عادات معماران و طراحان موفق!
هر فرایند طراحی یك معمار یا یك طراح كاملا منحصربهفرد و شخصی است. اگرچه عادات هر معمار شخصی و منحصر به خلقیات و ویژگیهای رفتاری اوست، اما بسیاری از عادات هستند كه در اكثر معماران موفق مشتركند.
اگرچه عادات هر معمار شخصی و منحصر به خلقیات و ویژگیهای رفتاری اوست، اما بسیاری از عادات هستند كه در اكثر معماران موفق مشتركند. در این مطلب هشت عادت (از تعداد زیادی از عادات مختلف) را كه در طول فرایند طراحی معماران را به سمت موفقیت هدایت میكند به شما معرفی میكنیم.
۱. آنها داستانهای شنیدنی تعریف میكنند.
خاطرات ما از مكانها به طور ذاتی و به طور ماندگار با داستانها پیوند خوردهاند. خانهای كه داستانی از یك مشتری خاص، در یك مكان خاص، و در یك زمان خاص را تعریف و بازگو میكند تجربه را غنی میسازد و به آن معنا و دلیلی برای بودن میدهد.
به معماران در همان ابتدای آموزش طراحی در مدارس یاد داده میشود كه پروژه خود را با استفاده از یك روایت (داستان) تصور و تجسم بخشند، روایتی كه به طور سنتی به آن parti میگویند.
یك parti به نوعی مانند كتاب قانون است و نوع خوب و درست آن به ما این امكان را میدهد كه در زمانی كه در فرایند طراحی پروژه احساس سردرگمی میكنیم به آن رجوع كنیم و راه درست را پیدا كنیم. parti به اندیشهها و ایدههای ما نظم میدهد و به ما میگوید كه چگونه بهترین داستان را از طریق طراحیمان به یك پروژه پیوند دهیم.
روایت میتواند از یك عنصر خاص جریان بگیرد- مثلا از یك درخت مورد علاقه كه نیاز به حفظ و نگهداری دارد یا چیزی عمومیتر مانند «تمام اتاقهای خانه باید از نور طبیعی بهره ببرند.» روایت میتواند از درخواست ویژه مشتری نمایان شود: «لطفا در هیچ كجا از رنگ سفید استفاده نكنید.» یا از شكل پاركینگ ساختمان. این روایت را میتوان در هر سطح مشكلات موجود در فرایند طراحی به كار برد، حتی در یك بازسازی یا نوسازی كه شاید یك پروژه بزرگ به حساب نیاید.
یافتن یك ایده بزرگ و هدایتكننده و خلق داستانی پیرامون این ایده باعث میشود تا هر تصیمی در فرایند طراحی بامعنا و متناسب باشد.
۲. آنها خطر میكنند.
خطر كردن برای انجام كاری خارج از روال عادی كارها بخشی از یك كار خلاقانه است. دوباره فكر كردن، دوباره تصور كردن، با ابزار جدیدی كار كردن، و پیدا كردن راههای جدید برای همان كارهای قدیمی میتواند بخشی از این خطر كردن باشد. البته این حرفها به این معنی نیست كه هر چیزی نیازمند نوآوری یا یك عمل برجسته است، بلكه نگاه كردن به یك مسئله از زاویهای دیگر معمولا باعث بروز راهحلهای جالبی میشود كه در یك فرایند كاری استاندارد به آنها هیچ اعتمادی نمیشود.
در این عكس یك راهحل كه بسیار خلاقانه را میبینید: یك در ۵/۲ متری. درهای استاندارد ۸۰/۱ متر مساحت دارند، ۲۰ سانتیمتر ارتفاع و ۹۰ سانتیمتر عرض، و تقریبا با ابعاد بدن انسان هماهنگی دارند. ما عادت به دیدن یك در در چنین ابعادی داریم. در این عكس این در ۵/۲ متر شده است و این تفاوت سریعا به چشم میآید. فقط عمل باز كردن این در است كه شما را مجبور میكند تا وزن و ارتفاع آن را احساس كنید.
مطمئنا درهای ۵/۲ متری قیمت بیشتری دارند، اما چنین كاری یك عنصر طراحی استاندارد را از عنصری عادی به عنصری استثنایی و خاص ارتقا میدهد. درهای مرتفعتر باعث ورود نور بیشتری به فضا شده و تناسبهای آنها باعث میشود تا یك فضای كوچك، مانند این راهرو، تغییر كرده و بزرگتر از آن چیزی كه هست به نظر برسد. از این طراحی در فضاهایی كه دارای سقف مرتفعی هستند باعث میشود تا فضای كلی بازتر و شادابتر به نظر برسد.
۳. آنها به جزئیات توجه میكنند.
هر معماری در ذهن خود به دنبال راهحلی برای مشكلات میگردد؛ اما شیوهای كه او برای حل این مشكلات پیدا میكند است كه یك معمار خوب را از یك معمار بد متمایز میكند.
