۲۲۸۰۶۹
۵۰۱۹
۵۰۱۹
پ

کافی شاپ، ایده‌های موفق و استیون جانسون!

استیون جانسون، نام ناشناخته ای در دنیای کسب و کار و موفقیت نیست. درباره ایده‌های موفق و زندگی موفق، سخنرانی‌ها و نوشته‌های زیادی از ایشان ارائه شده است که در این گفتار، به مرور یکی از برترین سخنرانی‌های وی در سال‌های اخیر می‌پردازیم.

کافی شاپ، ایده‌های موفق و استیون جانسون!
برترین ها: ایده‌های موفق از کجا می‌آیند؟ ایده‌های خوب، چه سرگذشتی دارند و از کجا نشأت می‌گیرند؟ در چه مکان‌هایی فایده‌ها بیشترین فرصت خلق شدن و رشد کردن را دارند؟ چگونه باید فکر کرد و خلاقانه عمل کرد؟ این‌ها، پرسش‌هایی است که همواره ذهن انسان‌ها درگیر آن است که چگونه ایده خوب را خلق کنند، پرورش دهند و در نهایت، در عمل، از این ایده خوب و موفق برای راه اندازی کسب و کار و پر بازده، استفاده کنند.

بزرگان کسب و کار جهان، همواره از ایده‌های خوب و خلاقانه، در پیش برد کسب و کارشان صحبت می‌کنند و حتی روان شناسان نیز، فکر مثبت و انرژی مثبت یک فرد خلاق را، عامل مهم برای فرصت آفرینی و خلق ایده‌های جدید می‌دانند. سیگنال‌های کیهانی انرژی مثبت، همواره آماده اند تا همان گونه که در مستند راز و قانون جذب گفته شد، مغزها و ذهن‌های خلاقانه افراد مثبت را درنوردیده و آن ها را برای خلق کردن، کمک کنند. استیون جانسون Steven Johnson، تلاش می‌کند ما را با این پرسش‌ها، شنا کند.

جانسون معتقد است، برخی از ایده‌های موفق، از کافی شاپ ها آمده است و حتی برترین ایده‌ها و سیستم‌های صنعتی و فضایی، که روزی نگاه نظامی بران می‌رفت، امروزه برای یافتن کافی شاپ در محل زندگی شما، کاربرد روزانه دارد. البته پروژه دارپا DARPA وزارت دفاع آمریکا در زمان ریاست جمهوری آیزنهاور، رییس جمهور وقت ایالات متحده امریکا نیز، که روزگاری، نگاه نظامی بر آن می‌رفت، امروزه، پهنه جهانی وب WWW را با 2.5 میلیارد کاربر و ده‌ها میلیون پرتال و گردش مالی هزاران میلیارد دلاری خلق کرد.

کافی شاپ، ایده‌های موفق و استیون جانسون!

استیون جانسون، از فعالان دنیای موفقیت و ایده پردازی، در یکی از جالب‌ترین سخنرانی‌های سال‌های اخیرش که در اواخر ۲۰۱۰ میلادی در کنفرانس تد صورت گرفت، درباره این موضوع صحبت کرد که ایده‌های موفق، از کجا می‌آیند و چگونه بایدان ها را توسعه داد. در واقع، ایده‌های خوب و موفق، یک فرآیند را مانند فرآیند توسعه محصول و خدمات طی می‌کنند و افرادی که بتوانند این فرآیند را به خوبی درک کنند، قطعاً ایده‌های موفق تری را ارائه می‌کنند. آقای جانسون، درباره ایده‌ها، صحبت جالبی دارد.

کافی شاپ، ایده‌های موفق و استیون جانسون!
(ایده‌های خوب از کجا می‌آیند؟ این پرسشی است که جانسون در پی پاسخ به آن است)

پیش از شروع بحث، توجه شما را به این ویدئوی 4 دقیقه ای جالب جلب می‌کنیم.



