مهمترین جنجال های شبکه های اجتماعی در سال ۹۳
شبکه های اجتماعی در سال ۹۳ هر روز برگ جدیدی از پتانسیل های نهفته خود را رو می کردند، پتانسیل هایی که درباره آنها بارها نوشته ایم و تا به حال رویه های مثبت و منفی مختلف خود را نشان داده اند.
روزنامه هفت صبح: شبکه های اجتماعی در سال 93 هر روز برگ جدیدی از پتانسیل های نهفته خود را رو می کردند، پتانسیل هایی که درباره آنها بارها نوشته ایم و تا به حال رویه های مثبت و منفی مختلف خود را نشان داده اند. این توانایی ها گاه چنان منفی و سیاه می شوند (مانند حملات تند کاربران به برخی چهره های سرشناس) که هر بیننده ای را از عاقبت این شبکه ها نگران می کند و گاه چنان مثبت و سازنده می شوند (مانند عکس و نوشته های زیست محیطی خصوصا در مورد شهر اهواز) که بسیاری از فعالان حوزه اجتماعی را امیدوار می کنند تا از همین روش ها بر بسیاری از مشکلات غلبه کنند.
در کنار همه این کارکردها، تبلور حس طنز و شوخ طبعی همیشگی ایرانی ها نیز جزو لاینفک گسترش شبکه های اجتاعی بوده و هست. البته نمی توان این موضوع را کتمان کرد در برخی مواقع این موج جای خود را با لودگی و فعالیت های سخیف جابجا کرد و گاه تکرار بیش از اندازه یک موضوع آن را از مسیر اصلی خود دور می کرد.
مروری بر موج های ایجاد شده توسط شبه های اجتماعی در سال 93 فهرستی بلندبالا از انواع و اقسام اتفاقات را پیش رویمان گذاشت. این فهرست به طرز عجیبی همه نوع سبک از اتفاقات را پوشش می دهد و واکاوی آن شمایل مناسبی از اوضاع و احوال این روزهای جامعه ما را نشان می دهد. این کاربران گاه چنان عصبی و ترسناک می شوند که با تندترین الفاظ ممکن چهره های سرشناس را به رگبار می بندند.
همین کاربران در برخی مواقع اما گاه چنان سرخوش و بی پروا می شوند که حتی در زمان رانندگی نیز فیلم می گیرند و فیلم تصادف خود را با افتخار در شبکه های اجتماعی بارگذاری می کنند!
شاید بتوان گفت تلفیقی از هیجان، خشم، بی پروایی و شوخ طبیعی برآیند مناسبی از رفتار کاربران شبکه های اجتماعی است که با رفتارهای اجتماعی موجود در جامعه نیز شباهت های فراوانی دارد.
اتفاقات در شبکه های اجتماعی آنچنان زیاد بود که ناچار شدیم بسیاری از آنها را فاکتور بگیریم و در این گزارش فقط 13 مورد را مرور کنیم. حواسمان هست که پدیده هایی مانند محبوبیت علیرضا حقیقی، مجید نجاتی فوتبالیست یاسوجی، فیلم تنبیه مربی مهد کودک، احتمال راه اندازی گشت های موتوری، کارت های معافیت جعلی سربازان و ... هم تا مدت ها به سوژه مورد بحث در شبکه های اجتماعی تبدیل شده بود.
آوازه خوان های تصادفی
اردیبهشت ماه امسال کلیپ لحظه تصادف توسط دو دختر جوان که در حین راننندگی مشغول آواز خواندن بودند، منتشر شد و موج های متفاوتی در شبکه های اجتماعی ایجاد کرد. همین کلیپ 15 ثانیه ای بسیاری از ویژگی های رفتاری این روزهای جوانان را نشان می داد. انگار که همه چیز را روی دور تند گذاشته باشیم و بخواهیم این نسل شاد و بی خیال را رفتارشناسی کنیم، نسلی که تلاش می کند از هر زمان و لحظه ای برای شاد کردن خودش استفاده کند و هیچ چیز دیگری هم برایش اهمیت ندارد...
