سوپراستارهای فقیری که میلیاردر شدند!
ازدست دادن شغل ممکن است یکی از دشوارترین تجربه ها و چالش های پیش روی هر فرد در زندگی باشد. اما این رویداد بدترین اتفاقی نیست که احتمال دارد در زندگی حرفه ای ما رخ دهد.
مجله موفقیت - مریم اردکانی: ازدست دادن شغل ممکن است یکی از دشوارترین تجربه ها و چالش های پیش روی هر فرد در زندگی باشد. اما این رویداد بدترین اتفاقی نیست که احتمال دارد در زندگی حرفه ای ما رخ دهد.
سرنوشت چنین مقدر کرده بود که «مارک کوبان»، سرمایه دار و میلیاردر آمریکایی، باقی سال های عمرش را به عنوان فروشنده یک فروشگاه زنجیره ای نگذارند. «جی کی رولینگ»، یکی از محبوب ترین و موفق ترین نویسندگان معاصر، نیز هرگز به شغل قبلی خود یعنی منشی گری ذره ای هم علاقه نداشت. اما شکست ها و بحران های شغلی به هردو آن ها این فرصت را داد تا راه و هدف اصلی زندگی حرفه ای شان را پیدا کنند.
آگاهی از تجربیات انسان های موفقی که در زندگی خود بحران شغلی را تجربه کرده اند و اکنون با گذر از آن دوران، به الگوی موفقیت در سطح جهان تبدیل شده اند می تواند برای همه ما امیدوارکننده و انگیزه بخش باشد. در ادامه به طور مختصر با شش فردی آشنا خواهید شد که در زندگی حرفه ای خود بارها به بن بست خورده و اخراج و تحقیر شده اند، اما دست از تلاش برنداشته و امروزه تبدیل به نمادهای موفقیت شده اند.]
جی کی رولینگ؛ سفری پنج ساله از فقر و افسردگی به ثروت و محبوبیت
جی کی رولینگ که اکنون یکی از محبوب ترین نویسندگان کودکان و حتی بزرگ سالان است، زمانی زندگی کاملا فقیرانه ای داشت و از افسردگی حاد رنج می برد. او که از همسر خود جداشده بود و مجبور بود به تنهای و با تکیه بر کمک های مالی دولتی فرزند خود را بزرگ کند، بعدها به چنان موفقیتی دست یافت که علاقه مندان آثارش از ساعت ها پیش از آغاز فروش کتاب هایش در مقابل کتاب فروشی های سراسر جهان صف می کشیدند.
او پیش از دستیابی به این جایگاه رفیع، مدتی به عنوان منشی در دفتر سازمان عفو بین الملل در لندن کار می کرد و مخفیانه داستان می نوشت. کارفرمای رولینگ پس از مدتی از این موضوع باخبر شد و او را از شغلی که از آن متنفر هم بود، اخراج کرد. رولینگ سال های بعد را به خلق مجموعه داستان های جادویی هری پاتر گذراند و طی فقط پنج سال به ثروت و موفقیتی افسانه ای دست یافت.
والت دیزنی؛ از اخراج و ورشکستی تا تسخیر دنیای انیمیشن
امروزه شرکت «والت دیزنی» درآمدی کهکشانی از فیلم ها، پارک های تفریحی و محصولات خود به دست می آورد. اما چه کسی فکر می کرد در سال ۱۹۱۹ میلادی «والتر الیاس دیزنی»، بنیان گذار این شرکت، به دلیل آنچه سردبیر روزنامه معروف کانزاس سیتی استار «فقدان قوه تخیل و ضعف در ایده پردازی» خوانده بود، اخراج شود؟ والتر پس از این شکست یک استودیوی انیمیشن سازی را راه اندازی کرد که این کسب و کار شخصی هم با ورشکستی پایان یافت. او علی رغم این شکست ها از پا ننشست و همراه برادرش به هالیوود رفت و یک استودیوی کوچک انیمیشن سازی را تاسیس کرد که بعدها به یکی از بزرگ ترین استودیوهای تاریخ هالیوود تبدیل شد.
رابرت رد فورد؛ کارگر ساده خراب کاری که ستاره سینما شد
«رابرت رد فورد» در دوران نوجوانی کارگر ساده و فاقد مهارتی خاص بود که در شرکت نفتی «استاندارد اویل» کار می کرد. روزی یکی از سرپرستان واحد او را هنگام چرت زدن سر کار غافل گیر کرد و تصمیم گرفت به جای اخراج، او را به واحد دیگری با وظایف سخت تر منتقل کند. خراب کاری های ردفورد پایانی نداشت و بنابراین دیری نپایید که به دلیل خسارات متعددی که او به شرکت وارد کرد، با حکم اخراج رو به رو شد.
مواجهه با این بحران، ردفورد را به دنبال کردن آرزوها و رویاهایش ترغیب کرد. او بلافاصله وارد دانشگاه «کلورادو» شد و پس از فارغ التحصیلی به نیویورک نقل مکان کرد تا به آرزویش که بازیگری بود، جامه عمل بپوشاند. موفقیت های او در دنیای فیلم و سینما هم به عنوان بازیگر و هم به عنوان کارگردان تقریبا بی پایان است. ردفورد در سال ۱۹۸۰ میلادی جایزه اسکار بهترین کارگردانی را نیز از آن خود کرد.