مشكل نردههای راهپله را به شیوههای مختلف زیادی میتوان حل كرد اما در اینجا (عكس بالا)، طراح از یك بیان مینیمالیستی و ظاهرا ساده استفاده كرده است. رنگ خاكستری كابلهای نازك كه از جنس استیل ضدزنگ هستند با پلههای بتنی كاملا در تناسب است و اتصال آنها بسیار ظریف و با توجه زیاد به جزئیات انجام شده است.
جزئیات بسیار مهم هستند زیرا معمولا بیش از هر چیزی ما را به خود جذب میكنند، به ویژه در فضاهایی كه روزانه در آنها حضور داریم. عنصری كه با استفاده از آن تمام اجزای یك فضا در كنار هم در یك ساختار نظاممند قرار میگیرد جزئیات است.
خلق آن چیزی كه معماران به آن «خانوادهای از جزئیات» میگویند باعث یكپارچگی و یكدستی پروژه میشود. الگوی افقی الوارهای چوبی روی دیوار اشارهای به شكل دیوار بتنی در سمت چپ است. اگرچه این دو دیوار از دو ماده مختلف ساخته شدهاند، اما با یك زبان مشترك حرف میزنند. همین كار را میتوان در سختافزارهایی كه در یك پروژه استفاده میشود به كار گرفت، برای مثال میتوان همه دستگیرههای درها را از یك دستگیره خاص از جنس استیل ضدزنگ انتخاب كرد یا همه ادوات لولهكشی را زاویهدار كار كرد و جنس همه آنها را از نیكل صیقلخورده انتخاب كرد.
۴. آنها كارها را ساده میكنند.
نقاش معروف هانس هوفمان (Hans Hofmann) میگوید: «توانایی در ساده كردن یعنی حذف عناصر غیرضروری تا زمانی كه عناصر ضروری ظاهر شوند.» گاهی ما اجازه میدهیم تا پیچیدگی در فرایند كار وارد شود. معماران یاد میگیرند كه اجزای غیرضروری را حدف كرده و فقط اجزای ضروری را نگه دارند. اگر عنصری كارایی ندارد قاعدتا از بازی كنار گذاشته میشود.
حوزههایی هستند كه عمل ساده كردن باعث میشود تا طراحی قدرتمندتر به نظر برسد. تعدادی از این حوزهها عبارتند از:
شكلهای ساده: آنها معمولا قیمت كمتری دارند، راحتتر ساخته میشوند، و ظاهر زیباتری دارند.
یك پالت متریالی ساده: نهایتا دو یا سه ماده. نقشهها و طراحیها تعیین میكنند كه از هر ماده چقدر باید استفاده شود. با تنوع بخشیدن در سطوح و ظاهر مواد- از نرم تا زبر- شما میتوانید بدون ایجاد پیچیدگی به تنوع دست یابید.
گچبریهای ساده (یا عدم استفاده از گچبری)
پنجرههای ساده: پنجرههایی با دو اندازه مختلف انتخاب كنید. یكی با دهانههای بزرگ و یكی با دهانههایی كوچك.
بین مصالحی كه در معرض دید هستند و به چشم میآیند ارتباط ایجاد كنید. اجرای اتصالهای مخفی معمولا هزینهبر و سخت است.
۵. آنها نظم برقرار میكنند.
طراحان ترجیح میدهند اصول نظمدهنده را در هر كاری و در هر سطحی اعمال كنند.
به طور طبیعی، نیاز به نظم خود نیازمند سلسهمراتب است، كه اصولا این امر به این معنی است كه شما باید در مورد اینكه چه عنصری مهمترین عنصر پروژه است تصمیم بگیرید تا عناصر دیگر طبق آن تغییر كنند.
من وقتی یك پروژه جدید طراحی را آغاز میكنم، معمولا سه عنصر اصلی را ارزیابی میكنم: سایت ساختمان (موجود یا جدید)، مشتری، و بودجه. سپس مفهوم و ایده كلی كار را براساس یكی از این سه عنصر كه در این پروژه از اهمیت بیشتری برخوردار است تعیین میكنم، و شروع به ساخت روایتی پیرامون این عنصر اصلی میكنم. از همین جاست كه نظم شكل میگیرد.
صرف نظر از این عنصر اصلی، همیشه ایدهای پیرامون سایت پروژه شكل میگیرد. من معمولا سعی میكنم بفهمم كه كدام ویژگی سایت (منظره، توپوگرافی، یا ساختارهای دیگر) از همه مهمتر است.
پیش از آنكه در مورد اینكه ساختمان قرار است چه شكلی شود (فرم) تصمیم بگیریم، ما باید خوب فكر كنیم و فضاهای موجود در سایت، از عمومیترین فضاها تا خصوصیترینِ آنها، را نظم دهیم و در مورد نحوه رسیدن به این اهداف و توالی قرار گرفتن فضاها در ساختمان به نتیجه برسیم.