ماجرا از این قرار بود که دو دختر جوان که در حین رانندگی در خیابان های شهر تهران بودند تصمیم می گیرند ترانه یکی از خوانندگان را بخوانند و با موبایل فیلمبرداری کنند تا ۱۰ ثانیه اول همه چیز طبق روال عادی پیش می رود وهمان حس طنز نهفته در جوانان ایرانی را مشاهده می کنیم که می خواهند چند ثانیه ای خوش باشنداما از ثانیه ۱۰، تنها صدای مهیب و یک نور وحشتناک بر روی کلیپ نقش می بندد.
این دو دختر جوان که در زمان فیلمبرداری با گوشی خود هیچگونه توجهی به رانندگی نداشتند و حتی دست شان هم روی فرمان نبوده، ناگهان با یک تصادف وحشتناک روبرو می شوند.
سکانس بعدی در بیمارستان شکل می گیرد. عکسی از این دو جوان روی تخت بیمارستان منتشر شده که به رغم جراحت های بسیار اما حال نسبتا مساعدی دارند و با یک روحیه مثالزدنی بر زیر آن نوشته اند: خدا رو شکر زنده ایم!
در آن لحظه نه تصادف مهم است و نه جان خودشان و نه جان دیگران. فقط لحظه حال مهم است و بس. حتی تلاش نمی کنند که حداقل های ایمنی را رعایت کنند و بر فرض کمربند خود را ببندند یا در زمان فیلمبرداری با موبایل به خط کندرو خیابان بروند و با سرعت پایین رانندگی کنند.
دقیقا همان رفتار آشنای بچه های نسل دهه ۷۰ به بعد که بی پروایی و بی خیالی منحصر به فرد خود فرمان زندگی شان را به دست گرفته اند و تعجب بسیاری از جامعه شناسان را برانگیخته اند... انتشار این کلیپ موجی از واکنش ها در شبکه های اجتماعی را به وجود آورد و پس از آن بسیاری از کاربران به تقلید از آن دو دختر فیلم های مختلفی در زمان رانندگی از خود گرفتند. آش آنقدر شور شد که پلیس هم به راننده های آوازه خوان تذکر داد که این رویه را خاتمه دهند.
خاک نوشته های اهواز
اواخر بهمن بود که مردم اهواز با تمام شیوه ها به جنگ طوفان خاک رفتند. برای اینکه آنقدر گرد و خاک در آن شهر بیداد می کرد که رنگ شهر را هم تغییر داده بود و تنفس غیرممکن بود. از جمله کارهایی که مردم این شهر برای اعتراض به وضعیت پیش رویشان کردند این بود که با طنزی گزنده و گویا، تصاویر و نوشته هایی در مورد وضعیت بد شهرشان به نمایش بگذارند و از این طریق اعلام کردند که اصلا اوضاع این شهر خوب نیست.
آنها با انتشار عکس هایی از طوفان خاک از مسئولان می خواستند چاره ای برای این مشکل بزرگ به دست بیاورند. حتی علاوه بر عکس هایی که در شبکه های مختلف اجتاعی منتشر می شد؛ کمپین هایی هم در این میان به راه افتاد. «خاک شش»، «ما زنده ایم» و «اهواز» نام برخی از کمپین های اینترنتی بود.
عکس های منتشر شده به خوبی حجم طوفان خاک و گرد و غبار را نشان می داد. متن های جالبی که در این مدت نوشته شده بود به عنوان مثال این جمله بود: «با توجه به گرد و خاک های اخیر، ظرف مدت ۶ ماه آینده، به جای طرح یوزپلنگ ایرانی طرح آخرین بازمانده خوزستانی روی پیراهن تیم ملی درج خواهد شد؛ یا متنی با این مضمون: «اینجا هواز، مرکز خوزستانه، هوای اینجا واقعا دیدنیه، ما خاک داریم، شما ندارید. دلتون بسوزه...» و متن ها و عکس هایی که یکی پس از دیگری منتشر شد و این اقدامات به جایی رسید که اینکه بالاخره مسئولان دست به کار شدند و معاون اول رییس جمهور را برای رسیدگی به اوضاع راهی اهواز کرد.
