مصاحبه با دکتر سعید سعادت صانعی بنیانگذار مجتمع فنی تهران
برای موفقیت، الزامی به دانشگاه رفتن نیست!
مجتمع فنی تهران در اولین سال های فعالیت خود، با شناسایی نیازهای کشور و جامعه در حوزه برق و الکترونیک، وزن عمده فعالیت های خود را روی ارایه آموزش های کیفی و متفاوت در این حوزه متمرکز کرد.
به گزارش برترین ها مجتمع فنی تهران در اولین سال های فعالیت خود، با شناسایی نیازهای کشور و جامعه در حوزه برق و الکترونیک، وزن عمده فعالیت های خود را روی ارایه آموزش های کیفی و متفاوت در این حوزه متمرکز کرد.» و درباره دستاوردهای این فعالیت چند دهه ای هم نوشته اند که «بیلان آموزش سالانه یکصد هزار نفر - درس، انتشار بیش از 1300 عنوان کتاب تحت عنوان «مجتمع فنی تهران» و «موسسه فرهنگی هنری دیباگران تهران»، وجود یک هیئت علمی جوان با هزاران مدرس درحوزه های مختلف کامپیوتر و IT.»
دکتر سعید سعادت صانعی، در رشته فناوری اطلاعات تحصیل کرده و فارغ التحصیل شده است. به گزارش برترین ها این کارآفرین نمونه، از سال ۱۳۵۸ فعالیت های خودش را شروع کرده و اینک، نتیجه این فعالیت ها را، در قالب مجتمع فنی تهران می بینیم. این چهره شاخص مدیریت و کارآفرینی و کسب و کار دانش بنیان کشور، می گوید که تا به حال، بیش از ۲۰۰ لوح تقدیر دریافت کرده، ولی رضایت مشتریان و نیروی انسانی ای که برای او کار می کنند، دلچسب تر از همه آنهاست.
*ببخشید آقای دکتر، تحصیلات خود شما در چه زمینه ای است؟
دکترای من در زمینه فناوری اطلاعات است.
*شما که خودتان مدرک خوبی گرفته اید، دانشگاه هم رفته اید، چطور شد که دست به انجام کاری زدید که نوعی در تضاد به تحصیلات دانشگاهی شماست؟ منظورم آموزش هایی است که نیاز به دانشگاه نداشته و دانشپذیر را بدون نیاز به طی کردن فرایند آکادمیک، برای بازار کار آماده می کند...
ما ضرورت آموزش های مهارتی، فنی و حرفه ای و علمی، کاربردی را در جامعه و در راستای ایجاد اشتغال برای جوانان احساس کردیم. در واقع رسالت ما آموزش نیست بلکه ایجاد اشتغال برای جوانان کشور است و این کار را برای خودمان بسیار مقدس می دانیم چراکه به این ترتیب ارادت خودمان به پروردگار را نشان می دهیم، با بیکاری مبارزه و مقابله می کنیم و...
*چندی پیش یکی از مدیران ارشد آموزش و پرورش، طی مصاحبه ای از معضل مدرک گرایی سخن گفته بود. او اشاره کرده بود که جامعه ما به شدت مدرک گرا شده و البته به این نکته هم اشاره کرده بود که ۸۰ درصد مشاغل موجود در کشور، اصلا نیازی به تحصیلات آکادمیک نداشته و با آموزش های مهارتی و فنی و حرفه ای می توان انجامشان داد. چنین آماری را قبول دارید؟
من با آماری برخورد کردم که بیش از ۷۰ درصد کسانی که حتی شاغال هستند از مهارت های لازم در راستای شغلشان برخوردار نیستند. این، یک فاجعه است. هزینه های سازمان ها و مراکز تولیدی را بالا می برد و بهره وری و کیفیت را کاهش می دهد. من هم مثل این مدیر اعتقاد دارم بسیاری از مشکلات بیکاری جامعه ما ناشی از عدم مطالعه بازار و نیازسنجی بازار در رابطه با کار و آموزش های رسمی دانشگاهی است.