جانسون، می‌گوید، خیلی از ایده‌ها دور میز شام یا نهار یا صبحانه خلق می‌شوند و یا در کافی شاپ ها ه افراد در محیطی کوچک، مشغول نوشیدن قهوه یا چای یا اسپرسو هستند به وجود می‌آید. او، کافی شاپ ها را مکان ازدواج ایده‌های افراد با هم می‌داند که تعبیر جالبی است. کافه سنترالن وین اتریش، یکی از مشهورترین کافه‌های اروپااست که پاتوق افراد مشهوری چون هیتلر، مارکس و بتهوون بود و شاید بسیاری از ایده‌های این افراد، در زمان نوشیدن قهوه در این مکان مشهور، شکل گرفته باشد.

ایشان، درباره مفهومی به نام شم تدریجی معتقد است:

یکی از مشکلاتی که مردم دارند، این هست که آن‌ها دوست دارند داستان‌های اختراع خود را خلاصه کرده در قالب زمانی کوتاه تری بیان دارند. بنابراین آن‌ها لحظات «یافتم!» ها را بازگو می‌کنند. اینطور می خواهند بگویند که " من آنجا بودم، آنجا ایستاده بودم، و یک‌دفعه همه چیز به روشنی در مغزم آمد." اما در واقع، اگر شما به عقب برگشته و نگاهی به یادداشت‌های قدیمی بیندازید، معلوم می‌شود که بسیاری از ایده‌های مهم، دوران طولانی برای پرورش داشتند.

من آنرا «شمّ ِ تدریجی» یا (Slow hunch) می‌نامم. ما اخیراً" زیاد در مورد شمّ یا غریزه و لحظاتی که غیر مترقبه و در یک چشم بر هم زدن رخ می‌دهند، شنیدیم، اما در حقیقت بسیاری از ایده‌های بزرگ، بعضی وقت‌ها برای مدت ده‌ها سال، در پس فکر افراد باقی می‌مانند. آن‌ها وجود یک مسئلهٔ جالب را حس می‌کنند، اما هنوز کاملاً" ابزار لازم برای کشف آنرا ندارند. تمام وقت را صرف مسائل خاصی می‌کنند، اما چیز دیگری در آنجا مانده که کاملاً" قادر به حل آن نیستند.

(قابل ذکر است، ایده پرتال اوبر، به صورت تصادفی وقتی در پاریس، تاکسی به آسانی در اختیار آقای کالانیک (مدیر اوبر) قرار نگرفت، به ذهن ایشان رسید)

جانسون درباره نقش کافی شاپ ها در بروز ایده‌های نوین، می‌گوید:

کافی شاپ، ایده‌های موفق و استیون جانسون!

من مدت زیادی را در طول پنج سال گذشته، درباره قهوه‌خانه‌ها فکر کردم، چراکه به نوعی در تلاش و تحقیق برای یافتن پاسخ این سؤال بودم که ایده‌های خوب از کجا می‌آیند. چه محیط‌هایی هست که منجر به انواع نوآوری منحصر به فرد، و خلاقیت استثنائی می‌شود؟ نوع محیط چیست؟ فضای خلاقیت چیست؟ و کاری که انجام داده‌ام این است که هم به محیطی مثل قهوه‌خانه، توجه کردم؛ و هم به محیط رسانه‌ای مثل شبکه جهانی وب (WWW)، که به طور فوق العاده ای مبتکرانه بوده است.

من به تاریخ اولین شهرها برگشتم، من حتی به سراغ محیط‌های زیستی هم رفته‌ام، مثل صخره‌های مرجانی یا جنگل‌های استوایی، که نوآوری منحصر به فرد زیستی را در بر داشتند؛ و چیزی که تا کنون به دنبال آن بودم یک الگوی مشترک است، یک جور اثر رفتاری که در همه این محیط‌ها به کرات نمایان باشد. آیا الگوهای متناوبی وجود دارند که ما از آن‌ها بیاموزیم، که آن‌ها را انتخاب و به نوعی در زندگی خودمان، یا تشکیلات خودمان، یا در اطراف خودمان به کار ببریم تا آن‌ها را سازنده تر و مبتکرانه تر کنیم؟ و فکر می‌کنم که چند تایی از آن‌ها را پیدا کردم.

