شما دیگر چهجور رئیسی هستید؟!
برای كاركردن در كنار مدیران مختلف با تیپ شخصیتی آنها بیشتر آشنا شوید.
مجله زندگی ایده آل - نسرین خسروشاهی: شاید با خودتان فكر كنید كه ریاست و سرگروهی یك مجموعه تنها مختص به آدمهایی معدود است در حالی كه باید بدانید همه شما این توانایی را دارید و فقط باید خودتان را در قالبی كه میشناسید، قرار دهید. شاید خیلی از شما با خودتان فكر كنید كه سرگروه ها آدمهای خاصی هستند و داشتن پرستیژ كاری نیازمند داشتن شخصیت خاصی است كه در بسیاری از شما وجود ندارد در حالی كه باید ذهنیت خود را تغییر دهید. كافی است خودتان را در قالب چهار ویژگی كه تعریف میكنیم، پیدا كنید. در این صورت نه تنها خودتان را بهتر میشناسید بلكه میتوانید برای سازمان یا كسب و كاری كه در آن هستید، سودمندتر باشید.
سرگروه نظری
- پر از ایده هستند.
- میتوانند روی موضوعات استراتژیك طولانیمدت كار كنند.
- از تغییر و ریسك استقبال میكنند.
- اغلب شخصیت كاریزماتیك دارند و یك تیم همگون میسازند.
- یك شروعكننده هستند اما نه لزوما یك تمام كننده.
- مدام بین انفجار انرژی و خستگی و نیاز به دریافت انرژی در حركت هستند .
- از جزئیات خوششان نمیآید.
- اغلب موسس یا صاحب شركت هستند.
سرگروههای نظری در ایده دادن بینظیر عمل میكنند اما خیلی زود حوصلهشان سر میرود. آنها باید با افراد تحلیلگر كه بهدنبال جزئیات هستند، همكاری كنند. نظریها عاشق حرف زدن هستند اما دیگران نمیدانند این همه پرحرفی مداوم، براساس اصول خاصی بیان میشود یا اینكه كلا هرچه به ذهنشان میرسد، میگویند. بهترین كار این است كه به نظریها بگویید هنگام جدی حرف زدن یك مداد دستشان نگه دارند و وقتی فقط آنچه به ذهنشان میرسد، میگویند مداد را روی میز بگذارند.
این نكته خیلی مهم است چون این افراد معمولا بعد از ۲۰ دقیقه نظر دیگری ارائه میدهند و همه با خودشان فكر میكنند خب من با همه اینها چهكار كنم؟ بهترین راه رفتار با این سرگروه ها این است كه تمام ایدههایشان را در فایلی قرار دهید و صبر كنید و ببینید آیا دوباره به آنها رجوع میكنند. اگر این واكنش را دیدید وقت آن است كه وارد عمل شوید.
سرگروه تحلیلگر
- با سیستم و تحلیل پیشرفت میكنند.
- از ریسك كردن متنفر هستند.
- از دادهها و اطلاعات استقبال كرده و از دریافت و مشاهده اجتناب میكنند.
- بسیار دقیق هستند.
- بر كیفیت و سازگاری تمركز میكنند.
- منطقی فكر میكنند.
- از بینظمی فرار میكنند.
- از ابهام خوششان نمیآید.
تحلیلگران دوست دارند در شرایط بحرانی وارد عمل شوند؛ در حالی كه افراد نظری معمولا در سیستم و كسبوكار رشد میكنند و مرزها را از بین میبرند. ایجاد مقیاس بزرگ رشد و تغییر به تداوم و تكرار وابسته است كه نیاز به تحلیل و سیستم دارد.
سرگروه های تحلیلگر معمولا به شركت و پروژه وفادار نیستند بلكه به فرآیند و تحلیل پایبندند، بنابراین شاید اینطور بهنظر برسد كه سرگروههای تحلیلگر در تیم نمیگنجند بنابراین زمانی كه كسبوكار به مرحلهای میرسد كه نیاز به تحلیلگر دارد، موضوع چالشبرانگیز میشود. سرگروه های نظری و عملگرا میتوانند نیاز به یك سرگروه تحلیلگر را احساس كنند اما آنها به سختی میتوانند با این سرگروه به توافق برسند، بنابراین شاید در این میان برخوردی شکلگیرد و هر كس فكر كند موضوع اختلاف شخصی است؛ در حالی كه این فقط برخورد و چالش نقشهاست.
سرگروه عملگرا
- كارها را انجام میدهند و به پایان میرسانند.
- سختكوش و عملگرا هستند.
- از موانع عبور میكنند و راهحل میسازند.
- از روشها و مسیرهای واضح خوششان میآید و دوست ندارند در یك محیط بسته كار كنند.