در کشور ما به دلیل ضرورت و نیاز نسل جوان، دانشگاه ها را توسعه دادند. اما این توسعه همگام با نیازهای خدماتی و تولیدی کشور نبود و از طرف دیگر آموزش هایی که در این راستا به جوان ها عرضه شد متناسب نیاز صنایع و کارخانه ها نبود. این آموزش ها متاسفانه حتی متناسب نیاز بازارهای جهانی و مناسبات اجتماعی و اقتصادی هم نبود.
باتوجه به رشد فناوری و به خصوص فناوری اطلاعات، اصلا در بدنه سازمان های دولتی این اراده وجود نداشت که همگام با این نیاز بازار حرکت کنند. مجموعه ای از اینها باعث شد هرچه تحصیلات افراد بالا رفت، امکان شغل آفرینی سخت تر شد. در حالی که الان زیر دیپلمه ها کمترین میزان بیکاری را دارند، بعد دیپلمه ها و فوق دیپلمه ها. میزان بیکاری در دانش آموختگان لیسانس و فوق لیسانس ما بالاست.
*متاسفانه در این میان، نگاه عمومی جامعه هم نقش مهمی دارد. جامعه ما، فوق لیسانس بیکار را بیشتر مورد توجه قرار می دهد تا یک دیپلمه یا زیر دیپلمه ای که رفته و دوره ای دیده و حالا هم دارد با همان مهارتش، به خوبی زندگی اش را اداره می کند. درواقع به نوعی ماجرای شانیت اجتماعی و فرهنیگ شغل ها مطرح می شود. شما چطور به چنین اتفاقی نگاه می کنید؟
به نکته درستی اشاره کردید. در رابطه با مشکلاتی که در زمینه نیروی کار در جامعه داریم از دو منظر می توان بحث کرد. یکی ضعف هایی که در آموزش های مهارتی در کشور وجود دارد. چند سازمان و ارگان و وزارتخانه هستندکه هر کدام، دوره های خاص خودشان را دارند. استانداردهای خاص خودشان را هم دارند که متاسفانه براساس مطالعه و نیاز بازار نیست.
متاسفانه صلاحیت افراد را هم بر حسب درجه مهارتی شان نمی سنجند، بلکه براساس آن چه در امتحانات کسب می کنند، مورد ارزیابی قرار می گیرند. این آموزش ها و سنجش ها هم در سطح کشور استاندارد نیست، سلیقه ای است. تازه صنایع و کارخانه های ما هم اعتقادی به این مدارک نداشته و مجددا آزمون های خاص خودشان را برگزار می کنند. در این میان، مابین متولیان این آموزش ها هم مرزهایی خاکستری به وجود آمده که هرکدام، حوزه خاصی را متعلق به خودشان می دانند و برای دیگر متولیان، چنین شانیتی قائل نیستند.
از طرف دیگر، دچار ضعف فرهنگی مدرک گرایی هستیم. خانواده ها مایل اند که فرزندانشان مدارک دانشگاهی گرفته و دکتر و مهندس شوند، درحالی که اشتباه می کنند. زمانی اگر کسی پزشک می شد، وضع مالی خوبی پیدا می کرد، اما الان ما پزشکان عمومی زیادی داریم که بیکارند. افزایش کلاس های تست زنی و کنکور و... را هم باید از زمینه های ایجاد چنین فرهنگی به شمار آورد. حتی مدارس در جه یک ما، افتخارشان این شده که در ساعت های فوق برنامه، کلاس های تست های مختلف برگزار می کنند؛ تست فیزیک و شیمی و باقی درس ها.
*چنین تصویری که ترسیم کردید، چه زیان هایی دارد و زیان هایش، به چه کسانی خواهد رسید؟
زیان های وحشتناکی به جامعه تحمیل می کند. منافع ملی کشور را تهدید می کند، آن هم در عصری که اقتصاد و جامعه، براساس «اقتصاد دانش بنیان» طراحی و برنامه ریزی می شود که در آن، نیروی انسانی مهم ترین نقش را دارد. ما از چشم انداز ۲۰ ساله دچار انحراف شده ایم و بیکاری جوانان، مخصوصا دانشگاهیان، دارد بیشتر می شود. رسانه ها، صدا و سیما و متولیان فرهنگی باید دست به کار شوند و کاری کنند.