کافی شاپ، ایده‌های موفق و استیون جانسون!
(استیون جانسون معتقد است که ایده‌های موفق، یک شبه خلق نمی‌شوند)

وی اضافه می‌کند:

ما ایده‌ها را از دیگران می‌گیریم، از افرادی که از آن‌ها می‌آموزیم، از کسانیکه در کافی شاپ به آن‌ها برخورد می‌کنیم، آن ایده‌ها را به شکل‌های تازه ای به هم وصل کرده، و چیزی نو خلق می‌کنیم. در واقع اینجا جائیست که نوآوری پدید می‌آید. و این بدان معنی است که باید برخی الگوهای خود را دربارهٔ شکل واقعی اختراع و اندیشهٔ عمیق تغییر دهیم. منظورم آینه که این یک بعد قضیه است. دیگری قضیه نیوتن و سیب است، زمانیکه نیوتن در کمبریج بود. این مجسمه ای از آکسفورد است. شما آنجا غرق در افکار خود نشسته‌اید، و سیب از درخت می‌افتد، و شما تئوری جاذبه را بدست می‌آورید.

در حقیقت، فضاهایی که به لحاظ تاریخی منجر به نوآوری شده‌اند بدین گونه هستند. این نقاشی معروف «هوگارث» از یک جور شام سیاسی در یک میکده است، اما کافی شاپ ها در آن روزها به این شکل بودند. این همان محیط آشفته ای است که ایده‌ها احتمالاً" گرد هم می‌آمدند، جائیکه مردم احتمالاً" برخوردهای تازه، جالب، و غیر قابل پیش بینی داشتند - افرادی با پیشینه‌های مختلف. بنابراین، اگر ما سعی داریم سازمان‌های مبتکرانه تر بسازیم، می‌بایست فضاهایی بسازیم که، در کمال تعجب، کمی بیشتر شبیه آن فضا باشند. این جایی است که دفتر کار شما می‌بایست شبیه آن باشد، بخشی از پیام من اینجاست.

کافی شاپ، ایده‌های موفق و استیون جانسون!
(جانسون می‌گوید، گراند کافه انگلیس که ۴۰۰ سال قدمت دارد، نقش زیادی در توسعه انگلیس داشته است)

جانسون در سخنرانی خود، بار دیگر به اهمیت کافی شاپ ها در ایده پرداری خلاقانه اشاره دارد و می‌گوید:

کافی شاپ، نقش بسیار بزرگی در آفرینش روشنفکری داشت، بعضاً"، به خاطر آنچه مردم در آنجا می‌نوشیدند. چراکه،‌ قبل از شایع شدن قهوه و چای توسط فرهنگ بریتانیایی، آنچه مردم -- چه نخبگان و چه عوام -- می‌نوشیدند هر روز، از طلوع تا غروب خورشید الکل بود. الکل، نوشیدنی منتخب روز بود. شما به همراه صبحانه کمی آبجو و در هنگام نهار کمی شراب می‌نوشیدید. بسیار خوب، این انتخاب سالمی بود، چون آب، مطمئن و سالم برای نوشیدن نبود. و بدین ترتیب، در واقع قبل از پیدایش قهوه‌خانه، کل مردم عملاً" تمام روز مست بودند. و می‌توانید تصور کنید داستان به چه صورت بود. بنابراین وقوع شکوفایی عظیم اختراعات، تصادفی نبوده زمانیکه انگلستان به چای و قهوه روی آورد.، می‌توان اهمیت این موضوع را پی برد.

