خانه رويايی مهراب قاسمخانی و شقایق دهقان
يك خانه قديمي خاص حوالي قيطريه. اينجا جايي است كه مهراب قاسمخاني و شقايق دهقان خانه رؤياهايشان را ساختهاند.
مجله منزل - ایمان جلیلی: «من در اين چيزها دقيق نيستم. فكر كنم حدود ۲۵۰ متر است. يك زيرزمين ۱۲۰ متري هم دارد كه حالا دفتر كارم شده. اينجا را سه ساله رهن كردهايم. حالا به هركس ميگوييم اينجا اجارهاي است باورش نميشود! ميگويد شما يك چيزيتان ميشود كه توي خانه اجارهاي اين همه خرج كردهايد.» يك زيرزمين ۴۰ متري، يك زيرزمين ۱۱۰ متري، يك خانه با همين متراژ در همسايگي خانه پدري شقايق دهقان و حالا اينجا. اين سير تغيير خانههايي است كه خانواده قاسمخاني در اين سالها تجربهاش كردهاند.
يك خانه ۳۵-۳۰ ساله در منطقه قيطريه كه زماني لوكيشن فيلمبرداري يكي از كارهاي سروش صحت بوده، حالا خانه رؤيايي مهراب قاسمخاني، شقايق دهقان و پسرشان نويان است. «دور تا دور خانه قبليمان را برج ساخته بودند. نه نور داشتيم، نه تلويزيون چيزي ميگرفت و نه موبايل آنتن ميداد. يك پاسيوي دو در دو داشتيم كه نصفش را ماشين لباسشويي گرفته بود. من ته يك سبد رخت چرك را بريده بودم و با ميخ به ديوار زده بودمش و سبد بسكتبال شده بود.
پسرم ميرفت در پاسيو بسكتبال بازي ميكرد و به آنجا حياط میگفت؛ به يك پاسيوي چهار متري كه دور تا دورش ۲۰ متر ديوار داشت!» و شقايق دهقان پشت حرفهاي همسرش را ميگيرد: «هركسي سبك زندگي خودش را دارد. خيليها ممكن است كاري كه ما كرديم را درك نكنند. بگويند اين درست نيست كه آدم خانه خودش را بفروشد و با پولش براي خانهاي كه رهن كرده اين همه خرج كند.
من هم به اندازه آنها نگران آينده هستم بهخصوص نگران آينده بچهام. براي همين فكر ميكنم ميارزد كه آدم اين كار را انجام دهد، در عوض بچهاش بتواند در حياط بازي كند، نور آفتاب بخورد، نفس بكشد!» ميگويند يك مدت به سرشان زده بوده كه بروند حوالي جاجرود، زميني چيزي بخرند و آنجا براي خودشان خانهاي بسازند اما چون نويان مدرسه ميرفت عملا نميشد که هر روز او را تا تهران بياورند و برگردانند. «بزرگترين آرزوي زندگي من اين است كه يك روزي خودم يك خانه بسازم؛ آنطوري كه دلم ميخواهد.» این را مهراب ميگويد و بعد نگاهي به ديوار آجري روبهروي هال مياندازد، نفس عميقي ميكشد و با رضايت فوتش ميكند بيرون: «من هميشه همينطوري زندگي كردم.
خيلي نگران آينده نيستم. با خودم فكر ميكنم الان كه چهل و يكي، دو ساله هستم اگر آنطوري كه دوست دارم زندگي نكنم، ديگر کی اين كار را ميتوانم انجام دهم.» آن روبهرو، روي ديوار آجري كه مهراب خودش درست كرده، عكس شقايق را قاب گرفتهاند. او هم به اندازه آقاي همسر ماجراجوست: «من سالهاي اول زندگيام را شمال زندگي كردم. تا هفت سالگي اصلا كفش پا نميكردم بس كه پابرهنه روي چمنها ميدويدم. حالا دلم نميآيد بچهام توي آپارتمان همهاش پاي تلويزيون بنشيند. اگر كار اجازه ميداد اصلا از تهران ميرفتيم اما حالا كه نميشود اين كار را كرد، حداقل سعي كرديم خانهمان را جوري درست كنيم كه بشود تويش نفس كشيد.»
خانم و آقاي قاسمخاني ميگويند به سه سال ديگر فكر نميكنند. به وقتي كه قرارداد رهن اين خانه تمام ميشود؛ همانطوري كه به هزينههاي خانه جديد فكر نكردهاند. آنها از آن آدمهايي نيستند كه آرامش زندگي را با ماشين حساب، محاسبه كنند.
