باشگاهی برای روحانیون
پرشین کیک بوکس و روحانیون ایرانی
حمید قربانپور بنیانگذار سبک «پرشین کیک بوکس» در ایران است و تاکنون روحانیون رزمی کار زیادی را آموزش داده است.
مجله همشهری سرنخ - جلال الدین شمسایی: مسجد امام محمد باقر (ع) شهرک صدرا در منطقه 22 تهران. در کنار مسجد، زیرزمین بزرگی قرار دارد که محل رفت و آمد روحانیون زیادی است. در نگاه اول همه فکر می کنند که اینجا محلی برای بحث و درس این روحانیون است اما اگر وارد زیرزمین بشوید حتما تعجب خواهید کرد.
همه روحانیون لباس طلبگی را از تن بیرون آورده اند و لباس ورزشی یا به قول خودشان لباس رزم به تن کرده اند. آنها با جدیت مشغول تمرین هستند. یک نفر در حالتمرین با کیسه بوکس است و دو نفر هم مشغول مبارزه با یکدیگر هستند. اینجا باشگاه است که رزمی کاران آن طلبه و روحانی هستند.
حمید قربانپور متولد ۱۳۵۳ و اهل روستای جواهرده مازندران است. از همان بچگی و با دیدن فیلم های اکشن و رزمی، خودش را به جای نقش اول فیلم ها تصور می کرده و دوست داشته روزی بتواند همانند آنها حرکات و فنون رزمی را اجرا کند. از طرف دیگر برادرش هم کونگ فوکار قابلی بود و این باعث می شد تا عطش بیشتری برای یاد گرفتن هنرهای رزمی داشته باشد.
اینها باعث شد که در سن ۱۰ سالگی در باشگاه تختی ثبت نام کند تا مثل برادرش در رشته کونگ فو توآ فعالیتش را شروع کند. او خیلی زود فنون کونگ فو را یاد گرفت و روز به روز در این رشته پیشرفت کردتا اینکه بعد از ۵ سال موفق شد کمربند مشکی کونگ فو توآ را به دست آورد.
ورود به حوزه علمیه
«سال سوم راهنمایی را تازه تمام کرده بودم. به غیر از باشگاه ورزشی، به کلاس های قرآن هم می رفتم. یکی از روزها بود که دوستم به من پیشنهاد داد که به حوزه علمیه بروم. بعد از مشورت با پدر و مادرم و معلم کلاس قرآن تصمیم گرفتم تا طلبه بشوم.»
این حرف ها را حمید قربانپور به زبان می آورد و در ادامه برایمان تعریف می کند وقتی وارد حوزه علمیه شده، بیشتر آشنایانش تصو رمی کرده اند که او ورزش را رها خواهد کرد اما اینطور نشده است. «به نظرم ورزش برای هر شخصی لازم و ضروری است. برای همین تصمیم گرفتم تا در کنار درس خواندن، ورزش را هم ادامه بدهم.»
تنها مشکلی که این وسط وجود داشت، نبودن باشگاه کونگ فو در نزدیکی های مدرسه آقا حمید بود، برای همین بود که طلبه جوان تصمیم گفت تا کاراته را به عنوان یک ورزش حرفه ای در کنار تحصیل در حوزه یاد بگیرد.
«سال ۶۸، ورزش کونگ فو در ایران ممنوع بود و باشگاه ها فعالیت های آنچنانی در این رشته نداشتند. من هم که نمی خواستم ورزش را به همین راحتی کنار بگذارم تصمیم گرفتم تا سبک کیوکوشین کاراته را یاد بگیرم.»
تمرین کنار دریا
آقای ورزشکار به غیر از تحصیل در حوزه علمیه، در سایر امور دینی و قرآنی هم فعال بود و حتی اداره کتابخانه مسجد محله هم به او سپرده شده بود و در کنار اینها به ورزش هم می پرداخت.
«سه جلسه در هفته تمرین داشتیم و هر وقت به باشگاه می رفتم، سخت تمرین می کردم تا هر چه سریع تر به کمربند مشکی کاراته برسم و بتوانم در این ورزش، مهارت لازم را کسب کنم.»
البته آقا حمید برای اینکه بدنش آمادگی بیشتری پیدا کند بعد از تمرینات هم به جای خانه، راه ساحل را پیش می گرفت تا تمرینات بیشتری را برای بالا بردن آمادگی جسمانی اش انجام دهد.