کافی شاپ، ایده‌های موفق و استیون جانسون!
(نظر جانسون درباره نقش کافی شاپ، در توسعه ایده پردازی و خلاقیت)

وی، به نقش رفتار سازمانی گوگل در توسعه نوآوری و فراهم کردن بسترهای موفقیت و کارآفرینی درون شرکت برای کارمندانش اشاره می‌کند و معتقد است:

چالش موجود برای ما اینست که: چطور فضاهایی را بوجود آوریم که ایده‌های خلاقانه و موفق، بتوانند عمری طولانی داشته باشند؟ کار سختی است که نزد رئیس خود بروی و بگویی، " من ایده ای عالی برای شرکتمان دارم. که در سال 2020 به دردمان می‌خورد. می‌شود کمی به بنده وقت بدهید تا روی آن کار کنم؟" در حال حاضر، در تعدادی کمپانی مثل گوگل، در 20 درصد از زمان، کارمندان فرصت دارند که درباره مسائل مورد علاقه خود فکر کنند و رویان‌ها بررسی کنند. بدونان که الزاماً، آن موارد ارتباطی با فعالیت روزانه آن‌ها در شرکت گوگل، غول جست وجوی اینترنت داشته باشد. در واقع، کارمندان گوگل، می‌توانند 20 درصد از وقت خود را در ماه، به روش‌های نوآورانه و خلق ایده اختصاص دهند.

جانسون، درباره ارتباط حس‌ها با یکدیگر هم نظر جالبی دارد:

مسئلهٔ دیگر آن است که اجازه دهیم آن حس‌ها با حس‌های دیگران ارتباط برقرار کنند؛ چیزی که اغلب رخ می‌دهد. شما نیمی از یک ایده را دارید وفرد دیگری نیمهٔ دیگر آنرا، و اگر شما در فضای مناسبی باشید، آن‌ها تبدیل به چیزی بزرگ‌تر از جمع جزء جزءشان می‌شوند. بنابراین، به تعبیری، ما اغلب از ارزشِ حفظ ویژگی‌های عقلانی سخن می گوییم، مثل ساخت موانع، ایجاد آزمایشگاه‌های مخفی تشخیص و تحقیق، به ثبت رساندن آنچه داریم، تا اینکه آن ایده‌ها با ارزش باقی بمانند، و مردم برای ارائه ایده‌های بیشتر، انگیزه پیدا می‌کنند، و فرهنگ، مبتکرانه تر می‌شود. اما فکر می‌کنم باید به موردی اشاره کنم اینکه ما باید به همان اندازه، اگر بیشتر نه، برای ارزش نهادن به اساس ارتباط ایده‌ها وقت صرف کنیم، نه اینکه فقط آن‌ها را حمایت کنیم.

کافی شاپ، ایده‌های موفق و استیون جانسون!
(تصویر کتاب ایده‌های خوب از کجا می‌آیند، نوشته استیون جانسون -۲۰۱۱)

جانسون، در ادامه اظهاراتش، درباره ایده ای‌ که منجر به خلق سامانه موقعیت یاب جغرافیایی یا جی پی اس شد نیز، داستان جالبی را تعریف می‌کند:

و من شما را با این داستان تنها می‌گذارم، داستانی که فکر می‌کنم اکثر این ارزش‌ها را تصرف کرد، وبه حق، نوع جالبی از داستان نوآوری، و چگونگی رخداد آن به صورت‌های غیر متعارف است. اکتبر سال 1957 است، و قمر مصنوعی «اسپات نیک» تازه پرتاپ شده، و ما در «لورل مریلند»، در آزمایشگاه فیزیک کاربردی، وابسته به دانشگاه «جان هاپکینز» هستیم. دوشنبه صبح است، و خبر گردش این قمر مصنوعی به دور زمین تازه منتشر شده است. و البته، این بهشت nerd بود، درسته؟