اينجا را چه جوري پيدا كرديم؟
اينجا لوكيشين آخرين كار سروش صحت بود. مدير توليد آن كار حدود دو سال پيش اينجا را اجاره كرده بود. من طراح صحنه كار بودم. خانه واقعا وضعيت بدي داشت و من براي سريال تغييراتي در آن دادم. آن موقع هنوز برنامه نداشتيم خانهمان را عوض كنيم. فيلمبرداري كه تمام شد ما تا مدتي از اينجا به عنوان دفتر استفاده ميكرديم. يك روز ديدم يك آقايي آمده و خانه را به مشتري نشان ميدهد. پرسوجو كردم ديدم صاحبخانه است. مشتري آورده بود كه خانه را بفروشد. همانجا نگذاشتیم این کار را انجام دهد. خلاصه راضي شد كه خانه را به ما رهن دهد و بعد هم رفت كانادا.
اولش چه شكلي بود؟
واقعا داغون! خيلي بيشتر از آنچه فكرش را بكنيد خرابه بود. حياط كه عملا نداشت فقط خاك بود. وقتي براي طراحي صحنه كار را تحويل گرفتم چند تا ديوار را با آجر بازسازي كردم. كف نيمطبقه بالا را سراميك كردم و يك شومينه صوري آن گوشه ساختم. آن موقع نميدانستم قرار است اينجا را اجاره كنم وگرنه متريال بهتري انتخاب ميكردم. (ميخندد)
ايده تغييرات از كجا آمد؟
من چون كار طراحي صحنه زياد كردهام كلي ايده براي بهتر كردن فضا داشتم. رشته دانشگاهي من نقاشي است و چيزهاي خوبي درباره تركيب رنگ ميدانم. قبل از نويسندگي هم كار طراحي داخلي زياد انجام میدادم. البته با چند تا آدم حرفهاي اين كار هم مشورت كردم و در نهايت شد اين چيزي كه الان ميبينيد.
چقدر طول كشيد؟
اولش قرار بود ۲۰ روز بيشتر طول نكشد اما وقتي رفتيم توي كار دو ماه از ما وقت گرفت. مجبور شديم تاسيسات زيربنايي ساختمان را تغييرات اساسي دهيم. كل سيمكشي برق به خاطر پوسيدگي عوض شد. لولهها هم چندجا تركيدگي داشت. كلا خيلي اذيت شديم چون به هواي ۲۰روز كل اسبابمان را جمع كرده بوديم و وقتي كار اين همه بيشتر طول كشيد، مجبور بوديم با حداقل وسايل زندگي كنيم.
بيش از ۵۰ ميليون. يك قسمت عمده اين خرج به خاطر تعميرات تاسيسات بود. يك دليل ديگر هم اين بود كه پيمانكارها تا مرا ميديدند خيال ميكردند خيلي پولدارم و قيمتهاي عجيب ميدادند؛ مثلا كسي كه قرار بود كف را سراميك كند، روز اول به يكي از دوستانم كه او را آورده بود ۴۰۰ هزار تومان قيمت داده بود اما بعد كه فهميد اينجا خانه ماست گفت چهار ميليون تومان! من از قيمت اوليهاي كه داده بود خبر نداشتم و با هزار چك و چانه دو ميليون و هفتصد هزار تومان دادم.
بعدا فهميدم كه نرخش ۴۰۰هزار تومان بوده است. ما تا آنجايي كه ميشد سعي كرديم ريخت و پاش نكنيم حتي رادياتورها و كابينتها را از خانه قبليمان باز كرديم و آورديم اما كلا اگر برنامهاي براي تعمير خانه داريد بايد حواستان باشد كه هزينهها معمولا بيشتر از چيزي كه فكر ميكنيد درميآيد. درواقع اگر وضعتان خيلي خوب نباشد نميتوانيد به سمت بهترينها برويد. شما فقط ميتوانيد متناسب با بودجهتان متريالی را انتخاب كنيد كه به پولتان ميخورد.
لوازم جديد چي خريديم؟
تقريبا هيچي. همهچيز همانهايي است كه در خانه قبلي داشتيم. فقط دو تكه فرش و ميز تلويزيون براي اينجا خريديم.