«بعضی از روزها، بعد از تمام تمرینات باشگاه به دریا می رفتم و در کنار ساحل و بعضی اوقات در داخل آب، ضربات دست و پا را تمرین می کردم. به خاطر فشاری که از طرف شن و ماسه و آب دریا به ماهیچه هایم وارد می شد، بدنم و به خصوص دست ها و پاهایم هر روز قوی تر می شدند و این تمرینات باعث افزایش سرعت و قدرت دست ها و پاهایم شده بود.»
فول کیک بوکسینگ بعد از کاراته
آقا حمید بعد از چند سال، کمربند مشکی کاراته را به دست آورد تا اینکه کم کم با رشته فول کیک بوکسینگ آشنا شد. او تصمیم گرفت بعد از کاراته، این رشته را هم تا آخر دنبال کند و موفق شد کمربند مشکی این رشته را هم به کلکسیون افتخاراتش اضافه کند.»
بعد از فول کیک بوکسینگ، دیگر به باشاه نرفتم و بیشتر به فکر درسم بودم. قربانپور بعد از قبولی در امتحان ورودی حوزه به تهران آمد تا تحصیلاتش را در این شهر ادامه دهد اما فکر ورزش کردن هیچگاه از سرش بیرون نمی رفت.
«بعد از آمدن به تهران به دنبال یک باشگاه مناسب و نزدیک به محصل تحصیلم بودم تا بتوانم باز هم ورزش را دنبال کنم. یکی از دوستانم وقتی در جریان ماجرا قرار گرفت مرا با مجید رجایی، بنیانگذار رشته رزم آوران در ایران آشنا کرد. من هم چند رشته رزمی را بلد بودم و دوست داشتم تا با گروه رزم آوران و رشته آنها بیشتر آشنا شوم.»
قربانپور می گوید رشته رزم آوران یکی از رشته های «هیدورا» یعنی هنر یورش دفاع ورزش رزمی ایران است که در آن گلچینی از بهترین حرکات رشته های رزمی به هنرجویان آموزش داده می شود.
«به باشگاه این گروه رفتم تا از نزدیک کارشان را ببینم و به گروه آنها ملحق شوم. بعد از اینکه آقای رجایی متوجه شد من کمربند مشکی کونگ فو، کاراته و فول کیک بوکسینگ را دارم به من پیشنهاد کرد تا رشته رزم آوران را به صورت فشرده به من آموزش بدهد.»
یک ماهه، استاد شدم
«هر روز با استاد تمرین می کردم تا هر چه زودتر با تکنیک ها و اصطلاحات رشته رزم آوران آشنا شوم. تا یک ماه کار من این بود که بعد از تمام شدن کلاس و درس هایم، به باشگاه بروم و تمرین کنم. سرانجام بعد از یک ماه موفق شدم تمام تکنیک های این رشته را یاد بگیرم و با موافقت استادم باشگاهی تاسیس کنم و خودم به هنرجویان آموزش دهم.»
اولین باشگاهی که آقای رزمی کار تاسیس کرد در هفت چنار تهران بود که نزدیک به چهل هنرجو داشت. البته این سقف آرزوهای آقا حمید نبود چرا که او بعد از چند سال آموزش به هنرجویان تصمیم گرفت تا رشته «پرشین کیک بوکس» را بنیانگذاری کند.
«پرشین کیک بوکس چکیده ای از حرکات فول کیک بوکسینگ و کونگ فوتوآ است. در واقع تکنیک های خاص این دو رشته در مشت زنی و ضربات پا، با هم ترکیب شده و یک حرکت ابداعی که از نظر اجرایی و علمی کلاس بالاتری دارد به وجود آمده است. مثلا مشت کیوکوشین و مشت تاچی را با تکنیک های مشت بوکس به کار گرفتم تا یکی از بهترین ضربات مشت برای این رشته ابداع شود.»
باشگاهی برای روحانیون
آقای رزمی کار بعد از ثبت رشته پرشین کیک بوکس و برگزاری کلاس های آموزشی، تصمیم گرفت تا برای ورزش روحانیون هم قدمی بردارد. برای همین، در سال ۸۴ موسسه تربیت بدنی طلاب و روحانیون را تاسیس کرد تا طلاب و روحانیونی که علاقمند به ورزش های رزمی هستند برای یادگیری این رشته ها در این موسسه ثبت نام کنند.
«اوایل کار تعداد کسانی که به باشگاه می آمدند چندان زیاد نبود و بسیاری از طلبه ها علاقه زیادی برای یاد گرفتن ورزش های رزمی نداشتند اما الان که چندین سال از تاسیس این موسسه می گذرد، تعداد زیادی از طلاب و روحانیون در باشگاه ما ثبت نام کرده اند و کار آموزش آنها به بهترین شکل ممکن صورت می گیرد.»