هپی ها در بازداشت
در آخرین روزهای اردیبهشت ماه بخش خبری 20:30 به نقل از نیروی انتظامی تهران بزرگ از دستگیری کسانی خبر داد که در ساخت یک ویدئوکلیپ خارجی مشارکت داشته اند. حدود یک ماه پیش از آن در شبکه های اجتماعی کلیپی منتشر شد که شش دختر و پسر جوان در خیابان های تهران با آهنگ HAPPY فارل ویلیاممز خواننده سبک هیپ هاپ آمیکایی شادی می کردند. سازندگان این کلیپ گفته بودند ظرف 8 ساعت در پشت بام و کوچه های تهران با یک گوشی 5Siphone فیلمبرداری کرده اند.
در گزارشی که در صدا و سیما پخش شد سردار ساجدی نیا فرمانده نیروی انتظامی تهران شخصا در این مورد توضیح داد که شرکت کنندگان در این ویدئوکلیپ اغفال شده اند و عملیات شناسایی آنها ظرف دو ساعت انجام شده و دستگیری همه اعضا در کمتر از شش ساعت صورت گرفته است.
ماجرای آهنگ «خوشحالی» از این قرار بود که یک خواننده آمریکایی به نام «فارل ویلیامز» یک سایت مخصوص راه اندازی کرده و عده زیادی از مردم عادی با اجرای قسمتیاز این آهنگ در این ویدئوکلیپ 24 ساعته مشارکت کردند. در نتیجه عده ای از کاربران شبکه های اجتماعی هنگام اتجرای این آهنگ از خود فیلم گرفتند و در فضای مجازی منتشر کردند و احتمالا همین موج، الگوی این تعداد از جوانان تهرانی برای ساخت کلیپ مذکور بود.
این جوانان پس از چند روز به قید ضمانت آزاد و در جلسه های دادگاه حضور پیدا کردند. مهر ماه امسال روزنامه «کیهان» درباره سرنوشت این پرونده به نقل از وکیل های این افراد نوشت: «اعضای این گروه که شامل سه دختر و چهار پسر هستندبه اتهام «فعالیت غیرمجاز در امور سمعی بصری از طریق مشارکت در ساخت کلیپ مبتذل و انتشار آن از طریق شبکه مجازی یوتیوب» و «برقراری رابطه نامشروع از طریق رقصیدن به صورت مختلط و با پوشش نامناسب» از حیث رابطه نامشروع به تحمل 99 ضربه شلاق تعزیری و از باب مشارکت در ساخت و توزیع کلیپ به پرداخت شش میلیون ریال جزای نقدی محکوم شده اند.
دادگاه عمومی جزایی رسیدگی کننده به این پرونده یکی از متهمان این پرونده را به دلیل نگهداری مشروبات الکلی به شش ماه حبس تعزیری محکوم کرده است. دادگاه صادرکننده حکم، مجازات های تعیین شده را با استناد به بند ث ماده 38 قانون مجازات اسلامی مصوب 1392 به لحاظ جوانی، فقدان سابقه کیفری و اظهار ندامت متهمان و با لحاظ ماده 46 همین قانون به مدت سه سال به حالت تعلیق درآورده است با این توضیح که چنانچه متهمان در این مدت مرتکب جرم عمدی موجب حد، قصاص، دیه یا تعزیر تا درجه هفت نشوند، محکومیت تعلیقی بی اثر می شود.»
بچه پولدارها
اصطلاح خودمانی اش می شود بچه مایه دار. همان جوان های خوش تیپی که در این چند ساله به واسطه خودرو، خانه و سبک زندگی شان به راحتی از سایر طبقه های اجتماعی قابل تمایز هستند و در تیررس افکار عمومی قرار گرفته اند. تا چند سال پیش این موارد خیلی رو نبود. یعنی هم تعداد ثروتمندان کمتر بودند و هم خودشان آنچنان تمایلی به دیده شدن نداشتند اما شرایط عوض شد و به واسطه شبه های اجتماعی خیلی چیزها دیده و شنیده شد.
شهریور ماه امسال بود که در اینستاگرام صفحه ای شکل گرفت که در آن تصاویری از بچه های ثروتمند شهر تهران منتشر می کرد و خیلی زود به یک بمب خبری تبدیل شد و دست به دست میان کاربران می چرخید. صفحه ای که نشان می داد بچه مایه دارهای تهرانی چگونه زندگی می کنند؟!