کتابخانه را متناسب با دی وی دی هایی که داشتم و این عروسک ها ساختم. اينها عروسك كاراكترهاي فيلمهاي مورد علاقهام است. خيلي دوستشان دارم. چند سال پيش قيمتشان طوري بود كه ميشد خريد اما الان خيلي گران شدهاند. فكر ميكنم خودم شروع به ساختنشان کنم. كار مجسمهسازي زياد انجام دادهام.
شومينه كار نميكند. دكوري است. براي كار سروش صحت آن را ساختم. بعد كه خودمان آمديم اينجا خواستم خرابش كنم اما ديدم نظم خوبي به فضاي پذيرايي داده است. اين بود كه آن را نگه داشتم.
اينجا كاملا خرابه بود. وقتي ميآمدي توي حياط فقط خاك ميديدي. يك محوطهسازي كوچك انجام دادم. درختها از قبل بودند اما اين چراغها را خودم كار گذاشتم.
نماي طبقه اول و پايه ستونها آجري شده است. گفتم كه، هرجا من هستم، ردي از آجر هم ميبينيد. اينها مال زمان طراحي صحنه سريال است. آن موقع نميدانستم خودم قرار است بيايم اينجا بنشينم وگرنه نماي طبقه بالا را هم آجر ميزدم.
براي دكور كردن اينجا هيچوقت سراغ جنس لوكس و گرانقيمت نرفتيم. اين مبل جزء ارزانترين مبلهاي بازار است.
براي پردهها واقعا پول زيادي داديم. بدي خانه بزرگ همين است. اينجا پنجره زياد دارد و خب، هزينه پردهها هم ميرود بالا. تازه ما پارچههاي ارزاني انتخاب كرديم.
الان تنوع در بازار خيلي زياد است؛ مثلا براي انتخاب سراميك شما ميتوانيد متناسب با هر بودجهاي يك كار قابل قبول ايراني انتخاب كنيد و هزينهتان را خيلي پايينتر بياوريد. آن اوايل كه من كار دكوراسيون انجام میدادم اينطوري نبود و بايد براي استفاده از جنس مرغوب و شيك سراغ سراميكهاي خارجي میرفتی كه چندبرابر ايرانيها قيمت داشتند.
ما خيلي فرهنگ ديواري نداريم؛ يعني نميدانيم چه چیزی را بايد بزنيم به ديوار. ميرويم بيرون يك چيزي ميخريم و فقط به اين فكر ميكنيم كه رنگش به رنگ مبل و پرده بيايد. اين عكس را دوست خوبم هومن نوبخت گرفته است.
مربوط به فيلمبرداري شبهاي برره است، وقتي كه شقايق در اتاق گريم آماده ميشود. فكر كرديم اينجا روي اين ديوار آجري تركيب خوبي درست ميكند. خيليها فكر ميكنند حتما بايد يك تابلو فرش قيمتي را بهعنوان دكور، روي ديوار نصب كنند در حالي كه ميشود با قاب كردن يك عكس قديمي يا پرينت گرفتن يك عكس خوب از توي اينترنت و چاپ كردنش روي شاسي، نتيجه خيلي بهتري گرفت.
ما خيلي وقتها از ماجراجويي در دكور كردن خانه ميترسيم. آجر كردن اين ديوار از نقاشي كردنش ارازنتر درميآيد اما نتيجه كار خيلي شيكتر و متفاوت ميشود. من كلا آجر دوست دارم. در هر كاري كه دست من بوده حتما ردي از آجر پيدا ميكنيد.
وقتي عكس ميز بيليارد را گذاشتم توي اينستاگرام همه آمدند كامنت گذاشتند كه «بابا مايهدار!» در حالي كه پول اين ميز قطعا از پول يك ميز ناهارخوري شش نفره هم كمتر است. مهم اين است كه ما درست انتخاب كردیم.
آشپزخانه يك پنجره كوچك به سالن داشت. از ايدهاش خوشم آمد و آن را بزرگتر كردم. به نظرم بامزه شده؛ هم دسترسي خوبي به آشپزخانه ميدهد و هم كلا چيز متفاوتي است. این هم از ویژگی های خانه های غیر هم سطح است. در واقع چنین فضایی به شما اجازه می دهد کارهایی کنید که همه را در نگاه اول غافلگیر کند
خانه ما سه تا سطح دارد. پايين اتاقها هستند كه به حياط دسترسي دارند، وسط يك پاگرد كوچك و آشپزخانه است و بالا هال و پذيرايي. اين تنوع سطح خيلي به دكور زدن كمك ميكند. شما ميتوانيد روي پلهها از چوب استفاده كنيد يا كف يك قسمت را پاركت و كف قسمت ديگر را موكت کنید.