باید اشخاصی که با آموختن مهارت های لازم و کارآفرینی پیشرفت کرده اند، موردتوجه و تشویق قرار بگیرند. باید ارزش دوره های مهارتی در کشور پررنگ تر شود. شاید به همین علت است که آقایان، گرایش کمتری به دانشگاه پیدا کرده اند، چراکه درک کرده اند صرفا با داشتن لیسانس و فوق لیسانس، نمی توانند کاری پیدا کنند و باید حتما مهارتی هم داشته باشند. در دانشگاه ها، بسیاری موارد آموزش داده نمی شود؛ مذاکره، مهارت های ارتباطی، کار مشارکتی و... .
البته تازگی ها با ایجاد مراکز کارآفرینی، امیدها قوت یافته، اما در مقایسه با خیل عظیم جوانان ما، این کار کمی است. درست است که فرهنگی که ایجادشده را به راحتی نمی شود از بین برد، اما می شود کارهایی کرد. ازجمله این که نظام آموزش های مهارتی یک پارچه شده، نیازسنجی در آن مورد توجه قرار گرفته و صلاحیت افراد براساس استاندارد یکسانی موردتوجه قرار گیرد و همچنین از تکنولوژی های مربوط به آی تی، استفاده فراوان شود.
*باتوجه به اشخاصی که به این جا آمده و دوره های موردنظر شما را دیده اند. بحث های مربوط به آموزش حرفه و مهارت را در موفقیت جوانان امروز چطور ارزیابی می کنید؟ آیا نگاه جوانان ما به موفقیت باید تغییر کند؟
بله. دنیای امروز خیلی رقابتی شده.
*حتی در ایران؟
بله. در مشاغلی که موجود است، رقابت سنگین است. مثلا در همین حوزه آموزش های کوتاه مدت، شاید بیست هزار مرکز وجود داشته باشد...
*صنایعی چون خودرو و انرژی و صنایع سنگین ولی رقابتی نشده اند، شده اند؟
این موارد محدودند. در صنایعی مثل خودرو، دولت سیاست هایی به کار برد تا رقابت کمتر شود؛ ولی نتیجه شا این شدن که خودروی ما در سطح جهانی موفق نیست. اما در مشاغل مختلف مثل نساجی و غذایی و آموزش و فناوری، این طور نیست.
در چنین اقتصاد مبتنی بر دانشی که جهانی هم شده است، نیاز افراد به آموزش مستمر و مادام العمر حس می شود. امروزه یک فرد دانشگاهی، با آموزش هایی که ده سال پیش دیده، نمی تواند کار کند. این جاست که نقش آموزش های کوتاه مدت، بسیار بسیار با ارزش تر از دهه های پیش شده است.
*چرا با آموزش هایی که ده سال پیش دیده، نمی تواند کار کند؟
فناوری های جدید، بازار کسب و کار را دگرگون کرده. با ابزاری که امروز کار می کنی، دو سال دیگر نمی توانی کار کنی. باید دایم آموزش ببینی. این موضوع، در حالت عام، به آحاد مردم جامعه برمی گردد. برای جوانانی هم که دیپلم یا تحصیلات دانشگاهی دارند، باید باتوجه به مدل اخلاقی و شخصیتی شان، کارهای موردنیازشان را تعلیم داد.
*پس در این جا، به یک موج استعدادیابی نیاز داریم؟
همین طور است. خانواده ها نگران نباشند که فرزندانشان حتما تحصیلات دانشگاهی داشته باشند، بلکه بیشتر باید نگران کشف استعداد آنها باشند. شغل افراد، باید براساس شوق افراد باشد. این جاست که باید از تست های روان شناسی موردنظر کمک گرفت.