باز شدن این صفحه بازتاب گسترده ای در رسانه های غربی داشت و برخی رسانه های غربی با بازنشر تصاویر منتشر شده در این صفحه به تحلیل ابعاد و زوایای جامعه مدرن و شهری در ایران پرداخته اند.
هجوم کاربران به این صفحه هم بسیار عجیب بود. عده ای از کاربران به این صفحه تاختند و عده ای آنها را تایید می کردند. پس از معروف شدن ناگهانی صفحه «بچه مایه دارهای ایرانی» که اقدام به انتشار عکس هایی از نحوه سبک زندگی و تفریح آنها می کند، بحث ها در دنیای مجازی حسابی داغ شد و مخالفان و موافقان ثروتمندان را روبروی هم قرار داد.
بالاخره با وجود تمام این کش مکش ها «ریچ کیدز آو تهران» عکس هایش را از صفحه اینستاگرام پاک کرد. این صفحه روز پنجشنبه ۱۷ مهر ماه بعد از یک ماه فعالیت فیلتر شد. در این روز ادمین پیج بچه پولدارها تمام عکس ها را پاک کرد و نوشت: «به دلیل عمومیت یافتن و مطرح شدن عکس های این پیج به صورت نادرست و مغایر با اهداف گردانندگان صفحه، عکس ها را پاک می کنیم.»
و اینگونه داستانی که در عرض دو سه هفته آغاز شد و با صد هزار دنبال کننده مشغول به کار بود به کار خود خاتمه داد.
مسعود، فروغ و دیگران
یک گفتگوی جنجالی با مسعود کیمیایی موجی از واکنش ها را در شبکه های اجتماعی به وجود آورد. جنجالی ترین سخن مسعود کیمیایی درباره شاعره معروف ایرانی، فروغ فرخزادبود که سرنوشتی غم انگیز برایش رقم خورد.
کیمیایی برای نخستین بار گفت در مقام غسل دهنده فروغ و چهره موثر در تشییع این شاعر ح-ضور داشته است. او در گفتگوی خودش گفه بود «فروغ فرخزاد در حادثه رانندگی سرش به جدول می خورد و کشته می شود. باید فردا برویم از پزشکی قانونی جنازه اش را تحویل بگیریم و تشییع کنیم. اتومبیل خواهرم را می گیرم. ۱۹ ساله ام. تصدیق رانندگی ندارم. همه سوار می شوند. «محمد علی سپانلو»، «مهرداد صمدی»، «اسماعیل نوری علا» و «احمدرضا احمدی». راه می افتیم به سمت پزشکی قانونی. جنازه را با آمبولانس حمل می کنند. تند می رود.
همه جا می مانند. جا مانده ها می روند ظهیرالدوله. ما به دنبال آمبولانس می پیچیم زرگنده، آنجا یک غسالخانه هست. مردی از غسالخانه بیرون می آید. می گوید: غسال زن نداریم. باید به مرحوم محرم شوید. خطبه ای خوانده می شود. دو نفر از ما به فروغ مح۰رم می شویم. می شویم برادران او. روی او آب می ریزیم. (لحظه ای سکوت) مگر می شود کسی این حوادث را دیده باشد و دروغ بگوید؟ مگر می تواند به خود اجازه دهد چیز دیگری بگوید؟ فیلمساز این آینده این سرزمین است. اصلا مگر می تواند از اینها خلاص شود؟»
اظهارنظرها درباره درستی یا نادرستی این صحبت ها در شبکه های اجتماعی بالا جگرفت و در نهایت پای پوران فرخزاد، خواهر فروغ به ماجرا باز شد و گفت: «اینکه در زرگنده مرده شوی نبود، درست است و پس از این، فروغ را به ظهیرالدوله آوردند. در ظهیرالدوله یک چتی کوچک و متروکی که انگار صد سال است کسی آنجا نرفته، وجود داشت که فروغ را آنجا بردند و مقداری طول کشید که کسی بیاید برای غسل و در نهایت زنی را پیدا کردند که آمد و غسل فروغ را انجام داد.»