اين مبل برايتان آشنا نيست؟ مبل مطب نيما در ساختمان پزشكان است. من طراح صحنه آن كار بودم و اين مبل را براي ساختمان پزشكان خريدم. بعد كه فيلمبرداري تمام شد يك پولي به تهيهكننده دادم و خودم آن را برداشتم. البته آخر كار تقريبا رويههايش از بين رفته بود. رويههايش را كلا عوض كرديم و ايني شد كه الان ميبينيد
فرشها و ميز را از يافتآباد خريديم. اين فرشي كه اينجا ميبينيد قيمت زيادي ندارد اما ايده خوبي در طراحياش داشته است. در واقع آمدهاند تكههاي چند فرش كهنه را به هم دوختهاند. قيمتش هم از يك فرش شش متري ماشيني كمتر است
نظر کاربران
سریال شمعدونی رو اینجا بازی کردن که.
پاسخ ها
آخرین کار سروش صحت شمعدونیه دیگه!
عالی بود!
خیلی خیلی گزارش جذابی بود . مرسی. من خیلی از این زوج خوشم میاد. چه هنرشون و چه روحیات و افکارشون....
فقط!!!! یه چیزی تو این گزارش خیلی تابلو مصنوعی وساختگی بود..... آخه کی میاد تو حریم خصوصی خونه شخصیش عکس مادر خانواده رو این شکلی با حجاب بزنه به دیوار؟!!! خب آدم یا عکس نمیذاره یا یه عکس درست حسابی میذاره دیگه..... این قسمت ماجرا احتکالا صرفا جهت تهیه گزارش بوده
پاسخ ها
عکس به دیواره هال زده شده عزیزم اونجا هم که نمیشه حریم خصوصی که بشه هر عکسی رو زد! تو خونه شما دوست و فامیل رفت و آمد نمی کنند؟؟! پس دقت کنی می بینی عکسش درست حسابیه اتفاقا
چقدر خونش شبیه خونه ی فیلم شمدونی هست
پاسخ ها
خو همونه دیگه!
خوشبحالشون
پاسخ ها
با داشته هات خوش باش خواهرم نه با آرزووهات
خیلی خونه شون طراحی مزخرفی داره ! حالم بد شد !
پاسخ ها
از حسادت نترکی!!
واقعا بدون آرايش خانم ها زيباتر هستند در صورتي كه خودشون اينجوري فكر نميكنن مثلا من به خانمم ميگم بدون آرايش بهتر هستي قبول نميكنه چون ديدگاه يك مرد رو نداره...متاسفانه زنان ما فكر ميكنن هر چي خودشون رو بيشتر شبيه خارجي ها بكنن زيبا تر هستند در صورتي كه آرايش زياد فقط براي هوسرانان و دزدان ناموس مردم جذاب است
پاسخ ها
چه ربطی داشت الان؟
فازت چیه رضایت
مصاحبه خیلی جالبی بود، ممنون از پیمان قاسم خانی عزیز و دست اندرکاران سایت برترین ها....
پاسخ ها
پیمان واسه چی؟؟؟؟ اسمش مهرابه .پیمان اینجا هیچ کارس خخخخخخخ
انشاالله همه ى اونايى كه در پى خونه اند به آرزوى خونه دار
شدن برسند
چقدر بي پولن! دلم سوخت!
چقدر زیاد شبیه اون خونه هه بود تو فیلم شمعدونی
پاسخ ها
شما فقط عکس گزارشو میبینی!!! حالا عکس میبینی اشکال نداره دیگه چرا نظر میزاری عکسو ببین و برو. همون خونه اس اگه گزارشو میخوندی میفهمیدی
خونواده شون رو خیلی دوست دارم. ایشالا همیشه در کنار هم سلامت و شاد باشن.
هارمونی رنگ ها رعایت نشده . و رنگ سفید سرامیک با رنگ اجر و رنگ مبل ها هماهنگی نداره و تو ذوق میزنه یا رنگ دیوار حیاط. باید به سرامیک کار می گفت خونه دوستمون یا خونه فامیل و خواهر برادرم هست وارد نبودن چی بگن به این ملت مثلا همیشه زرنگ!