تمام این کله گنده های فیزیک آنجا در حال اندیشیدن هستند، " اوه خدای من! باور نکردنی است. باور نمی‌کنم این اتفاق افتاده." و دو تن از آن‌ها، دو محقق بیست و خورده ای سالهٔ شرکت APL، دور میزی در کافی شاپ مشغول گفتگویی دوستانه با گروهی از همکارانشان هستند. نام این دو نفر «گایر» و «وایفن باخ» است. آن‌ها شروع به صحبت کردند و یکی از آن‌ها گفت، " هی، تا به حال کسی سعی کرده به این چیز گوش دهد؟ این را می گویم، ماهوارهٔ ساخت بشر که اون بالا در فضا مسلماً" نوعی سیگنال را منتشر می‌کند. اگر موج آنرا بگیریم، احتمالاً" آنرا می‌شنویم." آن‌ها نظر تعدادی از همکارانشان را پرسیدند، و همه اینطور گفتند، "نه، من فکر این کار را نکرده بودم. این ایدهٔ جالبی است."

و معلوم شد که «وایفن باخ» یه جور مهارت در دریافت امواج ریز دارد، و در دفترش یک آنتن کوچک به همراه یک دستگاه تقویت کننده راه اندازی کرده است. و بدین ترتیب «گایر» و «وایفن باخ» به دفتر «وایفن باخ» برگشتند، و شروع به کند و کاو و به نوعی آنچه امروزه آنرا سرقت کامپیوتری می‌نامیم، پرداختند. و آن‌ها بعد از چند ساعت، در واقع شروع به گرفتن سیگنال‌ها کردند، چون ماهوارهٔ «اسپات نیک» ساخت روسیه به راحتی قابل ردیابی است. درست در بیست مگاهرتز قرار داشت، بنابراین براحتی می‌توانستید آنرا پیدا کنید. از آنجائیکه در واقع می‌ترسیدند که مردم فکر کنند این یه جور کلک است، جوری ماهواره را ساخته بودند که براحتی ردیابی شود.

جانسون ادامه داد:

بدین ترتیب این دو نفر آنجا نشسته و به این سیگنال گوش می‌دهند، و مردم تقریباً" به سمت دفتر راه افتادند و گفتند، " وای! خیلی جالبه. می تونم گوش بدم؟ وای، عالیه." و خیلی طولی نکشید که فکر کردند، " خدای من، این تاریخی است. ممکنه ما اولین کسانی در آمریکا باشیم که به این گوش می‌دهیم. باید آنرا ضبط کنیم." و بدین ترتیب آن‌ها این دستگاه ضبط آنالوگِ بزرگ و کلنگی را آوردند، و شروع به ضبط این بیب بیب های کوچک کردند. و شروع کردند به ثبت یک جور تاریخ و زمان برای هر بیب کوچکی که ضبط می‌کردند. و به این فکر افتادند، " اوه خدای من، ما در اینجا تغییرات فرکانسی بسیار کوچک را متوجه می‌شویم.

ما احتمالاً" می‌توانیم سرعت حرکت ماهواره را محاسبه کنیم، با انجام کمی محاسبهٔ ابتدایی و با استفاده از اثر دوپلر. و سپس آن‌ها کمی بیشتر با آن سر و کله زدند، و با تعدادی از همکارانشان که تخصص‌های دیگری داشتند، گفتگو کردند. آن‌ها گفتند، " خدای من، می دانید، فکر کنیم که در واقع با مشاهدهٔ ضریب اثر دوپلرمی توانیم نقاطی را که در آن ماهواره نزدیک‌ترین فاصله و همچنین دورترین فاصله را با آنتن ما دارد، بفهمیم. خیلی جالبه."

و در نهایت، آن‌ها مجوز گرفتند-- تمام آن یک پروژه جانبی کوچکی است که ظاهراً" از ابتدا جزء تعریف کاری آن‌ها نبوده. آن‌ها مجوز استفاده از کامپیوتر جدید UNIVAC (اولین کامپیوتر جهانی) را گرفتند کامپیوتری که کلِ فضای یک اتاق را اشغال می‌کرد، و آن‌ها به تازگی برای شرکت APL گرفته بودند. آن‌ها کمی بیشتر با اعداد و ارقام سر و کله زدند، و بعد از سه یا چهار هفته، معلوم شد که آن‌ها نقشهٔ مسیر دقیق این ماهواره به دور زمین را پیاده کردند، فقط با گوش دادن به این سیگنال کوچک، که یک روز صبح سر میز غذا، در یک لحظه به دلشان افتاد و الهام بخش کارشان شد.