پس از صحبت های خواهر فروغ، کاربران شبکه های اجتماعی به دو دسته موافق و مخالف تقسیم شدند و کار به جایی رسید که مسعود کیمیایی در واکنش گفت: «متاسفانه بعد از انتشار مصاحبه ام در یکی از روزنامه ها که بیشتر در آن خودم و اتفاقاتی که بر من رفته را توضیح دادم، بسیاری موضع گرفتند و گفتند حرف های من کذب و تحریف تاریخ است... از اینکه شنیدم پس از انتشار مصاحبه ام، آدم ها دو دسته شده اند و دو دیدگاه مطرح می کنند، دلم شکست. من قصد ندارم با حرف هایم آدم ها را به جان هم بیندازم.»
باران کوثری و چرا رفتی
باران کوثری از دیگر افرادی بود که مورد حمله اینترنتی قرار گرفت و با کارگردانی کلیپ «چرا رفتی» همایون شجریان عجیب ترین واکنش ها را هم از جانب مخالفان و هم از جانب موافقان به خود دید.
از یک طرف قطعه موسیقایی «چرا رفتی» مورد استقبال طیف گسترده ای از مخاطبان موسیقی قرار گرفت و از طرف دیگر موزیک ویدئوی آن از نظر خیلی ها ضعیف ارزشیابی شد. منتقدان عنوان می کردند در مورد یک ویدئوی باران کوثری احساسات تا حد زیادی پیش پا افتاده و مبالغه شده هستند.
در طرف دیگر نیز موافقان اعتقاد داشتند که آنچه در این موزیک ویدئو می بینید، واکنش آدم ها نسبت به این قطعه موسیقایی است که البته مشخص است این موزیک ویدئو با زمان و هزینه اندک ساخته شده است. با گذشت زمان بحث ها از حالت تعادل و تبادل نظر خارج شد و در برخی نظرها با توهین و حمله درآمیخته شد.
دختر گل فروش
عکسی از یک دختر گل فروش در سطح شهر تهران که با چهره ای خندان در حال فروختن گل در خیابان ها است بسیار پربیننده شده و در چند روز گذشته بارها و بارها به اشتراک گذاشته شده است.
مانند همیشه موافقان و مخالفان نیز مشغول بحث و تبادل نظر هستند.
دی جی فسنقری
میل عجیب و مبهم کاربران به شوخی و طنازی اتفاقات مختلف در شبکه های اجتماعی به کشف یک پدیده جدید رسیده است. همه دیگر «دی جی فسنقری» را می شناسند. اردیبهشت ماه امسال ویدئوهای او دست به دست در میان کاربران می چرخید. یک جوان سبزواری که تلاش داشت با شرکت در مراسم های مختلف برای خود شهرتی دست و پا کند، دستمایه شوخی های کاربرانی شد که عکس هایش را فتوشاپ می کردند، نوشته های مختلفی نوشته و حتی تی شرت حاوی نامش را نیز به فروش می رساندند!
ماجرا از آنجایی فراگیر شد کهکلیپی به نام «باز هم شراره حادثه آفرید» در فضای مجازی منتشر و سروصدای زیادی به پا کرد. در این کلیپ فردی که ظاهرا نام او فسنقری نوشته شده در حال اجرای آهنگ در یک عروسی خانوادگی بود...
پخش کلیپ با حرکات عجیب این فرد باعث شد تا موجی از ابراز علاقه ها و تمسخر خطاب به این فرد در بین کاربران شبکه های اجتماعی ایجاد شود.
صفحه فیس بوک او در مدت زمانی کمتر از دو هفته بیشتر از ۱۰۰ هزار لایک خورد و روز به روز بر طرفدارانش اضافه شد. دی جی فسنقری هم که به نظر می آمد این شهرت چند هفته ای به مذاقش خوش آمده، فیلم های بیشتری ازت خود منتشر کرد و حتی با برخی رسانه ها هم گفتگو کرد. او در یکی از گفتگوهای خودش گفته بود: «من خودم صفحه شخصی ندارم. این صفحات را هوادارانم زحمت کشیدند و ایجاد کردند. بهترین نکته این بود که مردم از شادی و خنده حرف می زدند. می گفتند از دیدن این کلیپ شادشدیم و خندیدیم. اینکه مردم روحیه خوب پیدا کردند و خوشحال شدند برای من بهترین چیز بود.»