لی ایاکوکا؛ رانده شده از فورد و قهرمان در کرایسلر
«لی ایاکوکا» موقعیت شغلی بسیار بالا و خوبی در شرکت خودروسازی فورد داشت، اما اختلاف نظرهای او با هنری فورد که آن زمان مدیرعامل و رئیس هیئت مدیره این شرکت بود و عدم موفقیت چند طرح پیشنهادی باعث اخراج او از فورد شد.
دیری نگذشت که شرکت خودروسازی کرایسلر که آن زمان در آستانه ورشکستگی و تعطیلی قرار داشت، موقعیت شغلی جذابی را به ایاکوکا پیشنهاد داد و او پس از قبول این پیشنهاد، وام بسیاربزرگی را از دولت گرفت و با کمک این سرمایه، کرایسلر را از خطر تعطیلی نجات داد و احیا کرد. بسیاری از ایده ها و طرح های ایاکوکا که توسط مدیران فورد نادیده گرفته شده و باعث اخراج او شده بودند، در کرایسلر مجال بروز یافتند و در مسیر رهایی این شرکت از بحران تاثیرگذار شدند.
ایاکوکا تا سال 1992 میلادی مدیرعامل کرایسلر بود و همگی او را عامل اصلی نجات کرایسلر از بحران می دانند.
اپرا وینفری؛ خوشبخت ترینی که بدبخت بود
اکثر ما «اپراو وینفری» را به عنوان یکی از معروف ترین چهره های تلویزیونی و یکی از ثروتمندترین و موفق ترین زنان جهان می شناسیم. اپرا مسیر سخت و پرفراز و نشیبی را برای دستیابی به این جایگا پیموده است. دوران کودکی و نوجوانی او بسیار غم انگیز بود و در این سال ها با فقر نیز دست و پنجه نرم می کرد. علی رغم اتفاقات ناگوار این دوران، اپرا توانست با تلاش و پشتکار خود به دانشگاه برود و در رشته مورد علاقه اش، یعنی هنرهای نمایشی، تحصیل کند.
اپرا بعد از فارغ التحصیلی در شبکه های رادیویی و تلویزیونی متعددی مشغول به کار شد و موفقیت چندانی به دست نیاورد. او مدتی را به عنوان گزارشگر اخبار عصرگاهی در شبکه های تلویزیونی «دبلیوجی زی» کار کرد. مشکل اپرا این بود که نمی توانست خود را از لحاظ احساسی در گزارش هایی که تهیه می کرد، دخیل نکند. تهیه کننده این بخش خبری که نمی توانست این رفتار را از اپرا بپذیرد، او را از گزارشگری کنار گذاشت و از آنجا که از شرایط زندگی نه چندان مناسب او اطلاع داشت، تصمیم گرفت نقشی را در یک برنامه تلویزیونی صبحگاهی به او پیشنهاد دهد.
انتقال از بخش خبر عصرگاهی به یک برنامه تلویزیونی صبحگاهی یک پس رفت بزرگ به شمار می رفت و اپرا از این موضوع بسیار ناراحت و دل شکسته بود. اما با پرطرفدارشدن این برنامه تلویزیونی که «مردم حرف می زنند» نام داشت، ناراحتی و غم اپرا از بین رفت. موفقیت این برنامه باعث شد تا او مسیر حرفه ای مناسب و استعدادهای خود را شناسایی کند و به عنوان مجری برنامه های گفت و گوی تلویزیونی به موفقیت هایی باورنکردنی دست یابد. طبق آمار منتشر شده، اپرا وینفری عنوان ثروتمندترین آمریکایی آفریقایی تبار در قرن بیستم میلادی را هم از آن خود کرده است.
سالی کراوچک؛ شجاعت قدرتمندترین زن وال استریت در مواجهه با بحران
«سالی کراوچک» که در بالاترین رده های شغلی دو سازمان مالی بزرگ آمریکا شامل «سیتی گروپ» و «بنک آو آمریکا» کار کرد، علی رغم موفقیت های چشمگیری که در این مدت به دست آورد، به دلیل اختلاف نظر با مدیران این موسسات و تغییر ساختار سازمانی از کار اخراج شد. موفقیت های او در آن دوران به اندازه ای خیره کننده بود که او را «قدرتمندترین زن وال استریت» نیز می نامیدند. او توانسته بود این موفقیت ها را در محیطی به دست آورد که به مردانگی معروف بود و زنان در آن کمتر مجال پیشرفت و حتی ابراز وجود داشتند.
هر دو مورد اخراج کراوچک که از سوی رسانه ها «صادق ترین صدای وال استریت» نامیده می شد، بازتابی گسترده و پرسروصدا در رسانه ها داشت. اما او تصمیم گرفته بود که خود را پشت پرده پنهان نکند و علنا درباره این رویدادها برای مردم سخن بگوید. پس از این دو بحران شغلی، کرواچک ناامید نشد و سربلندتر از قبل به پا خاست و شرکت ۸۵ «بوردر» را خریداری کرد و آن را به «اِلِوِیت» تغییر نام داد. هدف این شرکت گسترش شبکه های ارتباطی برای زنانی است که می خواهند مسیر شغلی خود را بهبود بخشند.
نظر کاربران
امیدوار کننده بود