البته این موسسه برنامه های دیگری مانند فوتبال، فوتسال، کوهنوردی و ... را هم برای طلاب و روحانیونی که در این موسسه ثبت نام کرده اند در نظر گرفته است و حالا پنج هزار عضو دارد که همگی آنها روحانی و طلبه هستند. «م در هفته، سه جلسه تمرینی برگزار می کنیم که نزدیک ۳۰۰ نفر در آن شرکت می کنند چون تعداد شرکت کنندگان در حال افزایش است مجبوریم تا هر بار به یک باشگاه بزرگتر نقل مکان کنیم و حالا پنج هزار روحانی رزمی کار در این موسسه مشغول آموزش رشته هایی مانند تکواندو، کارته، کونگ فو، فول کیک بوکسینگ و رزم آوران هستند.»
از دفاع شخصی تا سانچیکو و کار با شمشیر
قربانپور حالا طلبه سطح چهارم حوزه علمیه است و در کنار درس خواندن، درس هم می دهد. البته آقای رزمی کار در دانشگاه هم به عنوان استاد و مشاور مذهبی فعالیت هایی دارد که این فعالیت ها باعث شده تا دانشجویان و اساتید دانشگاه برای یاد گرفتن رشته های رزمی به باشگاه او بیایند.
«رشته اصلی که در این باشگاه کار می شود رشته رزم آوران است. در این رشته بهترین حرکات رشته های رزمی انتخاب و گلچین شده و در واقع بیشترین کاربرد را برای هنرجویان دارد.»
قربانپور می گوید در رشته رزم آوران اصطلاحات این رشته هم فارسی شده است. «مثلا به جای حرکت مای پیری می گوییم سین کوب یعنی با سینه پا ضربه بزن». البته کار استاد قربانپور به همین جا ختم نمی شود چرا که او انواع دفاع شخصی با سلاح و بدون سلاح، کار با شمشی، چوب، ستاره و تکنیک های برتر کشتی و جودو را به علاقمندان آموزش می دهد.
«در رشته رزم آوران، باید همه فن حریف باشید یعنی هم بتوانید با سلاح سرد به خوبی کار کنید و هم بدون سلاح بتوانید حرکات و فنون این رشته را به بهترین شکل ممکن اجرا کنید. برای همین انواع تمرینات مختلف را برای بچه ها در نظر می گیریم تا هم تنوعی به نحوه برگزاری تمرینات داده باشیم و هم بچه ها با مهارت های مختلف رزمی آشنایی پیدا کنند.»
آموزش کونگ فو در مدرسه
شاید اینکه یک روحانی در کسوت مربی یک رشته رزمی فعالیت کند برای خیلی ها باعث تعجب باشد. آقای قربانپور هم از این قاعده مستثنی نبوده است. او برایمان تعریف می کند که در سال ۷۸ برای آموزش کونگ فو به یکی از دبیرستان های غیرانتفاعی رفته اما وقتی دانش آموزان او را به عنوان مربی کونگ فو دیده اند تعجب کرده اند و فکر کردند که کلاس شان برگزار نمی شود.
«وقتی وارد مدرسه شدم هیچ دام از دانش آموزان نمی دانستند من مربی شان هستم. به همین خاطر هنگامی که می خواستم از حیاط به راهروی مدرسه بروم، شیطنت بعضی از آنها گل کرده بود.»
آقای رزمی کار اما بدون توجه به این اتفاق ها به سالن ورزشی مدرسه رفت، لباسش را عوض کرد و منتظر شد تا بچه ها وارد سالن شوند.
«هر کدام از دانش آموزان وقتی وارد سالن می شدند با تعجب به من نگاه می کردند و در صف می ایستادند. صدای پچ پچ و همهمه در سالن زیاد شده بود و بچه ها از هم می پرسیدند که استاد جدید این آقاست یا نه. من هم که وضعیت را به این شکل دیدم خودم را معرفی کردم و با انجام چند حرکت نمایشی کلاس را شروع کردم.»
بچه های مدرسه که انتظار دیدن این صحنه را نداشتند خیلی زود خودشان را جمع و جور کردند و کلاس را به شکل جدی تر دنبال کردند.
«بعد از تمام شدن تمرین چند نفر پیش من آمدند و از من سوالاتی می پرسیدند که چطور این رشته را یاد گرفته ام و برایشان عجیب بود که یک روحانی بتواند هنرهای رزمی را به صورت حرفه ای انجام دهد. به هر حال بعد از مدتی، رابطه صمیمانه ای بین من و دانش آموزان مدرسه برقرار شد که هنوز هم ادامه دارد و حتی چند نفر از آنها هنوز هم جزو شاگردانم محسوب می شوند.»
ارسال نظر