کار به جایی رسید که قرار شد او در یک سکانس از سریال تلویزیون «جاده غریب» نقش یک خواننده عروسی را بازی کند که البته ساخت این سریال متوقف شد.
در آخرین اتفاق بامزه هم بازی دی جی فسنقری برای سیستم عامل اندروید ساخته شده و به فروش بالایی دست پیدا کرده است.
کی روش
کارلوس کی روش بعد از مسابقات جام جهانی بود که به یکی از قهرمانان کاربران شبکه های اجتماعی تبدیل شد و کمپین های مختلف برای حمایت از تمدید قرارداد او تشکیل شده بود. این حمایت ها با گذشت چندین ماه و برگزاری مسابقات جام ملت های آسیا همچنان ادامه دارد، مخصوصا بعد از بازی با عراق و حذف ایران بود که باعث شد کمپین حمایت از تمدید قرارداد کارلوس کی روش راه بیفتد که اکنون نزدیک به 100 هزار دنبال کننده دارد.
ریشه محبوبیت این مربی زمانی جوانه زد که توانست ایران را بی دردسر وارد جام جهانی کند و بعد از آن با بازی های از جان و دل تیم ملی توانست محبوب دل مردم عجول ایران باشد.
کاربران شبکه های اجتماعی از هیچ تلاشی برای نمایش حمایت خود از کی روش فروگذار نمی کنند و حتی آن زمان بعد از مسابقات جام جهانی این موج را به صفحه توییتر رییس جمهور نیز کشاند.
ده ها صفحه در فیس بوک برای حمایت از کی روش به راه افتاده و کاربران انواع اقسام ترفندها برای به گوش رسیدن صدایشان آغاز کرده اند؛ از نگارش متن های مختلف به زبان انگلیسی که به دست کی روش برسد تا مرور اظهارنظرهای کارشناسی برخی مربیان وطنی در پیش از جام جهانی که همگی به سرمربی تیم ملی تاخته بودند.
دلایل محبوبیت این مربی پرتغالی نزد افکار عمومی خیلی زیاد است که باعث می شود همچنان کی روش مرد محبوب این روزهای دنیای ورزش کشورمان باشد. به هر حال کی روش روانشناسی طرفداران فوتبال درایران را به خوبی کشف کرده است.
تیرباران هفت سنگ
حتی سریال های تلویزیونی نیز از حملات کاربران شبکه های اجتماعی در امان نماندند. اوایل تیر ماه امسال بود که اولین قسمت «هفت سنگ» و کپی برداری کاملا عینی آن از سریال آمریکایی «مدرن فامیلی»، بلافاصله بعداز پایان پخش با واکنش های زیادی در سایت های خبری و شبکه های اجتماعی همراه بود.
واکنش ها طی چند ساعت به صفحه اینستاگرام بازیگران و کارگردان این سریال رسید و حتی با واکنش خود کارگردان مواجه شد. بذرافشان در مواجهه با این حجم اعتراض ها در ابتدا توپ را به زمین مخاطبان انداخت و نوشت افرادی که متوجه این شباهت شده اند، هنر نکرده اند چون کاملا مشخص است!
انتقادها همچنان ادامه داشت و کاربران هر روز سوال های جدیدتری را مطرح می کردند. آنها از کارگردان سریال، یعنی بذرافشان می پرسیدند اگر قصد داشته از روی «مدرن فامیلی» اقتباس کند چرا نامناسب ترین روش را استفاده به به صورت نعل به نعل از روی فیلم کپی کرده است؟ کاربران دیگری هم عنوان می کردند چرا اسم منبع اقتباس را در تیتراژ فیلم نیاورده اند و اصول حرفه ای حکم می کند چنین چیزی عنوان شود. این تنها کارگردان سریال نبود که مورد انتقادها قرار گرفت و بسیاری از بازیگران این سریال هم مورد حمله شدیدی قرار گرفتند.
کارگردان این فیلم در توضیحات بعدی خود گفت به دلیل محدودیت های تلویزیون مجبور شده اسم آن را در تیتراژ نیاورد اما در ادامه توضیح داده بود که از قسمت های بعدی، این اقتباس کمرنگ تر می شود. اوس رانجام ترجیح داد کل صفحه اینستاگرامش را ببندد. سایر بازیگران سریال هم عنوان می کردند که «مدرن فامیلی» را ندیده اند و با اینکه از قسمت چهارم به بعدمیزان اقتباس ها کمتر می شود.
