این یک داستان واقعی است
بدون شبکه های اجتماعی زندگی چه شکلیه؟
همه کسانی که با من آشنایی دارند، به خوبی می دانند که از شهریور ۱۳۸۷ به بعد بخشی از حیات روزانه من در شبکه های اجتماعی دنبال می شود و تنها فضایی که ترجیح می دهم قسمت هایی از زندگی خصوصی خود را روی آن منعکس کنم، همین پلتفرم های مجازی است.
هفته نامه عصر ارتباط - میثم لطفی: همه کسانی که با من آشنایی دارند، به خوبی می دانند که از شهریور 1387 به بعد بخشی از حیات روزانه من در شبکه های اجتماعی دنبال می شود و تنها فضایی که ترجیح می دهم قسمت هایی از زندگی خصوصی خود را روی آن منعکس کنم، همین پلتفرم های مجازی است. در این دوره زمانی سعی کردم غم ها، شادی ها، دلتنگی ها، لحظات فراموش نشدنی، خاطرات خوب... و هر آنچه را برایم اتفاق افتاد با شبکه اجتماعی درمیان بگذارم.
اما این روزها معنی این فضای رسانه ای برایم تغییر کرده است و به نظرم می رسد بیشتر از آنکه برایم کاربرد داشته باشد، وقت گیر است. اخبار و اطلاعاتی که از رسانه های مختلف به گوش می رسد هم بر این مساله تاکید دارد که شبکه های اجتماعی فقط مزیت ندارند و درگیرشدن با آنها مشکلاتی را هم به همراه می آورد. با این اتفاقات، پس از مدت ها تفکر سرانجام تصمیم گرفتم در این فعالیت 2373روزه، 30 روز بدون شبکه اجتماعی زندگی کنم و انواع مختلف آن از ابزارهای موبایلی گرفته تا حساب های کاربری خود را غیرفعال کنم.
شبکه های اجتماعی این روزها اهمیت زیادی پیدا کرده اند و برای من هم در فعالیت شغلی و تحصیلی که انجام می دهم مزایای فراوان داشته اند. نمی توان منکر شد که همین فضا در شرایطی که مجبور بودم به واسطه تحصیل در خارج از کشور باشم ارتباط نزدیک تر من و خانواده را برقرار کرد و بخشی از فرایند تحصیل هم روی صفحات اختصاصی در شبکه های اجتماعی دنبال شد. اما باید اعتراف کنم که این روزها به جز مزایای گفته شده،
به معایب این فضا هم فکر می کنم. به نظرم می رسد فضاهایی که در آنها عضو هستم و به صورت پررنگ در آنها فعالیت می کنم، طی چند سال گذشته موجب شده اند از زندگی واقعی دور شوم و بخش اعظم ارتباطات دوستانه و خانوادگی خود را متمرکز بر آنها جلو ببرم. به هرحال، همه این اتفاقات دست به دست هم داد تا تصمیم بگیرم یک ماه را بدون انواع مختلف شبکه های اجتماعی سپری کنم و تاثیرات این اتفاق را در زندگی شخصی ببینم.
جدایی از عادت روزانه
تصور اینکه از امروز نباید سراغ شبکه های اجتماعی بروم بسیار دشوار بود. زندگی من تا امروز به این صورت دنبال می شد که هر روز صبح پس از بیدارشدن از خواب اولین کاری که می کردم سراغ صفحه شخصی در فیس بوک می رفتم و آخرین اتفاقات در آن را بررسی می کردم. در طول روز به انواع مختلف شبکه های اجتماعی که در آن حضور دارم سر می زدم و بخش اعظم ارتباطات روزانه هم وابسته به همین فضا دنبال می شد. اما چطور ممکن بود که از امروز بتوانم همه این کارها را کنار بگذارم؟
برای آنکه تقلب نکنم و برای بازگشت به صفحات شخصی خود وسوسه نشوم، بررسی هایی را در اینترنت انجام دادم تا از ابزارهایی که در این زمینه ارایه شده است کمک بگیرم و سرانجام، یکی از بهترین ابزارهایی که پیدا کردم، Self Control بود. اساس این ابزار کاربردی به گونه ای بود که امکان ورود آدرس اینترنتی سایت های مدنظر را فراهم می کرد تا خودمان بتوانیم دسترسی به آنها را مسدود کنیم. این اتفاق به گونه ای صورت می گرفت که حتی اگر تصمیم به حضور مجدد در شبکه های اجتماعی هم می گرفتم، دیگر امکان آن وجود نداشت.