*شما در این جا، چنین کاری را انجام می دهید؟
بله. با نرم افزاری که اعتباری علمی جهانی دارد، مدل های رفتاری افراد را مطالعه کرده و شغل متناسب با آنها را تشخیص می دهیم.
*یعنی اگر من برای ثبت نام به این جا بیایم، شما اول مرا با این تست ها مورد سنجش قرار می دهید؟
به این صورت نه.
*چرا؟
چون خود افراد، قبل از اینکه بیایند، رشته موردنظرشان را به ما اعلام می کنند. ولی سر کلاس ها، این موارد را به آنها تذکر می دهیم.
*اگر کارآموزان از شما درخواست چنین امکانات و خدماتی را بکنند، به آنها ارایه می کنید؟
بله. با استفاده از نرم افزاری که گفتم این کار را می کنیم. پرسنل و فرزندانم را نیز با این نرم افزار مورد سنجش قرار داده ام. خیلی مهم است که شغل، براساس شوق باشد. طرف می رود پزشک می شود، ناموفق است؛ اما پزشکی می رود کار کامپیوتری می کند و به شدت موفق می شود.
*شاید پزشک هم بشود و کار هم کند و موفق هم باشد، ولی ناراضی باشد از موقعیت خودش، نه؟
به ندرت اتفاق می افتد که کاری را با شوق دنبال نکنید و در آن موفق شوید. از ویژگی های کارآفرینان بزرگ این است که کارشان را با شوق دنبال می کنند.
*از «اقتصاد دانش بنیان» حرف زدید. تعریف ساده شما از اقتصادب ر محور دانش یا بیزینس بر مدار دانش چیست؟
زمانی قدرت اقتصادی، در کشاورزی بود که زمینداری، شاخص آن بود. زامنی هم قدرت اقتصادی در ماشین آلات و سرمایه بود که شاخص آن سرمایه بود. اما در اقتصاد دانش بنیان، نقش اساسی را نیروی انسانی بازی می کند؛ نیرویی که دارای مهارت لازم بوده و به طور مستمر آموزش ببیند.
در چنین اقتصادی هم سازمان هایی موفق عمل می کنند که به سه موضوع توجه داشته باشند؛ استفاده از فناوری های به روز، آموزش و یادگیری مستمر نیروی انسانی و رضایت مشتریان و کیفیت مداری.
*پس به این ترتیب، باور غلطی که می گفت کسانی که دنبال علم بروند، از سطح زندگی پایین برخوردار خواهند بود، دیگر صحیح نیست؟
کاملا درست است. در عصر اطلاعات و فناوری اطلاعات، علم مهم تر از ثروت است چراکه خودش می تواند منشا ثروت آفرینی باشد. نمونه های بارزش هم وجود دارد. شرکت مایکروسافت، می خواست یاهو را به قیمت ۴۴ میلیارد دلار بخرد، اما متولیان یاهو، حاضر نشدند که سرمایه های دانشی خود را به این قیمت بفروشند. یا جوانانی که شبکه های مجازی را راه انداختند و استیو جابز و بیل گیتس. امروزه ثروتمندان جهان، مثل ثروتمندان روزگار قدیم نیستند.
*آیا افرادی را که این جا دوره می گذرانند، بعد از اتمام دوره شانن یز رصد می کنید تا ببینید چه موفقیت هایی کسب کرده اند؟
واحدی داریم به نام کارآفرینی که یکی از وظایفش، رسیدگی به امور فارغ التحصیلان است. همان ۱۱ هزار شغلی را هم که گفتم ایجاد شده یا ارتقا شغلی اتفاق افتاده، به نوعی محصول رصد کردن های همین واحد بوده.
*نمی خواهم ارزش تحصیلات دانشگاهی را زیر سوال ببرم، اما تحصیلات آکادمیک شما در موفقیت هایتان موثر بوده یا نقشی نداشته؟
چون کار ما علمی است، قطعا موثر بوده. اما در کنار آن، باید عوامل مدیریتی را هم موردنظر قرار داد وگرنه بوده اند کسانی که از نظر علمی بالاتر از من بوده اند، ولی تاثیرگذاری ما را نداشته اند.