جوان ترین پدر و مادر ایرانی
مادر 16 ساله و پدر 13 ساله اولین بار با یک عکس بی کیفیت و خبری کوتاه در شبکه های اجتماعی معروف شدند: «جوان ترین پدر ایران که متولد 1380 است، شناسنامه بچه اش را گرفت.»
این خبر روزها بین کاربران شبکه های اجتماعی دست به دست می شدو هیچ کس اطلاعات بیشتری از این زوج جوان که به نظر می رسید از شهرهای جنوبی کشور باشند، نداشت تا اینکه کم کم توجه رسانه ها به کم سن و سال ترین پدر ایرانی جلب شد و مصاحبه های مفصلی از این زوج جوان منتشر کردند.
بعدها در مصاحبه ها مشخص شد که مادر جوان ۱۲ ساله نیست بلکه ۱۶ سال دارد و علی اصغر دو ماهه ثمره این ازدواج بود. وضع وقتی بدتر شد که فرزند آنها به دلیل نداشتن بخاری در خانه و تشخیص اشتباه پزشکان دچار عفوت ریوی و مشکل قلبی شد و به ناچار او را در بیمارستانی در کرمان بستری کردند.
بعداز اینکه چند مصاحبه مفصل از این زوج خیلی جوان گرفتند مشخص شد که بهزاد و زینب پسر عمو دختر عمو هستند و از سال ها قبل همدیگر را دوست داشتند. آنها در یک کوچه ای از روستاهای کرمان زندگی می کردند و از اول هم در بازی های بچگانه شان می خواستند با هم ازدواج کنند. با وجود مخالفت های خانواده بالاخره با هم ازدواج می کنند. حالا هم پشیمان نیستند. فقط زندگی شان خیلی سخت می گذرد. در گفتگوها هم مشخص می شود که نه از جایی حمایت می شوند و نه خانواده ها آنها را پشتیبانی می کنند چون پدر بهزاد به او گفته است زن گرفته ای باید خودت خرج زندگی ات را دربیاوری...
اسیدپاشی های اینترنتی
* در آذر ماه بود که نادر فتوره چی، روزنامه نگار و نویسنده در پیج فیس بوک خودبا قلم تند و خارج از عرفی از بهاره رهنما برای اجرای مقتل خوانی چند وقت پیشش در برج میلاد انتقاد کرد.
این انتقاد با واکنش بهاره رهنما، همسرش، گروهی از نویسندگان، روزنامه نگاران و کاربران اینترنتی روبرو شد. از یک سو رهنما در دفاع از خود نسبت به این توهین واکنش نشان داد و حتی تا پای شکایت هم پیش رفت.
از سوی دیگر نیز فتوره چی همچنان در دفاع از انتقادی که کرده در صفحه فیس بوک خود فعالیت می کرد... بعد از کش و قوس های فراوان در نهایت این ماجرا به صلح رسید و بهاره رهنما در حاشیه یک مراسم با فتوره چی صحبت کرد و این ماجرا به انتها رسید و گفت چقدر خوب است که آدم ها با هم در مورد مشکلاتشان رو در رو صحبت کنند.
* برای مورد بعدی می توان به ماجرای هانیه توسلی اشاره کرد. پس از مرگ مرتضی پاشایی بود که بسیاری از چهره های مطرح، درگذشت او را تسلیت گفتند وبرخی ها هم که شناخت کاملی از او نداشتند ترجیح دادند اظهارنظر خاصی نکنند. برخی کاربران اما این موضوع را تاب نیاوردند و در برخی موارد کامننت های فراوان اعتراضی و بعضا توهین آمیز نسبت به سکوت کنندگان مرگ مرتضی پاشایی وارد کردند.
هانیه توسلی یکی از آنها بود که شناختی از این خواننده جوان نداشت و پس از این ماجرا هم با گوش کردن آهنگ هایش، سبک پاشایی را نپسندید وبه همین دلیل تشخیص داده بود پیامی ندهد و این موضوع را اعلام کرده بود.