از ايده هاشون خيلي خوشم اومد
از ايده هاشون خيلي خوشم اومد
واقعاميشه باهزينه كم دكوراسيون قشنگي براي خونه درست كرد
البته بايد سليقه داشت
خیلی جالب بود...
آدمای خیلی باحالین...با طرز فکر درست
این همه فیلم........حسودیم شد
زندگي خوش نوش جانتان
بابا زحمت زیاد کشیدن تو کارخانه ذوب آهن پای کوره عرق ریختن حقشونه بیشتر از اینا حقشونه!!!!!!!!!!!!!
با درود به هنرمندان عزیزمان خانم دهقان و آقای قاسمخانی،
امیدوارم لحظه لحظه زندگیتان سرشار از تندرستی و شادی باشد.
با حضورتان به آن خانه قدیمی روح و صفا داده اید.
امیدوارم خیلی زود خودتان مالکش بشوید.
قدر زر زرگر شناسد
قدر گوهر، گوهری
با درود به هنرمندان عزیزمان خانم دهقان و آقای قاسمخانی،
امیدوارم لحظه لحظه زندگیتان سرشار از تندرستی و شادی باشد.
با حضورتان به آن خانه قدیمی روح و صفا داده اید.
امیدوارم خیلی زود خودتان مالکش بشوید.
قدر زر زرگر شناسد
قدر گوهر، گوهری
خونتون خوشگله
پول مرده رو زنده می کنه چی برسه به اجر رو خشت منم پول اضافی ذاشتم خوش سلیقه ترین ادم بوده پپپپپپپپپپپوللللللللل پوووووووووووووول
با درود به هنرمندان عزیزمان خانم دهقان و آقای قاسمخانی،
امیدوارم لحظه لحظه زندگیتان سرشار از تندرستی و شادی باشد.
با حضورتان به آن خانه قدیمی روح و صفا داده اید.
امیدوارم خیلی زود خودتان مالکش بشوید.
قدر زر زرگر شناسد
قدر گوهر، گوهری
فرق خاصی با بقیه خونه ها ندیدم توش
برای خودمون متاسفم که یه عده چهارتا خط مزخرف مینویسن به این همه پولو مال اموال میرسن اونوقت تمام نویسنده و دانشمندای ما کتاباشونو میفروشن نون میخرن واقعا جای تااااااااااااااااااااااااااااااااااسف
اینا که همیشه سر کارن کی وقت می کنند خونه را تمیز کنند!
دیده مفته گرفته شما نگران نباشید
آدم زرنگیه
دلم میخواست منم انقد جسارت داشتم که میتونستم به اینده فکر نکنم حالو بچسبم برم یه خونه انقدی رهن کنم ولی واقعا دو دو تای زندگی این اجازه رو بهم نمیده مجبورم تو یه خونه 80 متری تو هفت تیر بدون نور زندگی کنم در ضمن درامد بدی ندارم پزشکم ولی فکر نمیکنم با این درامد تا 70 سال دیگه هم بتونم صاحب این خونه بشم البته برای همه داشته هام شاکرم کاش منم این جرات داشتم برا دل خودم زندگی میکردم تبریک اقای قاسم خانی
خیلی خوبه که آدم با ایده ى خودش زندگی کنه... هرکسی سلیقه ای داره مهم خودشونن که آرامش داشته باشن نه بقیه
این که خونه شمعدونیه
چجوری این اتفاق میتونه بیافته که خونه شقایق دهقان همون خونه شمعدونی باشه لطفا جوابم رو بدید؟
خرخره ی ما رو ول کنید با دک و پزتان و ایده های افسانه ای تان...میز بیلیاردتم حتما با قطره های اشک و زحمتت ساختی....من اینجا با مجلاتی کار دارم که برای فروش بیشتر و جلب توجه به زندگی هر مال دزد روشنفکری سر می کشد...آخی آخی چقدر عاشقن چقدر ملیحن چقدر خوب مزخرف تو حلقوم مغز ما کردن که اینقدر وسعت عمل و ایده پیدا کردن... کاشکی منم کاشکی منم عقلم کار می کرد هر روز پیاده می رفتم سر کار تا پول بی آر تی ها رو جمع کنم برم جردن و شمشک و ازگل با خونه ام حال حال حال کنم. کاسه و کوزه رو میدونید که بعضی یا باید چه کنن?
اواخاک عالم اون شوهرش بود
دلم برای نیروانا میسوزه یه کلمه از اون کسی حرف نمیزنه