- بهطور ذاتی روی كار تمركز میكنند.
- عمل را به نظر ترجیح میدهند.
- رضایت برای سرگروه های عملگرا زمانی حاصل میشود كه پروژه تمام شده و دیدگاه همه تامین شده باشد.
قدرت منحصر به فرد سرگروه های عملگرا در این است كه همه كارها را تمام میكنند. آنها یك تمامكننده واقعی هستند در عوض بهشدت از جلسه بیزارند. شاید اینطور بهنظر برسد كه این سرگروه های جسور و بیباك هستند. البته گاهی اوقات هم همین است اما این طرز فكر میتواند تفسیری نادرست از میل و اشتیاق زیاد این افراد نسبت به انجام كارها باشد. عملگراها از اینكه كسی بخواهد آنها را تحت كنترل درآورد، بیزارند اما دوست دارند به آنها گفته شود كه چه كاری انجام دهند. آنها با سرگروه های نظری بهخوبی كار میكنند.
برای مثال در یك كافیشاپ محلی فردی كه بیرون ایستاده و با همه دست میدهد و خوشامدگویی میكند جزو سرگروه های نظری است در حالی كه سرگروه های عملگرا حساب كتابها را انجام میدهند تا همه چیز برای فردا آماده باشد و خدمات خوبی به مشتریان عرضه شود. چالش زمانی آغاز میشود كه سیستم وجود دارد كه فرد عملگرا باید از آن پیروی كند. آیا آنها آنقدر صبور هستند كه این كار را انجام دهند؟
سرگروه اثرگذار
- مردممحور هستند.
- تمركزشان روی آن چیزی است كه برای سازمان سودمند است نه شخص خود او.
- دیدگاه جداگانهای نسبت به دیگر انواع سرگروه ها دارند.
- اثرگذار بودن مانند دیگر انواع سرگروهی به معنای ویژگی ذاتی نیست بلكه یك فرد باید در این زمینه آموزش دیده باشد. درواقع اكتسابی است.
سرگروه های نظری به آنچه باید انجام شود فكر میكنند، سرگروه های عملگرا دغدغه انجام آن را دارند و سرگروه هایتحلیلگرا نحوه انجام آن را مورد بررسی قرار میدهند. در این میان سرگروه های اثرگذار درباره این بحث میكنند كه حالا چه كسی باید این كار را انجام دهد. این سرگروه های میدانند چطور مردم را دور هم جمع و یك تیم خوب ایجاد كنند. با این وجود ممكن است برنامه خاص خودشان را داشته باشند. شاید به هیچ وجه بهنظر نرسد كه آنها واقعا كاری انجام میدهند؛ به همین دلیل ممكن است با دیگران و بهخصوص با عملگرایان دچار چالش شوند.
سرگروه های اثرگذار میآموزند چطور زمانی كه نظریها، عملگراها و تحلیلگران با هم درگیرند، آنها را آرام و مطیع كنند. برای مثال روش كلاسیک سرگروه هاینظری این است كه برای انجام كاری ساعت ۹صبح یك جلسه اضطراری میگذارند (از نظر سرگروه های نظری همه چیز اضطراری است) بعد با ۲۰دقیقه تاخیر میرسند. سرگروه های عملگرا همیشه پیش از ساعت مقرر خود را میرسانند چون میدانند این موضوع باعث میشود دیگران هم بهموقع حاضر شوند. فهمیدن این موضوع فقط كمی هوش هیجانی لازم دارد.
آیا همه ما میتوانیم سرگروه باشیم؟
هر كاری كه گروهی دو یا چند نفره را برای انجام هدفی مشخص گرد هم آورد، میتواند سرگروه هم داشته باشد. این عمل را در هر محیطی میتوان انجام داد؛ در یك باشگاه ورزشی، در محیط دوستانه اطرافتان یا هر جای دیگری. تنها كاری كه باید انجام دهید این است كه تعریفتان از سرگروهی را از حالت قهرمانانه خارج كنید، تصمیم بگیرید و ببینید چه چیزی در گروهتان از همه بهتر است و با گذشت زمان ملاحظه کنید چه اتفاقی میافتد و نتایج را بررسی كنید.
رئیسبازی درنیاورید
در فرهنگ ما این طرز تفكر وجود دارد كه كسی كه رئیس است باید حرفهای خاص بزند، اخم كند و از موضع بالا با دیگران ارتباط برقرار کند، در حالی كه اگر فكر كنید شما هم عضوی از یك گروه هستید كه در تلاش برای رسیدن به اهداف مشترك قرار دارید، بهراحتی میتوانید خود را در قالبی سودمند قرار دهید.
پ
ارسال نظر