این اظهارنظر هانیه توسلی در اواخر ماه آبان به مذاق خیلی ها خوش نیامده و برخی کامنت های کاربران تندتر از گذشته شد. پس از این اتفاقات، هانیه توسلی تصمیم گرفت صفحه خود را با یک توضیح درباره علت این تصمیم اش ببندد...
* در نشست «پدیدارشناسی فرهنگی یک مرگ» جامعه شناسان مختلفی حضور داشتند و به بررسی ابعاد درگذشت مرتضی پاشایی و دلایل به وجود آمدن موج بزرگ پس از مرگ او پرداختند. یوسف اباذری، جامعه شناس معروف با لحنی نامتعارف و عصبی به نقد موج پس از مرگ درگذشت مرتضی پاشایی پرداخت و طرفداران او را زیر سوال برد اما این بار لحن و نوع صحبت های او با واکنش گسترده شرکت کنندگان در این مراسم و همچنین کاربران اینترنتی مواجه شد...
سطل آب یخ
چالش سطل آب یخ در روزهای گرم تابستان و شهریورماه بود که حرف اول را در شبکه های اجتماعی می زد و روز به روز به تعداد افرادی که به این چالش دعوت می شدند اضافه می شد. چند ماهی بود که سایت ها و شبکه های اجتماعی پر شده بود از فیلم های افراد سرشناسی که بر سر خود یک سطل آب یخ سرازیر می کردند.
از بیل گیتس و مارک زاکربرگ بگیرید تا مسی و کریستیانو رونالدو... کم کم این موج آنقدر فراگیر شد تا اینکه پای چالش آب یخ به ایران هم رسید و موج اولیه آن را علی کریمی با انجام آن به راه انداخت و علی دایی، رضا عطاران و مازیار فلاحی را هم به این چالش دعوت کرد. موج آن مانند گلوله ای کوچک در کوهستان پر برف کم کم به بهمن بزرگی تبدیل و طبق معمول این اتفاقات در ایران، به پدیده ای همه گیر تبدیل شد.
این موج بالا گرفت به طوری که چهره های مشهور دیگری مانند رضا عطاران، بهرام رادان، زانیار و سیروان خسروی، یغما گلرویی، فریدون زندی، رضا صادقی، نیوشا ضیغمی، شیلا خداداد و ... را با خود درگیر کرد.
از میان تمام این افراد در ابتدا تنها رضا صادقی، بهرام رادان و زانیار خسروی بودند که به فلسفه پشت این اتفاق که همان جلب توجه عموم به یک نوع بیماری صعب العلاج و جمع آوری پول برای کمک به این بیماران است توجه کردند و تازه همین افرادنیز خیلی خود را درگیر بیماری ALS نکردند و ترجیح دادند از بیماری هایی مثل سرطان نام ببرند.
به نظر می رسید در روزهای نخست ورود این چالش به ایران کمتر کسی از فلسفه اصلی آن خبر داشت و علاوه بر افراد مطرح، مردم عادی زیادی نیز خود را درگیر این چالش کردند. با اینحال بسیاری از کاربران ایرانی این ماجرا را به شوخی و کل کل در نظر گرفتند و گرمای هوا و تابستان نیز باعث شد تا از ریختن آب یخ روی خود مضایقه نکنند! در حالی که این کمپین در سایر نقاط دنیا به خاطر مشکلات کم آبی به شکل دیگری پیگیری می شد به هر حال از آن موج هایی بود که سریع آمد و سریع هم رفت.
نظر کاربران
نه عضو فیسبوک هستم نه وایبر نه اینستاگرام با اینحال ماجرای فوت پاشایی رو بیشتر از اینایی که گفتی پرسرو صدا تر و جنجالی تر دیدم
همش درست بود... ایول الله...
مرتضی پاشایی چه؟
مرتضی پاشایی رو از قلم انداختی؟؟؟؟
فوت مرتضی پاشایی از همه اینها که گفتین پز سر و صدا تر بود!!! همچنین فوتبال ملی و جام جهانی!!! اینو یادتون رفت و حتی ماجراهای مذاکرات هسته ای هم داغ و جنجالی بود اکثر اوقات
ممنون از اطلاع رسانی شما