*درمورد شخص شما، شاه کلید موفقیت تان چه بوده؟
صادقانه با مردم برخورد کرده ام و خدماتم را صادقانه به آنها ارایه داده ام. نگرش مثبت من به نیروی انسانی از علل دیگر موفقیتم بوده. من این نیروی انسانی را، ارزشمندترین دارایی و سرمایه ام می دانم و مدام برای آنها تولید انگیزه می کنم. ضمن این که به یک بیزینس مبتنی بر دانش معتقدم. توجه به رضایت مشتری و کیفیت را هم به این مجموعه اضافه کنید.
*چه نسبتی میان موفقیت یک سازمان و مرکز کسب و کار با لوح ها و تقدیرهایی که از طرف اجتماعی دریافت می کند، وجود دارد؟ بعضی ها معتقدند که ما باید کارمان را بکنیم و تشویق شدن یا نشدن توسط جامعه، اهمیت چندانی ندارد...
انسان فقطتا به تشویق نیاز دارد. سازمان ها و بنگاه های اقتصادی و خدماتی و تولیدی هم به تشویق نیاز دارند. تشویق باعث توجه بیشتر به کیفیت و در نتیجه کسب رضایت بیشتر و درنتیجه، دریافت تقدیرنامه های بیشتر می شود. این بازخورد مثبت، تولید کار مثبت می کند مگر این که به غرور و خودبینی کشیده شود.
*شما به خاطر «ترین» بودن در حوزه خودتان و دریافت تقدیرنامه و لوح کار می کنید یا به خاطر ارایه یک کیفیت و خدمت برتر؟
برایم رضایت مردم و کیفیت مهم است، اما این تقدیرها می توانند شاخصی باشند برای این که متوجه بشوم دارم کارم را درست انجام می دهم یا نه. آدم در نهایت، می تواند با کسب رضایت مردم، رضایت پروردگار را هم جلب کند.
*اگر جوانی برای مشاوره پیش شما بیاید و طلب راهکارهایی برای موفق شدن را از شما بکند، به او چه خواهید گفت تا برود و موفق شود؟
اول خواهم گفت شوقت را مشخص کند و شغلت را بر مدار شوقت بنا کن. شاید در دوره راهنمایی و دبیرستان، بچه ها نتوانند این کار را بکنند، به خاطر همین وظیفه پدرها و مادرهاست که به آنها در این راه کمک کنند.
دوم این که دوست عزیز، این الزاما دانگشاه نیست که باعث موفقیت تو می شود، تو با آموزش هایی که بیرون از دانشگاه هم می توانی ببینی، می توانی موفق تر عمل کنی.
سوم این که در همه حال، پروردگار را ناظر به رفتارتان بدانید. با این نگرش، با مردم درست برخورد کرده و رضیت آنها را تامین خواهید کرد. در این صورت رضایت مردم، جزو سرمایه های اجتماعی شما محسوب شده و نقشی کلیدی در موفقیت تان خواهند داشت.
*خودتان را موفق می دانید؟
موفقیت، امری نسبی است و من هیچ وقت خودم را موفق مطلق نمی دانم چون در آن صورت انگیزه ای برای ادامه نخواهم داشت. اگر میزان لوح ها و تقدیرنامه ها را شاخصی برای موفقیت از نظر اجتماع درنظر بگیریم، باید عرض کنم که بیش از ۲۰۰ لوح تقدیر دریافت کرده ام که در ایران کم نظیر است.
اخیرا هم که در زمینه رضایت مشتریان و در حوزه آموزش، مقام اول را از جشنواره سپاس دریافت کردیم. سال گذشته هم در حوزه آموزش فناوری اطلاعات و ارتباطات، در کل کشور رتبه اول را کسب کردیم. چند سال پیش هم کارآفرین نمونه در حوزه آموزش شدم. اما بیشتر از همه اینها، رضایت مشتریانم بوده که باعث رضایتم می شود.
منبع: مجله موفقیت
ارسال نظر