این همان کلید موفقیت من بود تا بتوانم این یک ماه را دوام بیاورم و به هر نحوی که شده خود را از شبکه های اجتماعی دور کنم.
گام بعدی که برداشتم، غیرفعال کردن سیستم پیام رسان پلتفرم هایی مانند فیس بوک و توییتر بود، زیرا تا این موقع همزمان با انتشار هر پیام در شبکه های اجتماعی، یک اطلاعیه از آن به تلفن همراه یا ایمیلم ارسال می شد تا مطلع شوم چه کسی با من کار داشته است. این مساله هم می توانست انگیزه ای برای بازگشت به شبکه های اجتماعی باشد و در این اقدام یک ماهه اختلال ایجاد کند.
گام سومی که در این زمینه برداشتم، پاک کردن ابزار کاربردی توییتر، فیس بوک، اینستاگرام، گوگل پلاس و... از روی تلفن همراهم بود تا بر این اساس هربار که سراغ گوشی می روم، آیکون آنها را نبینم و در طول روز هیچ درگیری مستقیم و غیرمستقیم با آنها نداشته باشم.
به هر حال، هر طور که می توانستم خود را مجهز کردم تا مشکلی در این آزمایش یک ماهه ایجاد نشود.
هفته اول
از همان روزهای اول بود که متوجه شدم وابستگی زیادی به شبکه های اجتماعی دارم. تا آن زمان فکر می کردم زندگی من کاملا عادی جلو می رود و شبکه اجتماعی هم مانند دیگر ابزارهای روزمره مورد استفاده قرار می گیرد. اما اولین باری که ناخواسته از اتفاقات روزمره عکس گرفتم و سپس به خاطرم آمد که نمی توانم این تصاویر را روی اینستاگرام بگذارم، متوجه شدم که حضور در این فضاها به یک عادت جدی برایم تبدل شده است.
تا ابتدای این دوره زمانی شرایط به گونه ای بود که تماشای تصاویر ویدیویی در توییتر مانند تماشای برنامه های تلویزیونی بود و هنگام صرف غذا، با یک دست آخرین عکس های منتشرشده روی اینستاگرام را مرور می کردم. اما این بار قرار بود این عادات را کنار بگذارم و در هفته نخست هر بار که بی دلیل گوشی هوشمند را دردست می گرفتم، اطرافیان یادآوری می کردند که باید از این کار اجتناب کنم.
شبیه به کسی که به تازگی استعمال دخانیات را ترک کرده است، روزها به دشواری سپری می شد و احساس می کردم از کسانی که همچنان به حضور فعال خود در شبکه های اجتماعی ادامه می دهند عقب مانده ام. بارها این فکر به ذهنم رسید تا این آزمایش را کنار بگذارم و زندگی را مانند قبل دنبال کنم. اما در هر صورت تصمیم داشتم دست کم به خودم ثابت کنم که می توانم یک ماه بدون این فضا زندگی را جلو ببرم.
هفته دوم
یک هفته بدون حضور در شبکه های اجتماعی به سختی سپری شد و این روزها دیگر ناخواسته سراغ تلفن همراه نمی رفتم تا صفحات شخصی خود را بررسی کنم. بعد از گذشت یک هفته، این مساله به خوبی در ذهنم یادآوری می شد که ارتباط با شبکه های اجتماعی تا اطلاع ثانوی ممنوع است و برایم جا افتاده بود که فعلا نباید سراغ آنها بروم. اما مشکلی که از صبح با آن درگیر بودم، این بود که چگونه باید اتفاقات مختلف زندگی را با بقیه به اشتراک بگذارم و به درستی نمی دانستم که چطور می توانم نظر اطرافیان را در مورد آخرین عکس گرفته شده یا جملاتی که در ذهن دارم، بپرسم.
در این روزها بود که فکر می کردم تجربه یک ماه زندگی بدون شبکه اجتماعی در چنین شرایطی اشتباه بوده است و اگر در دوره زمانی دیگری این کار را انجام می دادم، کمتر به فکر بازگشت در این پلتفرم ها می افتادم؛ زیرا برای مثال اگر این آزمایش همزمان با برگزاری امتحانات پایان ترم دانشگاه انجام شده بود، مشغله ذهنی بیشتری داشتم و فکرم سراغ آن نمی رفت. اما به هر حال هفته دوم این آزمایش هم رو به اتمام بود و چاره ای جز ادامه آن وجود نداشت.