جانسون درباره فرآیندی که در نهایت، منجر به خلق ایده جی پی اس شد می‌گوید:

چند هفته بعد رئیسشان، «فرنک مک کلر»، آن‌ها را به اتاق برده و گفت، " بچه‌ها، باید از شما درباره پروژه ای که روی آن کار می‌کردید، سؤالی بپرسم. شما از یک منطقهٔ معلوم و مشخص روی زمین به محل نامعلوم یک ماهواره که به دور کرهٔ زمین می‌چرخد، پی بردید. آیا می‌توانید از جهت مخالف حرکت کنید؟ آیا می‌توانید منطقهٔ نامعلومی را در زمین پیدا کنید، چنانچه محل ماهواره را بدانید؟ " آن‌ها دربارهٔ این موضوع فکر کرده و گفتند، "خوب، فکر می‌کنم می‌توانیم. بیا اعداد را در اینجا ایجاد کنیم." بدین ترتیب آن‌ها برگشتند و در مورد آن فکر کردند.

سپس برگشتند و گفتند، " در واقع، آسان تر هم هست." رئیس گفت، " اوه، عالیه. چون ببینید، من در حال ساخت این زیر دریایی‌های هسته ای جدید می‌باشم. و خیلی سخته بفهمی که چطور موشک خود را تنظیم کنی که درست روی مسکو فرود بیاید، در صورتیکه از محل زیر دریایی در وسط اقیانوس آرام بی خبر باشی. بنابراین گمان می‌کنیم که بتوانیم یک سری ماهواره به هوا بفرستیم و آن‌ها را برای ردیابی زیر دریایی‌های خود و مشخص کردن محل آن‌ها در وسط اقیانوس بکار بریم. آیا می‌توانید روی این مسئله کار کنید؟ "

و بدین صورت GPS به وجود آمد. 30 سال بعد، «رونالد ریگان» امکان این را فراهم کرد تا هر کسی بتواند در تریبون آزاد به نوعی طرحی را پیاده کند و هر کسی بتواند پیش آمده و تکنولوژی جدیدی بنا کند که با آن در این تریبون آزاد چیزی را نوآوری و خلق کند، و اجازه دهد هر کس دیگری نیز آنچه را که می‌خواهد با آن انجام دهد. وهم اکنون، من به شما اطمینان می‌دهم که نیمی از افراد این اتاق، اگر بیشتر از نیمی نباشد، همین الآن وسیله ای در جیب خود دارند که در حال ارتباط با یکی از همین ماهواره‌ها در فضای بیرونی است. و شرط می‌بندم که یکی از شما، اگر بیشتر از یکی نباشد، از آن وسیله یا سیستم ماهواره‌ای استفاده کرده تا محل یک کافی شاپ را در نزدیکی جایی پیدا کند! غیر از این هست؟

جانسون، در جمع بندی اظهاراتش درباره ایده پردازی و شروع خلق یک ایده چنین می‌گوید:

من، من فکر می‌کنم که این داستان گفته شده درباره جی پی اس، یک مورد بررسی عالی، یک درس بزرگ در قدرت است، نوع شگفت انگیزی از انرژیِ اتفاقی، غیر مترقبه و غیر قابل پیش بینی از سیستم‌های مبتکرانهٔ آزاد است. وقتی آن‌ها را درست بنا کنید، آن‌ها در مسیرهای کاملاً" جدیدی که مبتکرین هیچگاه فکرش را هم نمی‌کردند، پیش می‌روند. منظورم این هست که، این افراد در اینجا در ابتدا فکر می‌کردند که به سادگی دنبال این الهام ذهنی، این اشتیاق کوچک که بسط یافت، می‌باشند، سپس گمان کردند که با «جنگ سرد» در نبرد هستند، و پس از آن معلوم شد که صرفاً" کمک می‌کردند که بعضی‌ها «اسپرسو سویا» پیدا کنند.