در فرایند نوسازی یك ساختمان معمولا اصول نظمدهی براساس چیزهایی كه ساختار فعلی فاقد آن است تعیین میشود مانند نور طبیعی، فضا، ارتباط بین فضاهای بیرونی، و غیره. در بعضی از پروژهها، من حتی به آینده دور هم فكر میكنم و بر این اساس یك دستورالعمل تهیه میكنم كه بر اساس آن نوسازی و بازسازیهای آینده این پروژه طبق این دستورالعمل انجام شود.
خواندن كتاب مصور معماری: فرم، فضا، و نظم (Architecture: Form, Space and Order) اثر فرانسیس چینگ (Francis Ching) را به هر دانشجوی سال اول رشته معماری توصیه میكنم. این كتاب برای من بسیار الهمبخش بود، به ویژه در زمینه نظم در معماری.
۶. آنها تكرار میكنند، تكرار میكنند، و باز هم تكرار میكنند.
تكرار در معماری بسیار اثربخش است. عناصر تماتیك مشترك كه بارها و بارها تكرار میشوند به ارتقای عادت قبلی ما در ایجاد نظم كمك میكنند. پنجرهها، درها، ستونها، تیرها، مواد و مصالح، و غیره همگی بخشی از نظم طبیعی ساختمان هستند.
تكرار به معنای بیهودگی و كسل شدن نیست بلكه عنصری است كه یك طراحی را یكدست و یكپارچه میكند. مواد و مصالح، الگوها، مختصات، و تناسبهای تكرارشونده زیربناهای نظم هستند. قانون اصلی تكرار این است كه در هر سه جزء هر چیزی دو جزء مفید ببینیم. اگر دو جزء خوب است، سه جزء عالی است.
تكرار نه تنها از نقطه نظر اقتصادی معنادار است، بلكه مبنا و زمینهای است كه باعث میشود ما عناصر واقعا مهم را درك كنیم و بر اساس آنها بنیانی برای عادت بعدی خود بسازیم.
۷. آنها قانونها را میشكنند.
پیش نیاز این عادت، عادت قبلی است. وقتی ما یك الگوی تكرارشونده ایجاد كردیم، آنگاه قادر هستیم كه در مورد اینكه در چه نقطهای از فرایند طراحی از قوانین پیروی نكنیم تصمیم بگیریم. فرض كنید مجموعهای از چند پنجره در یك ردیف قرار گرفتهاند. اكنون برای قرار دادن پنجره در محلی دیگر و عدم پیروی از قانون همردیف بودن پنجرهها باید دلیلی محكم و منطقی داشته باشیم. این دلیل میتواند وجود منظره یك درخت یا یك چشمانداز زیبا باشد.
با قرار دادن یك نظم تكرارشونده به عنوان اساس كار، عدم پیروی از قوانین معنای خاصی خواهد داشت. عدم پیروی از قوانین همچنین باعث جلوگیری از یكنواخت شدن و ایستا شدن الگوهای تكرارشونده میشود.
این راهپله نمایانگر قدرت قانونشكنی است. به دقت به این راهپله و فضای پیرامون آن دقت كنید.
به طور سنتی، پلهها از تختههای بغلبند در حاشیه خود، پیشانی، و تركیبی از نرده و حفاظ ساخته میشوند.
طراح این راهپله در تمامی این فرضیات سنتی تجدید نظر كرده است، قانونشكنی كرده و این راهپله را تبدیل به یك مجسمه هنری كرده است. راهپله از طبقه بالا آویزان شده است و تا میانهها امتداد یافته است اما این راهپله با پلههایی بتنیای كامل میشود كه به صورت حجمی مجزا بر روی زمین قرار گرفتهاند.
پیشانی پلهها باز است و و منظره پشت آن كاملا معلوم است، همچنین تختههای بغلبند چوبی هستند و نقش حفاظ راهپله را نیز بازی میكنند.
۸. آنها احساسات را درگیر میكنند.
در حالی كه عناصر دیداری جذاب معماری حس بینایی افراد را به وجد میآورد، اما تجربه ما از معماری كاملا متفاوت است. به ما به عنوان یك معمار آموزش داده میشود تا هنگام طراحی به تمام حسهایمان فكر كنیم.
باز شدن در یك خانه به روی یك منظره زیبا همانقدر مهم است كه دور نگه داشتن آن از صداهای ناخواسته یا بوی اقیانوس یا دیده شدن درخت سرو كنار پنجره.
معماران به تاثیراتی كه مواد و مصالح گوناگون، مانند بتن كه حسی سرد و چوب كه حسی گرم دارد، ایجاد میكنند فكر میكنند. آنها حتی به صدای ریزش باران بر روی یك پشت بام فلزی نیز فكر میكنند.
فكر كردن به طراحی از یك نقظه نظر تجربی معمولا تواناییهای معماری را نشان میدهد و باعث میشود تا زندگی در یك خانه راحتتر و خوشایندتر شود. معماران و طراحان خوب به نور و سایه، حركت نور خورشید در سراسر روز، محل وزش باد، و محل سروصدای همسایهها فكر میكنند و براساس آنها ایدههای خود را عملی میكنند.
ارسال نظر