هفته سوم
یکی از علاقه مندی های من در طول زندگی، کتاب خواندن است و در هفته سوم آزمایش ک تفکر حضور در شبکه های اجتماعی برایم کمرنگ تر شده بود، فرصت بیشتری برای خواندن کتاب داشتم. تا پیش از این اوقات فراغت یا سفرهای درون شهری به گونه ای دنبال می شد که مدام تلفن همراه در دستم بود و صفحه شخصی خود در انواع مختلف شبکه های اجتماعی را بالا و پایین می بردم.
اما در سومین هفته از آزمایش یک ماهه ای که برای خودم درنظر گرفتم، هنگامی که در مترو ایستاده بودم تا به محل کار بروم، کتاب مورد علاقه ام کهچند سالی بود آن را خریده بودم و فرصت مطالعه آن پیش نیامده بود در دست می گرفتم و عصرها که به خانه بر می گشتم هم با اشتیاق بیشتر صفحات آن را ورق می زدم. این هفته آسان تر از ۱۴ روز قبل برایم سپری می شد و کم کم راهکارهایی پیدا کرده بودم تا اوقات خالی ناشی از کنار گذاشتن شبکه اجتماعی را پر کنم. البته همچنان از اطرافیان می خواستم حواس شان باشد تا اشتباهی از من سر نزند.
هفته چهارم:
سرانجام شرایط آسان شده بود. صبح ها بعد از بیدارشدن از خواب خود را مجبور به حضور در شبکه های اجتماعی نمی دیدم و پذیرفته بودم که زندگی دور از این فضاها هم می تواند جریان داشته باشد. در این روزها بود که متوجه شدم تماس های تلفنی بیشتری برقرار می کنم و تعداد پیامک هایی که در طول روز می فرستم نسبت به یک ماه قبل افزایش یافته است. این مساله به من نشان داد که قطع فعالیت در شبکه های اجتماعی به صورت ناخودآگاه مرا مجبور کرده است تا روش های جایگزین برای ارتباطات روزمره پیدا کنم و حتی طی چند هفته گذشته قرارهای ملاقات پایان هفته را جدی تر بگیرم تا از حال دوستان و اطرافیان باخبر باشم.
زندگی بدون شبکه اجتماعی ثابت کرد که تا پیش از این چهار هفته وابستگی زیادی به این پلتفرم ها داشتم و بدون آنکه متوجه شوم، در آنها دچار روزمرگی شده بودم. اما هم اکنون که از این فضا دور شدم، به خوبی می توانستم فکر کنم تا برای حضور مجدد در آنها تصمیم بگیرم.
تصمیم نهایی
باید اعتراف کنم این تجربه مانند یک رژیم غذایی سخت دنبال شد و بارها تصمیم گرفتم آن را کنار بگذارم. اما پس از گذشت این یک ماه احساس می کنم ذهن بازتری دارم و هم اکنون می توانم با دید وسیع تر به نحوه استفاده از این ابزارهای اینترنتی فکر کنم. این روزها می خواهم دوباره به دنیای شبکه های اجتماعی بازگردم، اما این فعالیت مجدد با آنچه در گذشته تجربه کردم کاملا متفاوت است.
تصمیم دارم انبوه صفحات شخصی در شبکه های اجتماعی مختلف را کنار بگذارم و از بین آنها فقط یک مورد که برایم کاربرد بیشتری دارد را انتخاب کنم. قرار است نوع فعالیت های روزانه در این شبکه اجتماعی برگزیده هم تغییر کند و به جای آنکه تمام ارتباطات روزانه به آن واگذار شود، ابزارها و قابلیت های آن را در جهت پیشبرد اهداف شخصی مورد استفاده قرار دهم و در مقابل، ارتباطات روزانه را به دنیای واقعی موکول کنم.
با خودم تصمیم گرفتم زمانی که در طول روز به حضور در این شبکه اجتماعی اختصاص می دهم معقول باشد و به جای آنکه از ابتدای صبح تا پایان شب در صفحه شخصی خود گشت و گذار کنم، پس از انجام فعالیت مورد نظر از این فضا بیرون بیایم. همچنین اگر قرار است عکس یا مطلبی را با دوستان خود به اشتراک بگذارم، قبل از این اتفاق به خوبی فکر کنم و عواقب آن را هم در نظر بگیرم.
به هر حال، من بعد از یک ماه تجربه به این نتیجه رسیدم که نباید به فضای قبلی برگردم و زندگی خود را وابسته به شبکه های اجتماعی جلو ببرم. احساس می کنم این یکی از ارزشمندترین تجربیاتی بود که در طول زندگی خود داشتم.
نظر کاربران
نه زیاد و نه کم .... تعادل از همه بهتره ...
پاسخ ها
به نظر من حتی کمشم بده من 2 سالی ترک کردم خیلی هم راضی هستم .