وی به مثال دیگری در ایده پردازی اشاره می‌کند و معتقد است:

داروین مثال خوبی از موضوع ایده پردازی و شم تدریجی می‌باشد. داروین، خود، در شرح حال زندگیش، از داستان لحظه کشف تئوری «انتخاب طبیعی» بعنوان لحظه «یافتم!» ها یاد کرده است. او در اتاق مطالعه‌اش است، ماه اکتبر سال 1838، او کتاب نوشتهٔ «مالتوس» دربارهٔ جمعیت را می‌خواند. و بطور غیر مترقبه ای، و الگوریتم مقدماتی انتخاب طبیعی، یک جورایی در مغزش جرقه زد، و گفت، " وای، بالاخره، یک تئوری دارم که با آن کار کنم. " این در زندگی نامهٔ شخصی‌اش است.

کافی شاپ، ایده‌های موفق و استیون جانسون!
(جانسون: ایده‌های خوب، زمان می‌خواهند)

. حدود 10 یا 20 سال پیش، یک دانشمند استثنایی به اسم «هاوارد گروبر» به نوشته‌های داروین مربوط به آن زمان رجوع کرد. داروین در این نسخه‌های مفصل، هر ایده کوچک و هر شمّ ِ کوچکی را که داشته به نگارش در آورد. و آنچه گروبر یافت این بود که داروین، تئوری کامل «انتخاب طبیعی» را از ماه‌های ماه قبل داشت، پیش از داشتن این به اصطلاح تجلی، هنگام خواندن «مالتوس» در اکتبر 1838. بخش‌هایی هست که می‌توانید آن‌ها را بخوانید، و فکر کنید که در حال خواندن نوشته‌هایی از داروین هستید که مربوط به پیش از زمان تجلی تئوری اوست. و بدین ترتیب آنچه در می‌یابید این است که داروین، به نوعی این ایده و تصور را داشته، اما هنوز قادر به درک کامل آن نبوده است. و در واقع:

ایده‌های بزرگ و موفق، اغلب بدین گونه رخ می‌دهند؛ آن‌ها طی مدت زمانی طولانی ظاهر می‌شوند.

گفتنی است، استیون جانسون، تئوریسن رسانه و نویسنده حوزه کسب و کار و ایده پردازی در امریکا می‌باشد که در سال 1968 در واشنگتن متولد شد و کتاب‌های زیادی از جمله: یک ایده خوب از کجا می‌آید، چیزهای بد، برای شما خوب است و آینده موفق، از جمله کتاب‌های مشهور ایشان را تشکیل می‌دهند. وی در زمینه نوآوری و خلاقیت و ایده پردازی‌های موفق، سخنرانی‌ها و کتاب‌های بسیاری در یک دهه اخیر، منتشر کرده است. کتاب: 6 نوآوری جاه طلبانه، که دنیای مدرن را ساخت، که سال گذشته توسط انتشارت Penguin Audio; Unabridged edition به قلم آقای جانسون منتشر شد، از جدیدترین کارهای وی می‌باشد.

کافی شاپ، ایده‌های موفق و استیون جانسون!
(۶ نوآوری، که دنیای مدرن را ایجاد کرد- نوشته استیون جانسون- ۲۰۱۴)

سرویس موفقیت پرتال برترین‌ها، در روزهای آینده به معرفی و بررسی نوشته‌های آقای جانسون در عرصه موفقیت و ایده پرداری خواهد پرداخت.
با ما همراه باشید...
پ
برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن برترین ها را نصب کنید.

همراه با تضمین و گارانتی ضمانت کیفیت

پرداخت اقساطی و توسط متخصص مجرب

ايمپلنت با 15 سال گارانتی 10/5 ميليون تومان

>> ویزیت و مشاوره رایگان <<
ظرفیت و مدت محدود

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

ارسال نظر

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «برترین ها» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.

بانک اطلاعات مشاغل تهران و کرج