند.
این مباحث چه درسهایی برای مدیران دارد؟
اول اینکه مدیران باید از کارکنان خود حمایت کنند. آنها باید به کارکنان خود کمک کنند با احساس ناامنی در خود مقابله کنند. مدیران باید به کارمندان خود نشان دهند که چون به توانایی های آنها واقف هستند تمایل دارند آنها مهارت ها و موضوعات جدید را بیاموزند و با جدیدترین و به روز ترین تحولات و تغییرات آشنا شوند. کارکنان باید اطمینان پیدا کنند که سازمان روی آنها سرمایه گذاری می کند زیرا آنها ارزش این سرمایه گذاری را دارند و اینکه آموزش فرصت است نه تهدید.
دوم اینکه سازمان ها باید فواید و اثرات مثبت دوره های آموزشی را که برای کارمندان خود تصریح کنند که این دوره ها تنبیهی برای کسانی که عملکرد ضعیف تری دارند نیست. بلکه سرمایه گذاری است که نه تنها به سود سازمان است برای آینده ی حرفه ای کارکنان نیز مفید است.
سوم اینکه از کارکنان مسن و باتجربه غافل نشوید. تحقیقات نشان داده است که هرچقدر سن افراد بالاتر می رود آموزش پذیری آنها بیشتر می شود و مقاومت کمتری در برابر یادگیری نشان می دهد. کارکنان مسن تر نسبت به توانایی های خود اعتماد بیشتری دارند و انتقادپذیری بالاتری پیدا می کنند. در کشورهای پیشرفته حتی زمانی که فرد در آستانه ی بازنشستگی قرار دارد نیز برای او دوره های آموزشی می گذارند تا او را برای زندگی جدید که پیش رو دارد، آماده کنند.
مطیع بودن امر مذمومی نیست. در بسیاری از نقش ها و موقعیت ها وجود افرادی که دستورات را بپذیرند و اجرا کنند همان چیزی است که سازمان ها نیاز دارند. اما بسته بودن و مقاومت نشان دادن نسبت به انتقاد، راهنمایی، و آموزش پدیده ی نکوهیده ای است. این امر به خصوص از دید سازمان ها و مدیران منابع انسانی منفی و نامطلوب تلقی می شود.
ارسال نظر